آيا زن تنها براي اينکه همدم و مونسي براي مرد باشد آفريده شده است؟و آيا مرد نسبت به زن برتري دارد؟
آيا زن تنها براي اينکه همدم و مونسي براي مرد باشد آفريده شده است؟
و آيا مرد نسبت به زن برتري دارد؟
پاسخ:
در پیشگاه الهی زن و مرد یک نوع موجود هستند که ملاک تقرب و ارزش آنها تقوا است
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ (13 حجرات) اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است.
و هر کدام می توانند به حیات شایسته و بهترین جایگاه دست یابند.
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (97 نحل) هر كس كار شايستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مىداريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مىدادند، خواهيم داد.
حتی زنان می توانند آنچنان جایگاه رفیعی داشته باشند که الگوی تمام مردان نیز به شمار آیند کما اینکه همسر فرعون به چنین جایگاهی رسید:
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ (11 تحریم)
و براى كسانى كه ايمان آوردهاند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آن گاه كه گفت: «پروردگارا، پيش خود در بهشت خانهاى برايم بساز، و مرا از فرعون و كردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر بِرَهان.
و مونس و همدم بودن نیز یک رابطه دو طرفه است و همان گونه که زن برای مرد همدم است، مرد نیز برای زن همدم است. کما اینکه قرآن معیار همدم بودن را زوجیت قرار داده است نه جنسیت
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (21 روم) و از نشانههاى او اينكه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد.
آرى، در اين [نعمت] براى مردمى كه مىانديشند قطعاً نشانههايى است.
اما برتری مرد بر زن، نه از جهت موقعیت پاداش اخروی یا … است این برتری صرفا در رابطه زن و شوهر و برای تدبیر امور منزل است که به هر حال باید مدیری داشته باشد.
و الا اگر همین زن و مرد در قالب پدر و مادر باشند، همه می دانیم که دین به مادر اهمیت بیشتری می دهد.
در واقع در اجتماع باید مکانیزم هایی وجود داشته باشد تا امور سامان بیابد. کما اینکه در اداره یکی رئیس می شود یکی بازرس می شود یکی … در خانه و بین زن و شوهر و فرزندان نیز باید یکی مدیر باشد که به دلیل برخی خصائص مردانه مثل اینکه امور مالی در دست اوست، مرد مدیر قرار داده شده است. اما این مدیریت برای همه جا نیست.
? مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
چگونه بدانيم که آماده ازدواج هستيم؟ و اينکه چگونه بدانيم که طرف مقابل براي زندگي مشترک مناسب هست؟
چگونه بدانيم که آماده ازدواج هستيم؟ و اينکه چگونه بدانيم که طرف مقابل براي زندگي مشترک مناسب هست؟
️پاسخ:
✅براي ازدواج بلوغ هاي چندگانه ضرورت دارد.اين بلوغ ها از اين قرارند:
1-بلوغ جسمي(تغييرات فيزيكي و شيميايي بدن)
2- بلوغ جنسي(رشد اندام هاي جنسي براي توليد مثل)
3- بلوغ عاطفي(تمايل به دوست داشتن سالم ديگران، نه بر اساس منفعت طلبي شخصي)
4- بلوغ يا استقلال از والدين(چنين فردي بدون حمايت همه جانبه از طرف والدين و بدون نياز هميشگي به نظر خواهي از جانب آنان به زندگي خود ادامه مي دهد. به عبارتي او چسبيده به والدين يا وابسته به آن ها نيست و خودش مي تواند براي زندگيش تصميم بگيرد)
5-بلوغ اقتصادي(كسب درآمد و تأمين احتياجات زندگي روزمره بدون وابستگي مالي به ديگران يا والدين)
6- بلوغ اجتماعي
براي انتخاب همسر ملاك هايى بايد در نظر گرفته شود. در صورت لحاظ اميد است زوجين زندگي خوبي داشته باشند. اين ملاكات دو نوع است:
الف: آن هايى كه ركن و اساس اند و براى يك زندگى سعادتمندانه حتما لازم اند. مثل تدين و دين دار بودن فرد، اخلاق نيك داشتن، شرافت و اصالت خانوادگى، عقل و…
ب: آن هايى كه شرط كمال هستند و براى بهتر و كامل تر شدن زندگى اند و بيش تر به سليقه و موقعيت افراد بستگى دارد. مثل زيبايي و …
دحتر و پسري كه قصد ازدواج دارند بايد اين ملاكات را در طرف مقابل خود بررسي كنند. در صورتي كه اين معيار ها را دارا باشد پسر تقاضاي ازدواجش را مطرح كند و يا دختر پاسخ مثبت به تقاضاي پسر بدهد. و چنان چه در بررسي ها به اين نتيجه رسيدند كه طرف مقابل صلاحيت هاي لازم را ندارد مي توانند،تقاضاي طرف مقابل را رد كنند. البته دختر و پسر براي اين كه بتوانند به نتيجه درستي برسند و بر اثر تصميمي غلط گرفتار مشكلاتي نشوند لازم است از بزرگترها كمك بگيرند و نقصان در كمال و رشد عقلاني خود را با مشورت جبران كنند.
? مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
برای کنترل غضب و خشم چه راهکاری وجود دارد؟
برای کنترل غضب و خشم چه راهکاری وجود دارد؟
اگرخشم و غضب از چهار چوب عقل و شرع خارج گردد بسیار مخرب و خانمانسوز است و در احادیث اسلامی غضب به عنوان کلید هر شر و بدی معرفی شده است. رسول اکرم (ص) میفرماید: غضب فاسد کننده ایمان است، همانطور که سرکه فاسد کننده عسل است. امیر المومنین (ع) میفرماید: «از خشم و غضب پرهیز کن که آغاز آن دیوانگی و انجامش پشیمانی است».از طرفی فرو خوردن خشم مورد سفارش قرآن (والکاظمین الغیظ) و روایات معصومین (ع) است و این سیره عملی و اخلاقی پیشوایان دین بوده است.
امیر المومنین (ع) می فرماید: خشم خود را با خاموشی درمان کنید و خواهش نفس را با خرد». اگر از زیانهای جسمی و روحی خشم آگاه شوید در درمان آن کوتاهی نخواهید نمود. از نظر محققان و روانشناسان ثابت شده است که به هنگام خشم و غضب ماده ای در بدن تولید می شودکه اگر وارد خون شود بسیار خطرناک خواهد بود.
برای درمان و رهایی از غضب و خشم دو راه علمی و عملی وجود دارد:
1⃣. راه علمی ، تفکر در آثار و عاقبت خشم است که مایه فتنه و جنگ هاست. اکثر جنایات و آتش جنگ ها از جرقه غضب وخشم بوده است.
2⃣. راه عملی این است که باید نفس را از آن منصرف کنید تا از اشتغال آتش غضب کاسته شود اگر ایستاده است بنشیند تا وسوسه شیطان از او دور شود و اگر نشسته است خشمگین شده است دراز بکشد، ازآنجا که درروایت است آتش غضب وخشم ازشیطان شعله ور میشود، برخی از علمای اخلاق توصیه نموده اند که انسان عصبانی وضو بگیرد تا از وسوسه های شیطانی در امان گردد. یا مکان خود را تغییر دهد و از محل غضب خارج شود و به ذکر خدا مشغول گردد. اگر مدتی به این روش عمل کنید به تدریج می تواند خشم و غضب خود را کنترل کنید و از عصبانیت های بی مورد رهایی یابید.
۳. ذکر صلوات و استغفار در فروکش کردن غضب موثراست.
چرا وقتي انسان به گناه فکر کند بالاخره دنبال گناه میرود؟
چرا وقتي انسان به گناه فکر کند بالاخره دنبال گناه میرود؟
پاسخ:
فکر گناه گناه نيست ، چون اگر حرام باشد ،مي شود قصاص قبل از جنايت، ولي نمي گويند اشکال ندارد، بلکه مي گويند از فکر گناه هم پرهيز نماييد.
فکر گناه تا زماني که منتهي به انجام گناه نشود،گناه محسوب نمي شود ،ولي بي شک آثار نامطلوبي بر روح انسان مي گذارد.(1)
از نظر اولياي الهي درست است که فکر و انديشه گناه گناه محسوب نمي شود، ولي پاکى و صفاى قلب را از بين مى برد . انسان را به ارتکاب آن وا مى دارد.
حضرت على(ع) فرمود: «من کثر فکره فى المعاصى دعته إليها؛(2) کسى که در مورد گناهان زياد فکر کند، گناهان او را به سوى خود مى کشند».
نيز فرمود: «خوض النّاس فى شىءٍ مقدّمة الکائن؛(3) فرو رفتن و تفکّر در مورد چيزى، سرآغاز وجود و پيدايش آن است».
از اين رو حضرت مسيح به پيروان خود فرمود: «موسى بن عمران به شما دستور داد زنا نکنيد، اما من به شما سفارش مى کنم فکر زنا را هم نکنيد، زيرا کسى که به زنا بيانديشد، مانند کسى است که در اتاق زيبا و رنگ آميزى شدهاى، آتش روشن کند. در اين صورت هر چند ممکن است خانه در آتش نسوزد، لکن دست کم دود، آن را سياه و خراب مى کند».(4)
براي همين است که وقتي فردي ايمانش ضعيف باشدو در فکر گناه فرو مي رود احتمال ارتکاب آن گناه بسيار زياد است و روح او مکدر مي شود و ناگاه خود را در مرحله انجام گناه مي بينيد و بدليل ضعف ايمان و اراده در ترک گناه، مرتکب آن مي شود.
پى نوشتها:
1 . آيت الله مکارم، بخشي از مسائل کثير الابتلا، س162.
2. غرر الحکم،ج5،ص321.
3. همان،ج3،ص451.
4. بحارالانوار، ج 14، ص309.
? مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
ظهور پنهانى ها به اراده حق
ظهور پنهانى ها به اراده حق
البته اين پنهان و غيب و راز و سرى كه در معارف و در گفته ها و در كتاب ها مطرح است نسبت به ما كه داراى دانشى بسيار محدود و منظرگاهى معلوم و مرزبندى شده داريم و از ديدن پشت پاى خود عاجز و هيچ اشرافى بر يك لحظه از آينده نداريم و در يك كلمه مخلوق ضعيف، ذليل، مسكين و مستكين هستيم و با كمترين حادثه همين دانش اندك بوديد محدود را از دست مى دهيم به عنوان غيب و پنهان صحيح است، ولى نسبت به وجود مقدسى كه ازلى و ابدى و ذاتى بى انتها و غير محدود و آفريننده ملك و ملكوت و بالا و پستى، و سماوات و ارض و ميليارها سحابى و كهكشان و منظومه و ثابت و سيار، و مخلوقات گوناگون در عرصه گاه هستى و خيمه حيات است، صحيح نيست، براى او غيبى و پنهانى و سر و رازى وجود ندارد آنچه هست و آنچه موجود است با هر هويت و حيثيتى، با هر وجودى و موجوديتى، با هر باطن و ظاهرى، و مقيد به هر زمانى، گذشته، حال، آينده نزد او حاضر است و حضرتش به همه امور گذشته و فعلى و آينده او آگاه و دانا و عالم و بصير است.
وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ «1»
و همه بدون استثنا نزد ما حاضرند.
يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها وَ هُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ: «2»
خدا ميداند آنچه را در زمين فرو مى رود، و آنچه از آن بيرون مى آيد، و آنچه از آسمان فرود مى آيد، و آنچه در آن بالا مى رود و او مهربان و بسيار آمرزنده است.
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ: «3»
دانان هر پنهان است در آسمان ها و زمين هم وزن ذره اى از او پوشيده نيست و نه كوچك تر از آن و نه بزرگ تر از آن هست مگر اين كه در كتابى روشن «كه صفحه بى نهايت علم اوست» ثبت است.
إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَكْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ: «4»
آگاهى و دانش به قيامت [و اين كه چه زمانى برپا مى شود و چه خواهد شد] فقط ويژه اوست، و ميوه ها از غلافهايشان بيرون نمى آيند، و هيچ ماده اى حامله نمى شود و وضع حمل نمى كند مگر به آگاهى او.
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ: «5»
كليدهاى غيب و آنچه پنهان است نزد اوست، و كسى آنها را جز او نميداند، و به آنچه در خشكى و درياست آگاه است، و هيچ برگى نمى افتد مگر آن كه آن را ميداند و هيچ دانه اى در تاريكى هاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر آن كه در كتابى روشن [كه صفحه بى نهايت علم اوست ] ثبت است.
اميرالمؤمنين (ع) مى فرمايد:
«كُلُّ شَىْ ءٍ خَاشِعٌ لَهُ وَ كُلُّ شَىْ ءٍ قَائِمٌ بِهِ، غِنَى كُلِّ فَقِيرٍ، وَ عِزُّ كُلِّ ذَلِيلٍ، وَ قُوَّةُ كُلِّ ضَعِيفٍ، وَ مَفْزَعُ كُلِّ مَلْهُوفٍ، مَنْ تَكَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ، وَ مَنْ سَكَتَ عَلِمَ سِرَّهُ، وَ مَنْ عَاشَ فَعَلَيْهِ رِزْقُهُ، وَ مَنْ مَاتَ فَإِلَيْهِ مُنْقَلَبُهُ … كُلُّ سِرِّ عِنْدَكَ عَلَانِيَةٌ، وَ كُلُّ غَيْبٍ عِنْدَكَ شَهَادَةٌ:» «6»
هر چيزى براى او خاشع و فروتن است، و هر چيزى بر پاى به اوست، ثروت هر تهيدستى است، و عزت هر خوارى است، و نيروى هر ناتوانى است، و پناهگاه هر دل سوخته و محزونى است، هر كس سخن بگويد سخنش را مى شنود، و هر كس ساكت باشد راز و باطنش را مى داند، و آن كه زندگى مى كند رزقش بر عهده اوست، و آن كه مى ميرد بازگشتش به سوى اوست، خدايا هر پنهانى نزد تو آشكار است، و هر غيبى و نهانى نزد تو حاضر و مشهود است.
و نيز آن حضرت فرموده:
«لا يعزب عنه عدد قطر الماء و لا نجوم السماء:» «7»
شماره قطره هاى همه آب هاى جهان هستى، و عدد همه ستارگان آسمان ها از او پوشيده نيست.
او عدد قطرات باران، تگرگ، برگ درختان، دانه ها و حبه هاى نباتات، شمار ميوه ها، عدد مخلوقات و هر چيزى را بدون استثناء مى داند، او به بنى اسرائيل اعلام مى كند خدا چيزى را كه پنهان مى داشتيد آشكار مى كند او كه به تمام جريانات هستى، و حوادث گذشته و آينده، و تعداد همه موجودات آگاه است و چيزى از او پنهان نيست و پنهان نمى ماند معرفى قاتل مقتول با زنده كردن مقتول به وسيله عضوى از گاو ذبح شده برايش كارى بسيار بسيار سهل و آسان است.
علم هر چيزى و دانش و آگاهى به باطن و ظاهر هر امرى و هر حقيقتى نزد اوست.
در تعقيب نماز عشا به نقل مفاتيح الجنان از قول معصوم (ع) مى خوانيم:
«اللهم انه ليس لى علم بموضع رزقى، و انما اطلبه بخطرت تخطر على قلبى فاجول فى طلبه البلدان فانا فيما انا طالب كالحيران لا ادرى افى سهل هو ام فى جبل ام فى ارض ام فى سماء ام فى برّ ام فى بحر و على يدى من و من قبل من و قد علمت ان علمه عندك و اسبابه بيدك:»
من از جايگاه روزى خودم آگاه نيستم، رزقم را به خيالى كه بر قلبم مى گذرد مى طلبم، در به دست آوردنش دور شهرها مى گردم، نهايتا من در آنچه خواهان آن هستم مانند شخصى متحير و سرگردانم كه نميدانم روزى من در صحراست يا در كوه، در زمين است يا در آسمان، در خشكى است يا دريا، و به دست كيست و نزديكست و به يقين و بدون شك و ترديد مى دانم كه علم و دانش آن نزد توست و اسباب روزى من در اختيار توست.
اميرالمؤمنين (ع) مى فرمايد:
«يعلم عجيج الوحوش فى الفلوات، و معاصى العباد فى الخلوات، و اختلاف الحيتان فى البحار الغامرات، و تلاطم الماء بالرياح العاصفات:» «8»
فرياد حيوانات وحشى را در بيابان، و گناهان بندگان را در پنهانى ها و رفت و آمد ماهيان را در درياهاى عميق، و تلاطم آب ها را با بادهاى وزنده مى داند.
زمينه هاى تعقل و انديشه
انديشه و تفكر در مخلوقات و مصنوعات حق، و عظمت هستى و قوانين حاكم بر آن، و تعقل در ساختمان آسمان ها و زمين و ساختمان نباتات و حيوانات و ساختمان شگرف و اعجاب انگيز بدن و حالات روانى انسان براى رسيدن به خالق هستى و ايمان و اعتقاد به او و صفات و افعال حضرتش از اعظم عبادات و مهم ترين حركات معنوى است.
انديشه سبب رشد و كمال، تربيت، دست يافتن به حقايق، تغيير مجهولات به معلومات، پختگى عقل و ضامن خير دنيا و آخرت انسان است.
حضرت حق در قرآن و پيامبر بزرگ اسلام و اهل بيت جابه جاى هستى، و هر يك از مخلوقات، و جرياناتى كه بر پهن دشت خلقت و بر حيات انسان مى گذرد موردى براى تعقل و انديشه قرار داده اند، و از همه خواسته اند كه در همه امور عقل خود را بكار بيندازند و از اين مسير قدرت و ربوبت و رحمت و لطف حضرت حق را دريابند و در برابر حضرت او سر تعظيم فرود آورند، و به پيشگاه مقدسش فروتنى آورند و پيشانى عبادت و تواضع و بندگى بر خاك نهند و با قرار دادن خود در مدار اجراى فرمان هاى حكيمانه اش به برپا كردن خيمه حيات طيبه برخيزند، و آخرت خود را آباد نمايند و منبعى و كانونى از خير و بركت شوند.
آيات قرآن مجيد در رابطه با ارزش عقل، خردورزى، تعقل و انديشه در حقايق و منافع و اثرات تعقل و تفكر به تدريج در ضمن صفحات آينده مورد توضيح قرار خواهد گرفت.
در اين بخش به گوشه اى از روايات اين باب اشاره مى شود.
رسول خدا مى فرمايد:
«ما قسم الله للعباد شيئاً افضل من العقل، فنوم العاقل افضل من سهر الجاهل و اقامة العاقل افضل من شخوص الجاهل ….» «9»
خداوند بر بندگانش چيزى را برتر از عقل تقسيم نكرده، خواب عاقل از بيدارى جاهل بهتر، و ماندنش در يك محل از سفر نادان برتر است.
«اذا بلغكم عن رجل حسن حالٍ فانظروا فى حسن عقله فانما يجازى بعقله:» «10»
هر گاه خبر نيكى حال شخصى به شما رسيد، در نيكى عقلش بنگريد، كه فقط به عقلش او را پاداش مى دهند.
اميرالمؤمنين (ع) در رواياتى در اين زمينه مى فرمايد:
«كثرة الصواب ينبئى عن وفور العقل:» «11»
درستى و كار صحيح فراوان از فراوانى عقل گزارش مى دهد.
«من غلب عقله شهوته، و حلمه غضبه، كان جديراً بحسن السّيره:» «12»
كسى كه خرد و عقلش بر شهوتش، و حلم و بردبارى اش بر خشمش چيره شود، شايسته ى خوش رفتارى در همه امور است.
«الكيس من كان يومه خيراً من امسه:» «13»
هوشيار و زرنگ كسى است كه امروزش بهتر از ديروزش باشد.
«العاقل يطلب الكمال، الجاهل يطلب المال:» «14»
خردمند در مسير به دست آوردن كمال و نادان دنبال يافتن ثروت است.
«الحلم غطاء ساتر، و العقل حسام قاطع، فاستر خلل خلقك بحلمك، و قاتل هواك بعقلك:» «15»
بردبارى پرده اى است پوشاننده، و عقل شمشيرى است برّنده، پس كاستى هاى اخلاقت را با بردبارى بپوشان، و هواى نفست را با عقل بميران.
«العاقل يتغظ بالآداب، و البهائم لا تتعظ الا بالضرب:» «16»
خردمند با آداب پند مى پذيرد، ولى چهارپايان جز با كتك پند نمى پذيرند.
خداوند همه نشانه هاى عظمت و قدرت و ربوبيتش را تا جائى كه شايسته و درخور انسان است ارائه مى دهد تا اين موجود والا و صاحب عقل و خرد، انديشه و تعقل كند و به تعمق بنشيند و خود را از بركت انديشه و تعقل و به حسنات بيارايد و از زشتى ها مصون بدارد، وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- يس 32.
(2)- سبا 2.
(3)- سبا 3.
(4)- فصلت 47.
(5)- انعام 59.
(6)- خطبه 107، نهج البلاغه.
(7)- نهج البلاغه خطبه
(8)- نهج البلاغه خطبه 198.
(9)- كافى، ج 1 ص 12 ح 11.
(10)- كافى، ج 1 ص 12 ح 11.
(11)- غرر الحكم، ج 2، ص 100.
(12)- غرر الحكم، ج 1، ص 221.
(13)- مستدرك نهج البلاغه، 179.
(14)- غرر الحكم، ج 1، ص 33.
(15)- نهج البلاغه حكمت 38.
(16)- نهج البلاغه نامه 31.
منابع:
کتاب : تفسير حكيم ج 3
نوشتہ : استاد حسین انصاریان