تقوای سیاسی
#قسمت_دوم
تقوا در سرلوحه دستورات امیرمومنان علیه السلام به استانداران ، فرماندهان و کارگزاران قرارگرفته است
امام به فرمانده جنگی خود (شریح بن هانی ) هنگامی که او را به فرماندهی لشکری در مقابله با شام قرار داد در #نامه56 مینویسند :
در هر صبح و شام از خدا بترس،
و از فريبكاری دنيا بر نفس خويش بيمناك باش،
و هيچگاه از دنيا ايمن مباش،
حضرت به مقبل بن قیس ریاحی یکی دیگر از فرماندهان خویش در #نامه12 توصیه نموده و فرمود :
(اتق الله الذی لابد لک من لقائه ….
از خدایی بترس که ناچار او را ملاقات خواهی کرد ، وسرانجامی جز حاضرشدن درپیشگاه اونداری ، جز باکسی که باتوپیکار کند جنگ مکن)
✅ ادامه دارد …
✅ تدوین: مرتضوی نژاد, کتاب بصائر علوی
#تقوا در کلام #امیرمومنان
امیرمومنان در #خطبه16 میفرمایند :
نادانی انسان همین بس که قدرخویش را نشناسد ،
آن چه براساس #تقوا پایه گذاری شود نابود نگردد
کشت زاری که با تقوا آبیاری شود ،تشنگی ندارد
و در #خطبه198 هشت فائده
تقوا را بیان می فرمایند:
إنَّ تَقوَی اللّه دَواءُ دَاءِ قُلوبِکُم، و بَصَرُ عَمی أفئدتِکُم، و شِفاءُ مَرَضِ أجسادِکُم، و ….
همانا تقوای خدا
داروی درد قلبهای شماست
و بینا کننده کوری دلهایتان
و شفابخش بیماری جسمهایتان
وبرطرف کننده تباهی سینه هایتان؛
و پاک کننده آلودگی جانهایتان
و روشنی بخش ضعف چشمهایتان
و فرو نشاننده ترس و اضطراب دلهایتان
و زداینده سیاهی ظُلمتتان.
تقوا در سرلوحه دستورات امیرمومنان علیه السلام به استانداران ، فرماندهان و کارگزاران قرارگرفته است
امام به فرمانده جنگی خود (شریح بن هانی ) هنگامی که او را به فرماندهی لشکری در مقابله با شام قرار داد.
قسمت_اول
✅ ادامه دارد…….
کتاب بصائر علوی، تدوین: مرتضوی نژاد
تمرینی برای خوب شدن صدا (۱)
برای تمرین «قوت صدا» ابتدا یک نفس عمیق بکشید که تمام ریه ها و فروع آن گشاده شود و دیافراگم کاملا محدث گردد بعد هوا را در حالی که آهسته و پیاپی بگویید « آه، آه، آه، اوه،اوه،اوه» خارج کنید. هرچه کندتر این هوا خارج شود بهتر است و تکرار این تمرین، صدا را بهتر و رساتر می سازد.
برای خوب شدن صدا یکی از موثرترین روش ها، ورزش نوک زبان است بدین قرار که:
۱. سعی شود کلیه هجا ها با نوک زبان ادا شود و قسمت عقب زبان بی حرکت بماند.
۲. مرتباً با تلفظ «و»«و» و یا «ر»«ر» به طور مسلسل تمرین کنید.
ن. م
اسرار عشق و عاشقی
دسته ای از انسان ها که بر پله بلندتر با مصائب جای دارند، همه کسانی هستند که خداوند را از صمیم جان خویش دوست می دارند و دوستانه یا عاشقانه به شفیق خود، خدای مهربان، دل بسته اند.
مگر نه این است که رمز و راز عاشق و معشوق به گونهای مخصوص رد و بدل می شود؟
در میان همه کسانی که در رهگذر لیلی اند، چرا جام مجنون شکسته میشود؟ آیا این جام شکنی، عرضه محبت یا همان رمز و راز عاشقانه نیست.
اگر با دیگرانش بود میلی
چرا جام مرا بشکست لیلی؟
زمان اشتیاق و دوستی را باید فهمید. نشانه های مهر و محبت یار را باید دریافت. ناز و کرشمه را از را از هم و ترش رویی را باید شناخت.
ف. ن
زیباترین غزل هستی
سبز بودند و شکوفا؛ مثل سبزه های تازه دمیده اردیبهشت.
زلال و صاف، مثل باران بهاری
نامشان را فقط نسیم می دانست و آسمان.
یکدیگر را برادر صدا می کردند
به لهجه آب باهم سخن می گفتند. گر چه یکی از لرستان بود و یکی از آذربایجان و یکی از سبزوار و یا شیراز.
وقتی شب از راه می رسید،بی قراری در جانشان مینشست. اضطراب آنکه اگر آنها را نبرند! اگر از قافله جا بمانند! اگر خط مقدم را نبینند!
سهم شان از زندگی یک کوله پشتی بود پر از عشق و یک قمقمه پر از صداقت و خلوص که آن را نیز به یکدیگر هدیه می کردند. روزها از پی هم می آمدند و می رفتند و آنان همچنان به افق فردا چشمی دوختند…. شاید فردا روز وصل باشد.
و فردا از راه می رسید… گام هایشان را استوار می کردند تا کامشان را با شهد گوارای شهادت شیرین کنند.
بسیجی بودند عاشق ، می گفتند جبهه پیر و جوان نمیشناسد، همه را به یک اشاره به سوی خویش می خواند و با یک نوا در جان دلدادگان شور می افکند.
و این چنین می اندیشیدند نوجوانان یک شبه مرد میشدند و مردان یک شبه جوانمرد و پیرمردان به یکباره رزمندگانی جان بر کف.
نشان بسیجی لباس خاکی بود و اندیشه های افلاکی. باید با آنان بر سفره ایثار می نشستی تا در می یافتی که چگونه می توان یک قمقمه را میان هزار کام تشنه تقسیم کرد و باز هم جرعهای برای تشنگان دیگر باقی گذاشت.
بسیجی عاشق بودم و عشق یعنی بی حساب و کتاب سن و سال به کرسی استادی نشستن برای بسیجی زیباترین غزل هستی بود و تمام زندگی مصرعی بلند از این غزل ناب… .
م. ا. ا