موقعیت جغرافیایی غدیر خم
موقعیت جغرافیایی غدیر خم
بکری اندلسی جغرافی دان (متوفّای 487 هجری، در معجم ما استعجم، جلد1، صفحه 492) به گفته سکونی استناد کرده که: «مَوضِع غدیر خم یقال له الخرّار».
وادی «الخرّار» که امروزه به «الظهر» شهرت دارد، در امتداد «وادی الخانق» است. پس، از خود پرسیدم چگونه می توان موقعیت جُحفه را در این وادی شناخت؟ تا براساس چنین موقعیّتی، مکان تاریخیِ غدیر خم را پیدا کرد؟!
مدّت ها به پژوهش پرداختم و در عبارات متناقض و نامفهوم سرگردان شدم، هرچه بیشتر می رفتم از زبان علمیِ جغرافیا دور می شدم و در واژه های راویان و سیاق عبارات مورّخان به دور می افتادم.
هیچ محقّقی را نیافتم که در پژوهش های خود در باره سخنان پیامبر در غدیر خم، با دید جغرافیایی، این واقعه تاریخیِ اسلام را بررسی کرده باشد. راهی نداشتم جز آن که خود بار سفر بر دوش کشم، بیابان های حجاز را طی کنم تا تاریخ را در مکانش بخوانم… راهی نداشتم جز آن که در منطقه جغرافیایی رابُغ فرود آیم و در پیِ منزلگاه غدیر، این سوی و آن سوی بگردم و بجویم، ببینم و بخوانم تا با دل، جای پای پیامبر را بیابم و بر آن بوسه زنم.
چون در عرض جغرافیایی 47 . /22 و طول 58 ./038 بیابان های رابغ را طی کردم تا به سوی میقات جحفه در عرض 42 ./ 022 و طول 8 ./ 039 جغرافیایی ره سپارم. نخستین پرسشی که به ذهنم رسید، این بود که: آیا مکان فعلیِ میقات در همان مکانی است که در تاریخ به جُحفه شهرت دارد؟ اگر آری است، دلیل آن چیست؟ و اگر نیست، فاصله میان آن دو مکان چقدر است؟
برای رسیدن به پاسخ، مسجدِ میقات جُحفه را به سوی شمال شرقی طی کردم تا بر تلّی که در برقاء القطیعا قرار داشت رفته، به مشاهده بیابان های اطراف پردازم. وقتی بر فراز این تلّ نیمه سنگی رسیدم و به اطراف نگریستم، در شمال غربی، آثار بنای تاریخی عظیمی را دیدم که در میان رمل ها فرو رفته بود.
در آن لحظه، هم بنا را بقایای قصری دیدم و هم شبیه قلعه ای مرتفع که دقیقا در آغاز وادی الحلق قرار دارد و هر بیننده ای را در شکوه خاموش خود مبهوت می سازد.
موقعیت چنین بنایی را حدّ میان حرّه شرقی که آن را «ابوبره» می گویند و حرّه جنوبی که به «العزوریه» شهرت داشت، دیدم. دقیقا در مسیری که به الخرّار می رود.
چون خواستم موقعیت جغرافیایی این حصن یا به گفته مردمِ آن حوالی، قصر عُلیا را مشخص کنم، به نزدیک ترین مقیاس ها در عرض جغرافیایی 44 . / 22 و طول 7 ./ 39 رسیدم. دقیقا 16 کیلومتریِ شهر رابغ، در کنار بحر احمر و 9 کیلومتریِ شرق جاده ساحلیِ مدینه، جده و مکه.
با توجه به این که مسیر «وادی مر» و «وادی الخانق» به «وادی الخرار» و از آنجا به طرف «وادی الحلق» تغییر مسیر داده و به «وادی الغائضه» متصل می شود، وجود چنین بنای برافراشته ای از قرون گذشته نشانگر مرکزیت کدام وادی در جحفه است؟ آیا غیر از این است که دقیقا محلّ تجمع مردم جحفه را در تقاطع این وادی ها مشخص می کند؟ اگر چنین است پس باید محل میقات دورتر از مرکز شهرک جحفه بوده باشد.
اجازه دهید با حوصله و رعایتِ امانتِ تمام در استناد و منابع، موضوع پژوهش را بکاویم تا بتوانیم درباره موقعیت محل غدیر خم ابهام های تاریخی را بشناسیم و پاسخ های تاریخی را بجوییم.
بقایای بنای تاریخی با دیوارهایی به ارتفاع هشت متر و طول سی و سه متر، مجموعا دارای 1089 متر مساحت است و در یک مجتمع کم سکنه ای مانند جُحفه در قرن 3 و 4 نمی تواند صرفا یک دژ نظامی بوده باشد. باید قسمتی از یک حصاری به نظر آید که اهل جحفه درآن به سر می بردند و در آن از مصریان و مغربیانِ راهیان حج و عمره پذیرایی می شده تا تدارکات سفر آنان را از میقات جحفه تا مکه فراهم سازند.
چنین برداشتی از جغرافیای تاریخی جُحفه، مطابق است با سخن امام حربی که در اواخر قرن سوم می زیسته و نوشته است: «جُحفة… عَلیها حِصْن و بابان، و المنازل فی السّوق داخل الحصن» .(1) از خود پرسیدم چرا محدوده چنین حصاری در فاصله 4/5 کیلومتری مسجد میقات جحفه ساخته شده است؟! به بررسی پرداختم تا به یک سند معتبر تاریخی و جغرافیایی رسیدم و آن گفته البکری اندلسی است که نوشت: «و فی أوّل الجُحفة مسجدالنّبی صلی الله علیه و سلم به موضع یُقال لَهُ عَزوَر».(2)
این چه مسجدی است که به نام پیامبر ساخته شده و در مجاورت سمت شمال شرقیِ همین محدوده حصارهای فعلیِ جحفه قرار داشته است؟
آنچه مسلّم است، دو موقعیت مهم تاریخی اسلام به جحفه اهمیت خاصی بخشید،یکی انتخاب محلّ به عنوان میقات و دوم واقعه ای که در جریان بازگشت پیامبر از حجّة الوداع به وقوع پیوست.
درباره این واقعه معنوی، در سیره، از میان چند مأخذ اصیل، تنها به گفته یک تاریخ نگار بزرگ بسنده می کنیم:
ابن واضح یعقوبی می نویسد: پیامبر اسلام، «خرج لیلاً منصرفا الی المدینة، فصار الی موضع بالقرب من الجُحفة یقال له: غدیر خم، لثمانی عشرة لیلة خلت من ذیالحجّة، و قام خطیب، فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ…».(3)
به اعتبار چنین واقعه تاریخی، از توقّف پیامبر و ایراد خطبه، مسجدی بنا شد که در نظر تابعین و دیگر مسلمانانِ قرون نخستینِ اسلام، از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. وقتی البکری اندلسی می گوید: «… غدیر خمّ علی ثلاثة أمیال من الجحفة … و هی الغیضة الّتی تسمّی خمّ» معلوم می گردد که محلّ غدیر دورتر از محلّ میقات (جحفه) بوده است. اسدی هم بنا به تصریح سمهودی در «وفاء الوفا» (صفحه 1204)، همان فاصله 3 میل را نوشته اند، نباید ما را به اشتباه اندازد؛ زیرا تعیین محدوده جنوبی جُحفه در هر قرنی تفاوت داشته است. بدین لحاظ ، اگر فاصله 3 میل را از کانون میقات جحفه محاسبه کنیم، حدودا محلّ بنای تاریخی، در محدوده مسجد غدیر خم بوده است؛ زیرا وقتی فاصله میان مسجد میقات تا بقایای بنای تاریخی را اندازه گرفتند، حدود 4000 5000 متر است، با توجه به این که هر میل عربی حدود 1700 متر است، با نشانی امام حربی، البکری و زمخشری و نووی تطبیق اصولی دارد.
پس از اطمینان از حصول این نتایج، پژوهشی بر نظریاتی که مغایر این دستاوردها بود تعمّق کردم، پس از جمع بندی با دو نظر در خور توجه روبرو شدم:
نخست بر نظریه عرام، مبنی بر یک میلی فاصله جحفه و غدیر، تأمّلی داشتم، یافتم که این نظریه بدان جهت که معلوم نکرده مبدأ اندازه گیری از حصن جحفه بوده یا از محلّ میقات، نمی تواند یک نظریه مغایر با نظریه ما باشد، به خصوص آن که اگر فاصله یک میل را از مرکز حصن جحفه در نظر آوریم، همان نتیجه 3 میل بین محدوده میقات تا غدیر خم به دست می آید.
نظر دیگر، احتمالی است که عاتق بن غیث بلادی، پژوهشگر مکّی دورانِ ما داده است. او می نویسد: در اثنای بررسی موقعیت جغرافیایی جحفه، مردی را در بیابان دیده و از او محلّ غدیر خم را پرسیده است. آن بادیه نشین: «أشار الی نخلات مطلع الشمس فقال: هذیک الغُربة، و یقع شرق رابغ بما یقرب من 26 کیلا»(4)
اولاً: در هیچ مأخذی نیافتم که مورّخ یا سیّاح و جغرافی دان و ادیبی، غدیر خم را در غربه دانسته باشد. آن چه ما از مسیر کاروان ها میان مکه و مدینه دانسته ایم و بانقشه های تاریخی آن ها آشناییم، هیچ جا مسیر قوافل، شرق وادی مر نبوده است، آن چه که وجود دارد و می توان به آن اطمینان داشت، مسیرجحفه رو به شمال از طریق العزرویه بوده است و نه از کنار حره ذویبان و در همین مسیر، بنای مسجد غدیر محلّ عبادت راهیان حج بوده است.
ثانیا:اگرحصن جحفه را مرکز جحفه بدانیم، محل غدیر خم به زعم عاتق بلادی، در 8 کیلومتری؛ یعنی 17 میلی شمال شرقی جحفه است و این فاصله را در هیچ مدرک تاریخی نمی توانیم بیابیم، هر چه هست سخن از 1 تا 3 میل، یعنی حدّ اکثر 2 تا 5 کیلومتر است.
ثالثا: اگر محلّ میقات را مرکز جحفه بگیریم، فاصله غدیر خم تا میقات، 14 کیلومترمی شود و این در راه های کاروانی کاروان های حجاج راه کمی نیست که جغرافی دانان ومورّخان را به اشتباه اندازد تا بنگارند: «غدیر خم، عند جحفة…»
رابعا: چگونه می توان به گفته فردی اعتماد کرد که نشانی غدیرخم را بعد از قرن ها به عنوان چاهی در نظر می آورد که چند نخل در اطراف آن روییده شده است! حال آن که همه محقّقان از محل غدیر خم به عنوان بنای مسجدی به نام غدیر خم یاد کرده اند که لا اقل 5 قرن در معرض دید جغرافی دانان و محل عبادت راهیان مکه و مدینه بوده است.
اکنون اجازه دهید سند تاریخیِ ذیل را مورد مطالعه قرار دهیم:
کلینی در «الفروع من الکافی»(5) تحت عنوان «کتاب الحج»، بابی را به مسجد غدیرخم اختصاص داده. این سند تاریخی قرن 2/4 را ذیل آن ثبت کرده است:
عَنْ أَبان عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «یُسْتَحَبُّ الصَّلاةُ فِی مَسْجِدِ الْغَدِیرِ لاِءَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله أَقَامَ فِیهِ».(6)
و از عبدالرحمن الحجاج آورده است که گفت: «سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِیمَ علیه السلام عَنِ الصَّلاةِ فِی مَسْجِدِ غَدِیرِ خُمٍّ بِالنَّهَارِ وَ أَنَا مُسَافِرٌ فَقَالَ صَلِّ فِیهِ فَإِنَّ فِیهِ فَضْلاً…»(7) و 7 قرن بعد، سمهودی در وفاء الوفا(8) محل غدیر خم را مسجدی به نام غدیرخم دانسته، می گوید: «وَ أخبرنی مُخبر أنّه رأی هذا المسجد علی نحو هذه المسافة من الجحفة، و قد هدم السیل بعضه».
به شک دیگری افتادم که شاید کسانی که خطبه پیامبر را در غدیرخم روایت کرده اند، مکان دیگری غیر از جحفه را نشان داده اند. به بررسی پرداختم، در مجموعه چنین اسنادی، همه نظرها به غدیری است که در جحفه وجود داشته و از زمان های دور به آن «مَهْیَعَه» می گفتند.
تأکید می کنم: جحفه یا مهیعه ای که در منابع متعدّد به آبگیرهای آن در مسیر ارتباطی میان مکه و مصر و عراق و شام اشاره شده، در مسیر بازگشت پیامبر از مکه به سوی مدینه قرار داشته است. برای این منظور به ذکر چند مدرک تاریخی مورد اعتماد بسنده می کنیم:
در حدیث جابربن عبداللّه از واقعه ای که ابن عقده آن را در «حدیث الولایه» آورده می خوانیم: «کُنّا مَعَ النَّبِیّ فی حَجّةِ الْوداع فَلَمّا رَجَعَ اِلیَ الُْجْحَفة نَزَلَ ثُمَّ خَطب النّاس…» و به سند حذیقة بن اُسید در «الفصول المهمه» ابن الطباغ المالکی می خوانیم: «لَمّا صَدَرَ رَسُولُ اللّه ِ مِنْ حَجَّةِ الْوَداعِ وَ لَمْ یَحُجَّ غَیرها أَقْبَل حَتّی اِذا کان بالجُحفةِ…» و در گفته زیدبن ارقم که ابن طلحه شافعی آن را در کتاب «مطالب السئول» (ص 16) ثبت کرده، عبارت: «نَزَلَ رَسُولُ اللّه الجُحفة ثُمَّ أقْبل عَلَی النّاسِ…» را می خوانیم و… جز تصریح راویان از صحابه پیامبر، به: اذا کان بالجحفة و ذلک یوم غدیر خم من الجحفة و له بها مسجد معروف»… «لمّا خرج النّبیّ الی حَجّة الوَداعَ نَزل بالجحفة»…اشاره به مکانی دیگر نیافتم و هیچ مدرکی در اسناد تاریخی سفر الهی حجة الوداع ندیدم که به جز جحفه به خرار و یا وادی مر و یا… تصریح کرده باشد.
پس به خود گفتم: چرا باید مانند عاتق بلادی به دنبال سخن فردی ناشناخته، حدود 18 میل از جحفه دور شویم؟!وآن هم به جای بررسی محدوده آثار مخروبه، بنای مسجدی مشهور در تاریخ، دنبال چاه و چشمه غدیر در مکان ناشناخته ای به نام «الغُرُبة» بگردیم؟!
عاتق که برای من دانشمندی دوست داشتنی است، از چنین احتمالی نامطمئن بوده که در کتاب «معجم معالم الحجاز»(9) اصلاً به جایگاه این غدیر در الغربه اشاره ای نکرده و به همان اقوال قدما بسنده کرده که زمخشری گفته است: «بالجحفة، و قیل: هو علی ثلاثة امیال من الجحفة… و قال عرام و دون الجحفة علی میل» و «قال الحازمی خمّ واد… عند الجحفة بغدیر» (صفحه های 156 158) در حالی که عاتق کتاب «علی طریق الهجره» خود را در سال 1393 هجری برابر 1973 م . بوده، چرا از چنین کشف و نتیجه ای ذیل واژه خمّ در کتاب «معجم معالم الحجاز» یادی نکرده است؟ با آن که چاپ اول آن را پنج سال بعد، از کتاب «علی طریق الهجره»درسال 1979م. برابر 1399 هجری ارائه داده است؟!
فکر می کنم که در زمان هجرت پیامبر اسلام، جحفه جز به عنوان محلّ تلاقی کاروان ها شهرکی نبوده و الاّ در مسیر هجرت، از موقعیت آن نام برده می شد و بعدها در قرن دو که به صورت شهرکی درآمد؛ چرا آبادی های آن را در محدوده محل مسجد غدیر خم ندانیم که هم در قرن های دوم تا پنجم مورد توجه حکومت های علوی در مدینه و مغرب بوده و هم خلفای فاطمی مصر.
قبول این نظر مستلزم آن است که بتوانیم یک دلیل تاریخی موثقی، مبنی بر دور بودنِ محلّ مسجد غدیر خم، در 3 میلی مسجد میقات، ارائه دهیم که بعدها به مرکز جحفه، در محل بقایای تاریخی دژ مسکونی یاد شده تبدیل شده است و عمران و آبادانی آن منطقه هم به انگیزه حفظ خاطره غدیر در مسیر بازگشت از حجّة الوداع و هم به دلیل اهمیت به اهتمام سفر حج مصریان و مغربیان، مورد توجه خاص ادارسه مراکش در فاصله 172 تا 310 هجری و خلفای فاطمی قرار گرفته است.
نباید فراموش کرد که منطقه حرمین مکه و مدینه جزء لاینفک حکومت مصر بود و پس از سقوط فاطمی هاست که ضمیمه متصرفات صلاح الدین گردید و نباید فراموش کرد که بنای تاریخی به جای مانده در جحفه، به لحاظ هنر معماری متعلّق به قرن 3 4 هجری است و در این دوران گرچه خلفای عباسی بر اریکه حکومت جای داشتند ولی نمی توان اسنادی ارائه داد که بنای آن را مربوط به همت خلفای عباسی دانست.
همه این نظریه ها بر می گردد به ارائه شواهد تاریخی جغرافیایی که اثبات کند محل مسجد میقات از مرکز جحفه به دور بوده است.
ماه ها در خلال پژوهش های خود، این موضوع را مد نظر داشتم، به هر کتابی که در تاریخ، جغرافیا، حدیث و… مراجعه می کردم، با حوصله با مفاد آن تعمق و دقت می کردم، شاید پاسخ ابهام خود را بیابم، لیکن نیافتم تا این که در دیار غربت، بر حسب اتفاق به سندی برخوردم که فکر می کنم می تواند دلیل تاریخی موثّقی محسوب شود:
این سند را محمدبن عمر واقدی (متوفای 207 هجری) در کتاب «المغازی» (ج3، ص839 ) ترجمه فارسی از افلح بن حُمَید، از پدرش، از ابن عمر نقل کرده که: «پیامبر در مسجدی که پایین گردنه اراک در راه جحفه است نماز گزارد و روز جمعه در جحفه فرود آمد و هنگام عصر حرکت کرد و در مسجدی که بیرون جحفه است و از آن محرم می شوند نماز گزارد.» پس مسجد میقات، بنایی بیرون جحفه بوده است. متن عربی؛ «فَحَدَّثنی أفلح بن حُمَید، عن أبیه، قال: «… وَ نَزَل یَوم الجُحفة، ثمّ راح منها فصلّی فیالمسجد الَّذی یحرم منه مشرفا خارجا من الجحفة…». دلیل تاریخی تأکید این سند بر جمله «خارجا من الجحفة» می باشد.(10)
مفهوم جغرافیایی «خارجا من الجحفة»؛ یعنی خارج از محدوده مسکونی جحفه است که بعدها دارای حصاری شد و بقایای آخرین بنای آن تاکنون باقی است.ازاین روی،چاه غدیر به دوراز مکان میقات و در کنار بناهای مرکز جحفه قرون دوم و سوم جای داشته است.
اکنون اجازه دهید این موضوع را بیشتر مورد پژوهش قرار دهیم و به جای برهم نهادن اسناد و اقوال تاریخی، بر مفهوم جغرافیای واژه ها در مستندات تاریخی، عمیق شویم و آن را با موقعیت جغرافیای فعلی منطقه جحفه تطبیق دهیم:
الحربی می نویسد: «و بین مسجد و العین، الغیضة، و هی غدیر خم»(11)
سمهودی نیز همین عبارت را به نقل از اسدی در صفحه 1204 «وفاء الوفا» ثبت کرده است. ولی از اسدی نپرسیده که مفهوم عین در این عبارت چیست؟ وقتی بررسی کردم دیدم حربی درباره آن گفته است: «عین فی بطن الوادی علیها حصن و بابان و المنازل فیالسوق داخل الحصن»، (ص457). پس اگر میان مسجد میقات وچشمه (= عین) الغیضه قراردارد و بنا به دلایل و مستندات ارائه شده، در فاصله 4 5 کیلومتری مسجد میقات، تردیدی نیست که محل الغیضه که به تصریح امام حربی در قرن 3 هجری: «و هی غدیر خم» در همین مجموعه بقایای بناهایی است که در کنار جحفه است. پس این که البکری در «معجم ما استعجم» (ص492) می نویسد: «موضع غدیر خمّ یقال له الخرار» اشاره به یک فاصله دوری از این بناها نیست؛ زیرا البکری در همان منبع ولی در صفحه 368 نوشته است که: «و هی الغیضة التی تسمّی خمّ». و این گفته صاحب المشارق که:«انّ خمّا اسم غیضة هناک و بها غدیر» مورد استناد عاتق بلادی در صفحه156 «معجم معالم الحجاز» قرار گرفته ولی از اهمیت و استناد به سندیت آن در تعیین محل غدیر غافل مانده است. لذا می توان گفت محلی که به نام الخرار در منطقه جحفه آمده، همان محل غدیر است و الاّ سمهودی در «وفاء الوفا» (ص 1200) تصریح نمی کرد: «الخرار: انّه بالجحفة» در اینجا یک ابهام اساسی وجود دارد و آن اشاره الحربی به دو مسجد در جحفه است؛ بی آن که نامی از مسجد غدیر خم برده باشد: ذیل الجحفه نوشته است: «و فی اوّلها مسجد للنبی و یقال له عزور و فی آخرها عند العلمین مسجد للنبیّ، یقال له مسجد الائمة» (ص 457).
أوّلاً: این نشانی مربوط به قرن سوّم هجری است و به درک حقیر دلیل آن نمی شود که در قرن 4 و 5 هجری همین نام ها باقی مانده باشد.
ثانیا: جحفه تا قرن 5 آباد مانده و در قرن ششم هجری به ویرانه ای تبدیل شده است و آن چه جغرافی دانان قرن ششم به بعد گفته اند، اوصاف جحفه قرن 1 تا 3 می باشد و نه اوصاف جحفه عصر فاطمی ها و سلطه آن ها بر حجاز در قرن 4 تا اواخر قرن 5 هجری قمری است.
برای اطمینان بیشتر تلاش کردم تا دقیقا منابع تاریخی جغرافیایی را مورد بازنگری قرار دهم و آن ها را با پژوهش های نوین مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی عربستان سعودی مقایسه کنم:
نام عَزوَر با نام حرّه عزور (امروزه با نام العزوریة) که دقیقا در شمال بنای تاریخی جحفه قرار درد، مطابق است. دقیقا منطقه آبادی که پس از ویرانی آثار حصارها در برابر دیدگانم قرار داشت. بنابراین، بنای این مسجد که در زمان الحربی به عزور شهرت داشته دیگر وجود ندارد، ولی مسجدی به نام «الائمه» بوده که از نظر جغرافی دانان دانشگاه ملک عبدالعزیز جده، همان مسجد جنوبی است و در رساله «امارة رابغ» به صراحت نوشته اند: «مسجد الائمة هو فی موضع میقات» ص17.
با توجه به این که به تصریح همه محقّقان قدیم، دو مسجد در جحفه به نام پیامبر ساخته شده بود، یکی میقات برای احرام و دیگری غدیر، به یاد خطبه غدیر، تردیدی نیست که مسجد عزور که الحربی آن را «مسجد للنبی» دانسته، نمی تواند غیر از مسجد غدیر خم باشد.
بنای این مسجد را سمهودی در فاصله نیمه آْر قرن نهم هجری، خود ندیده است ولی گفته است که: فردی به او اطلاع داده که «أنّه رأی هذا المسجد علی نحو هذه المسافة من الجحفة، قد هدم السیل بعضه»، «وفاء الوفا» (ص1018). این نظر با دلیل تاریخی دیگری روشن تر می شود. توجه کنید:
سمهودی ذیل فصل سوّم «فیما ینسب الیه صلی الله علیه و آله من المساجد التی بین مکّة و المدینة» (ص 1001) از همه مساجد میان این راه چهارصد کیلومتری نام برده، ولی چون به منطقه جحفه رسیده، فقط نامی ازمسجدالجحفه برده و موقعیت آن را بسیار اجمال وصف و سپس دنباله آن مسجد غدیر خم را نام برده است و بعد از آن مسجد قدید که همین خیمه امّ معبد است. پس مسجد الائمه و عزور کجاست، اگر «الائمه» را میقات ندانیم و عزور را غدیر خم نخوانیم؟… مسلّما نام عزور در زمان الحربی همان مسجد غدیر خم در منابع تاریخی جغرافیایی قرن های سه تا اوایل ششم است که از همان قرن ویران شده و سمهودی از ویرانی آن خبری یافته و تا به امروز در کنار ویرانه های جحفه نام و نشانی ندارد. اهم مدارکی که در این خصوص یافته ام نظر نصر است که گفته است:
«عَزوَر ثنیة الجحفة علیها الطریق بین مکة و المدینة».(12)
به عنوان یک محقّق در بیابان های حجاز، از خود پرسیدم: چرا جحفه آباد ویران شد و امروزه جز یک صحرای خشک، نشانی از آن آبادانی ها نیست؟! جحفه ای که در اقوال بزرگان تحقیق، اشارات صریحی به آبادانی آن شده است. از آن جمله: این رسته صاحب اثر جغرافیایی «الاعلاق النفیسه» در قرن سوم هجری که نوشته بود: «و آن قریه بزرگی است که در آن بازاری است و آب مشروبش از چاه است». و مقدسی جغرافی دانی دگر در «احسن التقاسیم» (ص 11) آن را «شهریست آباد» وصف کرده است و استخری که در نیمه اول قرن 4 هجری از آن به عنوان: «منزل عامر» یاد کرده و ابن خلدون در «تاریخ العبر» (ج3، ص52) نوشت: «عامرة فی عهد المأمون» و حمیری در «الروض المعطار» به عنوان: «قریة جامعة، لها منبر» یاد کرده است. و البکری در قرن 5 با همین مضمون و… ولی چطور شد که جحفه به سرنوشتی دچار شدکه یاقوت حموی (متوفای 616 ق .) در کتاب «معجم البلدان» از آن همه اهمیت در یک عبارت کوتاه نوشت: «و هی الآن خراب» (ج 2، ص111)، این ویرانی با ویرانی مسجد غدیر خم همدوره بوده و محققان جغرافیا در دانشگاه ملک عبدالعزیز جده قبول دارند که: «و لقد دثر المسجد الشمالی مع اندثار الجحفة» (ص 17). و در صفحه 33 قبول دارند که از عوامل این ویرانی، هجرت قبایلی از بنو سلیم بوده؛ «اضطراب ظروف المنطقة فیالعصر العباسی الثانی … الی بلاد المغرب العربی».
در نتیجه اگر این ویرانی را بدان جهت بدانیم که عباسیان تمرکز مردمی را حول مکان غدیرخم پراکنده کردند؟ درک صحیحی از منابع تاریخی ارائه نداده ایم؟ آیا طرح کردن عوامل جغرافیایی مانند تغییر مسیر وادی مر عُنیب می تواند آن اهمیتی را داشته باشد که تغییر مسیر قوافل حج از جحفه به رابغ داشت؟
هجرت قبایل در منازعات مذهبی فاطمی ها و عباسیان؟!
مراجعه شود به کتاب «بنو سلیم»، تألیف: عبدالقدوسی الأنصاری، چاپ عربستان و کتاب «صبح الأعشی» اثر: القلقشندی در نیمه قرن پنجم هجری، که نوشته است در زمان او: «و من الجحفة و حولها الی ثنیة المعروفة بعقبة السویس لسلیم» (ج4، ص385).
وقتی تحقیق کردم که مصریان و مغربیان کشتی نشین چگون می توانستند در سفر حج محرم شوند، بی آن که در میقات جحفه توقف کنند؟ توقّفی که به هرحال می توانست موجب رونق و بازسازی خرابی ها شود، پی بردم که آنان هنگام رسیدن کشتی به رابغ، در ساحل شرقی بحر احمر توقّفی برای این منظور به جای می آوردند، بی آن که عازم جحفه شوند معیار را بر حد حرم می نهادند. حتی در بسیاری از موارد بی آن که در ساحل رابغ پیاده شوند، چون کشتی مقابل رابغ می رسیده مسافران رسم احرام را به جای می آوردند.
ابراهیم رفعت پاشا در «مرآة الحرمین» (ج1، ص15)، ضمن شرح سفر حج مصریان در سال 1318 هجری برابر با مارس 1901 م . به آن اشاره کوتاهی کرده است.
پس به عنوان یک محقق از خودم پرسیدم: چرا باید قرن ها این میقات ویرانه بماند تا رخداد توقف پیامبر در مکانی به نام غدیر خم، مزاحم جمعی و وسیله جمعی دیگر نشود؟!
سقوط فاطمی ها در سال 567 هجری به دست صلاح الدین ایّوبی و روی کار آمدن ایّوبیان مصر 564 648 هجری برابر با 1169 1250 م . است که متأسفانه باعث شد تا رونق دادن به بندر جده، جحفه رو به ویرانی نهد و خوشحال باشند از این که به جای فهم درست تاریخ، توانسته اند تاریخ را حذف کنند!
اکنون که بنای مسجد میقات نوسازی شده و امکانات رفاهی برای مردمی که می خواهند از این میقات، ترک خود کنند تا خود را در برابر او نهند، فرصتی است که با احیای بنای مسجد غدیر در سمت شمال شرقی بقایای بنای تاریخی، تاریخ مهمترین مکان در مسیر بازگشت پیامبر از حجّة الوداع را زنده نگهدارند. به همان اعتبار تاریخی و شرعی که به همت نوسازان مسجد میقات، بنای مسجد بدر را در بدر و بنای مسجدالعقبه را در منا و مسجد عمر و مسجد علی علیه السلام را در مدینه بازسازی و مرمّت کردند.
شاید جحفه بار دیگر موقعیت تاریخی فرهنگی خود را در کنار این دو مسجد تاریخی اسلام باز یابد.
کلن،آلمان،دسامبر1999 بهمن 1378
پی نوشت ها:
1 . المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیره، ص457
2 . معجم مااستعجم، ج1، ص368
3 . الکافی، ج1، ص293
4 . عاتق بلادی، طریق الهجره، ص61
5 . ج4، ص566
6 . الکافی، ج4، ص567
7 . الکافی، ج4، ص566
8 . ج2، ص1018
9 . ج3، چاپ اول 1979 م . ذیل واژه خمّ.
10 . کتاب المغازی، تحقیق: مارسدن جونس، جزء ثالث، ص 1096، چاپ 1966 م . مصر: دارالمعارف.
11 . المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیرة، ص458
12 . حمد الجاسر، پاورقی ص457 ؛ کتاب المناسک، امام حربی.
منبع : پایگاه حوزه
نتایج پیروی از امام هدایت
نتایج پیروی از امام هدایت
قرآن مجید دو امام را به مردم معرفی می کند: یکی امام هدایت است که وجود مبارک حضرت حق، او را در زندگی و حیات مردم قرار داده است، که نهایت لطف و رحمت و محبت خدا به بندگانش است. امام هدایت، جلوه گاه اسماء و صفات وجود مقدس حضرت حق و واسطۀ بین مردم و خداست تا مردم را به هر خیری از جانب خدا در دنیا و آخرت متصل کند.
آیات قرآن کریم در این زمینه و نیز هشدار به مردم، پیرامون مسئولیت در برابر امام هدایت کم نیست. آنچه که در قیامت از مردم به شدت سؤال می شود، موضع آنان در برابر امام هدایت است. این موضوع آن قدر مهم است که قرآن مجید می فرماید: قیامت به کارگردانان محشر خطاب می رسد: «وَقِفُوهُمْ»؛ تمام مردان و زنان را متوقف کنید و اجازۀ قدم از قدم برداشتن را به کسی ندهید! برای چه؟ خود پروردگار علتش را بیان می کند: {إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ}؛ تمام این مردان و زنان در برابر آنچه که در دنیا خوردند و آشامیدند و نفسی که کشیدند مسئول هستند. امام صادق(ع) می فرماید: به نظرتان می آید که کریمی مثل خدا شما را در محشر معطل کند که چقدر آب و نان و میوه و دیگر نعمت های مادی را خوردید ؟! شما که انسان های معمولی هستید، اگر از اقوام و دوستان خود دعوت کنید تا سر سفرۀ شما بنشینند، اصلاً در مورد خورد و خوراک به آنان منت نمی گذارید؟! چه برسد به پروردگار عزیز عالم که کرم و لطف و رحمت او بی نهایت است. حضرت فرمود آن جا از کسی راجع به آب و نان نمی پرسند، شما را نیازمندِ هوا، خورشید، آب و نان خلق کرده و هفتاد سال هم نیازتان را برطرف کرده است، این سؤال ندارد که چرا خوردی! چون انسان فوراً می گوید: مرا گرسنه خلق کردی دو سال هم شیر برایم آماده کردی و من هم خوردم، این که دیگر چرا ندارد.
این که خدا در قرآن می گوید در قیامت جلوی زنان و مردان را بگیرید و نگذارید قدم از قدم بردارند و می خواهم از همه آن ها سؤال کنم، سؤال مربوط به این است که در دورۀ عمرت با امام هدایت چگونه برخورد کردی؟ موافق بودی یا مخالف؟ پرونده ات را باز کن. به امت هر پیشوایی می گوید: تو مأموم عیسی و موسی و نوح و ابراهیم و دیگر انبیاء(ص) بودی «طُوبَى لَهُمْ»؛ خوشا به حالتان «وَحُسْنُ مَآبٍ»؛ به آن جایی که می خواهی برگردی عالی است.
نتیجۀ اقتدای انسان به امام هدایت این است که خود خدا به انسان می گوید: خوشا به حالت شما و «طُوبَى لَهُمْ»؛این اقتدا کردن به نفع خود انسان است، نه این که اقتدای انسان به امام هدایت سودش به زمین و آسمان یا به خدا یا به ملائکه برگردد، انسان در این اقتدا کردن تجارتی می کند که تمام سودش به خودش برمی گردد.
اما اگر انسان اقتدا به امام هدایت نداشته باشد، پس به چه کسی اقتدا کند؟ آیا از امام ضلالت پیروی کند؟! امام هدایت را خداوند برای انسان ها قرار می دهد؛ چنانچه قرآن کریم می فرماید: {وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}
انبیا و ائمه(ع) خودشان را پیشوا قرار ندادند، بلکه خدا آن ها را به این سمت گمارده است؛ چرا؟ برای این که خیر دنیا و آخرت را به همۀ مردم برساند.
هر چیز در این عالم، مسیر و مجرایی دارد، دلیل یک ساختمان محکم و خوب، نقشۀ مهندس است و نقشه و مسیر عالم شدن بچه های ما، تحصیل در دبستان، دبیرستان، دانشگاه و حوزه های علمیه است. مجرای سیر شدن شکم ما زمین است، که در خود آب و مواد غذایی دارد و هر چیز دیگری نیز در این دنیا همین گونه است؛ لذا مجرا، مسیر، نقشه و دلیل ما برای به دست آوردن همۀ خیرهای دنیا و آخرت هم امام هدایت است. اگر جدای از امام هدایت زندگی کنیم، به هیچ خیری نمی رسیم؛ چنانچه قرآن کریم می فرماید: {وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا} برای رسیدن به هر مقصدی باید از راه صحیح آن رفت؛ مثلاً اگر می خواهید به شهر یزد بروید، راه و مسیر و نقشه خاص خود را دارد؛ لذا اگر از غیر آن راه بروی به مقصد نمی رسی و عاقبت آن خستگی، هلاکت و خسران است.
اگر کسی تصور کند که از غیر کانال امام هدایت به خیر دنیا و لذت آن و نیز به رستگاری در آخرت می رسد اشتباه کرده است.
این روایت خیلی جالب است که پیغمبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «قیامت خداوند متعال تو را اول جادۀ بهشت و جهنم قرار می دهد و سپس به تک تک مردان و زنان امت تو می گوید این راه بهشت و جهنم است، هرکدام به اول جاده بهشت که می آیند -اما ای علی جان- باید برای بهشت رفتن اجازۀ تو را همراه داشته باشند.»
اجازه یعنی چه؟ یعنی آیا امیرالمؤمنین(ع) یک صد میلیارد گذرنامه در اختیار دارد و از هر کس می پرسد که اسمت چیست؟ بعد کامپیوتر را می زند تا ببیند گذرنامه برای او صادر شده است یا نه؟! مسلماً این گونه نیست، بلکه به این صورت است که بررسی می کنند این مردان و زنان در کسب و کار، همسرداری، تربیت فرزند، گریه و خنده، رفتن و آمدن، معاشرت و رفتارهای دیگر، اقتدای به تو را داشته اند یا نه؟
کسانی که به امام هدایت اقتدا کردند، از قبر که بر می خیزند زمان وقوفشان در محشر اندک است؛ اما برای دیگران سالیان بسیار زیادی طول می کشد. فردی از پیامبراسلام(ص) پرسید: «ما در قیامت چقدر باید معطل شویم؟
فرمود: مؤمنی؟
- بله یا رسول الله.
- با مایی؟
- بله یا رسول الله.
- آیا در صحرا هوای ابری را دیده ای؟
- بله یا رسول الله.
- ابر بهاری را دیده ای؟
آری.
- برقی که از ابر می زند را هم دیده ای؟
- خیلی دیده ام.
- برق زدن ابر بهاری چقدر طول می کشد؟
- خیلی کم.
در این جا پیامبر(ص) به او فرمود: زودتر از این وارد بهشت می شوید» .
این خیر دنیا و آخرت هم در اقتدای به امام هدایت و پاکی در زندگی است، که در همه عرصه های فردی و اجتماعی باید این اقتدا به امام هدایت رعایت شود.
اقتدای به امام هدایت برای خود انسان و نیز برای دیگران هم باعث خیر می شود و لذت روحی عجیبی هم دارد.
برگرفته از کتاب امامت و ولایت نوشته استاد انصاریان
غدیر از نگاه چهارده معصوم
غدیر از نگاه چهارده معصوم
اساس مذهب تشیع بر دو حدیث پایه گذارى شده است: یکى حدیث ثقلین (1) ، که پیامبراکرم(ص) در کمتر از نود روز در چهار مکان آن را به مردم گوشزد کرد؛ دیگرى حدیث غدیر. مى توان گفت حدیث دوم مکمل حدیث اول است.
سفارش بیش از حد پیامبر(ص) در باره قرآن و عترت و نیز اصرار آن حضرت بر امامت و جانشینى امیرمومنان(ع) نشان دهنده این حقیقت است که حضرت نگران آشوبى بود که امت اسلامى بعد از وى با آن رو به رو مى شود.
اهمیت دادن به غدیر، اهمیت دادن به رسالت پیامبرگرامى اسلام(ص) است. ما در این مقاله واقعه غدیر را از زبان عارفان واقعى غدیر یعنى پیامبر(ص) و امامان معصوم(علیهم السلام) مورد مطالعه قرار مى دهیم.
رسول خدا و غدیر
شیخ صدوق در کتاب « امالى » از امام باقر(ع) و آن حضرت از جدش چنین نقل مى کند: روزى رسول گرامى اسلام(ص) به امیرمومنان(ع) فرمود: اى على، خداوند آیه « یاایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک » (2) را در باره ولایت تو بر من نازل کرد. اگر آنچه به من امر شده تبلیغ نکنم، عملم باطل است و کسى که خدا را بدون ولایت تو ملاقات کند، کردارش باطل است. اى على، من جز سخن خدانمى گویم . (3)
امام على و غدیر
سلیم بن قیس هلالى به بیعت امیرمومنان (4) باابوبکر اشاره کرده، مى گوید:
« ثم اقبل علیهم على فقال: یا معشرالمسلمین و المهاجرین و الانصار انشد کم الله اسمعتم رسول الله یقول یوم غدیرخم کذا و کذا فلم یدع شیئا قال عنه رسول الله الا ذکرهم ایاه قالوا نعم » (4)
پس على(ع) به مردم فرمود: اى مسلمانان و مهاجران و انصار، آیا نشنیدید که رسول خدا(ص) روز غدیرخم چنین و چنان فرمود. سپس تمام چیزهایى را که پیامبر(ص) در آن روز فرموده بود به مردم یاد آورى کرد. همگى گفتند: آرى.
در این زمینه مى توان به استدلالهاى امیرمومنان على(ع) اشاره کرد. از جمله استدلال آن حضرت براى ابوبکر که فرمود: بر اساس حدیث پیامبر(ص) در روز غدیر، آیا من مولاى تو و هر مسلمانى هستم یا تو؟ ابوبکر گفت: شما. (5)
ابى الطفیل مى گوید: در روز شورا در خانه بودم و شنیدم که على(ع) گفت: آیا غیر از من کسى در میان شما هست که پیامبر(ص) به او گفته باشد: « من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. » همگى گفتند: نه. (6)
حضرت زهرا(س) و غدیر
ابن عقده در کتاب معروفش « الولایه » از محمد بن اسید چنین روایت کرده است: از فاطمه زهرا پرسیدند: آیا پیامبر(ص) پیش از رحلتش در باره امامت امیرمومنان چیزى فرمود؟ آن حضرت جواب داد: « و اعجباانسیتم یوم غدیرخم؟ » (7) شگفتا! آیا روز غدیرخم را فراموش کردید؟!
فاطمه بنت الرضا از فاطمه بنت الکاظم(ع) و او از فاطمه بنت الصادق(ع) چنین نقل کرد: ام کلثوم، دختر فاطمه زهرا(س) نقل کرد که پیامبر در روز غدیر فرمود: « من کنت مولاه فعلى مولاه » (8)
امام حسن مجتبى(ع) و غدیر
ازامام جعفر صادق(ع) چنین روایت شده است: امام حسن(ع) هنگامى که مى خواست با معاویه آتش بس اعلام کند، به او فرمود: امت مسلمان از پیامبر(ص) شنیدند که در باره پدرم فرمود : « انه منى بمنزله هارون من موسى » ؛ همچنین دیدند که پیامبر(ص) وى را در غدیرخم به عنوان امام نصب فرمود. (9)
امام حسین(ع) و غدیر
سلیم بن قیس مى نویسد: امام حسین(ع) قبل از مرگ معاویه خانه خدا را زیارت کرد. سپس بنى هاشم را جمع کرده فرمود: آیا مى دانید پیامبر اکرم(ص) على(ع) را در روز غدیر خم نصب کرد؟ همگى گفتند: آرى. (10)
امام زین العابدین(ع) و غدیر
ابن اسحاق، تاریخ نویس معروف، مى گوید: به على بن حسین گفتم: « من کنت مولاه فعلى مولاه » یعنى چه؟ حضرت فرمود: « اخبرهم انه الامام بعده » ؛ به آنها خبر داد که اوست امام بعد از خودش. (11)
امام محمد باقر(ع) و غدیر
ابان بن تغلب مى گوید: از امام باقر(ع) در باره گفته پیامبر: « من کنت مولاه فعلى مولاه » پرسیدم: حضرت فرمود: اى اباسعید، پیامبر فرمود: امیرمومنان در میان مردم جانشین من خواهد بود. (12)
امام جعفرصادق(ع) و غدیر
زید شحام مى گوید: نزد امام صادق بودم، مردى معتزلى از وى در باره سنت پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: هر چیزى که فرزند آدم به آن نیاز دارد (حکم آن) در سنت خدا و پیامبر(ص) وجود دارد و چنانچه سنت نبود، خداوند هرگز بر بندگان احتجاج نمى کرد.
مرد پرسید: خداوند با چه چیزى بر ما احتجاج مى کند؟
حضرت فرمود: « الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دین » ؛ بدین وسیله ولایت را تمام گردانید و اگر سنت یا فریضه تمام نبود، خدا به آن احتجاج نمى کرد. (13)
امام موسى کاظم(ع) و غدیر
عبدالرحمن بن حجاج از حضرت موسى بن جعفر(ع) در باره نماز در مسجد غدیرخم (14) پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: « صل فیه فان فیه فضلا و قد کان ابى یامربذلک » (15) ؛ نماز بخوان، بدرستى که در آن فضل فراوان وجود دارد و پدرم به آن امر مى کرد.
امام رضا(ع) و غدیر
محمد بن ابى نصر بزنطى مى گوید: خدمت امام رضا(ع) بودم، در حالى که مجلس پر از جمعیت بود و با یکدیگر درباره غدیر گفتگو مى کردند، برخى از مردم این واقعه را منکر شدند؛ امام فرمود: پدرم از پدرش روایت کرد که روز غدیر در میان اهل آسمان مشهورتر است تا میان اهل زمین. سپس فرمود: اى ابى نصر، « این ماکنت فاحضر یوم الغدیر » ؛ هرکجا که هستى در این روز نزد امیرمومنان(ع) باش. بدرستى که در این روز خداوند گناه شصت سال از مردان و زنان مومن و مسلم را مى آمرزد و دو برابر آنچه در ماه رمضان از آتش دوزخ مى رهاند؛ در این روز آزاد مى کند… سپس فرمود: « والله لوعرف الناس فضل هذا الیوم بحقیقه لصافحتهم الملائکه کل یوم عشر مرات » (16) اگر مردم ارزش این روز را مى دانستند، بى تردید فرشتگان در هر روز ده بار با آنان مصافحه مى کردند.
امام محمد جواد(ع) و غدیر
ابن ابى عمیر از ابو جعفرثانى(ع) در ذیل آیه « یا ایهاالذین آمنوا اوفوا بالعقود » (17) چنین روایت کرد: پیامبر گرامى(ص) در ده مکان به خلافت اشاره کرده است؛ سپس آیه « یا ایهاالذین آمنوا اوفوا بالعقود » نازل شد. (18)
در توضیح این روایت باید گفت: آیه یاد شده در اول سوره مائده است. این سوره، آخرین سوره اى است که بر قلب نبى اکرم(ص) نازل شد. در این سوره، « آیه اکمال » و « آیه تبلیغ »، که ناظر به واقعه غدیر است، وجود دارد.
امام هادى(ع) و غدیر
شیخ مفید، در کتاب شریف ارشاد، زیارت امیرمومنان على(ع) را از امام حسن عسکرى(ع) و آن امام از پدرش نقل مى کند و مى گوید: امام جواد(ع) در روز عید غدیر، حضرت على(ع) را زیارت کرد و فرمود: « اشهد انک المخصوص بمدحةالله المخلص لطاعةالله … »؛ شهادت مى دهم که مدح خدا به تو اختصاص دارد و در طاعت او مخلصى.
سپس مى فرماید: خداوند حکم فرمود: « یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فمابلغت رسالته و الله یعصمک من الناس. »
آنگاه ادامه مى دهد: پیامبر(ص) خطاب به مردم کرد و از آنها پرسید: آیا آنچه برعهده داشتم، ابلاغ کردم؟
همگى گفتند: آرى.
سپس فرمود: خدایا گواه باش! بعد از آن فرمود: « الست اولى بالمومنین من انفسهم؟ فقالوا بلى فاخذ بیدک و قال من کنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله » آیا من به مومنان از خود آنها سزاوارتر نیستم؟ گفتند : بله. پس از آن دست على(ع) را گرفت و فرمود: هرکس من مولاى اویم، این على مولاى اوست … (19)
امام حسن عسکرى(ع) و غدیر
حسن بن ظریف به امام حسن عسکرى(ع) نامه نوشت و پرسید: گفته پیامبر « من کنت مولاه فعلى مولاه » یعنى چه؟ حضرت در پاسخ فرمود: « اراد بذلک ان جعله علما یعرف به حزب الله عند الفرقة » ؛ خداوند اراده فرمود که این جمله، نشان و پرچمى باشد تا حزب خدا هنگام اختلافها با آن شناخته شود.
اسحاق بن اسماعیل نیشابورى مى گوید: حضرت حسن بن على(ع) به ابراهیم چنین نوشت: خداوند متعال با منت و رحمت خویش واجبات را بر شما مقرر کرد. این کار به سبب نیاز او نبود، بلکه رحمت او بود که متوجه شما شد. هیچ معبودى جز او وجود ندارد؛ او چنان کرد تا ناپاک را از پاک جدا سازد و اندرون شما را بیازماید تا به سوى رحمت او پیش بگیرد و منازل شما در بهشت معین شود.
از اینرو، حج و عمره، اقامه نماز، پرداخت زکات، روزه و ولایت را بر شما واگذار کرد و درى را فرا راهتان قرار داد تا درهاى دیگر واجبات را باز کنید؛ کلیدى را براى یافتن راه خود قرار داد. اگر محمد و جانشینان او از فرزندش نبود، شما مانند حیوانات سرگردان مى ماندید و هیچ واجبى از واجبات را فرا نمى گرفتید. مگر مى توان از غیر در، وارد مکانى شد؟ وقتى خداوند به سبب تعیین اولیا پس از پیامبر(ص)، نعمت خود را بر شما تمام کرد، فرمود:
« الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دین » (20) امروز دینتان را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و راضى شدم که اسلام دین شما باشد . سپس براى اولیاى خود برگردن شما حقوقى قرار داد و به شما فرمان داد حقوق آنها را ادا کنید تا زنان و اموال و خوراک و آشامیدنیها بر شما حلال باشد و به واسطه آن برکت و رشد و ثروت را به شما بشناساند و اطاعت کنندگان شما را به واسطه غیبت بشناساند… (21)
امام زمان(ع) و غدیر
در دعاى ندبه که ظاهرا منسوب به آن حضرت است چنین مى خوانیم: « …فلما انقضت ایامه اقام ولیه على بن ابى طالب صلواتک علیهما و آلهما هادیا اذ کان هوالمنذر و لکل قوم هاد فقال و الملاء امامه من کنت مولاه فعلى مولاه.. . »
——————————————————————-
پى نوشتها:
1ـ حدیث ثقلین در بیشتر منابع اهل سنت وارد شده است. ما به پاره اى از آنها اشاره مى کنیم : السنه شیبانى، ص 337 و 629 ح 1551؛ صحیح ترمذى، ج 5، ص 663؛ سنن کبرى بیهقى، ج 10، ص 114؛ المستدرک، حاکم نیشابورى، ج 3، ص 110؛ فضائل الصحابه، احمد بن حنبل، ج 1، ص 171 و ج 2، ص 588؛ سنن ابى داود، ج 2، ص 185؛ طبقات کبرى، ابن سعد، ج 2، ص 194؛صحیح مسلم، ج 4، ص .1873
2ـ سوره مائده، آیه .71
3ـ امالى شیخ صدوق، مجلس، 74، ص .400
4ـ کتاب سلیم بن قیس هلالى، نشر موسسه بعثت، ص .41
5ـ خصال شیخ صدوق، ص 505، باب اربعین، ج .30
6ـ امالى شیخ صدوق، ج 1، ص .342
7ـ اثبات الهداة، حرعاملى، ج 2، ص 112، ح 473؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 25 ـ .26
8ـ اثبات الهداة، ج 2، ص 112؛ احقاق الحق، ج 16، ص .282
9ـ امالى شیخ صدوق، ج 2، ص .171
10ـ سلیم بن قیس، ص .168
11ـ معانى الاخبار، ص 65؛ بحارالانوار، ج 37، ص .223
12ـ معانى الاخبار، ص .66
13ـ تفسیر برهان، ج 1، ص .446
14ـ در باره اهمیت این مسجد به مجله میقات حج شماره 12 مراجعه شود.
15ـ اصول کافى، ج 4، ص .566
16ـ تهذیب الاحکام، شیخ طوسى، ج 6، ص 24، ح 52؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص .41
17ـ سوره مائده، آیه .1
18ـ تفسیرقمى، ج 1، ص .160
19ـ بحارالانوار، ج 100، ص .363
20ـ همان، ج 37، ص .223
21ـ علل الشرائع، ج 1، ص 249، باب 182، ح .66
اگر غدیر حق و مهم است چرا در مسجد الحرام انجام نشد؟
اگر غدیر حق و مهم است چرا در مسجد الحرام انجام نشد؟
1- تعیین خلیفه بدست شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله) است و پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم علاوه بر اینکه معصوم از هر خطا و اشتباهی است فردی مدیر و مدبر، حکیم و مصلحت اندیش است و درجو و فضای آن زمان بهترین زمان و مکان را پیامبر معصوم انتخاب نموده است.
2- کسانی که بخواهند با کار پیامبر مخالفت کنند برایشان فرقی ندارد که پیامبر آن را در غدیر خم بجای آورده باشد یا در خانه خدا.
3- پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) حضرت علی (علیه السلام) را تنها در غدیر خم به خلافت نصب نکرد بلکه از روز اول بعثتش تا روز رحلتش در دهها و صدها مکان و زمان و به صدها بهانه و حادثه حضرت علی(علیه السلام) را بعنوان خلیفه بلا فصل خود معرفی نمود که قصه غدیر تنها یکی از آن هزاران است و کسی که آن هزاران همه را نادیده گرفته است می تواند این یکی را هم نادیده بگیرد حتی اگر بر بام کعبه باشد.
4- آنچه مانع از پذیرش خلافت حضرت علی(علیه السلام) برای عده ای بوده است زمان و مکان انتصاب نبوده بلکه آن کینه و عداوت و تعصب جاهلانه ای بوده است که اگر خود خداوند هم (العیاذ بالله) بر زمین نازل می شد دست علی (علیه السلام) را بعنوان خلیفه بالا میگرفت باز هم همان عده مخالفت می کردند و شاهد شما هم قصه حارث نعمان است که وقتی دید پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) حضرت علی(علیه السلام) را بعنوان خلیفه خود در غدیر معرفی کرد در پای مجلس پیامبر بلند شد و فریاد زد خدایا اگر بنا است بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) حضرت علی (علیه السلام) بر من خلیفه و امیر باشد هم اکنون بلایی بر من نازل کن و مرا از دنیا ببر تا من بمیرم و نبینم علی (علیه السلام) خلیفه بعد از رسول است و خداوند هم فورا نفرین او را در حق خودش مستجاب کرد و آیه شریفه «سأل سائل بعذاب واقع » نازل شد.
منبع : پایگاه عرفان
متن کامل فارسی خطبه پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم
متن کامل خطبه پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم
بسم الله الرحمن الرحیم
1 حمد و ثنای الهی
حمد و سپاس خدایی را که در یگانگی خود بلند مرتبه،و در تنهایی وفرد بودن خود نزدیک است .در قدرت و سلطه خود با جلالت و در ارکان خود عظیم است.علم او به همه چیز احاطه دارد در حالی که در جای خود است،و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سیطره دارد.همیشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستایش خواهد بود.
صاحب عظمتی که از بین رفتنی نیست.ابتدا کننده او و باز گرداننده اوست و هر کاری بسوی او باز می گردد.
بوجود آورنده بالا برده شده ها(کنایه از آسمانها و افلاک)و پهن کننده گسترده ها(کنایه از زمین)یگانه حکمران زمینها و آسمانها،پاک و منزه و تسبیح شده،پروردگار ملائکه و روح،تفضل کننده بر همه آنچه خلق کرده و لطف کننده بر هر آنچه بوجود آورده است.هر چشمی زیر نظر اوست ولی چشمها او را نمی بینند.
کرم کننده و بردبار و تحمل کننده است.رحمت او همه چیز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منت گذارده است.در انتقام گرفتن خود عجله نمی کند،و به آنچه از عذابش که مستحق آنند مبادرت نمی ورزد.
باطنها و سریره ها را می فهد و ضمایر را می داند و پنهانها بر او مخفی نمی ماند و مخفی ها بر او مشتبه نمی شود.او راست احاطه بر هر چیزی و غلبه بر همه چیز و قوت در هر چیزی و قدرت بر هر چیزی،و مانند او شیئی نیست.اوست بوجود آورنده شیئ(چیز)هنگامی که چیزی نبود .دائم و زنده است و به قسط و عدل قائم است.نیست خدایی جز او که با عزت و حکیم است.
بالاتر از آن است که چشمها او را درک کنند ولی او چشمها را درک می کند و او لطف کننده و آگاه است.هیچکس نمی تواند به دیدن به صفت او راه یابد،و هیچکس به چگونگی او از سر و آشکار دست نمی یابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمایی کرده است.
گواهی می دهم برای او که اوست خدایی که قدس و پاکی و منزه بودن او روزگار را پر کرده است.او که نورش ابدیت را فرا گرفته است.او که دستورش را بدون مشورت مشورت کننده ای اجرا می کند و در تقدیرش شریک ندارد و در تدبیرش کمک نمی شود.
آنچه ایجاد کرده بدون نمونه و مثالی تصویر نموده و آنچه خلق کرده بدون کمک از کسی و بدون زحمت و بدون احتیاج به فکر و حیله خلق کرده است.آنها را ایجاد کرد پس بوجود آمدند و خلق کرد پس ظاهر شدند.پس اوست خدایی که جز او خدایی نیست،صنعت او محکم و کار او زیبا است،عادلی که ظلم نمی کند و کرم کننده ای که کارها بسوی او باز می گردد.
شهادت می دهم که اوست خدایی که همه چیز در مقابل عظمت او تواضع کرده و همه چیز در مقابل عزت او ذلیل شده و همه چیز در برابر قدرت او سر تسلیم فرود آورده و همه چیز در برابر هیبت او خاضع شده اند.
پادشاه پادشاهان و گرداننده افلاک و مسخر کننده آفتاب و ماه،که همه با زمان تعیین شده در حرکت هستند.شب را بر روی روز و روز را بر روی شب می گرداند که بسرعت در پی آن می رود .در هم شکننده هر زورگوی با عناد،و هلاک کننده هر شیطان سرپیچ و متمرد.
برای او ضدی و همراه او معارضی نبوده است.یکتا و بی نیاز است.زائیده نشده و نمی زاید و برای او هیچ همتایی نیست.خدای یگانه و پروردگار با عظمت.می خواهد پس به انجام می رساند،و اراده می کند پس مقدر می نماید،و می داند پس به شماره می آورد.می میراند و زنده می کند،فقیر می کند و غنی می نماید،می خنداند و می گریاند،نزدیک می کند و دور می نماید،منع می کند و عطا می نماید.پادشاهی از آن او و حمد و سپاس برای اوست.خیر بدست اوست و او بر هر چیزی قادر است.
شب را در روز و روز را در شب فرو می برد.نیست خدایی جز او که با عزت و آمرزنده است.اجابت کننده دعا،بسیار عطا کننده،شمارنده نفسها و پروردگار جن و بشر،که هیچ امری بر او مشکل نمی شود،و فریاد دادخواهان او را منضجر نمی کند،و اصرار اصرار کنندگانش او را خسته نمی کند .نگهدارنده صالحین و موفق کننده رستگاران و صاحب اختیار مؤمنین و پروردگار عالمین.خدایی که از هر آنچه خلق کرده مستحق است که او را در هر حالی که شکر و سپاس گویند.
او را سپاس بسیار می گویم و دائما شکر می نمایم،چه در آسایش و چه در گرفتاری،چه در حال شدت و چه در حال آرامش.و به او و ملائکه اش و کتابهایش و پیامبرانش ایمان می آورم.دستورات او را گوش می دهم و اطاعت می نمایم وبه آنچه او را راضی می کند مبادرت می ورزم و در مقابل مقدرات او تسلیم می شوم بعنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او،چرا که اوست خدایی که نمی توان از مکر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداریم(یعنی ظلم نمی کند) .
2 فرمان الهی برای مطلبی مهم
اقرار می کنم برای خداوند بر نفس خود بعنوان بندگی او،و شهادت می دهم برای او به پروردگاری،و آنچه به من وحی نموده ادا می نمایم از ترس آنکه مبادا اگر انجام ندهم عذابی از او بر من فرود اید که هیچکس نتواند آنرا دفع کند هر چند که حیله عظیمی بکار بندد و دوستی او خالص باشدنیست خدایی جز اوزیرا خداوند به من اعلام فرموده که اگر آنچه در حق علی برمن نازل نموده ابلاغ نکنم رسالت او را نرسانده ام،و برای من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا کفایت کننده و کریم است.
خداوند به من چنین وحی کرده است:«بسم الله الرحمن الرحیم،یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربکفی علی یعنی فی الخلافة لعلی بن ابی طالبو إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس»،«ای پیامبر ابلاغ کن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده درباره علی،یعنی خلافت علی بن ابی طالبو اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده ای،و خداوند تو را از مردم حفظ می کند».
ای مردم،من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکرده ام،و من سبب نزول این آیه را برای شما بیان می کنم:
جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام پروردگارمکه او سلام است مرا مأمور کرد که در این محل اجتماع بپا خیزم و برهر سفید و سیاهی اعلام کنم که«علی بن ابی طالب برادر من و وصی من و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است.نسبت او بمن همانند نسبت هارون به موسی است جز اینکه پیامبری بعد از من نیست.و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است»،و خداوند در این مورد آیه ای از کتابش بر من نازل کرده است:«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون»،«صاحب اختیار شما خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آورده و نماز را بپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند»،و علی بن ابی طالب است که نماز را بپا داشته و در حال رکوع زکات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد می کند.ای مردم،من از جبرئیل درخواست کردم که از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم معاف بدارد،زیرا از کمی متقین و زیادی منافقین و افساد ملامت کنندگان و حیله های مسخره کنندگان اسلام اطلاع دارم،کسانی که خداوند در کتابش آنان را چنین توصیف کرده استکه با زبانشان می گویند آنچه در قلبهایشان نیست و این کار را سهل می شمارند در حالیکه نزد خداوند عظیم است.و همچنین بخاطر اینکه منافقین بارها مرا اذیت کرده اند تا آنجا که مرا«اذن»(گوش دهنده بر هر حرفی)نامیدند،و گمان کردند که من چنین هستم بخاطر ملازمت بسیار او(علی)با من و توجه من به او وتمایل او و قبولش از من،تاآنکه خداوند عز و جل در این باره چنین نازل کرد:«و منهم الذین یؤذون النبی ویقولون هو أذن قل اذنعلی الذین یزعمون أنه اذنخیر لکم،یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین…»،«و از آنان کسانی هستند که پیامبر را اذیت می کنند و می گویند او«اذن»(گوش دهنده بر هر حرفی)است،بگو:گوش استبر ضد کسانی که گمان می کنند او «اذن» استو برای شما خیراست،به خدا ایمان می آورد و در مقابل مؤمنین اظهار تواضع و احترام می نماید».
و اگر من بخواهم گویندگان این نسبت(اذن)را نام ببرم می توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره کنم می نمایم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرفی کنم می توانم، ولی بخدا قسم من در کار آنان با بزرگواری رفتار کرده ام.
بعد از همه اینها،خداوند از من راضی نمی شود مگر آنچه در حق علی بر من نازل کرده ابلاغ نمایم.
سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند:«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی حق علیو إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس»،«ای پیامبر برسان آنچهدر حق علیاز پروردگارت بر تو نازل شده واگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده ای،و خداوند تو را از مردم حفظ می کند».
3 اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام(ع)
ای مردم،این مطلب را درباره او بدانید وبفهمید،و بدانید که خداوند او رابرای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرین و انصار و بر تابعین آنان به نیکی،و بر روستایی و شهری،و بر عجمی و عربی،و بر آزاد و بنده،و بر بزرگ و کوچک،و بر سفید و سیاه.بر هر یکتا پرستی حکم او اجرا شونده و کلام او مورد عمل و امر او نافذ است.هر کس با او مخالفت کند ملعون است،و هر کس تابع او باشد و او را تصدیق نماید مورد رحمت الهی است.خداوند او را و هر کس را که از او بشنود و او را اطاعت کند آمرزیده است .
ای مردم،این آخرین باری است که در چنین اجتماعی بپا می ایستیم،پس بشنوید و اطاعت کنید و در مقابل امر خداوند پروردگارتان سر تسلیم فرود آورید،چرا که خداوند عز و جل صاحب اختیار شما و معبود شما است،و بعد از خداوند رسولش و پیامبرش که شما را مخاطب قرار داده،و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند است،و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات خواهید کرد.
حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان(امامان)حلال کرده باشند،و حرامی نیست مگر آنچه خداو و رسولش و آنان(امامان)بر شما حرام کرده باشند. خداوند عز و جل حلال و حرام را به من شناسانده است،و آنچه پروردگارم از کتابش و حلال وحرامش به من آموخته به او سپرده ام .
ای مردم،علی را(بر دیگران)فضیلت دهید.هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند آنرا در من جمع کرده است و هر علمی را که آموخته ام در امام المتقین جمع نموده ام،و هیچ علمی نیست مگر آنکه آنرا به علی آموخته ام.اوست«امام مبین»که خداوند در سوره یس ذکر کرده است:«و کل شیی ء احصیناه فی إمام مبین»،«و هر چزی را در امام مبین جمع کردیم».
ای مردم،از او(علی)بسوی دیگری گمراه نشوید،و از او روی بر مگردانید و از ولایت او سر باز نزنید.اوست که به حق هدایت نموده و به آن عمل می کند،و باطل را ابطال نموده و از آن نهی می نماید،و در راه خدا سرزنش ملامت کننده ای او را مانع نمی شود.
او(علی)اول کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و هیچکس در ایمان به من بر او سبقت نگرفت.اوست که با جان خود در راه رسول خدا فداکاری کرد.اوست که با پیامبر خدا بود در حالی که هیچکس از مردان همراه او خدا را عبادت نمی کرد.اولین مردم در نماز گزاردن،و اول کسی است که با پیامبر خدا بود در حالی که هیچکس از مردان همراه او خدا را عبادت نمی کرد.اولین مردم در نماز گزاردن،و اول کسی است که با من خدا را عبادت کرد.از طرف خداوند به او امر کردم تا در خوابگاه من بخوابد،او هم در حالیکه جانش را فدای من کرده بود در جای من خوابید.
ای مردم، او را فضیلت دهید که خدا او را فضیلت داده است،و او را قبول کنید که خداوند او را منصوب نموده است.
ای مردم،او از طرف خداوند امام است،و هر کس ولایت او را انکار کند خداوند هرگز توبه اش را نمی پذیرد و او را نمی بخشد.حتمی است بر خداوند که با کسی که با او مخالفت نماید چنین کند و او را به عذابی شدید تا ابدیت وتا آخر روزگار معذب نماید.پس بپرهیزید از اینکه با او مخالفت کنید و گرفتار آتشی شوید که آتشگیره آن مردم وسنگها هستند و برای کافران آماده شده است.
ای مردم،بخدا قسم پیامبران و رسولان پیشین به من بشارت داده اند، و من بخدا قسم خاتم پیامبران و مرسلین و حجت بر همه مخلوقین از اهل اسمانها و زمینها هستم.هر کس در این مطالب شک کند مانند کفر جاهلیت اول کافر شده است.و هر کس در چیزی از این گفتار من شک کند در همه آنچه بر من نازل شده شک کرده است،و هر کس در یکی از امامان شک کند در همه آنان شک کرده است،و شک کننده درباره ما در آتش است.
ای مردم،خداوند این فضیلت را بر من ارزانی داشته که منتی از او بر من و احسانی از جانب او بسوی من است.خدایی جز او نیست.حمد و سپاس از من بر او تا ابدیت و تا آخر روزگار و در هر حال.
ای مردم،علی را فضیلت دهید که او افضل مردم بعد از من از مرد و زن است تا مادامی که خداوند روزی را نازل می کند و خلق باقی هستند.ملعون است ملعون است،مورد غضب است مورد غضب است کسی که این گفتار مرا رد کند و با آن موافق نباشد.بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را برای من آورده است و می گوید:«هر کس با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد لعنت و غضب من بر او باد».هر کس ببیند برای فردا چه پیش فرستاده است.از خدا بترسید که با علی مخالفت کنید و در نتیجه قدمی بعد از ثابت بودن آن بلغزد،خداوند ازآنچه انجام می دهید آگاه است.
ای مردم،او(علی)«جنب الله»است که خداوند در کتاب عزیزش ذکر کرده و درباره کسی که با او مخالفت کند فرموده است:«ان تقول نفس یا حسرتا علی ما فرطت فی جنب الله»،«ای حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفریط و کوتاهی کردم».
ای مردم،قرآن را تدبر نمائید و آیات آن را بفهمید و در محکمات آن نظر کنید و بدنبال متشابه آن نروید.بخدا قسم، باطن آن را برای شما بیان نمی کند و تفسیرش را برایتان روشن نمی کند مگر این شخصی که من دست او را می گیرم و او را بسوی خود بالا می برم و بازوی او را می گیرم و با دو دستم او را بلند می کنم و به شما می فهمانم که«هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار او است».و او علی بن ابی طالب برادر و جانشین من است،ولایت او از جانب خداوند عز و جل است که بر من نازل کرده است.
ای مردم،علی و پاکان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اکبر است.هر یک از این دواز دیگری خبر می دهد و با آن موافق است.آنها از یکدیگر جدا نمی شوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. بدانید که آنان امین های خداوند بین مردم و حاکمان او در زمین هستند.
بدانید که من ادا نمودم،بدانید که من ابلاغ کردم،بدانید که من شنوانیدم،بدانید که من روشن نمودم،بدانید که خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل می گویم،بدانید که امیر المؤمنینی جز این برادرم نیست.بدانید که امیر المؤمنین بودن بعد از من برای احدی جز او حلال نیست.
4 معرفی و بلند کردن امیر المؤمنین(ع) بدست پیامبر(ص)
سپس پیامبر(ص)دستش را بر بازوی علی(ع)زد و آنحضرت را بلند کرد. و این در حالی بود که امیر المؤمنین(ع) از زمانی که پیامبر(ص) بر فراز منبر آمده بود یک پله پائین تر از مکان حضرت ایستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مایل بود که گویی هر دو در یک مکان ایستاده اند.
پس پیامبر(ص)با دستش او را بلند کرد و هر دو دست را به سوی آسمان باز نمود و علی(ع)را از جا بلند نمود تا حدی که پای آنحضرت موازی زانوی پیامبر(ص)رسید.سپس فرمود:
ای مردم،این علی است برادر من و وصی من و جامع علم من، و جانشین من در امتم بر آنان که به من ایمان آورده اند، و جانشین من در تفسیر کتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل کننده به آنچه او را راضی می کند، و جنگ کننده با دشمنان خدا و دوستی کننده بر اطاعت او و نهی کننده از معصیت او. اوست خلیفه رسول خدا، و اوست امیرالمؤمنین و امام هدایت کننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناکثان و قاسطان و مارقان به امر خداوند.
خداوند می فرماید:«ما یبدل القول لدی»،«سخن در پیشگاه من تغییر نمی پذیرد»، پروردگارا، به امر تو می گویم:«خداوندا دوست بدار هر کس علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس علی را دشمن بدارد.و یاری کن هر کس علی را یاری کندو خوار کن هر کس علی را خوار کند،و لعنت نما هر کس علی را انکار کندو غضب نما بر هر کس که حق علی را انکار نماید».
پروردگارا،تو هنگام روشن شدن این مطلب و منصوب نمودن علی در این روز این آیه را درباره او نازل کردی:«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا» .«و من یبتغ غیر الإسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین».«امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را بعنوان دین شما راضی شدم»،«و هر کس دینی غیر از اسلام انتخاب کند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود».پروردگارا، تو را شاهد می گیرم که من ابلاغ نمودم.
5 تأکید بر توجه امت به مسئله امامت
ای مردم، خداوند دین شما را با امامت او کامل نمود، پس هر کس اقتدا نکند به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قیامت و روز رفتن به پیشگاه خداوند عز و جل،چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت از بین رفته و در آتش دائمی خواهند بود.عذاب از آنان تخفیف نمی یابد و به آنها مهلت داده نمی شود.
ای مردم،این علی است که یاری کننده ترین شما نسبت بمن و سزاوارترین شما به من و نزدیک ترین شما به من و عزیزترین شما نزد من است.خداوند عز و جل و من از او راضی هستیم. هیچ آیه رضایتی در قرآن نازل نشده است مگر درباره او، و هیچگاه خداوند مؤمنین را مورد خطاب قرار نداده مگر آنکه ابتدا او مخاطب بوده است،و هیچ آیه مدحی در قرآن نیست مگر درباره او، و خداوند در سوره«هل اتی علی الإنسان…»شهادت به بهشت نداده مگر برای او و این سوره را درباره غیر او نازل نکرده و با این سوره جز او را مدح نکرده است.
ای مردم،او یاری دهنده دین خدا و دفاع کننده از رسول خدا است،و اوست با تقوای پاکیزه هدایت کننده هدایت شده.پیامبرتان بهترین پیامبر و وصیتان بهترین وصی و فرزندان او بهترین اوصیاء هستند.
ای مردم،نسل هر پیامبری از صلب خود او هستند ولی نسل من از صلب امیر المؤمنین علی است .
ای مردم،شیطان آدم را با حسد از بهشت بیرون کرد.مبادا به علی حسد کنید که اعمالتان نابود شود و قدمهایتان بلغزد.آدم بخاطر یک گناه بزمین فرستاده شد در حالیکه انتخاب شده خداوند عز و جل بود،پس شما چگونه خواهید بود در حالیکه شمائید و در بین شما دشمنان خدا هستند .
بدانید که با علی دشمنی نمی کند مگر شقی و با علی دوستی نمی کند مگر با تقوی، و به او ایمان نمی آورد مگر مؤمن مخلص. بخدا قسم درباره علی نازل شده است سوره«و العصر»:«بسم الله الرحمان الرحیم، و العصر،ان الإنسان لفی خسر»،«قسم به عصر،انسان در زیان است» مگر علی که ایمان آورد و به حق و صبر توصیه کرد.
ای مردم،من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم،و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چیزی نیست.ای مردم از خدا بترسید آنطور که باید ترسید و از دنیا نروید مگر آنکه مسلمان باشید.
6 اشاره به کارشکنیهای منافقین
ای مردم،«ایمان آورید به خدا و رسولش و به نوری که همراه او نازل شده است،قبل از آنکه هلاک کنیم وجوهی را و آن صورتها را به پشت بر گردانیم یا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت کنیم». بخدا قسم، از این آیه قصد نشده است مگر قومی از اصحابم که آنان را به اسم و نسبشان می شناسم ولی مأمورم که از آنان پرده پوشی کنم.پس هر کس عمل کند مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می یابد.
ای مردم،نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده و سپس در علی بن ابی طالب و بعد در نسل او تا مهدی قائم که حق خداوند و هر حقی که برای ما باشد می گیرد،چرا که خداوند عز و جل ما را بر کوتاهی کنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهکاران و ظالمان و غاصبان از همه عالمیان حجت قرار داده است.
ای مردم،شما را می ترسانم و انذار می نمایم که من رسول خدا هستم و قبل از من پیامبران بوده اند،آیا اگر من بمیرم یا کشته شوم شما عقب گرد می نمائید؟هر کس به عقب برگردد به خدا ضرری نمی رساند،و خدا بزودی شاکرین و صابرین را پاداش می دهد.بدانید که علی است توصیف شده به صبر و شکر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنین اند.
ای مردم،با اسلامتان بر من منت مگذارید،بلکه بر خدا منت نگذرارید، که اعمالتان را نابود می نماید و بر شما غضب می کند و شما را به شعله ای از آتش و مس (گداخته) مبتلا می کند،پروردگار شما در کمین است.
ای مردم،بعد از من امامانی خواهند بود که به آتش دعوت می کنند و روز قیامت کمک نمی شوند .ای مردم،خداوند و من از آنان بیزار هستیم.ای مردم،آنان و یارانشان و تابعینشان و پیروانشان در پائین ترین درجه آتش اند و چه بد است جای متکبران. بدانید که آنان«اصحاب صحیفه»هستند،پس هر یک از شما در صحیفه خود نظر کند.
راوی می گوید:وقتی پیامبر(ص)نام«اصحاب صحیفه»را آورد اکثر مردم منظور حضرت از این کلام را نفهمیدند و برایشان سؤال انگیز شد و فقط عده کمی مقصود حضرت را فهمیدند.
ای مردم،من امر خلافت را بعنوان امامت و وراثت آن در نسل خودم تا روز قیامت به ودیعه می سپارم،و من رسانیدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غائب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند،بدنیا آمده اند یا نیامده اند.پس حاضران به غائبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند.
و بزودی امامت را بعد از من بعنوان پادشاهی و با ظلم و زور می گیرند.خداوند غاصبین و تعدی کنندگان را لعنت کند.و در آن هنگام استای جن و انسکه می ریزد برای شما آنکه باید بریزد و می فرستد بر شما شعله ای از آتش و مس(گداخته)و نمی توانید آنرا از خود دفع کنید .
ای مردم،خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد کرد تا آنکه خبیث را از پاکیزه جدا کند،و خداوند شما را بر غیب مطلع نمی کند.
ای مردم،هیچ سرزمین آبادی نیست مگر آنکه در اثر تکذیب(اهل آن آیات الهی را)خداوند قبل از روز قیامت آنها را هلاک خواهد کرد و آنرا تحت حکومت حضرت مهدی خواهد آورد،و خداوند و عده خودرا عملی می نماید.
ای مردم،قبل از شما اکثر پیشینیان هلاک شدند،و خداوند آنها را هلاک نمود و اوست که آیندگان را هلاک خواهد کرد.خدای تعالی می فرماید«ألم نهلک الأولین،ثم نتبعهم الاخرین،کذلک نفعل بالمجرمین،و یل یومئذ للمکذبین»،«آیا ما پیشینیان را هلاک نکردیم؟آیا در پی آنان دیگران را نفرستادیم؟ما با مجرمان چنین می کنیم.وای برمکذبین در آن روز».
ای مردم،خداوند مرا امر و نهی نموده است،و من هم به امر الهی علی را امر و نهی نموده ام،و علم امر و نهی نزد اوست.پس امر او را گوش دهید تا سلامت بمانید،و او را اطاعت کنید تا هدایت شوید و نهی او را قبول کنید تا در راه درست باشید،و به سوی مقصد ومراد او بروید و راههای بیگانه،شما را از راه او منحرف نکند.
7 پیروان اهل بیت(ع)و دشمنان ایشان
ای مردم،من راه مستقیم خداوند هستم که شما را به تبعیت آن امر نموده،و سپس علی بعد از من،و سپس فرزندانم از نسل او که امامان هدایت اند،به حق هدایت می کنند و بیاری حق به عدالت رفتار می کنند.
سپس حضرت چنین خواندند:«بسم الله الرحمان الرحیم،الحمد لله رب العالمین…»تا آخر سوره حمد و سپس فرمودند:
این سوره درباره من نازل شده،و بخدا قسم درباره ایشان(امامان)نازل شده است.بطور عموم شامل آنهاست و بطور خاص درباره آنان است.ایشان دوستان خدایند که ترسی بر آنان نیست و محزون نمی شوند،بدانید که حزب خداوند غالب هستند.
بدانید که دشمنان ایشان سفهاء گمراه و برادران شیاطین اند که اباطیل را از روی غرور به یکدیگر می رسانند.
بدانید که دوستان ایشان(اهل بیت)کسانی اند که خداوند در کتابش آنان را یاد کرده و فرموده است:«لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الآخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آبائهم او ابنائهم او إخوانهم او عشیرتهم،اولئک کتب فی قلوبهم الایمان…»تا آخر آیه،«نمی یابی قومی را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند،و در عین حال با کسانی که با خدا و رسولش ضدیت دارند روی دوستی داشته باشند،اگر چه پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا فامیلشان باشند.آنان اند که ایمان در قلوبشان نوشته شده است…»
بدانید که دوستان ایشان(اهل بیت)کسانی اند که خداوند عز و جل آنان را توصیف کرده و فرموده است:«الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الأمن و هم مهتدون»«کسانی که ایمان آورده اند و ایمانشان را با ظلم نپوشانده اند،آنان اند که بر ایشان امان است و آنان هدایت یافتگان اند».
بدانید که دوستان ایشان کسانی اند که ایمان آورده اند و به شک نیفتاده اند.
بدانید که دوستان ایشان کسانی اند که با سلامتی و در حال امن وارد بهشت می شوند و ملائکه با سلام به ملاقات آنان می آیند و می گویند:«سلام بر شما پاکیزه شدید،پس برای همیشه داخل بهشت شوید».
بدانید که دوستان ایشان کسانی هستند که بهشت برای آنان است و در آن بدون حساب روزی داده می شوند.
بدانید که دشمنان ایشان (اهل بیت) کسانی اند که به شعله های آتش وارد می شوند،بدانید که دشمنان ایشان کسانی اند که از جهنم در حالی که می جوشد صدای وحشتناکی می شوند و شعله کشیدن آنرا می بینند.
بدانید که دشمنان ایشان کسانی اند که خداوند درباره آنان فرموده است«کلما دخلت امة لعنت اختها…»تا آخر آیه،«هر گروهی که داخل(جهنم)می شود همتای خود را لعنت می کند…».
بدانید که دشمنان ایشان کسانی اند که خداوند عز و جل می فرماید:
«کلما القی فیها فوج سألهم خزنتها الم یأتکم نذیر،قالوا بلی قد جاءنا نذیر فکذبنا و قلنا ما نزل الله من شیی ء،ان انتم الا فی ضلال کبیر… فسحقا لأصحاب السعیر»،«هر گاه گروهی(از ایشان)را در جهنم می اندازند خزانه داران دوزخ از ایشان می پرسند:آیا ترساننده ای برای شما نیامد؟می گویند:بلی،برای ما نذیر و ترساننده آمد ولی ما او را تکذیب کردیم و گفتیم:خداوند هیچ چیز نازل نکرده است،و شما در گمراهی بزرگ هستید…پس دور باشند اصحاب آتش».
بدانید که دوستان ایشان(اهل بیت)کسانی هستند که در پنهانی از پروردگارشان می ترسند و برای آ نان مغفرت و اجر بزرگ است.
ای مردم،چقدر فاصله است بین شعله های آتش و بین اجر بزرگ!ای مردم،دشمن ما کسی است که خداوند او را مذمت و لعنت نموده،و دوست ما آن کسی است که خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد.
ای مردم،بدانید که من نذیر و ترساننده ام و علی هدایت کننده است.
ای مردم،من پیامبرم و علی جانشین من است.
ای مردم،بدانید که من پیامبرم و علی امام و وصی بعد از من است،و امامان بعد از او فرزندان او هستند.بدانید که من پدر آنانم و آنها از صلب او بوجود می آیند.
8 حضرت مهدی عجل الله فرجه
بدانید که آخرین امامان،مهدی قائم از ماست.اوست غالب بر ادیان،اوست انتقام گیرنده از ظالمین،اوست فاتح قلعه ها و منهدم کننده آنها،اوست غالب بر هر قبیله ای از هل شرک و هدایت کننده آنان.
بدانید که اوست گیرنده انتقام هر خونی از اولیاء خدا.اوست یاری دهنده دین خدا.
بدانید که اوست استفاده کننده از دریایی عمیق.اوست که هر صاحب فضیلتی را بقدر فضلش و هر صاحب جهالتی را بقدر جهلش نشانه می دهد.اوست انتخاب شده و اختیار شده خداوند.اوست وارث هر عملی و احاطه دارنده به هر فهمی.
بدانید که اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالابرنده آیات الهی.اوست هدایت یافته محکم بنیان.اوست که کارها به او سپرده شده است.
اوست که پیشینیان به او بشارت داده اند،اوست که بعنوان حجت باقی می ماند و بعد از او حجتی نیست.هیچ حقی نیست مگر همراه او،و هیچ نوری نیست مگر نزد او.
بدانید او کسی است که غالب بر او نیست و کسی بر ضد او کمک نمی شود.اوست ولی خدا در زمین و حکم کننده او بین خلقش و امین او بر نهان و آشکارش.
9 مطرح کردن بیعت
ای مردم،من برایتان روشن کردم و به شما فهمانیدم،و این علی است که بعد از من به شما می فهماند.
بدانید که من بعد از پایان خطابه ام شما را به دست دادن با من بعنوان بیعت با او و اقرار به او،و بعد از من به دست دادن با خود او فرا می خوانم.
بدانید که من با خدا بیعت کرده ام و علی با من بیعت کرده است،و من از جانب خداوند برای او از شما بیعت می گیرم(خداوند می فرماید:)«ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله،ید الله فوق ایدیهم،فمن نکث فانما ینکث علی نفسه،و من أوفی بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجرا عظیما»،«کسانی که با تو بیعت می کنند در واقع با خدا بیعت می کنند،دست خداوند بر روی دست آنان است.پس هر کس بیعت را بشکند این شکستن بر ضرر خود اوست،و هر کس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظیمی عنایت خواهد کرد».
10 حلال و حرام،واجبات و محرمات
ای مردم،حج و عمره از شعائر الهی هستند،(خداوند می فرماید:)«فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما»تا آخر آیه،«پس هر کس به خانه خدا بعنوان حج یا عمره بیاید برای او اشکالی نیست که بر صفا و مروه بسیار طواف کند».
ای مردم،به حج خدا بروید.هیچ خاندانی به خانه خدا وارد نمی شوند مگر آنکه مستغنی می گردند و شاد می شوند،وء هیچ خاندانی آنرا ترک نمی کنند مگر آنکه منقطع می شوند و فقیر می گردند .ای مردم،هیچ مؤمنی در موقف(عرفات،مشعر،منی)وقوف نمی کند مگر آنکه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت می آمرزد،و هر گاه که حجش پایان یافت اعمالش را از سر می گیرد.
ای مردم،حاجیان کمک می شوند و آنچه خرج می کنند به آنان بر می گردد،و خداوند جزای محسنین را ضایع نمی نماید.
ای مردم،با دین کامل و با تفقه و فهم به حج خانه خدا بروید و از آن مشاهد مشرفه جز با توبه و دست کشیدن از گناه بر مگردید.
ای مردم،نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید همانطور که خداوند عز و جل به شما فرمان داده است و اگر زمان طویلی بر شما گذشت و کوتاهی نمودید یا فراموش کردید،علی صاحب اختیار شما است و برای شما بیان می کند،او که خداوند عز و جل بعد از من بعنوان امین بر خلقش او را منصوب نموده است.او از من است و من از اویم.
او و آنانکه از نسل من اند از آنچه سؤال کنید به شما خبر می دهند و آنچه را نمی دانید برای شما بیان می کنند.
بدانید که حلال و حرام بیش از آن است که من همه آنها را بشمارم و معرفی کنم و بتوانم در یک مجلس به همه حلالها دستور دهم و از همه حرامها نهی کنم.پس مأمورم که از شما بیعت بگیرم و با شما دست بدهم بر اینکه قبول کنید آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره امیر المؤمنین علی و جانشینان بعد از او آورده ام که آنان از نسل من و اویند،(و آن موضوع)امامتی است که فقط در آنها بپا خواهد بود،و آخر ایشان مهدی است تا روزی که خدای مدبر قضا و قدر را، ملاقات کند.
ای مردم،هر حلالی که شما را بدان راهنمایی کردم و هر حرامی که شما را از آن نهی نمودم،هرگز از آنها برنگشته ام و تغییر نداده ام.این مطلب را بیاد داشته باشید و آنرا حفظ کنید و به یکدیگر سفارش کنید،و آنرا تبدیل نکنید و تغییر ندهید.
من سخن خود را تکرار می کنم:نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید و به کار نیک امر کنید و از منکرات نهی نمائید.
بدانید که بالاترین امر بمعروف آنست که سخن مرا بفهمید و آنرا به کسانی که حاضر نیستند برسانید و او را از طرف من به قبولش امر کنید و از مخالفتش نهی نمائید،چرا که این دستوری از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است،و هیچ امر بمعروف و نهی از منکری نمی شود مگر با امام معصوم.
ای مردم،قرآن به شما می شناساند که امامان بعد از علی فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم که آنان از نسل من و از نسل اویند.
آنجا که خداوند در کتابش می فرماید:«و جعلها کلمة باقیة فی عقبه»،«آن(امامت)را بعنوان کلمه باقی در نسل او قرار داد»،و من نیز به شما گفتم:«اگر به آن دو(قرآن و اهل بیت)تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید».
ای مردم،تقوی را تقوی را.از قیامت بر حذر باشید همانگونه که خدای عز و جل فرموده:«إن زلزلة الساعة شیی ء عظیم»،«زلزله قیامت شیئ عظیمی است».
مرگ و معاد و حساب و ترازوهای الهی و حسابرسی در پیشگاه رب العالمین و ثواب و عقاب را بیاد آورید.هر کس حسنه با خود بیاورد طبق آن ثواب داده می شود،و هر کس گناه بیاورد در بهشت او را نصیبی نخواهد بود.
11 بیعت گرفتن رسمی
ای مردم،شما بیش از آن هستید که با یک دست و در یک زمان با من دست دهید،و پروردگارم مرا مأمور کرده است که از زبان شما اقرار بگیرم در باره آنچه منعقد نمودم برای علی امیر المؤمنین و امامانی که بعد از او می آیند و از نسل من و اویند،چنانکه بشما فهماندم که فرزندان من از صلب اویند.
پس همگی چنین بگوئید:
«ما شنیدیم و اطاعت می کنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود می آوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت بما رساندی درباره امر امامت اماممان علی امیر المؤمنین و امامانی که از صلب او بدنیا می آیند.بر این مطلب با قلبهایمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت می کنیم.بر این عقیده زنده ایم و با آن می میریم و(روز قیامت)با آن محشور می شویم.تغییر نخواهیم داد و تبدیل نمی کنیم و شک نمی کنیم و انکار نمی نمائیم و تردید به دل راه نمی دهیم و از این قول بر نمی گردیم و پیمان را نمی شکنیم.
تو ما را به موعظه الهی نصیحت نمودی درباره علی امیر المؤمنین و امامانی که گفتی بعد از او از نسل تو و فرزندان اویند،یعنی حسن و حسین و آنانکه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.
پس برای آنان عهد و پیمان از ما گرفته شد،از قلبهایمان و جانهایمان و زبانهایمان و ضمائرمان و دستهایمان.هر کس توانست با دست بیعت می نماید و گر نه با زبانش اقرار می کند.هرگز در پی تغییر این عهد نیستیم و خداوند(در این باره)از نفسهایمان دگرگونی نبیند.
ما این مطالب را از قول تو به نزدیک و دور از فرزندانمان و فامیلمان می رسانیم،و خدا را بر آن شاهد می گیریم.خداوند در شاهد بودن کفایت می کند و تو نیز بر این اقرار ما شاهد هستی».
ای مردم،چه می گوئید؟خداوند هر صدایی را و پنهانی های هر کسی را می داند.پس هر کس هدایت یافت بنفع خودش است و هر کس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است،و هر کس بیعت کند با خداوند بیعت می کند،دست خداوند بر روی دست آنها(بیعت کنندگان)است.
ای مردم،با خدا بیعت کنید و با من بیعت نمائید و با علی امیر المؤمنین و حسن و حسین و امامان از ایشان در دنیا و آخرت،بعنوان امامتی که در نسل ایشان باقی است بیعت کنید .خداوند غدر کنندگان(بیعت شکنان)را هلاک و وفاداران را مورد رحمت قرار می دهد.و هر کس بیعت را بشکند به ضرر خویش شکسته است،و هر کس به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند خداوند به او اجر عظیمی عنایت می فرماید.
ای مردم،آنچه به شما گفتم بگوئید(تکرار کنید)،و به علی بعنوان«امیر المؤمنین»سلام کنید و بگوئید«شنیدیم و اطاعت کردیم،پروردگارا مغفرت تو را می خواهیم و بازگشت بسوی توست» .و بگوئید:«حمد و سپاس خدای را که ما را به این هدایت کرد،و اگر خداوند هدایت نمی کرد ما هدایت نمی شدیم…».
ای مردم،فضائل علی بن ابی طالب نزد خداوندکه در قرآن آنرا نازل کردهبیش از آن است که همه را در یک مجلس بشمارم،پس هر کس درباره آنها بشما خبر داد و معرفت آنرا داشت او را تصدیق کنید.
ای مردم،هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند به رستگاری بزرگ دست یافته است.
ای مردم،کسانی که برای بیعت با او و قبول ولایت او و سلام کردن بعنوان«امیر المؤمنین»با او،سبقت بگیرند آنان رستگارانند و در باغهای نعمت خواهند بود.
ای مردم،سخنی بگوئید که بخاطر آن خداوند از شما راضی شود،و اگر شما و همه کسانی که در زمین هستند کافر شوند بخدا ضرری نمی رسانند.
خدایا،بخاطر آنچه ادا کردم و امر نمودم مؤمنین را بیامرز،و بر منکرین که کافرند غضب نما،و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.
خطابه غدیر ص 55
محمد باقر انصاری