پیام فاطمیه
آيا درست است که امام زمان در زمان ظهور به کافران رحم نکرده و توبه ي آنها را نميپذيرد؟
آيا درست است که امام زمان در زمان ظهور به کافران رحم نکرده و توبه ي آنها را نميپذيرد؟
صولا امام مهدی (علیه السلام) می آید که عدالت را بیاورد و بساط جور و جفا و ستم را برچیند.
راوی از امام باقر (علیه السلام) سؤال می کند که حضرت حجت (علیه السلام) پس از ظهور، چه سیره و روشی در حکومت خواهد داشت؟ امام پاسخ می دهد همان طور که رسول خدا (صلی الله علیه واله) پس از بعثت تمام آن چیزهایی را که پیش از ایشان به عنوان دین مطرح بود، مثل یهودیت، نصرانیت و مجوسیت، همه را بی اعتبار اعلام کرد، مهدی (علیه السلام) نیز پس از ظهور آن چه که به نام اسلام بر دنیا حاکم است، اما با اساس اسلام مخالف است، از میان خواهد برد و اسلام واقعی را دوباره بر پا خواهد کرد.[۱]
پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) به فرموده ی قرآن با نرمی و عدم خشونت، باورها و عقاید پیش از خود را بی اعتبار کرد.
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ[آل عمران/۱۵۹] به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى شدند.»
این سیره ی پیامبر با همه ی مردم بود و حتی با کافران هم این گونه رفتار می کرد و تنها اختصاص به مسلمان ها نداشت. امام زمان (علیه السلام) نیز درباره کافران هم همان سیره و همان نرمی و لطافت را به خرج خواهد داد، که سیره رسول الله بود، مسلمانان که جای خود دارند.
نیز در روایتی دیگر از رسول خدا (صلی الله علیه واله) آمده است: مردی از امت من قیام می کند که مردم زمین و آسمان او را دوست دارند.[۲]
و از حضرت علی (علیه السلام) نیز نقل شده است که فرموده است: چون مردی از فرزندانم ظهور کند چنان گشایشی در کار مردم ایجاد می شود که حتی مردگان به دیدار یکدیگر می روند و ظهورش را به هم مژده می دهند.[۳]
————————————————
[۱]. الغیبة( للنعمانی)، النص، ص: ۲۳۲.
[۲]. احقاق الحق، ج ۱۹، ص ۶۶۳.
[۳]. صدوق، کمال الدین ج۲، ص ۶۵۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص ۳۲۸.
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
آیا اگر کسی دعای عهد را چهل صبح بخواند، یکی از یاران امام زمان (عج) خواهد شد؟
آیا اگر کسی دعای عهد را چهل صبح بخواند، یکی از یاران امام زمان (عج) خواهد شد؟
پاسخ:
مرحوم شيخ عباس قمي روايتي را از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل مي کند مبني بر اين که اگر کسي چهل صباح دعاي عهد را بخواند ازياران قائم ما باشد و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خدا او را از قبر بيرون آورد که در خدمت حضرت باشد.[۱] ظاهر اين روايت با توجه به معني صباح که در مجمع البحرين و برخي کتب لغت آمده است مي رساند که دعا بايد چهل روز پي در پي قبل از اذان ظهر خوانده شود.
زمان فضیلت خواندن دعای عهد پس از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب است.
“و صبح به لحاظ فقهی از طلوع فجر صادق تا طلوع خورشید محسوب می شود. ولی عرفاً تا یکی دو ساعت از بر آمدن آفتاب را هم شامل می شود.”
البته گفتني است که در مستحبات خيلي دقت لازم نيست و اگر قدري وقت آن ها جابجا شود اشکال ندارد ولي اگر انسان بخواهد به دستوري که داده شده عمل نمايد بايد دقيقا همانگونه که سفارش شده رفتار کند.
در ضمن قابل توجه است که روايات موجود به هيچ وجه خواندن اين دعا را عامل ديدن حضرت بيان ننموده اند، بلکه اگر شرايط استجابت دعا رعايت شود، باعث خواهد شد ان شاءالله پس از ظهور دعا کننده از جمله ياران حضرت ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ قرار گیرد.
پي نوشت:
۱.مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي ره ، دعاي عهد.
? مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
علائم ظهور، شرایط ظهور
علائم ظهور، شرایط ظهور
روایات زیادی در خصوص حوادث آخرالزمان و عصر ظهور وجود دارد که در آن به ذکر وقایع و بیان مشخّصات شخصیّتهای عصر ظهور پرداخته شده است. بخشی از این روایات مربوط به علائم آسمانی و زمینی و بلایا و حوادث ناخوشایندی است که در دورهای قبل از ظهور رخ میدهد؛ نظیر جنگ و بیماریهای اپیدمی و طاعون و دستهای از این روایات به بیان اوضاع اجتماعی و سیاسی کشورهای مختلف اشاره دارد و دستهای نیز شخصیّتهای دوران قبل از ظهور و تا زمان ظهور را تبیین میکند. برخی از این اشخاص و خروج آنها جزو علائم حتمی هستند که در مدّتی اندک قبل از ظهور خروج کرده و در عرصة خاورمیانه پدیدار شده و مقدّمات ظهور را رقم میزنند؛ نظیر سفیانی، یمانی و نفس زکیّه. دستهای دیگر از این شخصیّتها هر چند از آنها نام برده شده، ولی جزو علائم حتمی در روایات آورده نشدهاند و به اعتقاد برخی محقّقان، روایات مربوط به آنها دارای سندهای ضعیف میباشند.
فرق بین علائم ظهور و شرایط ظهور؟
علائم ظهور گرچه با شرایط ظهور وجه اشتراکی دارند که همان تحقّق هر یک قبل از ظهور امام مهدی(عج) است، ولی از جهاتی نیز با یکدیگر اختلاف دارند. اینک به برخی از اختلافات اشاره میکنیم:
1. منوط شدن ظهور به شرایط و تعلیق بر آنها واقعی است، به این معنا که اگر شرایط مهیّا نباشد، مشروط که همان ظهور است، در خارج تحقّق نخواهد یافت، بر خلاف منوط شدن ظهور به علامات و تعلیق بر آنها که واقعی نیست، زیرا علامات، نسبت به ظهور جنبة کاشفیّت دارد و ظاهر شدن یک علامت به تنهایی به معنای وجوب واقع شدن ظهور نیست.
2. علامات، حوادثی پراکندهاند که در طول عصر غیبت به صورت پراکنده، انجام خواهد گرفت، بر خلاف شرایط که تا وقت ظهور به صورت متّصل و مستمر خواهد بود.
3. انسان نسبت به شرایط ظهور تکلیف دارد، بر خلاف علائم ظهور. در حقیقت علائم ظهور و روایاتی که در این خصوص از معصوم (علیهم اسلام) نقل شده برای شناخت مقطعی از زمان و برههای است که در آن قرار داریم و برای اهدافی است که در زیر آمدهاند و تکلیفی بر ما واجب نمیسازند؛ در حالی که شرایط ظهور؛ یعنی شناخت امام و دعا برای فرج و صبر و آمادگی برای ظهور، همان انتظار حقیقی و از تکالیف مؤمنان در عصر غیبت است.
روایات زیادی در خصوص حوادث آخر الزّمان و عصر ظهور وجود دارد که در آن به ذکر وقایع و بیان مشخّصات شخصیّتهای عصر ظهور پرداخته شده است. بخشی از این روایات مربوط به علائم آسمانی و زمینی و بلایا و حوادث ناخوشایندی است که در دورهای قبل از ظهور رخ میدهد؛ نظیر جنگ و بیماریهای اپیدمی و طاعون و دستهای از این روایات به بیان اوضاع اجتماعی و سیاسی کشورهای مختلف اشاره دارد و دستهای نیز شخصیّتهای دوران قبل از ظهور و تا زمان ظهور را تبیین میکند.
حال سوال اینجاست که چرا روایات موجود دربارة ظهور، از قول ائمه(علیهم السلام) نقل شده است، فواید آن چیست و تکلیف ما در برابر آن چیست؟
با تأمّلی در روایات علائم ظهور و بررسی همه جانبة آن، پی به آثار و فواید نشر آنها در میان جامعه خواهیم برد. اینک به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:
1. آگاهی امّت از پرچمها و دعوتهای ضلال و گمراه کننده؛
2. آگاهی و درک در مورد ظهور دعوتهای حق و قیامهایی که در آن، مردم را به حق دعوت مینمایند؛
3. اخبار غیبی از آن جهت که خرق عادت است از اهمّ دلایل نبوّت و امامت به شمار میآید و بنا بر این نشر و تحقّق آنها سبب زیاد شدن یقین در قلوب مسلمانان خواهد شد؛
4. از آن جهت که کفّار برای پذیرش اسلام به دنبال دلیل و برهان و معجزهاند، اینگونه اخبار بعد از تحقّق قطعی آنها حجّتی برای آنها خواهد بود؛
5. بعد از تحقّق هر یک از علائم ظهور اطمینان مردم به اصل ظهور بیشتر خواهد شد؛
6. تحقّق یکایک علائم ظهور، در خارج، منعکس کنندة عزم جدّی خداوند متعال در نصرت اسلام و مسلمانان بر کفّار در کلّ عالم است؛
7. مسلمانان را برای آماده شدن و زمینهسازی ظهور تحریک کرده و به آنها آمادگی روحی، سیاسی و جهادی برای شرکت در حکومت آن حضرت را خواهد داد؛
8. از آنجا که انسان غریزه و میل به شنیدن اخبار غیبی دارد با طرح این گونه اخبار واقعی و اسلامی، جلوی انحرافات فکری از ناحیة کاهنان و منجّمان گرفته میشود؛
9. بخش مهمّی از علائم ظهور از امور سیاسی اسلام به حساب میآید که باید مسئولان رده بالا در بررسی مسائل استراتژیک خود، به آنها توجّه نموده و برنامههای خود را در سطح کلان بر اساس آنها، پیریزی کنند؛
10. بحث از علائم ظهور، موضوعی نیست که اختصاص به شیعه یا مسلمانان داشته باشد؛ بلکه در هر دین و آیین، کم و بیش به علائم ظهور منجی بشریّت به هر اسم و نامی پرداخته شده است.
هالسیل، نویسندة آلمانی در کتاب خود «خبر و سیاست» میگوید:
ما مسیحیان ایمان داریم که تاریخ بشریّت در آیندهای نه چندان دور در معرکهای به نام هرمجدون به پایان خواهد رسید. معرکهای که در آن مسیح(علیه السلام) بازگشته و بر تمام زندهها و مردگان حکومت خواهد کرد.
بنا بر این روایاتی که درباره علائم ظهور وارد شدهاند، برای اطمینان و یقین قلبی مردم، نسبت به ظهور منجی و قائم بوده و برای شناخت بیشتر و تقویت ایمان اشخاص است و بنا بر این نباید این روایات دست کاری و تفسیر به رأی شده و بر اساس آن به حدس و گمان دست زد یا استفاده سیاسی و جناحی از آن نمود. این روایات برای شناخت جریان حقّ و باطل است و تشخیص و تطبیق علائم در هنگام بروز آنها، ممکن است و بنا بر این وجود روایات مبنی بر علائم ظهور برای تسمیّه و نام گذاری شخصیّتهای موجود و تطبیق آن به طور حتمی و قطعی با شخصیّتهای موجود نیست؛
زیرا این امر چنانچه با رعایت احتیاط و دقّت انجام نگیرد، موجب گمراه شدن افکار عمومی و فراموش شدن اصل روایت شده میگردد و چه بسا اگر این تطبیقها به صورت دقیق، علمی و مستند انجام نگیرد، موجب ضررهای جبران ناپذیری به جبهة حق شده یا جبهة باطل را در هالهای از جهل و ابهام افکار عمومی در مقابل اصل حقیقت روایات، مخفی نموده و موجب درک اشتباه مردم از جبهة حقّ و باطل گردد. بدیهی است تطبیق علائم و تفسیر روایات باید به دست متخصّصان این امر و اولیای امور انجام گیرد و از تکیه و اعتماد به تعبیر و تفسیر اشخاص عادی که بدون تخصّص و تجربة لازم در علم حدیث و علم رجال و سایر علوم لازم، دست به تفسیر این روایات میزنند، پرهیز نمود.
لازم به ذکر است تطبیقهایی که بر پایة مستندات علمی و تاریخی انجام میگردد و دارای خطّ سیر منطقی و روشهای مقبول و منطقی تحقیق است، چنانچه با رعایت اصول صحیح بررسی علائم ظهور انجام شده باشد و در ضمن تأکید بر عدم قطعی بودن آن صورت گیرد، در این زمینه میتواند مفید باشد و ذهن خواننده را برای درک روایات مرتبط با آن آماده سازد.
راه صحیح بررسی علائم ظهور چیست؟
در مورد علائم ظهور سه مشکل اساسی وجود دارد که باید هر کدام مورد بررسی دقیق قرار گیرد:
1. اثبات علامت به دلیل معتبر
2. خارج کردن علامت از قالب ابهام
3. کشف قواعد یقین برای اثبات یا نفی تحقّق علامت در خارج
برای اثبات صحّت روایات علائم ظهور و تمییز آنها از روایات جعلی، اعتماد بر افراد ثقه و مورد اطمینان به صدور روایات از معصوم(علیهم السلام) کافی است، زیرا روایات علائم ظهور برخی متواتر یا مستفیض یا صحیح و معتبرند و برخی دیگر گرچه ضعیف السّند هستند، ولی مؤیّدات و شواهدی بر صحّت آنها در روایات دیگر وجود دارد که با سند صحیح وارد شده است.
با این اوصاف کشف، تطبیق و تسمیّة علائم ظهور، کاری دشوار است و نمیتوان به طور حتمی و دقیق تا قبل از رخ دادن و ظاهر شدن این علائم آنها را مشخّص کرد و علّت اینکه ائمة معصومان(علیهم السلام) نیز از نامگذاری دقیق علائم شخصیّتهای ظهور، خودداری نمودهاند، به همین دلیل است
راه روشن شدن علائم ظهور به دو نوع امکان پذیر است:
الف: اصول علمی، که در مورد روایات فقهی نیز مورد استفاده واقع میگردد
ب: مقدّمات علمی، که مخصوص علائم ظهور است و مهمترین آنها: تاریخ، جغرافیا، علم حساب و جمل و اصطلاحات مربوط به علائم ظهور هستند.
برای کشف، اثبات یا نفی علامتی در خارج میتوان قواعدی را بیان داشت تا با اعمال آنها به حقیقت امر پی برد:
1. اوصاف آن علامت را به صورت دقیق در نظر گرفته و بر خارج تطبیق نمود.
2. با دلیل ثابت شود که آن علامت در زمان سابق، در خارج تحقّق نیافته است.
3. احتمال تحقّق آن را در زمان آینده، نفی کند.
با این اوصاف کشف، تطبیق و تسمیّة علائم ظهور، کاری دشوار است و نمیتوان به طور حتمی و دقیق تا قبل از رخ دادن و ظاهر شدن این علائم آنها را مشخّص کرد و علّت اینکه ائمة معصومان(علیهم السلام) نیز از نامگذاری دقیق علائم شخصیّتهای ظهور، خودداری نمودهاند، به همین دلیل است؛ زیرا هر یک از این علائم ممکن است بارها در طول قرنهای گذشته اتّفاق افتاده؛ در حالی که شروط لازم برای ظهور که همان آمادگی مردم است، محقّق نشده باشد و بنابراین ظاهر شدن یک علامت و تشخیص و تطبیق آن نیز نمیتواند دلیل بر وقوع ظهور یا ادّعای بسیار نزدیک بودن ظهور باشد؛ زیرا برای تحقّق ظهور شرایط آن باید فراهم و مهیّا باشد. به طور مثال به قیام ابومسلم خراسانی و پرچمهای سیاه و نیز قیام یمانی و حتّی کشته شدن شخصی به نام محمّد بن عبدالله، معروف به نفس زکیّه که در سال 145 ق. در قیامی خونین در زمان خلافت هارون عبّاسی قیام کرد و در مدینه به شهادت رسید، میتوان اشاره کرد همچنین کسوف و خسوفهای متعدّد که مطابق با روایات رخ داده؛ در حالی که ظهور واقع نشده یا بسیاری از حوادث طبیعی نظیر ظهور دنبالهدارهایی که یکی از علائم نزدیک بودن ظهور است یا جنگهای جهانی اوّل و دوم و شیوع قحطی و بیماریهای فراگیر و مرگ میلیونها نفر قبلاً نیز رخ داده، همچنین انطباق روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان با روز جمعه یا عاشورا با روز شنبه نیز در طول تاریخ بارها اتّفاق افتاده است؛ در حالی که ظهور همة این علائم منجر به ظهور امام مهدی(عج) نشده است.
منبع : ماهنامه موعود، شماره 117 ,
مشاهده امام زمان در دوران غیبت محال است؟
سوال:
مشاهده امام زمان در دوران غیبت محال است؟
در نامه اي که از ابا محمد حسن ابن احمد مکتّب روايت شده، امام زمان ميفرمايند:و برخي از شيعيان من مدعي ميشوند که مرا مشاهده کرده اند، بدان هرکس قبل از خروج سفياني ادعايي بر مشاهده داشته باشد دروغگو و مفتر است و لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم.
پس مشاهده امام زمام در دوران غيبت محال است، در حديث هم اشاره به نوع مشاهده نشده که مستقيم باشد يا در خواب.پس اصلا نبايد حضرت را در خواب ديد چه برسد به بيداري.حال تکليف افرادي چون آيت الله حائري که جريان ديدارشان با حضرت را شنيده ايم چگونه است؟
پاسخ:
دیدن امام زمان (عجل الله تعالی فی فرجه) در زمان غیبت کبری، محال عقلی و عرفی و شرعی نیست.
این حدیث در زمانی صادر شده بود که شیعه در خفقان و تقیه کامل بودند. به همین جهت، این گونه احادیث با این لحن صادر میشد تا کسی چنین ادعاهایی نکند و جان شیعه در خطر نباشد.
همچنین دستور بر این است که اگر کسی امام زمان را دید، ابراز نکند؛ زیرا اگر این گونه شود، افراد زیادی ادعای دیدن امام زمان میکنند و دکان باز میکنند.
بنابراین، اصل بر این است که کسی امام زمان را نمیتواند ببیند و اگر کسی چنین ادعایی کرد، نباید به حرف آن گوش داد. کسی هم اگر دید، به خودش بر میگردد و حرف او برای کسی، حجیت ندارد.
? مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی