چگونه بدانيم که آماده ازدواج هستيم؟ و اينکه چگونه بدانيم که طرف مقابل براي زندگي مشترک مناسب هست؟
چگونه بدانيم که آماده ازدواج هستيم؟ و اينکه چگونه بدانيم که طرف مقابل براي زندگي مشترک مناسب هست؟
️پاسخ:
✅براي ازدواج بلوغ هاي چندگانه ضرورت دارد.اين بلوغ ها از اين قرارند:
1-بلوغ جسمي(تغييرات فيزيكي و شيميايي بدن)
2- بلوغ جنسي(رشد اندام هاي جنسي براي توليد مثل)
3- بلوغ عاطفي(تمايل به دوست داشتن سالم ديگران، نه بر اساس منفعت طلبي شخصي)
4- بلوغ يا استقلال از والدين(چنين فردي بدون حمايت همه جانبه از طرف والدين و بدون نياز هميشگي به نظر خواهي از جانب آنان به زندگي خود ادامه مي دهد. به عبارتي او چسبيده به والدين يا وابسته به آن ها نيست و خودش مي تواند براي زندگيش تصميم بگيرد)
5-بلوغ اقتصادي(كسب درآمد و تأمين احتياجات زندگي روزمره بدون وابستگي مالي به ديگران يا والدين)
6- بلوغ اجتماعي
براي انتخاب همسر ملاك هايى بايد در نظر گرفته شود. در صورت لحاظ اميد است زوجين زندگي خوبي داشته باشند. اين ملاكات دو نوع است:
الف: آن هايى كه ركن و اساس اند و براى يك زندگى سعادتمندانه حتما لازم اند. مثل تدين و دين دار بودن فرد، اخلاق نيك داشتن، شرافت و اصالت خانوادگى، عقل و…
ب: آن هايى كه شرط كمال هستند و براى بهتر و كامل تر شدن زندگى اند و بيش تر به سليقه و موقعيت افراد بستگى دارد. مثل زيبايي و …
دحتر و پسري كه قصد ازدواج دارند بايد اين ملاكات را در طرف مقابل خود بررسي كنند. در صورتي كه اين معيار ها را دارا باشد پسر تقاضاي ازدواجش را مطرح كند و يا دختر پاسخ مثبت به تقاضاي پسر بدهد. و چنان چه در بررسي ها به اين نتيجه رسيدند كه طرف مقابل صلاحيت هاي لازم را ندارد مي توانند،تقاضاي طرف مقابل را رد كنند. البته دختر و پسر براي اين كه بتوانند به نتيجه درستي برسند و بر اثر تصميمي غلط گرفتار مشكلاتي نشوند لازم است از بزرگترها كمك بگيرند و نقصان در كمال و رشد عقلاني خود را با مشورت جبران كنند.
? مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
برای کنترل غضب و خشم چه راهکاری وجود دارد؟
برای کنترل غضب و خشم چه راهکاری وجود دارد؟
اگرخشم و غضب از چهار چوب عقل و شرع خارج گردد بسیار مخرب و خانمانسوز است و در احادیث اسلامی غضب به عنوان کلید هر شر و بدی معرفی شده است. رسول اکرم (ص) میفرماید: غضب فاسد کننده ایمان است، همانطور که سرکه فاسد کننده عسل است. امیر المومنین (ع) میفرماید: «از خشم و غضب پرهیز کن که آغاز آن دیوانگی و انجامش پشیمانی است».از طرفی فرو خوردن خشم مورد سفارش قرآن (والکاظمین الغیظ) و روایات معصومین (ع) است و این سیره عملی و اخلاقی پیشوایان دین بوده است.
امیر المومنین (ع) می فرماید: خشم خود را با خاموشی درمان کنید و خواهش نفس را با خرد». اگر از زیانهای جسمی و روحی خشم آگاه شوید در درمان آن کوتاهی نخواهید نمود. از نظر محققان و روانشناسان ثابت شده است که به هنگام خشم و غضب ماده ای در بدن تولید می شودکه اگر وارد خون شود بسیار خطرناک خواهد بود.
برای درمان و رهایی از غضب و خشم دو راه علمی و عملی وجود دارد:
1⃣. راه علمی ، تفکر در آثار و عاقبت خشم است که مایه فتنه و جنگ هاست. اکثر جنایات و آتش جنگ ها از جرقه غضب وخشم بوده است.
2⃣. راه عملی این است که باید نفس را از آن منصرف کنید تا از اشتغال آتش غضب کاسته شود اگر ایستاده است بنشیند تا وسوسه شیطان از او دور شود و اگر نشسته است خشمگین شده است دراز بکشد، ازآنجا که درروایت است آتش غضب وخشم ازشیطان شعله ور میشود، برخی از علمای اخلاق توصیه نموده اند که انسان عصبانی وضو بگیرد تا از وسوسه های شیطانی در امان گردد. یا مکان خود را تغییر دهد و از محل غضب خارج شود و به ذکر خدا مشغول گردد. اگر مدتی به این روش عمل کنید به تدریج می تواند خشم و غضب خود را کنترل کنید و از عصبانیت های بی مورد رهایی یابید.
۳. ذکر صلوات و استغفار در فروکش کردن غضب موثراست.
چرا وقتي انسان به گناه فکر کند بالاخره دنبال گناه میرود؟
چرا وقتي انسان به گناه فکر کند بالاخره دنبال گناه میرود؟
پاسخ:
فکر گناه گناه نيست ، چون اگر حرام باشد ،مي شود قصاص قبل از جنايت، ولي نمي گويند اشکال ندارد، بلکه مي گويند از فکر گناه هم پرهيز نماييد.
فکر گناه تا زماني که منتهي به انجام گناه نشود،گناه محسوب نمي شود ،ولي بي شک آثار نامطلوبي بر روح انسان مي گذارد.(1)
از نظر اولياي الهي درست است که فکر و انديشه گناه گناه محسوب نمي شود، ولي پاکى و صفاى قلب را از بين مى برد . انسان را به ارتکاب آن وا مى دارد.
حضرت على(ع) فرمود: «من کثر فکره فى المعاصى دعته إليها؛(2) کسى که در مورد گناهان زياد فکر کند، گناهان او را به سوى خود مى کشند».
نيز فرمود: «خوض النّاس فى شىءٍ مقدّمة الکائن؛(3) فرو رفتن و تفکّر در مورد چيزى، سرآغاز وجود و پيدايش آن است».
از اين رو حضرت مسيح به پيروان خود فرمود: «موسى بن عمران به شما دستور داد زنا نکنيد، اما من به شما سفارش مى کنم فکر زنا را هم نکنيد، زيرا کسى که به زنا بيانديشد، مانند کسى است که در اتاق زيبا و رنگ آميزى شدهاى، آتش روشن کند. در اين صورت هر چند ممکن است خانه در آتش نسوزد، لکن دست کم دود، آن را سياه و خراب مى کند».(4)
براي همين است که وقتي فردي ايمانش ضعيف باشدو در فکر گناه فرو مي رود احتمال ارتکاب آن گناه بسيار زياد است و روح او مکدر مي شود و ناگاه خود را در مرحله انجام گناه مي بينيد و بدليل ضعف ايمان و اراده در ترک گناه، مرتکب آن مي شود.
پى نوشتها:
1 . آيت الله مکارم، بخشي از مسائل کثير الابتلا، س162.
2. غرر الحکم،ج5،ص321.
3. همان،ج3،ص451.
4. بحارالانوار، ج 14، ص309.
? مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
ظهور پنهانى ها به اراده حق
ظهور پنهانى ها به اراده حق
البته اين پنهان و غيب و راز و سرى كه در معارف و در گفته ها و در كتاب ها مطرح است نسبت به ما كه داراى دانشى بسيار محدود و منظرگاهى معلوم و مرزبندى شده داريم و از ديدن پشت پاى خود عاجز و هيچ اشرافى بر يك لحظه از آينده نداريم و در يك كلمه مخلوق ضعيف، ذليل، مسكين و مستكين هستيم و با كمترين حادثه همين دانش اندك بوديد محدود را از دست مى دهيم به عنوان غيب و پنهان صحيح است، ولى نسبت به وجود مقدسى كه ازلى و ابدى و ذاتى بى انتها و غير محدود و آفريننده ملك و ملكوت و بالا و پستى، و سماوات و ارض و ميليارها سحابى و كهكشان و منظومه و ثابت و سيار، و مخلوقات گوناگون در عرصه گاه هستى و خيمه حيات است، صحيح نيست، براى او غيبى و پنهانى و سر و رازى وجود ندارد آنچه هست و آنچه موجود است با هر هويت و حيثيتى، با هر وجودى و موجوديتى، با هر باطن و ظاهرى، و مقيد به هر زمانى، گذشته، حال، آينده نزد او حاضر است و حضرتش به همه امور گذشته و فعلى و آينده او آگاه و دانا و عالم و بصير است.
وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ «1»
و همه بدون استثنا نزد ما حاضرند.
يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها وَ هُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ: «2»
خدا ميداند آنچه را در زمين فرو مى رود، و آنچه از آن بيرون مى آيد، و آنچه از آسمان فرود مى آيد، و آنچه در آن بالا مى رود و او مهربان و بسيار آمرزنده است.
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ: «3»
دانان هر پنهان است در آسمان ها و زمين هم وزن ذره اى از او پوشيده نيست و نه كوچك تر از آن و نه بزرگ تر از آن هست مگر اين كه در كتابى روشن «كه صفحه بى نهايت علم اوست» ثبت است.
إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَكْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ: «4»
آگاهى و دانش به قيامت [و اين كه چه زمانى برپا مى شود و چه خواهد شد] فقط ويژه اوست، و ميوه ها از غلافهايشان بيرون نمى آيند، و هيچ ماده اى حامله نمى شود و وضع حمل نمى كند مگر به آگاهى او.
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ: «5»
كليدهاى غيب و آنچه پنهان است نزد اوست، و كسى آنها را جز او نميداند، و به آنچه در خشكى و درياست آگاه است، و هيچ برگى نمى افتد مگر آن كه آن را ميداند و هيچ دانه اى در تاريكى هاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر آن كه در كتابى روشن [كه صفحه بى نهايت علم اوست ] ثبت است.
اميرالمؤمنين (ع) مى فرمايد:
«كُلُّ شَىْ ءٍ خَاشِعٌ لَهُ وَ كُلُّ شَىْ ءٍ قَائِمٌ بِهِ، غِنَى كُلِّ فَقِيرٍ، وَ عِزُّ كُلِّ ذَلِيلٍ، وَ قُوَّةُ كُلِّ ضَعِيفٍ، وَ مَفْزَعُ كُلِّ مَلْهُوفٍ، مَنْ تَكَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ، وَ مَنْ سَكَتَ عَلِمَ سِرَّهُ، وَ مَنْ عَاشَ فَعَلَيْهِ رِزْقُهُ، وَ مَنْ مَاتَ فَإِلَيْهِ مُنْقَلَبُهُ … كُلُّ سِرِّ عِنْدَكَ عَلَانِيَةٌ، وَ كُلُّ غَيْبٍ عِنْدَكَ شَهَادَةٌ:» «6»
هر چيزى براى او خاشع و فروتن است، و هر چيزى بر پاى به اوست، ثروت هر تهيدستى است، و عزت هر خوارى است، و نيروى هر ناتوانى است، و پناهگاه هر دل سوخته و محزونى است، هر كس سخن بگويد سخنش را مى شنود، و هر كس ساكت باشد راز و باطنش را مى داند، و آن كه زندگى مى كند رزقش بر عهده اوست، و آن كه مى ميرد بازگشتش به سوى اوست، خدايا هر پنهانى نزد تو آشكار است، و هر غيبى و نهانى نزد تو حاضر و مشهود است.
و نيز آن حضرت فرموده:
«لا يعزب عنه عدد قطر الماء و لا نجوم السماء:» «7»
شماره قطره هاى همه آب هاى جهان هستى، و عدد همه ستارگان آسمان ها از او پوشيده نيست.
او عدد قطرات باران، تگرگ، برگ درختان، دانه ها و حبه هاى نباتات، شمار ميوه ها، عدد مخلوقات و هر چيزى را بدون استثناء مى داند، او به بنى اسرائيل اعلام مى كند خدا چيزى را كه پنهان مى داشتيد آشكار مى كند او كه به تمام جريانات هستى، و حوادث گذشته و آينده، و تعداد همه موجودات آگاه است و چيزى از او پنهان نيست و پنهان نمى ماند معرفى قاتل مقتول با زنده كردن مقتول به وسيله عضوى از گاو ذبح شده برايش كارى بسيار بسيار سهل و آسان است.
علم هر چيزى و دانش و آگاهى به باطن و ظاهر هر امرى و هر حقيقتى نزد اوست.
در تعقيب نماز عشا به نقل مفاتيح الجنان از قول معصوم (ع) مى خوانيم:
«اللهم انه ليس لى علم بموضع رزقى، و انما اطلبه بخطرت تخطر على قلبى فاجول فى طلبه البلدان فانا فيما انا طالب كالحيران لا ادرى افى سهل هو ام فى جبل ام فى ارض ام فى سماء ام فى برّ ام فى بحر و على يدى من و من قبل من و قد علمت ان علمه عندك و اسبابه بيدك:»
من از جايگاه روزى خودم آگاه نيستم، رزقم را به خيالى كه بر قلبم مى گذرد مى طلبم، در به دست آوردنش دور شهرها مى گردم، نهايتا من در آنچه خواهان آن هستم مانند شخصى متحير و سرگردانم كه نميدانم روزى من در صحراست يا در كوه، در زمين است يا در آسمان، در خشكى است يا دريا، و به دست كيست و نزديكست و به يقين و بدون شك و ترديد مى دانم كه علم و دانش آن نزد توست و اسباب روزى من در اختيار توست.
اميرالمؤمنين (ع) مى فرمايد:
«يعلم عجيج الوحوش فى الفلوات، و معاصى العباد فى الخلوات، و اختلاف الحيتان فى البحار الغامرات، و تلاطم الماء بالرياح العاصفات:» «8»
فرياد حيوانات وحشى را در بيابان، و گناهان بندگان را در پنهانى ها و رفت و آمد ماهيان را در درياهاى عميق، و تلاطم آب ها را با بادهاى وزنده مى داند.
زمينه هاى تعقل و انديشه
انديشه و تفكر در مخلوقات و مصنوعات حق، و عظمت هستى و قوانين حاكم بر آن، و تعقل در ساختمان آسمان ها و زمين و ساختمان نباتات و حيوانات و ساختمان شگرف و اعجاب انگيز بدن و حالات روانى انسان براى رسيدن به خالق هستى و ايمان و اعتقاد به او و صفات و افعال حضرتش از اعظم عبادات و مهم ترين حركات معنوى است.
انديشه سبب رشد و كمال، تربيت، دست يافتن به حقايق، تغيير مجهولات به معلومات، پختگى عقل و ضامن خير دنيا و آخرت انسان است.
حضرت حق در قرآن و پيامبر بزرگ اسلام و اهل بيت جابه جاى هستى، و هر يك از مخلوقات، و جرياناتى كه بر پهن دشت خلقت و بر حيات انسان مى گذرد موردى براى تعقل و انديشه قرار داده اند، و از همه خواسته اند كه در همه امور عقل خود را بكار بيندازند و از اين مسير قدرت و ربوبت و رحمت و لطف حضرت حق را دريابند و در برابر حضرت او سر تعظيم فرود آورند، و به پيشگاه مقدسش فروتنى آورند و پيشانى عبادت و تواضع و بندگى بر خاك نهند و با قرار دادن خود در مدار اجراى فرمان هاى حكيمانه اش به برپا كردن خيمه حيات طيبه برخيزند، و آخرت خود را آباد نمايند و منبعى و كانونى از خير و بركت شوند.
آيات قرآن مجيد در رابطه با ارزش عقل، خردورزى، تعقل و انديشه در حقايق و منافع و اثرات تعقل و تفكر به تدريج در ضمن صفحات آينده مورد توضيح قرار خواهد گرفت.
در اين بخش به گوشه اى از روايات اين باب اشاره مى شود.
رسول خدا مى فرمايد:
«ما قسم الله للعباد شيئاً افضل من العقل، فنوم العاقل افضل من سهر الجاهل و اقامة العاقل افضل من شخوص الجاهل ….» «9»
خداوند بر بندگانش چيزى را برتر از عقل تقسيم نكرده، خواب عاقل از بيدارى جاهل بهتر، و ماندنش در يك محل از سفر نادان برتر است.
«اذا بلغكم عن رجل حسن حالٍ فانظروا فى حسن عقله فانما يجازى بعقله:» «10»
هر گاه خبر نيكى حال شخصى به شما رسيد، در نيكى عقلش بنگريد، كه فقط به عقلش او را پاداش مى دهند.
اميرالمؤمنين (ع) در رواياتى در اين زمينه مى فرمايد:
«كثرة الصواب ينبئى عن وفور العقل:» «11»
درستى و كار صحيح فراوان از فراوانى عقل گزارش مى دهد.
«من غلب عقله شهوته، و حلمه غضبه، كان جديراً بحسن السّيره:» «12»
كسى كه خرد و عقلش بر شهوتش، و حلم و بردبارى اش بر خشمش چيره شود، شايسته ى خوش رفتارى در همه امور است.
«الكيس من كان يومه خيراً من امسه:» «13»
هوشيار و زرنگ كسى است كه امروزش بهتر از ديروزش باشد.
«العاقل يطلب الكمال، الجاهل يطلب المال:» «14»
خردمند در مسير به دست آوردن كمال و نادان دنبال يافتن ثروت است.
«الحلم غطاء ساتر، و العقل حسام قاطع، فاستر خلل خلقك بحلمك، و قاتل هواك بعقلك:» «15»
بردبارى پرده اى است پوشاننده، و عقل شمشيرى است برّنده، پس كاستى هاى اخلاقت را با بردبارى بپوشان، و هواى نفست را با عقل بميران.
«العاقل يتغظ بالآداب، و البهائم لا تتعظ الا بالضرب:» «16»
خردمند با آداب پند مى پذيرد، ولى چهارپايان جز با كتك پند نمى پذيرند.
خداوند همه نشانه هاى عظمت و قدرت و ربوبيتش را تا جائى كه شايسته و درخور انسان است ارائه مى دهد تا اين موجود والا و صاحب عقل و خرد، انديشه و تعقل كند و به تعمق بنشيند و خود را از بركت انديشه و تعقل و به حسنات بيارايد و از زشتى ها مصون بدارد، وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- يس 32.
(2)- سبا 2.
(3)- سبا 3.
(4)- فصلت 47.
(5)- انعام 59.
(6)- خطبه 107، نهج البلاغه.
(7)- نهج البلاغه خطبه
(8)- نهج البلاغه خطبه 198.
(9)- كافى، ج 1 ص 12 ح 11.
(10)- كافى، ج 1 ص 12 ح 11.
(11)- غرر الحكم، ج 2، ص 100.
(12)- غرر الحكم، ج 1، ص 221.
(13)- مستدرك نهج البلاغه، 179.
(14)- غرر الحكم، ج 1، ص 33.
(15)- نهج البلاغه حكمت 38.
(16)- نهج البلاغه نامه 31.
منابع:
کتاب : تفسير حكيم ج 3
نوشتہ : استاد حسین انصاریان
توکل داشته باشیم، همه چیز حلّه!!
توکل داشته باشیم، همه چیز حلّه!!
توکل، همان دلبستگی و اعتماد کامل به پروردگار است که پس از کمال معرفت حاصل می شود. زیرا که آدمی هر اندازه خدا را بهتر بشناسد و از قدرت و حکمت او بیشتر آگاه شود، توکل و دلبستگی او به آن ذات بی همتا بیشتر می شود.
توکل
در معنای توکل وارد شده است که: روزی جبرئیل بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نازل شد. حضرت از او پرسید: ای جبرئیل! توکل چیست؟ گفت: اینکه بدانی آفریده ها ـ به تنهایی ـ قادر به رساندن ضرر و یا نفع به تو نیستند و نیز نمی توانند از پیش خود ـ و بدون اذن خدا ـ چیزی به تو عطا کنند و یا چیزی را از تو باز دارند.
همچنین، توکل آن است که از آنچه در دست مردم است، مأیوس باشی. پس هر گاه بنده به چنین معرفتی دست یابد، کارش را تنها برای خدا انجام می دهد و جز خدا در کسی طمع نمی بندد. پس، این است معنای توکل.
این معنا از توکل آثاری با خود به همراه دارد که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1) آرامش روحی و روانی شخص اشاره کرد (آل عمران آیه 172 و 173). از میان آن كسان كه پس از زخم خوردن باز هم فرمان خدا و رسولش را اجابت كردند، آنان كه نیكوكار باشند و از خداى بترسند، پاداشی بزرگ دارند. (آل عمران 172)
آن مومنانی که وقتی مردم (منافق) به آنها گفتند لشکری بسیار بر علیه شما مومنان فراهم شده، از آنها بترسید، و این سخن بر ایمانشان بیفزود و گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نیكو یاورى است. (آل عمران 173)
همچنین، توکل آن است که از آنچه در دست مردم است، مأیوس باشی. پس هر گاه بنده به چنین معرفتی دست یابد، کارش را تنها برای خدا انجام می دهد و جز خدا در کسی طمع نمی بندد. پس، این است معنای توکل
2) از دیگر آثار آن می توان به افزایش انگیزه و حرکت و تحرک اشاره کرد؛ زیرا شخصی که خداوند خالق و پروردگار هستی را به عنوان تکیه گاه و پشتوانه خویش می بیند، بی هیچ ترسی از آینده و نرسیدن به مقصد و مقصود و اندوهی از گذشته گام بر می دارد و می داند که به هدف خواهد رسید و اگر به ظاهر به امری نرسید در حقیقت به چیز دیگری دست یافته که از مقصد و مقصود مهم تر است و آن ارتباط تنگاتنگ با خدا و تقرب و نزدیکی به اوست.
از این رو اشخاص متوکل، دارای اعتماد به نفس بیش تر برای اقدام و کار هستند و هرگز خسته نمی شوند و از راهی که می روند باز نمی گردند و کوتاه نمی آیند. (اعراف آیه 88 و 89 و یونس آیه 84 و 86)
در سوره اعراف خداوند حضرت شعیب و پیروان ایشان را به صبر و استقامت در راه خدا و در برابر کافران دعوت می کند. بنابراین استقامت و پایداری در برابر مخالفت ها و سختی ها امری طبیعی در این دسته از انسان هاست.
3) از صفات ایشان می توان به پایداری اشاره کرد، به گونه ای که در برابر شکست ها کوتاه نمی آیند و هرگاه دچار شکستی شدند با گام های استوارتر حرکت خویش را از سر می گیرند. (آل عمران آیه 121 و 122 و 172 و 173)
4) آنان در کارهای خویش از امدادهای غیبی خداوند بهره مند می شوند و خداوند از جایی که امید و روزنه ای به آن نبود به ایشان یاری می رساند. (آل عمران آیه 160 و مائده آیه 11 و انفال آیه 62 و 64)
5) انسان متوکل از فضل خدا و محبت او بهره مند می شود. (آل عمران آیه 159) و چون کارهایش مبتنی بر خلوص و اخلاص و وجه الهی است، رضایت و خشنودی خدا را نیز به دست می آورد. (آل عمران آیه 173 و 174)
6) در هر حال، پیروزی از آن او خواهد بود، چه به ظاهر شکست بخورد و چه پیروز شود چون به رضای خدا عمل کرده است و لذا موفق و پیروز خواهد بود. (آل عمران آیه 122 و 123 و انفال آیه 48 و 49)
7) از دیگر آثار توکل و اعتماد به نفس اسلامی و قرآنی می توان به شجاعت و شهامت در برابر مخالفان و دشمنان (یونس آیه 71 و 83)، صبر در برابر شکست ها و اذیت و آزار ها و مقاومت ها، 8) سلامت روحی و روانی و جانی در دنیا و آخرت (آل عمران آیه 173 و 174) و برخورداری از روحیه بالا (آل عمران آیه 122) اشاره کرد؛ زیرا خداوند را کفیل خود می داند و همه امور خویش از ریز و درشت را به او تفویض و واگذار کرده است. (آل عمران آیه 173) ابراهیم آیه 12 و نحل آیه 41 و 42)
از امام رضا علیه السلام پرسیدند: حد توکل چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی. (جهاد النفس،ح 292)
این گونه است که در پناه خداوند از مصونیت خاصی برخوردار می شود و هرگز آسیبی از سوی دشمان انسی و جنی به وی نمی رسد و از ضرر و زیان وآسیب های شیطان در امان و محفوظ می ماند. (حجر آیه 65 و نحل آیه 98 و 99) و اینکه: «هر که بر خداوند توکل کند، خداوند ـ به تنهایی ـ او را بس است». (طلاق: 3)
حقیقت توکل
در سوره اعراف خداوند حضرت شعیب و پیروان ایشان را به صبر و استقامت در راه خدا و در برابر کافران دعوت می کند. بنابراین استقامت و پایداری در برابر مخالفت ها و سختی ها امری طبیعی در این دسته از انسان هاست
حقیقت امر در مساله توكل، این است كه به كرسى نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (كه عالم ماده است) احتیاج به اسبابى طبیعى و اسبابى روحى دارد، و چنان نیست كه اسباب طبیعى تمام تأثیر را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امرى شود كه بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعى آن را كه آن امر نیازمند به آن اسباب است فراهم كند، و با این حال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحى و معنوى (كه گفتیم دخالت دارند) تمام نبوده، و همین تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است كه وى به هدف خود برسد، مثلاً اراده اش سست بوده، یا مى ترسیده یا اندوه و غم مانعش شده یا شدت عمل و یا حرص و یا سفاهت به خرج داده یا سوء ظن داشته و یا چیز دیگرى از این قبیل مانع به هدف رسیدنش شده است، و این گونه امور بسیار مهم و عمومى است و اگر همین انسان در هنگام ورود در آن امر، به خدا توكل كند در حقیقت به سببى متصل شده كه شكست ناپذیر است، سببى است فوق هر سبب دیگر، و در نتیجه تمسك به چنین سببى، اراده اش نیز قوى مى شود، دیگر هیچ یك از اسباب ناسازگار روحى، بر اراده او غالب نمى آید و همین است موفقیت و سعادت. (ترجمه المیزان، ج 4، ص: 102)
مولوی که خود، از سیراب شدگان سرچشمه وحی است، با پیروی و الگو پذیری از مکتب وحیانی و با تصویر کردن چهره توکل در آیینه شعر، در حالی که از تمسک جستن به اسباب دنیوی نیز غفلت نکرده است. در مقام اهتمام به ارزش والای توکل تا آنجا پیش رفته است که هیچ کسبی را برتر از توکل نمی داند و چنین می گوید:
نیست کسبی از توکل خوب تر چیست از تفویض خود محبوب تر
آن که او از آسمان باران دهد هم تواند کاو ز رحمت نان دهد
آن که با اسباب، روزی داده بود بی سبب هم می تواند ای عنود
گفت آری گر تو کل رهبر است این سبب هم سنت پیغمبر است (مثنوی)
منابع :
1) ترجمه تفسیر المیزان
2) جهاد نفس (وسائل الشیعه)
3) سایت پرسمان دانشجویی
4) پایگاه اطلاع رسانی حوزه