برای کنترل غضب و خشم چه راهکاری وجود دارد؟
برای کنترل غضب و خشم چه راهکاری وجود دارد؟
اگرخشم و غضب از چهار چوب عقل و شرع خارج گردد بسیار مخرب و خانمانسوز است و در احادیث اسلامی غضب به عنوان کلید هر شر و بدی معرفی شده است. رسول اکرم (ص) میفرماید: غضب فاسد کننده ایمان است، همانطور که سرکه فاسد کننده عسل است. امیر المومنین (ع) میفرماید: «از خشم و غضب پرهیز کن که آغاز آن دیوانگی و انجامش پشیمانی است».از طرفی فرو خوردن خشم مورد سفارش قرآن (والکاظمین الغیظ) و روایات معصومین (ع) است و این سیره عملی و اخلاقی پیشوایان دین بوده است.
امیر المومنین (ع) می فرماید: خشم خود را با خاموشی درمان کنید و خواهش نفس را با خرد». اگر از زیانهای جسمی و روحی خشم آگاه شوید در درمان آن کوتاهی نخواهید نمود. از نظر محققان و روانشناسان ثابت شده است که به هنگام خشم و غضب ماده ای در بدن تولید می شودکه اگر وارد خون شود بسیار خطرناک خواهد بود.
برای درمان و رهایی از غضب و خشم دو راه علمی و عملی وجود دارد:
1⃣. راه علمی ، تفکر در آثار و عاقبت خشم است که مایه فتنه و جنگ هاست. اکثر جنایات و آتش جنگ ها از جرقه غضب وخشم بوده است.
2⃣. راه عملی این است که باید نفس را از آن منصرف کنید تا از اشتغال آتش غضب کاسته شود اگر ایستاده است بنشیند تا وسوسه شیطان از او دور شود و اگر نشسته است خشمگین شده است دراز بکشد، ازآنجا که درروایت است آتش غضب وخشم ازشیطان شعله ور میشود، برخی از علمای اخلاق توصیه نموده اند که انسان عصبانی وضو بگیرد تا از وسوسه های شیطانی در امان گردد. یا مکان خود را تغییر دهد و از محل غضب خارج شود و به ذکر خدا مشغول گردد. اگر مدتی به این روش عمل کنید به تدریج می تواند خشم و غضب خود را کنترل کنید و از عصبانیت های بی مورد رهایی یابید.
۳. ذکر صلوات و استغفار در فروکش کردن غضب موثراست.
چرا وقتي انسان به گناه فکر کند بالاخره دنبال گناه میرود؟
چرا وقتي انسان به گناه فکر کند بالاخره دنبال گناه میرود؟
پاسخ:
فکر گناه گناه نيست ، چون اگر حرام باشد ،مي شود قصاص قبل از جنايت، ولي نمي گويند اشکال ندارد، بلکه مي گويند از فکر گناه هم پرهيز نماييد.
فکر گناه تا زماني که منتهي به انجام گناه نشود،گناه محسوب نمي شود ،ولي بي شک آثار نامطلوبي بر روح انسان مي گذارد.(1)
از نظر اولياي الهي درست است که فکر و انديشه گناه گناه محسوب نمي شود، ولي پاکى و صفاى قلب را از بين مى برد . انسان را به ارتکاب آن وا مى دارد.
حضرت على(ع) فرمود: «من کثر فکره فى المعاصى دعته إليها؛(2) کسى که در مورد گناهان زياد فکر کند، گناهان او را به سوى خود مى کشند».
نيز فرمود: «خوض النّاس فى شىءٍ مقدّمة الکائن؛(3) فرو رفتن و تفکّر در مورد چيزى، سرآغاز وجود و پيدايش آن است».
از اين رو حضرت مسيح به پيروان خود فرمود: «موسى بن عمران به شما دستور داد زنا نکنيد، اما من به شما سفارش مى کنم فکر زنا را هم نکنيد، زيرا کسى که به زنا بيانديشد، مانند کسى است که در اتاق زيبا و رنگ آميزى شدهاى، آتش روشن کند. در اين صورت هر چند ممکن است خانه در آتش نسوزد، لکن دست کم دود، آن را سياه و خراب مى کند».(4)
براي همين است که وقتي فردي ايمانش ضعيف باشدو در فکر گناه فرو مي رود احتمال ارتکاب آن گناه بسيار زياد است و روح او مکدر مي شود و ناگاه خود را در مرحله انجام گناه مي بينيد و بدليل ضعف ايمان و اراده در ترک گناه، مرتکب آن مي شود.
پى نوشتها:
1 . آيت الله مکارم، بخشي از مسائل کثير الابتلا، س162.
2. غرر الحکم،ج5،ص321.
3. همان،ج3،ص451.
4. بحارالانوار، ج 14، ص309.
? مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
ظهور پنهانى ها به اراده حق
ظهور پنهانى ها به اراده حق
البته اين پنهان و غيب و راز و سرى كه در معارف و در گفته ها و در كتاب ها مطرح است نسبت به ما كه داراى دانشى بسيار محدود و منظرگاهى معلوم و مرزبندى شده داريم و از ديدن پشت پاى خود عاجز و هيچ اشرافى بر يك لحظه از آينده نداريم و در يك كلمه مخلوق ضعيف، ذليل، مسكين و مستكين هستيم و با كمترين حادثه همين دانش اندك بوديد محدود را از دست مى دهيم به عنوان غيب و پنهان صحيح است، ولى نسبت به وجود مقدسى كه ازلى و ابدى و ذاتى بى انتها و غير محدود و آفريننده ملك و ملكوت و بالا و پستى، و سماوات و ارض و ميليارها سحابى و كهكشان و منظومه و ثابت و سيار، و مخلوقات گوناگون در عرصه گاه هستى و خيمه حيات است، صحيح نيست، براى او غيبى و پنهانى و سر و رازى وجود ندارد آنچه هست و آنچه موجود است با هر هويت و حيثيتى، با هر وجودى و موجوديتى، با هر باطن و ظاهرى، و مقيد به هر زمانى، گذشته، حال، آينده نزد او حاضر است و حضرتش به همه امور گذشته و فعلى و آينده او آگاه و دانا و عالم و بصير است.
وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ «1»
و همه بدون استثنا نزد ما حاضرند.
يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها وَ هُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ: «2»
خدا ميداند آنچه را در زمين فرو مى رود، و آنچه از آن بيرون مى آيد، و آنچه از آسمان فرود مى آيد، و آنچه در آن بالا مى رود و او مهربان و بسيار آمرزنده است.
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ: «3»
دانان هر پنهان است در آسمان ها و زمين هم وزن ذره اى از او پوشيده نيست و نه كوچك تر از آن و نه بزرگ تر از آن هست مگر اين كه در كتابى روشن «كه صفحه بى نهايت علم اوست» ثبت است.
إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَكْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ: «4»
آگاهى و دانش به قيامت [و اين كه چه زمانى برپا مى شود و چه خواهد شد] فقط ويژه اوست، و ميوه ها از غلافهايشان بيرون نمى آيند، و هيچ ماده اى حامله نمى شود و وضع حمل نمى كند مگر به آگاهى او.
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ: «5»
كليدهاى غيب و آنچه پنهان است نزد اوست، و كسى آنها را جز او نميداند، و به آنچه در خشكى و درياست آگاه است، و هيچ برگى نمى افتد مگر آن كه آن را ميداند و هيچ دانه اى در تاريكى هاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر آن كه در كتابى روشن [كه صفحه بى نهايت علم اوست ] ثبت است.
اميرالمؤمنين (ع) مى فرمايد:
«كُلُّ شَىْ ءٍ خَاشِعٌ لَهُ وَ كُلُّ شَىْ ءٍ قَائِمٌ بِهِ، غِنَى كُلِّ فَقِيرٍ، وَ عِزُّ كُلِّ ذَلِيلٍ، وَ قُوَّةُ كُلِّ ضَعِيفٍ، وَ مَفْزَعُ كُلِّ مَلْهُوفٍ، مَنْ تَكَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ، وَ مَنْ سَكَتَ عَلِمَ سِرَّهُ، وَ مَنْ عَاشَ فَعَلَيْهِ رِزْقُهُ، وَ مَنْ مَاتَ فَإِلَيْهِ مُنْقَلَبُهُ … كُلُّ سِرِّ عِنْدَكَ عَلَانِيَةٌ، وَ كُلُّ غَيْبٍ عِنْدَكَ شَهَادَةٌ:» «6»
هر چيزى براى او خاشع و فروتن است، و هر چيزى بر پاى به اوست، ثروت هر تهيدستى است، و عزت هر خوارى است، و نيروى هر ناتوانى است، و پناهگاه هر دل سوخته و محزونى است، هر كس سخن بگويد سخنش را مى شنود، و هر كس ساكت باشد راز و باطنش را مى داند، و آن كه زندگى مى كند رزقش بر عهده اوست، و آن كه مى ميرد بازگشتش به سوى اوست، خدايا هر پنهانى نزد تو آشكار است، و هر غيبى و نهانى نزد تو حاضر و مشهود است.
و نيز آن حضرت فرموده:
«لا يعزب عنه عدد قطر الماء و لا نجوم السماء:» «7»
شماره قطره هاى همه آب هاى جهان هستى، و عدد همه ستارگان آسمان ها از او پوشيده نيست.
او عدد قطرات باران، تگرگ، برگ درختان، دانه ها و حبه هاى نباتات، شمار ميوه ها، عدد مخلوقات و هر چيزى را بدون استثناء مى داند، او به بنى اسرائيل اعلام مى كند خدا چيزى را كه پنهان مى داشتيد آشكار مى كند او كه به تمام جريانات هستى، و حوادث گذشته و آينده، و تعداد همه موجودات آگاه است و چيزى از او پنهان نيست و پنهان نمى ماند معرفى قاتل مقتول با زنده كردن مقتول به وسيله عضوى از گاو ذبح شده برايش كارى بسيار بسيار سهل و آسان است.
علم هر چيزى و دانش و آگاهى به باطن و ظاهر هر امرى و هر حقيقتى نزد اوست.
در تعقيب نماز عشا به نقل مفاتيح الجنان از قول معصوم (ع) مى خوانيم:
«اللهم انه ليس لى علم بموضع رزقى، و انما اطلبه بخطرت تخطر على قلبى فاجول فى طلبه البلدان فانا فيما انا طالب كالحيران لا ادرى افى سهل هو ام فى جبل ام فى ارض ام فى سماء ام فى برّ ام فى بحر و على يدى من و من قبل من و قد علمت ان علمه عندك و اسبابه بيدك:»
من از جايگاه روزى خودم آگاه نيستم، رزقم را به خيالى كه بر قلبم مى گذرد مى طلبم، در به دست آوردنش دور شهرها مى گردم، نهايتا من در آنچه خواهان آن هستم مانند شخصى متحير و سرگردانم كه نميدانم روزى من در صحراست يا در كوه، در زمين است يا در آسمان، در خشكى است يا دريا، و به دست كيست و نزديكست و به يقين و بدون شك و ترديد مى دانم كه علم و دانش آن نزد توست و اسباب روزى من در اختيار توست.
اميرالمؤمنين (ع) مى فرمايد:
«يعلم عجيج الوحوش فى الفلوات، و معاصى العباد فى الخلوات، و اختلاف الحيتان فى البحار الغامرات، و تلاطم الماء بالرياح العاصفات:» «8»
فرياد حيوانات وحشى را در بيابان، و گناهان بندگان را در پنهانى ها و رفت و آمد ماهيان را در درياهاى عميق، و تلاطم آب ها را با بادهاى وزنده مى داند.
زمينه هاى تعقل و انديشه
انديشه و تفكر در مخلوقات و مصنوعات حق، و عظمت هستى و قوانين حاكم بر آن، و تعقل در ساختمان آسمان ها و زمين و ساختمان نباتات و حيوانات و ساختمان شگرف و اعجاب انگيز بدن و حالات روانى انسان براى رسيدن به خالق هستى و ايمان و اعتقاد به او و صفات و افعال حضرتش از اعظم عبادات و مهم ترين حركات معنوى است.
انديشه سبب رشد و كمال، تربيت، دست يافتن به حقايق، تغيير مجهولات به معلومات، پختگى عقل و ضامن خير دنيا و آخرت انسان است.
حضرت حق در قرآن و پيامبر بزرگ اسلام و اهل بيت جابه جاى هستى، و هر يك از مخلوقات، و جرياناتى كه بر پهن دشت خلقت و بر حيات انسان مى گذرد موردى براى تعقل و انديشه قرار داده اند، و از همه خواسته اند كه در همه امور عقل خود را بكار بيندازند و از اين مسير قدرت و ربوبت و رحمت و لطف حضرت حق را دريابند و در برابر حضرت او سر تعظيم فرود آورند، و به پيشگاه مقدسش فروتنى آورند و پيشانى عبادت و تواضع و بندگى بر خاك نهند و با قرار دادن خود در مدار اجراى فرمان هاى حكيمانه اش به برپا كردن خيمه حيات طيبه برخيزند، و آخرت خود را آباد نمايند و منبعى و كانونى از خير و بركت شوند.
آيات قرآن مجيد در رابطه با ارزش عقل، خردورزى، تعقل و انديشه در حقايق و منافع و اثرات تعقل و تفكر به تدريج در ضمن صفحات آينده مورد توضيح قرار خواهد گرفت.
در اين بخش به گوشه اى از روايات اين باب اشاره مى شود.
رسول خدا مى فرمايد:
«ما قسم الله للعباد شيئاً افضل من العقل، فنوم العاقل افضل من سهر الجاهل و اقامة العاقل افضل من شخوص الجاهل ….» «9»
خداوند بر بندگانش چيزى را برتر از عقل تقسيم نكرده، خواب عاقل از بيدارى جاهل بهتر، و ماندنش در يك محل از سفر نادان برتر است.
«اذا بلغكم عن رجل حسن حالٍ فانظروا فى حسن عقله فانما يجازى بعقله:» «10»
هر گاه خبر نيكى حال شخصى به شما رسيد، در نيكى عقلش بنگريد، كه فقط به عقلش او را پاداش مى دهند.
اميرالمؤمنين (ع) در رواياتى در اين زمينه مى فرمايد:
«كثرة الصواب ينبئى عن وفور العقل:» «11»
درستى و كار صحيح فراوان از فراوانى عقل گزارش مى دهد.
«من غلب عقله شهوته، و حلمه غضبه، كان جديراً بحسن السّيره:» «12»
كسى كه خرد و عقلش بر شهوتش، و حلم و بردبارى اش بر خشمش چيره شود، شايسته ى خوش رفتارى در همه امور است.
«الكيس من كان يومه خيراً من امسه:» «13»
هوشيار و زرنگ كسى است كه امروزش بهتر از ديروزش باشد.
«العاقل يطلب الكمال، الجاهل يطلب المال:» «14»
خردمند در مسير به دست آوردن كمال و نادان دنبال يافتن ثروت است.
«الحلم غطاء ساتر، و العقل حسام قاطع، فاستر خلل خلقك بحلمك، و قاتل هواك بعقلك:» «15»
بردبارى پرده اى است پوشاننده، و عقل شمشيرى است برّنده، پس كاستى هاى اخلاقت را با بردبارى بپوشان، و هواى نفست را با عقل بميران.
«العاقل يتغظ بالآداب، و البهائم لا تتعظ الا بالضرب:» «16»
خردمند با آداب پند مى پذيرد، ولى چهارپايان جز با كتك پند نمى پذيرند.
خداوند همه نشانه هاى عظمت و قدرت و ربوبيتش را تا جائى كه شايسته و درخور انسان است ارائه مى دهد تا اين موجود والا و صاحب عقل و خرد، انديشه و تعقل كند و به تعمق بنشيند و خود را از بركت انديشه و تعقل و به حسنات بيارايد و از زشتى ها مصون بدارد، وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- يس 32.
(2)- سبا 2.
(3)- سبا 3.
(4)- فصلت 47.
(5)- انعام 59.
(6)- خطبه 107، نهج البلاغه.
(7)- نهج البلاغه خطبه
(8)- نهج البلاغه خطبه 198.
(9)- كافى، ج 1 ص 12 ح 11.
(10)- كافى، ج 1 ص 12 ح 11.
(11)- غرر الحكم، ج 2، ص 100.
(12)- غرر الحكم، ج 1، ص 221.
(13)- مستدرك نهج البلاغه، 179.
(14)- غرر الحكم، ج 1، ص 33.
(15)- نهج البلاغه حكمت 38.
(16)- نهج البلاغه نامه 31.
منابع:
کتاب : تفسير حكيم ج 3
نوشتہ : استاد حسین انصاریان
توکل داشته باشیم، همه چیز حلّه!!
توکل داشته باشیم، همه چیز حلّه!!
توکل، همان دلبستگی و اعتماد کامل به پروردگار است که پس از کمال معرفت حاصل می شود. زیرا که آدمی هر اندازه خدا را بهتر بشناسد و از قدرت و حکمت او بیشتر آگاه شود، توکل و دلبستگی او به آن ذات بی همتا بیشتر می شود.
توکل
در معنای توکل وارد شده است که: روزی جبرئیل بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نازل شد. حضرت از او پرسید: ای جبرئیل! توکل چیست؟ گفت: اینکه بدانی آفریده ها ـ به تنهایی ـ قادر به رساندن ضرر و یا نفع به تو نیستند و نیز نمی توانند از پیش خود ـ و بدون اذن خدا ـ چیزی به تو عطا کنند و یا چیزی را از تو باز دارند.
همچنین، توکل آن است که از آنچه در دست مردم است، مأیوس باشی. پس هر گاه بنده به چنین معرفتی دست یابد، کارش را تنها برای خدا انجام می دهد و جز خدا در کسی طمع نمی بندد. پس، این است معنای توکل.
این معنا از توکل آثاری با خود به همراه دارد که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1) آرامش روحی و روانی شخص اشاره کرد (آل عمران آیه 172 و 173). از میان آن كسان كه پس از زخم خوردن باز هم فرمان خدا و رسولش را اجابت كردند، آنان كه نیكوكار باشند و از خداى بترسند، پاداشی بزرگ دارند. (آل عمران 172)
آن مومنانی که وقتی مردم (منافق) به آنها گفتند لشکری بسیار بر علیه شما مومنان فراهم شده، از آنها بترسید، و این سخن بر ایمانشان بیفزود و گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نیكو یاورى است. (آل عمران 173)
همچنین، توکل آن است که از آنچه در دست مردم است، مأیوس باشی. پس هر گاه بنده به چنین معرفتی دست یابد، کارش را تنها برای خدا انجام می دهد و جز خدا در کسی طمع نمی بندد. پس، این است معنای توکل
2) از دیگر آثار آن می توان به افزایش انگیزه و حرکت و تحرک اشاره کرد؛ زیرا شخصی که خداوند خالق و پروردگار هستی را به عنوان تکیه گاه و پشتوانه خویش می بیند، بی هیچ ترسی از آینده و نرسیدن به مقصد و مقصود و اندوهی از گذشته گام بر می دارد و می داند که به هدف خواهد رسید و اگر به ظاهر به امری نرسید در حقیقت به چیز دیگری دست یافته که از مقصد و مقصود مهم تر است و آن ارتباط تنگاتنگ با خدا و تقرب و نزدیکی به اوست.
از این رو اشخاص متوکل، دارای اعتماد به نفس بیش تر برای اقدام و کار هستند و هرگز خسته نمی شوند و از راهی که می روند باز نمی گردند و کوتاه نمی آیند. (اعراف آیه 88 و 89 و یونس آیه 84 و 86)
در سوره اعراف خداوند حضرت شعیب و پیروان ایشان را به صبر و استقامت در راه خدا و در برابر کافران دعوت می کند. بنابراین استقامت و پایداری در برابر مخالفت ها و سختی ها امری طبیعی در این دسته از انسان هاست.
3) از صفات ایشان می توان به پایداری اشاره کرد، به گونه ای که در برابر شکست ها کوتاه نمی آیند و هرگاه دچار شکستی شدند با گام های استوارتر حرکت خویش را از سر می گیرند. (آل عمران آیه 121 و 122 و 172 و 173)
4) آنان در کارهای خویش از امدادهای غیبی خداوند بهره مند می شوند و خداوند از جایی که امید و روزنه ای به آن نبود به ایشان یاری می رساند. (آل عمران آیه 160 و مائده آیه 11 و انفال آیه 62 و 64)
5) انسان متوکل از فضل خدا و محبت او بهره مند می شود. (آل عمران آیه 159) و چون کارهایش مبتنی بر خلوص و اخلاص و وجه الهی است، رضایت و خشنودی خدا را نیز به دست می آورد. (آل عمران آیه 173 و 174)
6) در هر حال، پیروزی از آن او خواهد بود، چه به ظاهر شکست بخورد و چه پیروز شود چون به رضای خدا عمل کرده است و لذا موفق و پیروز خواهد بود. (آل عمران آیه 122 و 123 و انفال آیه 48 و 49)
7) از دیگر آثار توکل و اعتماد به نفس اسلامی و قرآنی می توان به شجاعت و شهامت در برابر مخالفان و دشمنان (یونس آیه 71 و 83)، صبر در برابر شکست ها و اذیت و آزار ها و مقاومت ها، 8) سلامت روحی و روانی و جانی در دنیا و آخرت (آل عمران آیه 173 و 174) و برخورداری از روحیه بالا (آل عمران آیه 122) اشاره کرد؛ زیرا خداوند را کفیل خود می داند و همه امور خویش از ریز و درشت را به او تفویض و واگذار کرده است. (آل عمران آیه 173) ابراهیم آیه 12 و نحل آیه 41 و 42)
از امام رضا علیه السلام پرسیدند: حد توکل چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی. (جهاد النفس،ح 292)
این گونه است که در پناه خداوند از مصونیت خاصی برخوردار می شود و هرگز آسیبی از سوی دشمان انسی و جنی به وی نمی رسد و از ضرر و زیان وآسیب های شیطان در امان و محفوظ می ماند. (حجر آیه 65 و نحل آیه 98 و 99) و اینکه: «هر که بر خداوند توکل کند، خداوند ـ به تنهایی ـ او را بس است». (طلاق: 3)
حقیقت توکل
در سوره اعراف خداوند حضرت شعیب و پیروان ایشان را به صبر و استقامت در راه خدا و در برابر کافران دعوت می کند. بنابراین استقامت و پایداری در برابر مخالفت ها و سختی ها امری طبیعی در این دسته از انسان هاست
حقیقت امر در مساله توكل، این است كه به كرسى نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (كه عالم ماده است) احتیاج به اسبابى طبیعى و اسبابى روحى دارد، و چنان نیست كه اسباب طبیعى تمام تأثیر را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امرى شود كه بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعى آن را كه آن امر نیازمند به آن اسباب است فراهم كند، و با این حال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحى و معنوى (كه گفتیم دخالت دارند) تمام نبوده، و همین تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است كه وى به هدف خود برسد، مثلاً اراده اش سست بوده، یا مى ترسیده یا اندوه و غم مانعش شده یا شدت عمل و یا حرص و یا سفاهت به خرج داده یا سوء ظن داشته و یا چیز دیگرى از این قبیل مانع به هدف رسیدنش شده است، و این گونه امور بسیار مهم و عمومى است و اگر همین انسان در هنگام ورود در آن امر، به خدا توكل كند در حقیقت به سببى متصل شده كه شكست ناپذیر است، سببى است فوق هر سبب دیگر، و در نتیجه تمسك به چنین سببى، اراده اش نیز قوى مى شود، دیگر هیچ یك از اسباب ناسازگار روحى، بر اراده او غالب نمى آید و همین است موفقیت و سعادت. (ترجمه المیزان، ج 4، ص: 102)
مولوی که خود، از سیراب شدگان سرچشمه وحی است، با پیروی و الگو پذیری از مکتب وحیانی و با تصویر کردن چهره توکل در آیینه شعر، در حالی که از تمسک جستن به اسباب دنیوی نیز غفلت نکرده است. در مقام اهتمام به ارزش والای توکل تا آنجا پیش رفته است که هیچ کسبی را برتر از توکل نمی داند و چنین می گوید:
نیست کسبی از توکل خوب تر چیست از تفویض خود محبوب تر
آن که او از آسمان باران دهد هم تواند کاو ز رحمت نان دهد
آن که با اسباب، روزی داده بود بی سبب هم می تواند ای عنود
گفت آری گر تو کل رهبر است این سبب هم سنت پیغمبر است (مثنوی)
منابع :
1) ترجمه تفسیر المیزان
2) جهاد نفس (وسائل الشیعه)
3) سایت پرسمان دانشجویی
4) پایگاه اطلاع رسانی حوزه
10 برنامه هاى اصيل اسلام در مسئله ازدواج
گفتگو براى ازدواج
در ميان مسلمانان و مردم مؤمن رسم بر اين است، كه پس از اتمام تحقيقات خانواده پسر و دختر، جهت امر ازدواج و مِهربران، و شرايط عقد و عروسى با هم به گفتگو مى نشينند.
سعى خانواده ها بايد بر اين باشد، كه در مشورت و پاسخ سئوالات و پرسش هائى كه در رابطه دختر و پسر مى شود، آن سئوالات و پاسخ هائى كه در چهارچوب شرع مقدس و جهت عقلائى مورد قبول است، با تمام وجود از خود صداقت نشان دهند.
سنّ واقعى دختر و پسر را بگويند، شغل پسر و دارائى وى و اخلاق و رفتار و روحيات، و طريقه معاشرت و معاشران وى را، و اينكه تحصيلات او در چه مرحله اى است به راستى و درستى بيان كنند، اگر عيب و نقصى در او هست خبر دهند، شايد آن عيب و نقص قابل اغماض باشد، و نيز خانواده دختر در پاسخ به سئوالات خانواده پسر صداقت و انصاف به خرج دهند، و از گفتن سخن راست و كلام صدق وحشت نكنند، كه بيان تمام مسائل لازم راه هرگونه اشكال و بن بست را در آينده مى بندد، و از پيش آمدن خسارت و تلخى و تفرقه، و به هم خوردن رابطه دو خانواده، و ايجاد بگو مگو جلوگيرى مى كند.
در اين زمينه مكر و حيله و خدعه و تزوير و تدليس و عيب پوشى، خلاف اخلاق و حرام شرعى، و معصيت بزرگ است، و دود اين آتش در درجه اول به چشم زن و شوهر، و در مرحله دوم به چشم دو خانواده مى رود.
راستى و صداقت هر دو خانواده را از زيان و خسارت، و از به بار آمدن تلخى و محنت حفظ مى كند، و راه تصميم گيرى را براى هر دو طرف آسان نموده، و موجب فلاح و نجات و رستگارى است.
تدليس و خدعه و مكر و حيله گاهى مجوّز بهم خوردن عقد، و ساقط شدن مهر، و فسخ نكاح بدون طلاق است، و اين گشايشى است كه اسلام به يكى از دو طرف كه در معرض خدعه و تدليس قرار گرفته اند داده است.
قرآن مجيد و روايات مردم را از هر گونه خدعه و مكر و تدليس و فريب دادن منع مى كنند، و خدعه گر را مستحق عقاب الهى در دنيا و آخرت مى دانند.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد:
لِيْسَ مِنّا مَنْ ماكَرَ مُسْلِماً.
از ما نيست كسى كه با مسلمانى مكر كند.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد:
الْمَكْرُ بِمَنْ ائْتَمَنَكَ كُفْرٌ.
مكر به كسى كه تو را امين خود قرار داده كفر است.
و نيز آن حضرت فرمود:
مَنْ مَكَرَ حاقَ بِهِ مَكْرُهُ.
كسى كه خدعه و حيله كند و نسبت به مردم مكر بورزد، زيان و ضرر مكرش خود او را خواهد گرفت.
در خطبه 193 نهج البلاغه حضرت مولا در ويژگى اهل تقوا مى فرمايد:
وَلا دُنُوُّهُ بِمَكْر وَخَديعَه.
نزديك شدن اهل تقوا به مردم با كمك مكر و حيله نيست.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد:
الْمَكْرُ وَالْخَديعَهُ وَالْخيانَهُ فِى النّارِ.
مكر و خدعه و خيانت در آتش جهنم است.
و نيز آن حضرت فرمود:
مَنْ كانَ مُسْلِماً فَلايَمْكُرُ وَلايَخْدَعُ فَإِنّى سَمِعْتُ جَبْرَئيلَ يَقُولُ: انَّ الْمَكْرَ وَالْخَديعَهَ فِى النّارِ.
كسى كه مسلمان است مكر و خدعه نمى كند، من از جبرئيل شنيدم مكر و خدعه در آتش است.
مسائل مربوط به تدليس، و مخفى كردن عيوب مرد يا زن، و خدعه و حيله و خلاصه آنچه كه مرد يا زن را در ادامه زندگى، يا طلاق، يا رها كردن بدون طلاق، و مديون بودن مرد نسبت به مهر، يا ساقط شدن مهر و صداق آزاد مى گذارد در جلد صدم بحار چاپ مؤسسه وفاء بيروت صفحه 361 به بعد و در رسائل عمليه مراجع بزرگ در بخش ازدواج به طور مفصل آمده است.
***
وجوب پرداخت مِهر و صداق
پس از گفتگوى صادقانه بين دو خانواده، يا عروس و داماد، بنا بر اصول شرعيه در مسئله صداق در حدّى كه افراط و تفريط در كار نباشد توافق نمايند.
البته به هر مقدار كه در مهر و صداق آسان گيرى شود، و اندازه آن را در حد اعتدال قرار دهند بيشتر موجب خوشنودى حق است.
اولياى اسلام براى اينكه زمينه ازدواج دختران و پسران بهتر و راحت تر فراهم شود، سفارش اكيد نموده اند كه در مسئله مهر و صداق سخت گيرى نشود.
خانواده ها تصور نكنند مهر سنگين باعث استحكام زندگى و تداوم آئين نكاح است، چه بسا دخترانى كه با مهر سنگين به خانه پدر برگشتند و به خاك ذلت نشستند، و آرامش روحى خود را از دست دادند.
در اين امور به رحمت و لطف و عنايت حضرت حق تكيه كنيد، و از آنچه باعث دردسر و تحقير و توهين در آينده براى يكى از دو طرف است بپرهيزيد.
چون در مسئله مهر توافق حاصل شد، و به رضايت طرفين اصلى يعنى عروس و داماد اندازه آن معين گشت، به محض اجراى صيغه عقد نصف آن دين واجب بر عهده شوهر، و نصف ديگر پس از عروسى و زناشوئى و هم خوابگى بر عهده مرد به عنوان دين شرعى مستقر مى گردد، چنانچه همان وقت عقد پرداخت شود، ذمه شوهر آزاد، و زن به حق شرعى و قانونى خود رسيده.
جوانان به اين معنى توجه داشته باشند، كه مهر و صداق پرداختش بر عهده آنان لازم، و امساك از رساندنش به صاحب حق حرام و گناه بزرگ است.
وجوب اداى مهر حقيقتى است كه در قرآن مجيد در سوره مباركه بقره آيات 237 236 و 241 و در سوره نساء آيه 4 و سوره قصص آيات 27 و 28 و سوره احزاب آيه 49 به آن تصريح شده، و كسى را نمى رسد كه در اين زمينه و در زمينه هاى ديگر كمترين ستمى به زن روا دارد.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
مَنْ ظَلَمَ امْرَأَهً مَهْرَها فَهُوَ عِنْدَاللّهِ زان يَقُولُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيامَهِ: عَبْدى زَوَّجْتُكَ أَمَتى عَلى عَهْدى فَلَمْ تُوفِ بِعَهْدى وَظَلَمْتَ أَمَتى فَيُؤْخَذُ مِنْ
حَسَناتِهِ فَيُدْفَعُ الَيْها بِقَدْرِ حَقِّها، فَإِذا لَمْ تَبْقَ لَهُ حَسَنَهٌ أُمِرَ بِهِ الَى النّار بِنَكْثِهِ لِلْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُولًا.
كسى كه مهر زن را ظالمانه نپردازد، نزد خداوند زناكار محسوب مى شود، روز قيامت حضرت حق به او خطاب مى كند، بنده من كنيزم را بر اساس پيمانى كه با تو بستم «عقد و ازدواج» به تو تزويج نمودم،
به پيمان من وفا نكردى، و بر او ستم روا داشتى، سپس به اندازه حق زن از حسنات مرد برداشته در پرونده همسرش مى گذارند، و چون حسنه اى به اندازه پركردن حق زن نماند، به گناه پيمان شكنى به آتشش مى برند، عهد و پيمان مسئوليت دارد.
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:
السُّراقُ ثَلاثَهٌ:
مانِعُ الزَّكاهِ، وَ مُسْتَحِلُّ مُهُورِ النِّساءِ، وَ كَذلكَ مَنِ اسْتَدانَ وَلَمْ يَنْوِ قَضاءَهُ.
دزدان سه طايفه اند:
آنان كه از پرداخت زكات بخل ميورزند، كسانى كه خوردن و به غارت بردن مهر زن را حلال مى دانند، و مردمى كه قرض مى گيرند و خيال اداى آن را ندارند.
حضرت رضا (عليه السلام) از پدران بزرگوارش از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت مى كند:
إِنَّ اللّهَ تَعالى غافِرُ كُلِّ ذَنْب إِلّا مَنْ جَحَدَ مَهْراً أَوِاغْتَصَبَ أَجيراً أَجْرَهُ
أَوْ باعَ رَجُلًا حُرّاً.
خداوند متعال آمرزنده هر گناهى است مگر گناه انكار مهر زن، يا غصب دستمزد اجير، يا فروش انسان آزاد.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
أَقْذَرُ الذُّنُوبِ ثَلاثَهٌ: قَتْلُ الْبَهيمَهِ وَحَبْسُ مَهْرِ الْمَرْأَهِ، وَمَنْعُ الْاجيرِ أَجْرَهُ.
پليدترين گناه قتل نفس، خوددارى از پرداخت مهر، و نپرداختن اجرت مزدور است.
از جانب اولياء اسلام به زنان باكرامت توصيه شده، اگر زمينه مناسبى در برنامه بخشيدن مهر به شوهر ببينند، از اين مرحله عالى اخلاقى كه نشان جود و كرم و سخاوت و بزرگوارى است چشم پوشى نكنند.
در روايت بسيار مهمى از رسول خدا آمده:
ما مِنْ امْرَأَه تَصَدَّقَتْ عَلى زَوْجِها بِمِهْرِها قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِها إِلّا كَتَبَ اللّهُ لَها بِكُلِّ دينار عِتْقَ رَقَبَه قيلَ يا رَسُولَ اللّهِ فَكَيْفَ الْهِبَهُ بَعْدَ الدُّخُولِ؟ قالَ: إِنَّما ذلِكَ مِنَ الْمَوَدَّهِ وَالْالْفَهِ.
زنى كه در زمان عقد، قبل از آنكه حق هم بسترى و زناشوئى انجام بگيرد، مهرش را به شوهر ببخشد، به هر دينارى ثواب يك بنده آزاد كردن در نامه عملش ثبت مى شود، گفته شد يا رسول اللّه اگر بعد از انجام عروسى اين بخشش انجام بگيرد چگونه است، فرمود هبه مهر پس از عروسى نتيجه محبت و انس است.
***
جهاز عروس
در ميان مردم مؤمن و مسلمان رسم است كه از باب پدرى و بزرگترى، و لطف و محبت، و عشق و علاقه، بزرگ خانواده، و ولىّ دختر، براى فرزند دلبند، و نور چشم عزيز خود، جهاز تهيه مى كند.
در اين زمينه، بايد به خانواده عروس و داماد اين معنا را توجه داد، كه داماد عزيز و خانواده محترمش قناعت را كه اخلاق انبياء و اولياء و حقيقتى محبوب خداوند است از ياد نبرند، و آنچه را خانواده عروس به اندازه توان و قدرت خود به دنبال دختر فرستادند با چشم عنايت و محبت و با ديده قناعت بنگرند، تا خداى نخواسته، قدم سرزنش و تحقير، و
سركوفت، و حمله به شخصيت افراد، در سرزمين زندگى وارد نگردد. و پدر محترم عروس در تهيه جهاز شأن انسانى، و موقعيت اجتماعى خود و خانواده طرف را لحاظ كند، و از طرفى از اسراف در اين مسئله بپرهيزد كه خداوند دشمن مردم مسرف است.
نيازى نيست كه جهازى وسيع، و اشيائى گران قيمت، و اجناسى فوق العاده تهيه شود، و خرج جهاز خارج از حدود شرعى و عرفى صورت گيرد، و دين و بدهى كمرشكنى به خاطر تهيه جهاز به جاى ماند.
در اين مسئله حتماً از چشم همچشمى، و نظر به جهاز اسرافى ديگران دوختن بپرهيزيد، و كارى نكنيد، كه جوانان توقعشان نسبت به جهاز سنگين زنده شود، و تنها سراغ دخترانى بروند كه پدرانشان از ثروت بادآورده بهره مندند، و براى سايرين در مسئله ازدواج دردسر و مشكلات لاينحل بوجود بيايد، كه اين همه خلاف انسانيت، و مورد نفرت حق و موجب عذاب و گرفتارى در روز قيامت است.
جهاز را از مال حلال، و ثروت پاك تهيه كنيد، كه عبادت واجب عروس و داماد در لباسها و فرشها و خانه تهيه شده صحيح و شرعى باشد.
خود را به خاطر فرزندان و توقعات بيش از اندازه آنان به دردسر دچار نكنيد، و محض آنان راه عقاب و عذاب قيامت را به روى خود باز منمائيد.
الگوى الهى و معنوى در جهاز عروس
علامه مجلسى در احوالات حضرت زهرا (عليها السلام) در كتاب باارزش بحار از قول حضرت صادق (عليه السلام) روايت مى كند:
اميرالمؤمنين از زندگى مادى جز يكى دو دست لباس، يك شتر، يك شمشير، و يك زره چيزى نداشت، درآمد روزانه او از كار كردن در باغ و زمين كشاورزى ديگران تأمين مى شد، چون براى خواستگارى سيده زنان آفرينش به محضر رسول حق آمد، حضرت به او فرمود برخيز و زره را بفروش، زره را فروختم، پولش را در دامان رسول حق ريختم نه من گفتم چه مقدار است، و نه آن حضرت اندازه اش را از من پرسيد.
مشتى از پولها را به بلال مرحمت كرد و فرمود با آن براى دخترم عطر تهيه كن، و قسمتى را به ابوبكر داد و فرمود لباس و اثاث منزل آماده نما، به عمار و جمعى از اصحاب فرمود او را در خريد لباس و اثاث خانه كمك كنيد، آنچه خريده شد عبارت بود از:
1 پيراهن: هفت درهم
2 چارقد: چهار درهم
3 چادر سياه خيبرى
4 يك تخت طناب پيچ
5 يك جفت تشك كه روكش آن كتان مصرى و داخل آن ليف خرما و پشم گوسپند بود.
6 چهار بالش كه روكشش چرم طائف و درونش پوشال بود.
7 يك پرده پشمين
8 يك حصير
9 آسياى دستى
10 يك طشت مسى
11 يك مشك آب
12 يك قدح
13 يك دولچه آب
14 يك آفتابه
15 يك خم سبزرنگ جهت نگهدارى آب يا مواد خوراكى
16 چند كوزه سفالين.
وقتى تمام اجناس را نزد رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) آوردند زير و رو كرد و فرمود: خداوند براى اهل بيت مبارك كند.
آن مرد خدا در نوشتارش نوشته: اين اجناس مختصر جهاز دخترى بود كه پدرش قدرت و محبوبيّتى مافوق تصور داشت، و يارانش به جاى زر و سيم، جان و سر نثارش مى كردند، ولى نه دامادش را دچار غصه قرض كرد، و نه بيت المال مسلمانان را كه بايد صرف مسكين و يتيم و مصالح عمومى شود، خرج خودنمائى و تجملات بيجا نمود، و نه سطح هزينه ازدواج را بالا برد، تا ديگران با الگو گرفتن از او در طول تاريخ دچار زحمت و رنج و محنت و غصه و اندوه شوند.
از همه مهمتر، آنقدر صفا و صميميت و يكرنگى و پاكى در كار بود، كه وقتى خودش را از تهيه جهاز كه وظيفه اخلاقى او بود عاجز ديد، به داماد باكرامت پيشنهاد فروش زره داد، تا با قيمت آن جهاز و اثاث منزل تهيه كند، و اين عمل را به هيچ عنوان موجب سرافكندگى و آبروريزى خود ندانست، و داماد باكرامت هم آنقدر صفا و پاكى و سلامت و نورانيت داشت، كه كمترين سخنى تحت اين عنوان كه جهاز به عهده پدر دختر است به زبان نياورد، و خيال آن را هم بر دل پاك و الهى خود نگذراند.
نتيجه اين ازدواج يازده امام معصوم، و محصول اين شجره طيبه از آن زمان تاكنون هزاران فقيه، دانشمند، حكيم، شاعر، عارف، عاشق حق، مرجع تقليد و انسانهاى مؤمن است، ازدواجى كه از نظر بركت و بركات در تمام دوران هستى نمونه ندارد.
دعا در آستانه عروسى
مناجات با خدا، و دعا و تضرّع و زارى به پيشگاه حضرت او در تمام اوقات مطلوب، و به عنوان عبادت ارزيابى شده.
از جمله اوقات دعا، و دست برداشتن به سوى حق پيش از انجام مراسم عروسى است.
دعا در اين زمان به اجابت نزديك است، و زمينه تحقق آرزوهاى مشروع آماده است.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد: كسيكه قصد ازدواج دارد دو ركعت نماز بجاى آورد، و سوره حمد و يس را قرائت كند، و پس از پايان نماز به حمد و ثناى حق برخيزد و بگويد:
أللّهُمَ ارْزُقْنى زَوْجَهً صالِحَهٌ، وَدُوداً، وَلُوداً، شَكُوراً، قَنُوعاً، غَيُوراً، انْ احْسَنْتُ شَكَرَتْ، وَإِنْ اسَأْتُ غَفَرَتْ، وَانْ ذَكَرْتُ اللّهَ تَعالى اعانَتْ، وَانْ نَسيتُ ذَكَرَتْ، وَانْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِها حَفِظَتْ، وَانْ دَخَلْتُ عَلَيْها سَرَّتْ، وَانْ امَرْتُها اطاعَتْنى، وَانْ اقْسَمْتُ عَلَيْها ابَرَّتْ قَسَمى، وَانْ غَضَبْتُ عَلَيْها ارْضَتْنى يا ذَالْجَلالِ وَالْاكْرامِ هَبْ لى ذلِكَ فَإِنَّما أَسْأَلُكَ وَلااجِدُ إِلّا ما قَسَمْتَ لى، فَمَنْ فَعَلَ ذلِكَ اعْطاهُ اللّهُ ماسَأَلَ.
خداوندا همسرى شايسته، با محبت، فرزندآور، سپاسگزار، قانع، باغيرت به من مرحمت فرما، چون به او نيكى كنم شكر كند، اگر در حقش به اشتباه و خطا بدى كنم گذشت نمايد، اگر تو را ياد كنم كمكم دهد، اگر فراموش كنم يادآورى نمايد، چون از نزدش بروم خودش و حيثيت مرا حفظ كند، به وقتى بر او وارد شوم خوشحال شود، امرش كنم از من فرمان ببرد، سوگندش دهم، به سوگندم پاى بندى كند، چون بر او خشم گيرم خوشنودم نمايد، اى صاحب جلال و كرم اين خواسته ها را به من ارزانى دار، من از تو خواستم، و نمى يابم جز آنچه را مقدر من نمائى، آنگاه اميرالمؤمنين فرمود، هر كس در آستانه ازدواج چنين قدمى بردارد با عنايت و لطف حق به خواسته هايش برسد.
آداب و اوقات عروسى
گروهى از خانواده ها تصور مى كنند، عقد و عروسى مجوزى براى انجام هر كارى است، كه اميال و شهوات آنان اقتضا مى كند.
در زمان عقد و عروسى فرزندان خود، بنابر درخواست آنان، يا دوستان دو زوج، يا اقوام دست به محرّمات الهى مى زنند، و به خيال خود خوشى و لذت بيشترى را براى مجلس فراهم مى نمايند.
در حالى كه عقد و عروسى بايد توأم با وقار، و حفظ كرامت و شخصيت، و به دور از محرمات و گناهان، و عوامل تحريك شهوات باشد، تا موجبى براى جلب رحمت حق، و عاملى براى تحقق بركات الهى شود.
موسى بن جعفر (عليه السلام) فرموده: پرهيز از لذات و خوشيهاى غيرحرام به هيچ عنوان لازم نيست.
البته به وقت عقد و عروسى بايد شاد بود، و عوامل و علل مشروع همچون خواندن با صداى نيكو، مزاح، انجام برنامه هاى خنده آور را از ياد نبرد.
خواندن اشعار حكيمانه، سرودهاى بامفهوم و معنادار، شعارهاى شاد كننده، و انجام مراسمى كه معمولًا در عرف زنان مسلمان در اينگونه مجالس بوده هيچ مانع شرعى ندارد، بيدار ماندن هم طبيعى اين محافل است.
رسول حقّ مى فرمايد: بيدارى تا ديروقت در سه برنامه بى اشكال است:
خواندن قرآن، طلب دانش، رساندن عروس به خانه شوهر.
اسلام عروسى را به هنگام شب بهتر مى داند، چنانكه عروسى حضرت زهرا به شب برگزار شد.
جابر انصارى مى گويد: چون رسول الهى فاطمه را براى على عقد فرمود، گروهى از كوته نظران به حضرت اعتراض آوردند، كه شما دخترت را به مهر اندك به على دادى، فرمود اين عقد به اراده من نبود، خداوند على را به زهرا تزويج فرمود.
شب عروسى رسول حق استر سپيد و سياه خود را حاضر نمود، قطيفه اى روى آن انداخت و به فاطمه فرمود: سوار شو، به سلمان امر كرد، مهار شتر را بكش، و خود از پشت سر آن را مى راند، در ميان راه صداى فرودآمدن چيزى شنيد، نظر فرمود، ديد جبرئيل و ميكائيل هر كدام با هفتاد هزار فرشته از جايگاه رفيع خود فرود آمده اند، سبب آمدن آنان را پرسيد، پاسخ دادند، آمده ايم زهرا را تا خانه على بدرقه كنيم، سپس تبريك گفتند و صداى تكبير از فرشتگان بلند شد، و رسول الهى هم اللّه اكبر گفت، از اين جهت همراه عروس اللّه اكبر گفتن سنت شد.
آرى مراسم عروسى، و آداب شب شادى را بايد چنان تهيه كرد، كه باعث نزول فرشتگان و بركات حق شود.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
زُفُّوا عَرائِسَكُمْ لَيْلًا …
عروس را شب به خانه شوهر ببريد.
حضرت رضا (عليه السلام) فرمود:
مِنَ السُّنَّهِ التَّزْويجُ بِاللَّيْلِ لِانَّ اللّهَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً وَالنِّساءُ انَّما هُنَّ سَكَنٌ.
عروسى در شب روش رسول خدا است، چه اينكه خداوند شب را مايه آرامش قرار داده، و زن هم آرامش خاطر است.
إِنَّهُ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ امَرَ بَناتُ عَبْدِالْمُطَّلِبِ وَ نِساءَ الْمُهاجِرينَ وَالْانْصارِ انْ يَمْضينَ فى صُحْبَهِ فاطِمَهَ وَانْ يَفْرَحْنَ وَيَرْجُزْنَ وَيُكَبِّرْنَ وَيَحْمَدْنَ وَلايَقُولَنَّ ما لايَرْضَى اللّهُ.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمان داد دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار شب عروسى حضرت زهرا (عليها السلام) دنبال آن دختر فرزانه حركت كنند، شادى نمايند، شعر بخوانند، اللّه اكبر و الحمد للّه گويند، و از چيزى كه خدا راضى نيست در گفتار خود بپرهيزند.
غذا دادن به مهمانان كه زحمت كشيده و دعوت دو خانواده را پذيرفته اند از نظر اسلام مستحب است.
رسول حق فرموده:
لا وَليمَهَ الّا فى خَمْس: فى عُرْس، اوْ خُرْس، اوْ عِذار، اوْ وَكار، اوْرَكاز، فَالْعُرْسُ التَّزْويجُ، وَالْخُرْسُ النِّفاسُ بِالْوَلَدِ، وَالْعِذارُ الْخِتانُ، وَالْوَكارُ الرَّجُلُ يَشْتَرِى الدّارَ، وَالرَّكازُ الرَّجُلُ يَقْدَمُ مِنْ مَكَّهَ.
وليمه نيست جز در پنج برنامه: ازدواج، تولد فرزند، ختنه، خريد خانه، و بازگشت از مكه.
روايت شده در شب عروسى حضرت زهرا پيامبر فرمود: يا على به احترام همسرت غذائى عالى تهيه كن، سپس اضافه فرمود و گفت: گوشت و نانش از ما، خرما و روغنش از شما، اميرالمؤمنين فرمايد: من خرما و روغن خريدم، و پيامبر آستين بالا زد خرما را در روغن خرد كرد و به هم زد تا به صورت «حيس»
درآمد، و قوچى فرستاد سر بريديم و نان زيادى پختند و فرمود: يا على هر كه را خواهى دعوت كن، من رفتم مسجد فرياد زدم دعوت وليمه فاطمه را بپذيريد.
رسول خدا در رابطه با دعوتى كه از انسان براى شركت در عروسى مى شود فرمود:
اذا دُعيتُمْ الَى الْعُرُساتِ فَابْطِئُوا فَإِنَّها تُذَكِّرُ الدُّنْيا، وَ اذا دُعيتُمْ الَى الجَنائِزِ فَاسْرَعُوا فَإِنَّها تُذَكِّرُ الْاخِرَهَ.
چون به عروسى دعوت شديد عجله نكنيد كه عروسى يادآور دنيا و زندگى ظاهرى است، و زمانى كه به تشييع جنازه دعوت شديد بشتابيد كه يادآور آخرت است.
خانواده ها بايد مجالس عقد و عروسى را به گونه اى ترتيب دهند، كه اولًا براى بچه ها و نوجوانان و جوانان بدآموزى و زمينه ترغيب و تشويق به گناه و معصيت نداشته باشد، و در ثانى مردم مؤمن و زنان مؤمنه اى كه دعوت شده اند، بتوانند با خيال راحت شركت كنند.
مجلسى كه موافق شرايطاسلامى برپامى شود، وحدودالهى درآن حفظ مى گردد، كلاس درسى براى جوانان و محل نزول رحمت حق براى اهل آن مجلس است.
آداب زفاف
در زمينه زفاف و زناشوئى در قرآن مجيد و روايات آدابى بيان شده، كه رعايت آنها به سود زن و مرد و فرزندان آنهاست.
به سفارشاتى كه در اين زمينه از رسول خدا و اهل بيت در معتبرترين كتابهاى حديث آمده توجه نمائيد:
عروس وقتى به خانه داماد آورده شد اخلاق اقتضا مى كند داماد كفش عروس را از پا درآورد، پاى عروس را بشويد، از در خانه تا جائى كه ممكن است آب پاشى كند، كه با اين برنامه هفتاد هزار رشته فقر از خانه قطع مى گردد، و هفتاد هزار رشته از بركت خانه را مى پوشاند، هفتاد فرشته رحمت بالاى سر عروس به پرواز درآيد كه بركت آن تمام زواياى خانه را مى گيرد، عروس از بيماريهائى چون جنون، جذام، برص تا زمانى كه در آن خانه باشد در امان مى ماند.
در هفته اول عروسى، عروس از خوردن شير، سركه، گشنيز، سيب ترش خوددارى نمايد، زيرا اين چهار در رحم او اثر منفى گذاشته و ممكن است او را نازا كند.
رسول خدا فرمود: اگر زن در موقع خوردن سركه به ايام عادت بنشيند پاك شدنش را از عادت كُند مى نمايد، گشنيز زمان عادت را شدت مى دهد، و زائيدن را بر او سخت مى كند، سيب ترش عادت را به سرعت قطع مى كند، و ماندن خون در رحم توليد بيمارى مى نمايد.
از آميزش در اول ماه و وسط و آخر ماه خوددارى شود، زناشوئى در بعدازظهر انجام نگيرد.
سخن در آن وقت، و نظر دوختن كراهت شديد دارد، به وقت زفاف در فكر زن ديگر بودن براى روحيه و فرزندى كه بوجود مى آيد بسيار مضرّ است.
لباس مختصر به تن داشتن براى مرد و زن به وقت زفاف به اخلاق و وقار نزديك تر است.
ايستاده عمل كردن برنامه حيوانات، و موجب ناراحتى است.
از برنامه زفاف در شب عيد فطر، و عيد قربان و زير درخت، و روبروى خورشيد، و بين اذان و اقامه، و شب پانزده شعبان و روى بام، و شب سفر پرهيز شود.
زفاف و عروسى در شب دوشنبه و ابتداى شب سه شنبه و شب پنج شنبه و روز پنج شنبه و شب جمعه و عصر جمعه داراى منافع مادى، و منافع بسيار مهم معنوى است.
در اوقاتى كه از زفاف و زناشوئى منع شده، احتمال پديد آمدن زيان و ضرر براى فرزند از قبيل: جنون، جذام، حماقت، چشم چپى، گنگى، كورى، بخل، زن صفتى، جدائى و تفرقه، عقيمى، شش انگشتى، چهارانگشتى، فقر، حرص بر تجاوز به جان مردم، كوردلى، بدصورتى، و كودنى، خواهد بود.
و در زمانهائى كه به آن سفارش شده، واقعياتى براى فرزند از قبيل، حفظ قرآن، رضايت به قضاى حق، ايمان، ايمنى از عذاب، مهر و عاطفه، رقّت قلب، جود و سخاوت، پاك زبانى، علم و دانش، سلامت دين و دنيا، و رسيدن به مقام اولياءاللهى تحقق خواهد يافت.
اين سلسله مسائل را نمى توان با ابزار مادى، و وسائل طبى تشخيص داد، حقايقى است كه رسول باكرامت اسلام به عنوان وصيت و سفارش خطاب به اميرالمؤمنين داشتند، و از آن حضرت خواستند اين سفارش مرا در زمينه مسئله زفاف و زناشوئى حفظ كن چنانكه من بعد از شنيدن از جبرئيل بر حفظ آن اقدام نمودم.
از درجا انجام شدن برنامه زناشوئى منع شده، زيرا درجا عمل كردن ستم نمودن به زن است، اين برنامه پس از مقدماتى كه از نظر روانى و جسمى براى زن يا مرد سودمند است بايد انجام بگيرد.
رسول حق مى فرمايد:
ثَلاثَهٌ مِنَ الْجَفاءِ: انْ يَصْحَبَ الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَلايَسأَلُهُ عَنْ اسْمِهِ وَ كُنْيَتِهِ، اوْ يُدْعَى الرَّجُلُ الى طَعام فَلايُجيبُ اوْ يُجيبُ فَلا يَأْكُلُ، وَ مُواقَعَهُ الرَّجُلِ اهْلَهُ قَبْلَ الْمُلاعَبَهِ.
سه برنامه از موارد ستم است: مردى با مردى همنشين شود، از اسم و كنيه اش نپرسد، انسان به مهمانى دعوت شود، اجابت ننمايد، يا اگر اجابت كرد از غذاى دعوت كننده نخورد، و بدون مقدمات عاطفى، و جسمى عمل زناشوئى انجام بگيرد.
امام ششم فرمود:
ثَلاثٌ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلينَ: الْعِطْرُ، وَاحْفاءُ الشَّعْرِ، وَكَثْرَهُ الطَّرُوقَهِ.
سه چيز از روش انبياء الهى است. استعمال بوى خوش، كوتاه كردن مو، و زياد پاسخ گفتن به نياز جنسى زن.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد: كناره گرفتن از زن، و محروم نمودن او از ارضاء غريزه جنسى موجب عذاب قبر است.
زفاف در ايام عادت معصيت، و منع آن بيش از چهار ماه بدون عذر، يا بدون رضايت همسر حرام و موجب عقاب، و در حال جنابت مكروه است.
على (عليه السلام) مى فرمايد از انجام عمل جنسى به طور درجا خوددارى كنيد، زيرا براى زن نيازهاى عاطفى وجسمى هست، او را در اين زمينه يارى دهيد، سپس اقدام به برنامه زناشوئى كنيد، هرگاه به طور ناگهانى چشم شما به زن نامحرم افتاد، و زيبائى او براى شما شگفت آور بود، بلافاصله نزد همسر خود برويد، زيرا خداوند همان را كه در آن نامحرم قرار داده، به همسر شما مرحمت فرموده، كه گذشت از ديده دوختن به زن نامحرم، و نزد همسر خود رفتن راه شيطان را براى تسخير قلب مى بندد.
اگر همسر نداشتيد بدون فاصله دو ركعت نماز بخوانيد، و خداوند را زياد حمد كنيد، وبر پيامبر وآلش صلوات فرستيد، آنگاه ازفضل حضرت حق مدد بجوئيد، كه خداوند مهربان از باب رأفت خود، آنچه كه شما را بى نياز كند به شما حلال مى كند.
ثواب پاسخ گوئى به نياز جنسى زن به اندازه اى است كه انسان را شگفت زده مى كند، در روايت بسيار مهمى آمده، رسول باكرامت اسلام به مردى فرمود:
اصْبَحْتَ صائِماً، قالَ، لا قالَ فَعُدْتَ مَريضَاً؟ قالَ: لا قالَ فَاتَّبَعْتَ جَنازَهً؟ قالَ لا قالَ فَاطْعَمْتَ مِسْكيناً؟ قالَ لا قالَ: فَارْجِعْ الى اهْلِكَ فَاصِبْهُمْ فَإِنَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْكَ صَدَقَهٌ.
امروز را روزه اى؟ گفت: نه، آيا مريضى را عيادت نموده اى؟ گفت: نه، به تشييع جنازه اى رفته اى؟ عرضه داشت نه، فرمود: از كار افتاده اى را طعام داده اى؟ گفت: نه، فرمود: پس به خانه برگرد، و
حق زناشوئى با همسرت را به انجام برسان كه اين برنامه از جانب تو براى او صدقه است!!
از مجامعت در صورتى كه طفلى در آن مكان باشد بايد پرهيز كرد، زيرا از نظر روانى و اخلاقى براى كودك زيانبار است، و به فرموده امام ششم احتمال بوجود آمدن زمينه زنا براى او در آينده باشد.
با شكم پر از اين عمل بايد پرهيز داشت، زيرا زيان جسمى دارد.
از عمل زفاف، در زمانى كه طفل شيرخواره در گهواره است و مى بيند بپرهيزيد.
راستى اسلام از نظر مسائل اخلاقى و عاطفى و تربيتى، بخصوص در مسئله رعايت حق زنان، و اشراف به تمام زواياى حيات، و شئون زندگى چه مكتب با عظمت، و از نظر ديد و بصيرت نسبت به واقعيات فردى و خانوادگى و اجتماعى، و همه امور مادى و معنوى چه آئين شگفت آورى است، آرى بايد اينچنين باشد زيرا تجلّى وحى و دانش حق و بينش پيامبر و اهلبيت است نه برخاسته از فكر محدود زمينى.
(ان اللّه يحب التوابين و يحب المتطهرين)
«بقره/ 222»
منابع:
کتاب : نظام خانواده در اسلام
نوشتہ : استاد حسین انصاریان