برای کنترل غضب و خشم چه راهکاری وجود دارد؟
برای کنترل غضب و خشم چه راهکاری وجود دارد؟
اگرخشم و غضب از چهار چوب عقل و شرع خارج گردد بسیار مخرب و خانمانسوز است و در احادیث اسلامی غضب به عنوان کلید هر شر و بدی معرفی شده است. رسول اکرم (ص) میفرماید: غضب فاسد کننده ایمان است، همانطور که سرکه فاسد کننده عسل است. امیر المومنین (ع) میفرماید: «از خشم و غضب پرهیز کن که آغاز آن دیوانگی و انجامش پشیمانی است».از طرفی فرو خوردن خشم مورد سفارش قرآن (والکاظمین الغیظ) و روایات معصومین (ع) است و این سیره عملی و اخلاقی پیشوایان دین بوده است.
امیر المومنین (ع) می فرماید: خشم خود را با خاموشی درمان کنید و خواهش نفس را با خرد». اگر از زیانهای جسمی و روحی خشم آگاه شوید در درمان آن کوتاهی نخواهید نمود. از نظر محققان و روانشناسان ثابت شده است که به هنگام خشم و غضب ماده ای در بدن تولید می شودکه اگر وارد خون شود بسیار خطرناک خواهد بود.
برای درمان و رهایی از غضب و خشم دو راه علمی و عملی وجود دارد:
1⃣. راه علمی ، تفکر در آثار و عاقبت خشم است که مایه فتنه و جنگ هاست. اکثر جنایات و آتش جنگ ها از جرقه غضب وخشم بوده است.
2⃣. راه عملی این است که باید نفس را از آن منصرف کنید تا از اشتغال آتش غضب کاسته شود اگر ایستاده است بنشیند تا وسوسه شیطان از او دور شود و اگر نشسته است خشمگین شده است دراز بکشد، ازآنجا که درروایت است آتش غضب وخشم ازشیطان شعله ور میشود، برخی از علمای اخلاق توصیه نموده اند که انسان عصبانی وضو بگیرد تا از وسوسه های شیطانی در امان گردد. یا مکان خود را تغییر دهد و از محل غضب خارج شود و به ذکر خدا مشغول گردد. اگر مدتی به این روش عمل کنید به تدریج می تواند خشم و غضب خود را کنترل کنید و از عصبانیت های بی مورد رهایی یابید.
۳. ذکر صلوات و استغفار در فروکش کردن غضب موثراست.
حق ولایت در غدیر
حق ولایت در غدیر
در یک دسته بندی فراگیر، معارف قرآن کریم درباره اهل بیت علیهم السلام به دو گروه «فضایل و مناقب» و «حقوق» تقسیم می شوند. آیات گروه اول عهده دار معرفی ایشان در کلام الهی هستند و آیات گروه دوم با بیان حقوق آنها وظیف رعایت این حقوق را به عنوان تکلیفی واجب، متوجه مردم می گردانند. آی تطهیر (احزاب:33) نمونه ای از آیات فضایل است و آی مودت (شوری:23) که حق دوستی و ارادت ویژه نسبت به اهل بیت علیهم السلام را برای ایشان ثابت می کند. [1]
در بین آیات گروه دوم تعدادی از آیات بیانگر و اثبات کننده حقی برای اهل بیت علیهم السلام هستند به نام «حق ولایت». آیات ولایت (مائده:55-56) ، آیه عصمت که به آیه تبلیغ معروف است (مائده:67) و آیه اکمال (مائده:3) آیاتی هستند که با تحلیل درون متنی و نیز تحلیل برون متنی (استناد به روایات) «حق ولایت» را برای اهل بیت علیهم السلام ثابت می کنند.
از این آیات، آیه عصمت (تبلیغ) و آیه اکمال، آیاتی هستند که به شهادت روایات و اخبار رسیده، در روز غدیر خم بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شدند تا ایشان امر ولایت را برای همگان علنی سازد.
آیه عصمت
«یَا ایّها الرَّسول بَلِّغْ مَا أ نزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه وَ اللَّه یَعْصِمكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِین» (مائده:67)
ای رسول! آنچه از پرودگارت بر تو نازل شده برسان و اگر چنین نکنی رسالت او را نرسانده ای و خدا تو را از مردم حفظ خواهد کرد؛ خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.
قرآن پژوهان شیعی با استناد به مدارک و شواهد فراوان [2] ثابت می کنند که این آیه، ابلاغ رسمی و عمومی ولایت و رهبری امام علی علیه السلام است. اهل تسنن (به جز ابن تیمیه [3] و برخی همفکران او) نیز روایاتی را که در منابع آنان دربار ابلاغ ولایت حضرت علی علیه السلام است، انکار نمی کنند و حتی آن را یکی از موارد نزول آیه به شمار می آورند. [4]
آیه اکمال
«… الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَر وا مِنْ دینِك مْ فَلا تَخْشَوْه مْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْت لَك مْ دینَك مْ وَ أَتْمَمْت عَلَیْك مْ نِعْمَتی وَ رَضیت لَك م الْإِسْلامَ دیناً …» (مائده:3)
آنچه در غدیر رخ داد اعلان، ابلاغ و اثبات حقی از حقوق اهل بیت علیهم السلام بود به نام ولایت به معنی اداره و تدبیر الهی امور دینی مسلمانان که در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنِ ایشان بود
امروز (از این لحظه) کسانی که کافر شدند از دین شما ناامید شدند؛ پس از آنان نترسید و از من بترسید. امروز (از این لحظه) دینتان را برای شما کامل و نعمتم را به شما تمام کردم و چنین اسلامی را به عنوان آیین شما پسندیم.
دربار این آیه دو پرسش مهم مطرح است: یکی چرایی نزول آن و دیگری مشخص کردن آن روزی که در آی شریفه از آن با واژ «الیوم» یاد شده است.
قرآن پژوهان شیعی علت نزول آیه اکمال را اعلان ولایت امام علی علیه السلام می دانند [5] و اما در این که مراد از «الیوم» چه روزی است تمام مفسران شیعه و سنی به پیروی از روایات، تنها دو قول را مطرح کرده اند: نزول آن در عرفه و نزول آن در غدیر خم. با بررسی تمام وجوهی که برای علت نزول این آیه و روز نزول آن ذکر کرده یا احتمال داده اند؛ روشن می شود که تمام این وجوه به جز علت نزول آیه دربار ولایت امام علی علیه السلام و نزول آن در غدیر، مخدوش است. [6]
غدیر، حق یا تکلیف
بنابراین آنچه در غدیر رخ داد اعلان، ابلاغ و اثبات حقی از حقوق اهل بیت علیهم السلام بود به نام ولایت به معنی اداره و تدبیر الهی امور دینی مسلمانان که در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنِ ایشان بود و در غدیر اعلام شد که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله این حق به امیر مومنان علی علیه السلام واگذار شده و بعد از او این حق امامام منصوص و منصوب از سوی خدا هستند که صاحب این حق شده و عهده دار اداره و تدبیر امور دینی مسلمانان می گردند.
و چون اثبات یک «حق» برای کسی اثبات «وظیفه» ای به نام «رعایت آن از سوی دیگران» را به دنبال دارد با اثبات «حق ولایت» برای اهل بیت علیهم السلام بر تمام مسلمانان واجب می شود که به عنوان وظیفه، این حق را محترم شمرده، باور و رفتاری متناسب با آن داشته باشند.
اهمیت این حق و وظایفی که به واسط آن متوجه مسلمانان می شود سبب شده تا «ولایت» یکی از ستون های دین قلمداد شود. امام باقر علیه السلام فرمود: «ب نِیَ الْإِسْلَام عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ ؛ اسلام بر پنج پایه استوار گشته است که عبارتند از: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت»؛ سپس در ارزش و اهمیت برتر ولایت نسبت به موارد دیگر فرمودند: «وَ لَمْ ی نَادَ بِشَیْ ءٍ مَا ن ودِیَ بِالْوَلَایَةِ یَوْمَ الْغَدِیرِ [7] ؛ آنگونه که مردم به تبعیت از ولایت در روز غدیر فراخوانده شدند به چیز دیگری فراخوان نشدند.»
ارزش والای ولایت در بین ارکان دین نسبت به سایر ارکان در روایات متعددی بیان شده است مانند این روایت که امام صادق علیه السلام در بیان لوازم دینداری فرمودند: «شَهَادَة أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه وَ أَنَّ م حَمَّداً رَس ول اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ إِقَام الصَّلَاةِ وَ إِیتَاء الزَّكَاةِ وَ حِجّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ صَوْم شَهْرِ رَمَضَانَ ث مَّ سَكَتَ قَلِیلًا ث مَّ قَالَ وَ الْوَلَایَة مَرَّتَیْن [8]؛ لوازم دینداری عبارت است از : باور به یگانگی خداوند متعال و رسالت محمد ص از سوی او و نیز اقام نماز و پرداخت زکات، بجاآوردن حج و روز ماه رمضان؛ سپس حضرت قدری سکوت کرد و دو بار فرمود: ولایت، ولایت.»
چون اثبات یک «حق» برای کسی اثبات «وظیفه» ای به نام «رعایت آن از سوی دیگران» را به دنبال دارد با اثبات «حق ولایت» برای اهل بیت علیهم السلام بر تمام مسلمانان واجب می شود که به عنوان وظیفه، این حق را محترم شمرده، باور و رفتاری متناسب با آن داشته باشند
در روایتی دیگر از آن حضرت، ارزش و اهمیت پرداختن به این حق و رعایت آن از سوی مسلمانان اینگونه بازگو شده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ عَلَى خَلْقِهِ خَمْساً فَرَخَّصَ فِی أَرْبَعٍ وَ لَمْ ی رَخِّصْ فِی وَاحِدَةٍ [9]؛ خداوند متعال پنج مورد را بر مردم واجب کرده است که در چهار مورد آن، اجاز ترک گفتن و عمل نکردن را داده است؛ ولی در یک مورد آن، به هیچ عنوان اجاز ترک و تعطیلی نداده است.»
مرحوم فیض کاشانی در شرح این روایت می نویسد: شاید اجاز ترک در مورد نماز، نسبت به کسی است که امکان وضو، غسل و تیمم ندارد؛ در مورد زکات، نسبت به کسی است که مال او به حد نصاب پرداخت زکات نرسیده است؛ در مورد حج، نسبت به کسی است که استطاعت سفر حج را ندارد و در مورد روزه، نسبت به کسی است که توانایی روزه گرفتن را ندارد.[10]
مهمترین ستون دین
ولایت از حقوقی است که خداوند متعال آن را برای اهل بیت علیهم السلام قرار داد و خبرش را در روز غدیر به شکل رسمی و عمومی، علنی ساخت و آن را به شکل سندی قرآنی در کتاب خود جا داد. ولایت مهمترین ستونی است که دین اسلام بر آن استوار گشته است برای همین باور به آن و عمل بر اساس آن مهمترین وظیفه ای است که به عنوان تکلیف متوجه هر مسلمان است.
پی نوشت:
1. برای آشنایی با این آیات و مطالعه بیشتر ر.ک به کتاب «تفسیر موضوعی قرآن کریم ٓ آموزه هایی از فضایل و حقوق اهل بیت علیهم السلام در قرآن» ، دکتر فتح الله نجارزادگان
2. کافی ج1 ص289، امالی صدوق(ره) ص400، تهذیب الاحکام ج3 ص144، احتجاج ج1 ص66-86
3. منهاج السنة ج2 ص9
4. مفاتیح الغیب ج12 ص50، الکشف و البیان ج4 ص92، شواهد التنزیل، ج1 ص250، اسباب النزول ص204 و ….
5. رسائل الشریف المرتضی ج4 ص130، روض الجنان ج2 ص79-99، منهاج الکرامة ص118، المیزان ج5 ص167-182 و …
6. ر.ک به المیزان ج5 ص173
7. الكافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص: 21
8. همان ص: 22
9. همان
10. الوافی، ج 4، ص: 89
حجة الاسلام دکتر امید پیشگر
اولین مخالف غدیر چگونه عذاب شد؟
اولین مخالف غدیر چگونه عذاب شد؟
حارث بن نعمان فهرى پس از مخالفت آشكار خطاب به رسول خدا صلی الله و علیه وآله گفت: “اى محمد! ما را به خدا خواندى پذیرفتم، نبوت خود را مطرح كردى، لااله الاالله و محمد رسول الله گفتیم، ما را به اسلام دعوت كردى اجابت كردیم، گفتى، نماز در پنج وقت بخوانید خواندیم، به زكات و روزه و حج و جهاد سفارش كردى اطاعت كردیم، حال پسر عموى خود را امیر ما ساختى كه نمى دانیم این حكم از طرف خداست یا با اراده شخصى شما پیدا شده است؟”
رسول خدا صلی الله و علیه وآله پاسخ داد سوگند به خدا كه جز او پروردگارى نیست، این دستور از طرف اوست.
حارث بن نعمان فهرى با غروری که تمام وجودش را فرا گرفته بود تقاضاى عذاب كرد. بیچاره فکر می کرد قدرتى وجود ندارد تا او را كیفر دهد.
سر به آسمان بلند كرد و گفت: “خدایا اگر آنچه را كه محمد صلوات الله علیه درباره على علیه السلام مى گوید از طرف تو است و به امر توست، سنگى از آسمانى بر من فرود آید و مرا عذاب كند” هنوز سخنانش به پایان نرسیده بود كه از آسمان سنگى بر او فرود آمد و او را به هلاكت رساند كه آیات 1 و 2 سوره معراج نازل شد. (تذكره الخواص ص 19: ابن جوزى حنفى و تفسیر المنارج ج 6 ص 464)
در حقیقت مخالفان غدیر در هیچ برهه و زمانی از حرکت و تلاش باز نایستاده اند و همیشه در همه ی زمان ها به فراخور موقعیت های مختلف به نقشه کشی پرداخته اند.
اگر بخواهیم مخافان غدیر را بشناسیم در دو جبهه می توان آن ها را توصیف کرد:
جبهه ی اول
در اولین جبهه که مخالفین بر روی غدیر کار کردند، این بود که اصل روایت غدیر، به فراموشی سپرده شود. کار به جایی می رسد که وقتی معاویه به ابن عباس می گوید: شنیدم فضایل علی را می گویی، شنیدم غدیر می گویی، بترس و از این کار بپرهیز.
ابن عباس می گوید: من فقط قرآن می خوانم، آیات ولایت را بیان می کنم.
معاویه می گوید: آیات را بخوان، امّا تفسیر آیات برای تو ممنوع است.
وقتی جوّ جامعه این می شود که حتّی آیات قرآن تفسیر نشود، پیدا است که روایت غدیر به چه سرنوشتی گرفتار می شود.
جبهه ی دوم
در این جبهه سعی کردند محتوا را از میان بردارند. می گویند: به فرض، حدیث غدیر را قبول کردیم و قول راویان را و این همه عدد را پذیرفتیم و تسلیم شدیم، امّا غدیر چیز تازه ای ندارد و سخن فقط از محبت علی است، سخن از یار و یاور علی بودن است؛ یعنی علی دوست شما است، علی یار و یاور شما است.
“خدایا اگر آنچه را كه محمد صلوات الله علیه درباره على علیه السلام مى گوید از طرف تو است، و به امر توست، سنگى از آسمانى بر من فرود آید و مرا عذاب كند” هنوز سخنانش به پایان نرسیده بود كه از آسمان سنگى بر او فرود آمد و او را به هلاكت رساند كه آیات 1 و 2 سوره معراج نازل شد
و این مخالفان همیشه در مقابل انبوهی از سؤالات قرار می گیرند که باید جواب بدهند؛ از جمله «یا اَیهَا الرَّسول بَلِّغْ ما انْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه وَاللَّه یعْصِمکَ مِنَ النَّاسِ»
مفسّران اسلام که به این آیه می رسند خودشان را در مقابل دو سؤال مهم می بینند:
سؤال اوّل
چه برنامه ی تبلیغی بوده که تا آخر عمر پیغمبر صلی الله علیه وآله زمین مانده بود و لازم بوده است ابلاغ بشود که با کلمه ی «بلّغ» اصرار شده است.
کلمه ی «بلّغ» که به تأکید اشاره دارد، فقط یک بار در قرآن مجید آمده است.
چه برنامه ای بوده که خداوند با این لحن داغ به پیامبر صلی الله علیه وآله می گوید: «إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه» اگر ابلاغ نکنی، رسالت خدا را ابلاغ نکرده ای.
سؤال دوّم
چه برنامه ای بوده که ابلاغش ترس آور بوده است تا خداوند بفرماید: «وَاللَّه یعْصِمکَ مِنَ النَّاسِ» پیغمبر! غم به خود راه مده و از کسی نترس. تو در حفظ الهی هستی، پس برنامه را تبلیغ کن.
تمام مفسّران اهل سنت در مقابل این دو سؤال مانده اند که چه جواب بدهند. آیا مسأله ی گوشت های حلال و حرام بوده که در سوره ی مائده مطرح شده است؟ آیا مسأله ی مهم دیگری بوده، اگر جهاد بوده است که سالیان دراز مسلمانان جهاد می کردند. اگر اصل مسأله ی توحید و یگانگی خدا بوده که رسول خدا صلی الله علیه وآله 23 سال روی آن زحمت کشیده و تبلیغ کرده بود. پس چه پیام مهمّی بوده که «إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه»؟
چه حادثه ی مهمی بوده که عده ای مخالفش بودند و ممکن بود برای پیامبر صلی الله علیه وآله توطئه بچینند که خداوند پیغمبرش را در امن و امان خودش قرار می دهد؛ «وَاللَّه یعْصِمکَ مِنَ النَّاسِ»؟
تا به امروز جواب این سؤالات باقی مانده. چرا؟ برای این که ریشه ی مطلب که داستان غدیر است، یا از نظر روایت یا از نظر محتوا و معنا پوشانده شد.
این بخش عظیم از تاریخ اسلام، وقتی در تاریکی فرو رفت، سؤال های مربوط به آیات قرآن بدون جواب باقی ماند.
باید بگوییم اگر همه ی عالم را بگردیم، تمام آیات و روایات را ببینیم و تمام تاریخ اسلام را بررسی کنیم تا داستان غدیر را در کنار آیه 67 مائده قرار ندهیم، تفسیر این آیه برای ما غیر ممکن است. (به نقل از سخنان آیة الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله)
به راستی اگر مخافان غدیر با خلافت امیر المؤمنین علیه السلام مخالفت نمی كردند ، چه می شد؟
در کتب اهل سنت به روشنی آمده است كه با كوچكترین دقت معلوم می شود كه اگر چنان كه حضرت امیر علیه السلام خلیفه می شد چه اتفاقی می افتاد … اینك به برخی از این روایات اشاره می كنیم:
1 - هدایت مردم به صراط مستقیم و بهشت :
به اقرار اهل سنت و طبق روایات ایشان در صورتی که امیر مومنان علیه السلام را به خلافت می رساندند ، مردم را به راه راست و به سوی بهشت هدایت می نمودند.
ابن مسعود از رسول خدا صلی الله و علیه وآله نقل کرده است که فرمودند: گمان می کنم که مرگ من نزدیک شده است؛ عرضه داشتم: ای رسول خدا صلوات الله علیه، آیا ابوبکر را به جانشینی تعیین نمی کنید؟ پس از من روی برگرداندند و چنین به نظر من رسید که ایشان با این کار موافق نیستند ؛ پرسیدم :آیا عمر را تعیین نمی کنید ؟ باز روی از من برگرداندند و چنین به نظر من رسید که با این کار موافق نیستند ؛ گفتم : ای رسول خدا، آیا علی را به جانشینی تعیین نمی فرمایید ؟ پاسخ دادند : همین است قسم به خدایی که جز او نیست ؛ اگر با او بیعت کنید و از او اطاعت نمایید همه شما را به بهشت رهنمون خواهد ساخت . ( المعجم الكبیر ج10/ص67)
به رسول خدا صلی الله و علیه وآله عرض کردند: ای رسول خدا ، آیا علی علیه السلام را به عنوان جانشین تعیین نمی فرمایید ؟ فرمودند : اگر علی علیه السلام را به عنوان سرپرست قبول کنید او را هدایت کننده و هدایت شده خواهید یافت که شما را به راه راست می کشاند. (حلیة الأولیاء ج1/ص64)
2 - رهنمود مردم به راه روشن هدایت :
بعد از دور شدن مردم از انتخاب امیر مومنان علیه السلام به خلافت ، در مورد راه راست نظرات مختلفی پیش آمده و هر گروه خود را بر راه راست می پندارد ؛ در این زمینه اهل سنت روایات جالبی دارند :
روایت ابن ابی الحدید از ابن عباس است که عمر به او گفته بود :
! أما إن ولى أمرهم حملهم على المحجة البیضاء والصراط المستقیم : آگاه باش که اگر حاکم شود مردم را به راه روشن هدایت و راه راست هدایت خواهد کرد. (شرح نهج البلاغة: 52/12)
3 - رهنمود جامعه به سوی حق
از انس بن مالک روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم به امیر مومنان علیه السلام فرمودند : تو هستی که بعد از من برای امتم آنچه را در آن اختلاف کردند بیان می کنی
عمر در مورد اصحاب شوری گفته است : اگر این کار را به شخص کم مو بسپارند ایشان را به حق وادار می کند اگر چه بر گردنش شمشیر برگیرد . پس به او گفتم این را از او می دانی و او را خلیفه نمی کنی؟ … (تاریخ مدینة دمشق ج42/ص428)
شبیه این مضامین در الكامل فی التاریخ ج2/ص460 و تاریخ الطبری ج2/ص580 و تاریخ الإسلام ذهبی ج3/ص639 و… و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 13 ص 260 آمده است .
4 - احیای سنت پیامبر اكرم (صلوات الله علیه و آله)
یکی از فوایدی که بر انتخاب امیر مومنان علیه السلام مترتب می گشت، احیا شدن تمامی سنت های رسول خدا صلی الله و علیه و آله بود ؛ امیر مومنان بعد از به دست گرفتن خلافت ظاهری سعی در از بین بردن بدعت های خلفا نمودند، که این قضیه با مخالفت مردم ناکام ماند؛ اما اگر از همان ابتدا حق به حضرت داده می شد حضرت سنت رسول خدا صلوات الله علیه را زنده می گردانیدند :
عمر به ابن عباس گفت : إنّ أحراهم إن ولیها أن یحملهم على كتاب اللّه وسنّة نبیّهم صاحبك، یعنی علیّاً.
سزاوار ترین شخص برای وادار کردن مردم بر کتاب خدا و سنت رسول خدا صاحب تو (علی علیه السلام) است. (تاریخ المدینة المنورة: 883/3)
5 - موجب اتحاد جامعه اسلامی
مهمترین عامل تفرقه در بین مسلمانان، اختلاف ایشان در مورد دین است ؛ و به همین جهت اگر کسی می توانست این اختلاف را از بین ببرد همه مسلمانان با یکدیگر متحد شده و همگی به ریسمان محکم الهی چنگ می زدند و از تفرقه دوری می کردند .
در این زمینه در کتب اهل سنت روایات بسیاری نقل شده است که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمودند : علی علیه السلام است که برای امت من آنچه را در آن اختلاف می کنند بیان می کند؛ بنابراین اگر به ایشان فرصت بیان دین داده می شد دیگر کسی در دین اختلاف نمی کرد :
از انس بن مالک روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به امیر مومنان علیه السلام فرمودند: تو هستی که بعد از من برای امتم آنچه را در آن اختلاف کردند بیان می کنی. (المستدرك: ج 3 ص 122)
منابع:
گروه پاسخ به شبهات ؛ مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
کتاب «الغدیر»
کتاب «شب های پیشاور»
بیانات آیة الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در کنگره بین المللی غدیر
فرازی از دعای سمات
خدايا! به حق اين دعا و به حق اين نام هايى كه نه تفسير و تأويلش و نه باطن و ظاهرش را كسى جز تو نمی داند، از تو خواستارم كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى و خير دنيا و آخرت را روزى ام گردانى.
اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الدُّعَاءِ وَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ الَّتِي لا يَعْلَمُ تَفْسِيرَهَا وَ لا تَأْوِيلَهَا وَ لا بَاطِنَهَا وَ لا ظَاهِرَهَا غَيْرُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَرْزُقَنِي خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ .
منبع:عرفان
چرا وقتي انسان به گناه فکر کند بالاخره دنبال گناه میرود؟
چرا وقتي انسان به گناه فکر کند بالاخره دنبال گناه میرود؟
پاسخ:
فکر گناه گناه نيست ، چون اگر حرام باشد ،مي شود قصاص قبل از جنايت، ولي نمي گويند اشکال ندارد، بلکه مي گويند از فکر گناه هم پرهيز نماييد.
فکر گناه تا زماني که منتهي به انجام گناه نشود،گناه محسوب نمي شود ،ولي بي شک آثار نامطلوبي بر روح انسان مي گذارد.(1)
از نظر اولياي الهي درست است که فکر و انديشه گناه گناه محسوب نمي شود، ولي پاکى و صفاى قلب را از بين مى برد . انسان را به ارتکاب آن وا مى دارد.
حضرت على(ع) فرمود: «من کثر فکره فى المعاصى دعته إليها؛(2) کسى که در مورد گناهان زياد فکر کند، گناهان او را به سوى خود مى کشند».
نيز فرمود: «خوض النّاس فى شىءٍ مقدّمة الکائن؛(3) فرو رفتن و تفکّر در مورد چيزى، سرآغاز وجود و پيدايش آن است».
از اين رو حضرت مسيح به پيروان خود فرمود: «موسى بن عمران به شما دستور داد زنا نکنيد، اما من به شما سفارش مى کنم فکر زنا را هم نکنيد، زيرا کسى که به زنا بيانديشد، مانند کسى است که در اتاق زيبا و رنگ آميزى شدهاى، آتش روشن کند. در اين صورت هر چند ممکن است خانه در آتش نسوزد، لکن دست کم دود، آن را سياه و خراب مى کند».(4)
براي همين است که وقتي فردي ايمانش ضعيف باشدو در فکر گناه فرو مي رود احتمال ارتکاب آن گناه بسيار زياد است و روح او مکدر مي شود و ناگاه خود را در مرحله انجام گناه مي بينيد و بدليل ضعف ايمان و اراده در ترک گناه، مرتکب آن مي شود.
پى نوشتها:
1 . آيت الله مکارم، بخشي از مسائل کثير الابتلا، س162.
2. غرر الحکم،ج5،ص321.
3. همان،ج3،ص451.
4. بحارالانوار، ج 14، ص309.
? مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی