نقش زن در حکومت مهدوی
زن در حکومت مهدوی:
حکومت عدل الهی با هدایت منجی بشریت، با یاری سیصد و اندی اصحاب خاص (به عنوان کارگزاران تشکیل حکومت) در جهان برقرار می گردد . این سازمان حکومتی از عناصر مختلفی تشکیل گردیده است که در این مشارکت، زنان نیز به سان مردان سهیم اند . امام باقر ( علیه السلام) می فرمایند: «به خدا سوگند سیصد و اندی نفر خواهند آمد و پنجاه زن در میان آنان است » . (1)
مفضل بن عمر می گوید: امام صادق ( علیه السلام) فرمودند: «همراه حضرت قائم، سیزده زن هست . عرض کردم، آنان چه نقشی خواهند داشت؟ فرمودند: زخمی ها را مداوا می کنند و از بیماران پرستاری می نمایند . آنچنان که همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودند» . (2)
روایات دیگر هم وجود دارند که تعداد زنان را چهارصد زن، (3) و برخی، تعداد آنان را 7800 (4) نفر معرفی می کند . دسته دیگری از روایات نیز وجود دارد که تنها به همراه بودن زنان با حضرتش اکتفا کرده و تعدادشان را ذکر نکرده است .
اما چیزی که مسلم است حضور زنان در این تحول عظیم می باشد و بدین ترتیب بانوان مسلمان با پیروی از مادر ائمه، حضرت زهرا ( علیهاالسلام) در کنار لشگریان فرزندش، مهدی موعود، قرار خواهند گرفت و این لطفی است که خداوند به وجود مقدس فاطمه زهرا ( علیهاالسلام) در زمان ظهور، به زن عنایت کرده است .
اما در یک تقسیم بندی کلی، این یاوران امام ( علیه السلام) را می توان به دو گروه تقسیم کرد:
1 - زنانی که در همان دوران قیام حضرت مهدی (عج) زندگی می کنند و به هنگام ظهور آن حضرت در شمار یاران ایشان قرار خواهند گرفت;
2 - بانوانی که قبل از ظهور مولایشان از دنیا رفته اند و این لیاقت را دارند که در رکاب بقیة الله الاعظم باشند و به هنگام قیام حضرت، به دنیا رجعت خواهند نمود .
این زنان; یا با لیاقت ها و شایستگی هایی که در زمان های قبل در دفاع از حریم دین به اثبات رسانده اند، جزو یاران حضرت قرار می گیرند، یا این که انتظار فرج امام را داشته و با این آرزو از دنیا رحلت کرده اند، که به گاه ظهور به دنیا باز خواهند گشت و به یاری امام خویش خواهند شتافت .
زنان عصر ظهور، یاوران حق
اولین گروه از زنانی که به محضر امام زمان (عج) می شتابند آنهایند که در آن ایام زندگی می کنند . آنان همانند دیگر یاران امام، به هنگام ظهور در حرم امن الهی به خدمت حضرت می رسند و آمادگی خویش را برای یاری امامشان اعلام می دارند .
ام سلمه، همسر گرامی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، از رسول مکرم روایت کرده است که فرمود:
«پناه برنده (مهدی (عج)) به حرم پناهنده می شود، پس مردم به سوی او جمع می گردند مانند پرندگانی که دور آب گردآیند در حالی که قبلا متفرق بوده اند آنان 314 نفر هستند که در بین آنان زنانی وجود دارند، پس ایشان بر هر ظلم و ظالم زاده ای پیروز خواهند شد» . (5)
در روایت دیگری از امام محمد باقر است که فرمودند: «به خدا سوگند سیصد و اندی نفر می آیند که پنجاه تن ایشان زنانند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه گرد آیند و این است معنای آیه شریفه «اینما تکونوا یات بکم الله جمیعا …» . (6)
آری، آن گاه که منادی، مژده ظهور مولا را به گوش جهانیان برساند، یاران حقیقی امام عصر (عج) از گوشه و کنار جهان، به خواست پروردگار، در کنار کعبه گرد هم آیند و به هر فرمان رهبر قیام، شکوه دوباره اسلام را رقم زنند . ایشان نخبگانی هستند که در امتحانات الهی سربلند بوده و لیاقت خویش را برای یاری امام زمان (عج) به اثبات رسانیده اند . در این میان، زنان با ایمان و اخلاص نیز همدوش سایر یاران امام با تاسی از مقتدای خویش، در تحول عظیم مهدوی شرکت خواهند جست و این را ابت خواهند نمود که در رسیدن به قرب الهی، زن و مرد هر دو یکسانند .
نکته مهم و قابل توجه این که علاوه بر زنانی که یاریگر امام عصر (عج) هستند زنان مومنه ای نیز در آن زمان یافت می شوند که هر چند خود توانایی حضور در قیام امام زمان را ندارند اما مشوق پدران، برادران، همسران، و فرزندان خویش برای شرکت در قیام خواهند بود . و این خود نقشی است بس بزرگ در یاری رساندن به امام عصر (عج) و جهادی دیگر برای غلبه حق بر باطل .
امام باقر ( علیه السلام) در این زمینه می فرمایند: «هنگامی که جبرئیل به اسم قائم و نام پدرش ندا می دهد، زنان محجبه این ندا را در می یابند و پدران و برادران خود را برای حضور در قیام تشویق می نمایند» . (7)
حل یک شبهه
در اینجا شبهه ای که ممکن است ایجاد شود این می باشد که در بین روایاتی که درباره یاران حضرت ولی عصر، وارد شده و آنان را با نام معرفی کرده اند، از زنان، اسمی برده نشده است و تنها حدیثی که درباره آن ها آمده روایت امام محمد باقر است که فرمودند: «سیصد و اندی مردمی می آیند که پنجاه تن از ایشان زنانند» . (8)
بنابراین این روایات با حدیث بالا منافات دارند . مگر این که، این را نیز قبول نماییم که زنانی که جزو یاران حضرت هستند به غیر از اصحاب خاص ایشانند که در بیعت اول با آن حضرت همراهند .
نویسنده شهیر، کامل سلیمان، نیز همین نظر را قبول می کند و می فرماید: «در احادیث مربوط به یاران حضرت ولی عصر، صحبت از زن، به جز حدیث امام محمد باقر، نشده است، چون در جنگ های اسلامی از طبقه بانوان جز برای خدماتی در سطح پانسمان استفاده نمی شود، چنانکه در مورد جنگ های حضرت ولی عصر نیز روایتی از امام صادق آمده است: «سیزده زن همراه قائم خواهند بود که مجروحین را مداوا کنند و از بیماران پرستاری نمایند» ، (9) این حدیث خیلی نزدیک به ذهن است که در غالب اوقات برای معالجه مجروحین از زن ها استفاده می شود . ولی آنچه مسلم است در بیعت اولی هیچ زنی شرکت نمی کند و از ظهور آن حضرت آگاه نمی شوند، مگر بعد از آن که یاران حضرت بقیة الله در مکه گرد آمده و با او بیعت کنند و ظهور آن حضرت را اعلام نمایند» . (10)
جواب: در ابتدا باید خاطرنشان ساخت که، روایتی که از امام محمد باقر ( علیه السلام) نقل گردیده، روایت معتبری است و هیچ عالم و دانشمند و محدثی آن را رد ننموده و در سند آن اشکال نکرده است بلکه در اکثر کتب حدیثی وقتی درباره امام زمان ( علیه السلام) و یارانش بحث گردیده، این روایت نیز آمده است . دوم این که این روایت، تنها روایتی نیست که در این مورد وجود دارد بلکه احادیث دیگری که مفضل بن عمر از امام صادق ( علیه السلام) نقل کرده و یا حدیثی که ام سلمه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت نموده و سایر احادیث که در ابتدای بحث بیان گردیده; همه نشان دهنده این مطلب است که مساله وجود زنانی پاک و کمال یافته در صف یاران ولی عصر (عج) از امور مسلم و قطعی است . مطلب دیگر آن که اگر در روایاتی، اسامی مردان یاور امام ( علیه السلام) ذکر گردیده در یک روایت از امام صادق ( علیه السلام) نیز نام تعدادی زن برده شده است که جزء یاران امام مهدی ( علیه السلام) می باشند .
از مفضل بن عمر نقل گردیده که امام صادق ( علیه السلام) فرمودند: «همراه حضرت قائم سیزده زن هستند . گفتم آن ها را برای چه کاری می خواهد؟ فرمود: به مداوای مجروحان پرداخته و از بیماران پرستاری می نمایند . گفتم: آنان کیانند؟ فرمود: قنوا دختر رشید، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه مادر عمار یاسر، زبیده، ام خالداحمسیه، ام سعیدحنفیه، صیانه ماشطه، ام خالدجهنیه » . (11)
نکته دیگر این که، با وجود تمام احترامی که به دانشمند توانا جناب آقای کامل سلیمان داریم، در جواب نظر ایشان باید گفت: اولا طبق مدارکی که در دست هست، در جنگ های اسلامی، بانوان، علاوه بر پانسمان مجروحین، کارهای مهم دیگری نیز انجام می داده اند که از آن جمله، شرکت در جنگ های دفاعی، تشویق رزمندگان اسلام برای نبرد، تهیه دارو، تعمیر تجهیزات و … بوده است . (12)
به علاوه، این امور در جای خود از اهمیت بسیار فراوانی برخوردار بوده است و اگر نبودند زنانی با شهامت و با اخلاص، قطعا اسلام به رشد و شکوفایی نمی رسد .
درست است که زن بنابر خلقت لطیف و روحیه حساسی که دارد نمی تواند و معاف است که در جنگ شرکت نماید، اما اولا در شرایط استثنایی زنان زیادی در عرصه نبرد حق علیه باطل جنگیده اند . ثانیا قیام حضرت صاحب الامر ( علیه السلام) تنها به جنگ و نبرد با اسلحه علیه دشمن نخواهد بود بلکه قیام حضرت با توجه به جهانی بودن، عرصه های مختلفی را شامل می شود که زنان می توانند در هر کدام از این عرصه ها حضور فعال داشته باشند .
مطلب دیگر این که به طور قطعی نمی توان گفت که زنان در بیعت اولی شرکت ندارند زیرا طبق روایات، یاران امام 313 نفرند که در مکه کنار خانه خدا گرد هم آیند و در بعضی روایات مانند روایت امام محمد باقر ( علیه السلام) و … از حضور زنان در ردیف اولین یاران امام زمان و کادر اولیه قیام یاد گردیده است . (13) لذا حضور زنان در کادر اول انقلاب مهدی امر بعید و یا غیر ممکن نیست، بلکه باتوجه به روایات ممکن و حتی مسلم است .
رجعت زنان
دیگر گروه از یاوران حضرت حجت ( علیه السلام) از زنانی هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان ( علیه السلام) آن ها را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند نمود .
رجعت در لغت به معنای باز گشت (14) و در اصطلاح عبارت است از بازگشت عده ای از مؤمنان خالص و حقیقی و بعضی از منافقان و کافران حقیقی به این دنیا بعد از مرگشان و قبل از قیام قیامت .
رجعت جزو اعتقادات و ضروریات مذهب شیعه می باشد و آیات قرآنی و روایات معصومین ( علیه السلام) این حقیقت را به صورت روشن و شفاف بیان کرده اند .
دانشمند عالیقدر، سید مرتضی علم الهدی در مورد رجعت می فرماید: «عقیده شیعه امامیه آنست که خداوند، هنگام ظهور امام زمان (عج) قومی از شیعیان را که پیش از قیام آن حضرت از دنیا رفته اند باز می گرداند تا او را کمک و یاری رسانند و دولت کریمه او را مشاهده نمایند . همچنین گروهی از دشمنان حضرتش را زنده می کند تا از ایشان انتقام بگیرد و آنان ظهور حق را بنگرند و ذلیل و خوار گردند» . (15)
آری، روزی فرا خواهد رسید که جمعی از مؤمنان به اذن الهی سر از خاک بر خواهند تافت تا در رکاب مولایشان قرار گرفته در راه استقرار حکومت مهدوی با مشرکان و منافقان به ستیز بپردازند .
در این میان، افتخار رجعت به هنگام ظهور امام زمان ( علیه السلام) نصیب عده ای از زنان مؤمنه و فداکار نیز خواهد شد . این زنان دو دسته اند: برخی با نام و نشان، از زنده شدنشان در روایات خبر داده شد و برخی دیگر فقط از آمدنشان سخن به میان آمده است .
الف: در منابع معتبر اسلامی، نام تعدادی زن وجود دارد که به هنگام ظهور قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) زنده خواهند شد و یاریگر حضرت خواهند بود . در روایتی که مفضل بن عمر از امام صادق نقل کرده نام تعدادی زن آورده شده که جزو همان 313 نفرند و آنان عبارتند از: «قنواء دختر رشید، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه مادر عمار یاسر، زبیده، ام خالد احمسیه، ام سعید حنفیه، صیانه ماشطه، ام خالد جهنیه » . (16)
در کتاب «منتخب البصائر» از دو زن به نام های «وتیره » و «احبشیه » نام برده شده است . (17) و در کتاب خصایص فاطمیه از زنی به نام «نسیبه » (18) دختر کعب مازینه یاد شده است که به هنگام ظهور امام مهدی (عج) به دنیا رجعت خواهند نمود تا به مولای خود یاری برسانند .
در این قسمت به معرفی اجمالی برخی از این بانوان می پردازیم: «صیانه ماشطه » در زمان حضرت موسی ( علیه السلام) می زیسته است . او همسر حزقیل پسر عموی فرعون و آرایشگر دختر فرعون بوده است که ایمان خود به حضرت موسی ( علیه السلام) را پنهان می کردند . وقتی فرعون از ایمان او آگاه شد او و فرزندانش را در تنور سوزاند . خداوند در اثر صبر و فداکاری آن زن، او را در دولت مهدی زنده می گرداند تا هم به آن حضرت خدمت نماید و هم انتقام خویش را بازستاند . (19)
«زبیده » ، همسر هارون الرشید و از شیعیان بود . هنگامی که هارون از عقیده او آگاه گشت سوگند یاد کرد او را طلاق دهد، و او صد کنیز داشت که همگی حافظ قرآن بودند . او خدمات بسیار زیادی برای شیعه انجام داد . (20)
«سمیه مادر عمار یاسر» ، هفتمین نفری بود که به اسلام گروید، و شکنجه های فراوانی را تحمل کرد . (21) پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره خاندان یاسر فرمود: ای خاندان یاسر صبر کنید که وعدگاه شما بهشت است . او اولین زن شهید در اسلام است . (22)
«ام ایمن » ، از زنان پرهیزگار و خدمتگزار پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود . او در کنار زنان مجاهد در جبهه جنگ به مداوای مجروحان می پرداخت (23) و در ماجرای فدک، حضرت زهرا ( علیه السلام) او را به عنوان شاهد معرفی کرد . (24)
«حبابه والبیه » ، از زنان والامقامی است که دوره زندگی هشت امام معصوم را درک نموده است . در دو نوبت به وسیله امام زین العابدین و امام رضا ( علیه السلام) جوانی به او بازگشت، و اوست که هشت امام معصوم ( علیه السلام) بر سنگی که به همراه داشت، با خاتم خود، نقش بستند . (25)
بانوان دیگر نیز همه جزو مجاهدان راه خدا بودند . ایشان دل سوختگانی بودند که با رشادت های فراوان، ثابت کردند که می توانند گوشه ای از بار سنگین حکومت جهانی مهدی (عج) را بر دوش گیرند . آنان، به آن درجه از اخلاص و ایمان رسیده اند که افتخار رجعت و یاریگری امام عصر (عج) را پیدا کرده اند و این افتخاری است بس بزرگ .
ب: دسته دوم از زنان رجعت کننده، بانوانی هستند که فقط از زنده شدنشان سخن به میان آمده است و آنان زنان منتظری می باشند که آرزوی درک دولت حقه امام مهدی (عج) را در دل داشته اند و با این آرزو از دنیا رحلت نموده اند . (26)
به هنگام ظهور بقیة الله (عج) فرشتگان به ایشان ندا می دهند که امام تو ظهور کرده است اگر مایلی می توانی رجعت کرده به دنیا باز گردی، سپس به اراده پروردگار زنده خواهند شد .
بدین ترتیب، بانوان منتظر و با ایمان که با اعتقاد کامل، آرزوی فرج امام زمان را داشته اند، به دنیا باز می گردند تا شاهد تحقق وعده های الهی باشند، حکومت عدل الهی را درک کنند و به یاری امامشان برخیزند .
«بار خدایا! ما را در زمره ایشان قرار ده »
پی نوشت ها:
1) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 52، ص 223 .
2) همان، ج 89، ص 225 .
3) کنز العمال، علاء الدین هندی، ج 14، ص 338 .
4) چشم اندازی از حکومت مهدی، نجم الدین طبسی، ص 74 .
5) معجم احادیث الامام المهدی، موسسه معارف اسلامیه، ج 1، ص 500 .
6) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 52، ص 223 .
7) همان، ج 52، ص 231 .
8) همان، ج 52، ص 223 .
9) همان، ج 89، ص 225 .
10) روزگار رهایی کامل سلیمان، ج 1، ص 423 .
11) اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج 3، ص 575 .
12) چشم اندازی از حکومت مهدی، نجم الدین طبسی، ص 81 .
13) معجم احادیث الامام المهدی، مؤسسه معارف اسلامیه، ج 1، ص 500 .
14) لغتنامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، حرف ر، ص 294 .
15) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 53، ص 138 .
16) اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج 3، ص 575 .
17) بیان الائمه، محمد مهدی نجفی، ج 3، ص 338 .
18) ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ج 5، ص 41 .
19) ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ج 5، 153 .
20) تنقیح المقال، مامقانی، ج 3، ص 78 .
21) اسدالغابة، ابن اثیر جزر، ج 5، ص 433 .
22) ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلاتی، ج 4، ص 353 .
23) زنان در حکومت امام زمان، محمد جواد طبسی، ص 29 .
24) چشم اندازی از حکومت امام مهدی، نجم الدین طبسی، ص 77 .
25) تنقیح المقال، مامقانی، ج 3، ص 75 .
26) زنان در حکومت امام زمان، محمد جواد طبسی، ص 30 .
حدبث روز
☘️ پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) :
🌺 هر كس دوست دارد كه نامه اعمالش او را خوشحال كند، استغفارِ در آن را زياد گرداند
📘 ميزان الحكمه، ج ۸، ص ۴۶۳
مهدیت از دیدگاه علامه طباطبایی در گفتگو با یکی از شاگردان ایشان
مهدویت از دیدگاه علامه طباطبایی
اشاره:
آیت الله فقهی، از جمله شاگردان و بهره گیرندگان از محضر درس و منبع فیض علامه طباطبایی(ره) است. ایشان پس از آنکه، تحصیلات خویش را در خارج فقه و اصول با قرار گرفتن در شعاع علمی و عملی حضرت امام خمینی(ره) و پس از آن، استفاده از آیت الله العظمی بهجت، دام ظله، پشت سر نهاد، به منظور بهره گیری از تفسیر و اخلاق و عرفان، به حلقة درس علامه پیوست، و هم اینک از آن بازماندة سلسلة جویندگان لقاء الهی بسیار به نیکی یاد می کند. از جمله آثارش می توان به ملحقات و تصحیح کتاب سنن النبی(ص)، تألیف علامه طباطبایی و شش جلد از سلسله سخنان کوتاه از پیشوایان دینی سنن ائمه اطهار(ع) و امثال قرآن (در دست تألیف) اشاره نمود.
حضور ایشان در آن محضر گرانقدر سبب شد تا برای جویا شدن از دیدگاه علامه پیرامون منجی و موعود آخرالزّمان و وجود حضرت مهدی(ع) به گفت وگویی صمیمانه بنشینم. این گفت وگو را به مناسبت 24 آبان، روز بزرگداشت علامه طباطبایی(ره) تقدیم می کنیم، امید آنکه مورد استفادة شما قرار گیرد.
با عرض تشکر و سپاس از اینکه دعوت ما را پذیرفتید، خواهش می کنیم دربارة نظر مرحوم علامه طباطبایی(ره) حول موضوع مهدویت و مباحث مرتبط با آن، منجی گرایی و موعود آخرالزمان و به ویژه وجود امام عصر(ع) مطالبی را برای ما و خوانندگان موعود، بیان بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. در میان روایات بین بحث هایی که مربوط به ائمة اطهار(ع) انجام گرفته، دو نفر، و دو بزرگوار از ائمه(ع) بیش از بقیه، مورد توجه قرار گرفته اند:
امیرالمؤمنین، علی(ع) و حضرت بقیةالله، امام زمان(ع)، و قرآن مجید نیز نسبت به معرفی امیرالمؤمنین(ع) وصی و جانشین اول پیامبر خاتم(ص) و آخرین وصی آن حضرت، امام زمان(ع) توجه خاصی مبذول داشته است. علماء و دانشمندان شیعه و سنّی نیز، نسبت به این دو بزرگوار حساس بودند و در اظهارات و تألیفاتشان این دو بزرگوار را مورد توجه قرار داده اند و بحث های مختلفی در این زمینه انجام داده اند. و مفسرین عالیقدر نیز به مناسبت آیات مربوطه، در ارتباط با این دو شخصیت بزرگ، بحث هایی کرده اند. من جمله علامه طباطبایی (ره) در تألیفات مختلف خویش، به ویژه در تفسیر المیزان راجع به این دو بزرگوار، به مناسبت آیاتی از قرآن که به ایشان اشاره دارد، بحث کرده اند.
یکی از آیاتی که به احتمال قوی، به نظر علامه، در ارتباط با امام زمان(ع) می باشد، آیة شریفة 210 سورة مبارکة بقره است، که علامه آنرا به عنوان حادثه ای که وقوعش در دنیا متوقع می باشد، ذکر کرده، و در بحث راوی به شرح آن مطلب پرداخته اند. به نظر می رسد، کسی از مفسرین محترم راجع به این مطلب در این باره توجه نکرده اند و یا اینکه بنده ندیده ام. علامه در بحث روایی در ارتباط با آیة شریفة مورد نظر بحث جدیدی را بیان می کند که از نظر فلسفة غیبت امام غائب(ع) و از نظر روایات مربوطه، مورد تأیید می باشد. آیه ای که در زمینة آن، ایشان مبحث و مسئلة امام زمان(ع) را مطرح کرده اند، عبارت است از:
هل ینظرون إلّا أن یأتیهم الله فی ظللٍ من الغمام و الملائکة و قضی الأمر و إلی الله ترجع الْأمور.
آیا انتظار دارند که خداوند و فرشتگان، سوار بر ابرها شده نزد آنها بیایند و تکلیفشان یکسره شود، با اینکه سرنوشت معین شده و بازگشت امور همه با خداست.
علامه طباطبایی در تفسیر، سه احتمال راجع به این آیه داده اند. یکی از مفسرین گفته اند تا حدودی این آیه پیچیده است، ولی به نظر می رسد علامه طباطبایی(ره) خوب از عهدة آن بر آمده است؛
احتمال اول، این است که کفار در انتظار چنین مسئله ای هستند. ولی علامه این را رد می کنند چون آیاتی که قبل و بعد از این آیه است، در ارتباط با مؤمنین است. و قرآن کلامی در اوج فصاحت است، بنابراین کلام آن در اینجا نیز به یکدیگر مرتبط است و مسئله اینجا در ارتباط با مؤمنین است، نه کفار، و آن هم در مورد اختلاف مؤمنین که اگر مؤمنین، اختلاف را کنار بگذارند و از حق تبعیت کنند، مسئله ای به وجود نخواهد آمد. به نظر می رسد که اگر همین الان هم شما از مؤمنین سؤال کنید، منتظرند که آقا بیاید و مسئله را خاتمه دهد. خداوند در پایان می فرماید:
… و إلی الله ترجع الأمور.
[و بازگشت امور همه با خداست.]
ایشان تا این حد در اینجا بیان می کنند، و بعد می فرمایند: در اینجا سه احتمال وجود دارد:
یکی اینکه تحدیدی است برای عالم آخرت (یعنی اینکه در عالم آخرت خدا می فرماید:
هل ینظرون.
[آیا انتظار دارند…]
که به دلیل وجود عبارت:
فی ظلل من الغمام…
[در زیر سایبانی از ابرها…]
که مربوط به این دنیاست و به عالم آخرت مربوط نمی شود، در نتیجه این احتمال درست نیست.
دوم، اینکه تهدیدی در انتظار آنان است؛ چه در دنیا و چه در آخرت.
و سوم اینکه تحدیدی است در ارتباط با واقعه ای که توقعش در دنیا متوقع است. البته علامه، در آنجا وارد بحث شده و موارد مربوط به آخرت و وجود عبارت «فی ظللٍ من الغمام» در آیه را رد می کند. چنان که در آیات دیگری نیز عبارت:
یأتیهم الله؛
[خداوند نزد آنها بیاید.]
آمده است و می توان آن را به آخرت مربوط کرد، اما تنها جایی که عبارت «فی ظللٍ من الغمام» آمده اینجاست.
مرحوم علامه(ره) در بخش روایی تفسیر، دربارة این آیه، چه می فرمایند؟
در این مورد، علامه موقعی که وارد بحث روایی می شوند ابتدا سه حدیث در تفسیر آیه نقل می کنند و می فرمایند، در تفسیر آیة فوق سه معنا آمده است: معنای اول روز «قیامت» و معنای دوم در مورد «روز رجعت» و سومین معنا «ظهور» مهدی(ع) است.
این روایات، در ظاهر به چیزهای مختلفی اشاره می کنند و متفاوت هستند، اما به نظر علامه چنین است که: گاهی ائمه(ع) مراتب یک واقعیت را به گونه های مختلف آورده اند. و این به خاطر وحدت و سنخیتی است که در این سه معنا وجود دارد.
به نظر علامه، مردم حاضر نشده اند به خود زحمت دهند و در رابطه با قیامت تحقیق بیشتری کنند و در نتیجه نفهمیده اند که قرآن راجع به این روز عظیم چه فرموده است و بدین جهت دربارة این روایات که شاید از 500 روایت، که در ابواب مختلف نقل شده تجاوز کند، دچار اختلاف شده اند.
اوصاف این سه روز، یعنی قیامت، رجعت و ظهور که در تأویل آیه ذکر شده و معنای آن به نظر علامه طباطبایی چیست؟
بعداً ایشان به معنای این سه روز هم می پردازد. آنچه که از کلام خدای تعالی دربارة قیامت و اوصاف آن به دست می آید، این است که قیامت روزی است که هیچ سببی از اسباب و هیچ کار و شوری از خدای سبحان پوشیده نیست. روزی است که تمام اوهام از بین می رود و آیات خدا در کمال ظهور، ظاهر می شود. در سراسر آیات قرآن و روایات هیچ دلیلی به چشم نمی خورد که دلالت کند بر اینکه در آن روز، عالم جسمانی به کلی از بین می رود. بلکه بر عکس، ادله ای که به چشم می خورد بر خلاف این معنا دلالت دارد. می فرماید، قیامت در همان عالم انجام خواهد گرفت. چیزی که هست این معنا استفاده می شود که در آن روز بشر، یعنی این نسلی که خدای تبارک و تعالی از یک مرد و زن به نام آدم و همسرش پدید آورد، قبل از قیامت از روی زمین منقرض می شود. بین عوام چنین جا افتاده که همه چیز از بین می رود، اما در قرآن دلیلی بر این امر نداریم. روایاتی هم داریم که بهشت و جهنم الان هست و در گسترة همین عالم هم هست. عالم از نظر ترقی و درک واقعیات عوض می شود، و می شود عالم آخرت. مثلاً افرادی که از زمان حضرت آدم تا به الان مرده اند، الان در عالم برزخ هستند، عالم برزخ کجاست؟ عالم برزخ به گفتة آیه در همین دنیاست. عالم آخرت هم در همین دنیاست. منتهی به شکل خاص دیگری، و خلاصه می فرماید، بین نشئة دنیا و نشئة قیامت مزاحمت و زیادتی نیست ـ بر خلاف آن چیزی که عوام فکر می کنند، که این عالم یک چیزی است و عالم آخرت یک چیز دیگر ـ و وقتی قیامت بیاید بعضی جزئیات دنیا از بین می رود. ولی کلیت آن از بین نمی رود. همچنان که میان بزرخ که هم اکنون اموات در آن عالمند با عالم دنیا مزاحمتی نیست، عالم آخرت هم با دنیا مزاحمتی ندارد. معمولاً فکر می کنند کسی که مرده به آن عالم رفته، یعنی به عالم دیگری غیر از این عالم، نخیر، توی همین دنیاست، ولی در عالم برزخ است. چون مستور از چشم هاست این چنین فکر می شود که به عالم دیگر رفته است و گرنه همین الان هم برای کسانی که چشم برزخی آنها باز است، همان زمان که در حیات دنیوی هستند پرده ها از جلوی چشمان برداشته شده است؛ چنانکه خود پیامبر اکرم(ص) و ائمة اطهار(ع) و اولیاء خدا همه اینطور بودند.
حارث بن نعمان، یک روز بعد از نماز صبح خدمت رسول الله(ص) آمد. حضرت متوجه شدند که صورت او حالت خاصی دارد. فرمودند:
کیف حالک.
[حالت چطور است؟]
فرمود: علی یقینٍ.
[بر حال یقین ام.]
فرمودند: و ما علامة یقینک؟
[نشانة یقینت چیست؟]
عرض کرد: یا رسول الله، گویا اهل جهنم را می بینیم که در آتش هستند.
این حقیقت روز قیامت است. روزی است که مردم برای رب العالمین به پا می خیزند، و همة اسرارشان آشکار می شود و چیزی از ایشان برخدا پوشیده نمی ماند. به همین جهت است که گاهی از روز مرگ به روز قیامت تعبیر می شود، چون روز مرگ هم روزی است که پرده ها از روی اسباب برای میت کنار می رود. آنچه در مورد قیامت آمده، همین بود که گذشت. هر چیز دیگری هم ذکر شده است طبق همین چیزی است که گذشت.
علامه، خصوصاً راجع به رجعت چه می فرمایند، و آن واقعه چگونه تحقق خواهد یافت؟
اما روز رجعت مسیر نظام دینوی متوجه به سوی روزی است که در آن روز آیات خدا به تمام معنا ظهور و بروز پیدا می کند. روزی که دیگر خدای سبحان نافرمانی نمی شود:
لا یعصی الله فیه.
بلکه با خلوص، عبادت می شود. روزی است که بعضی از اموات که به خوبی و یا بدی برجسته بودند، دوباره به دنیا بر می گردند تا میان حق و باطل حکم شود و این معنا به ما می فهماند که روز رجعت، خود، یکی از مراتب روز قیامت است. هر چند که از نظر ظهور، به روز قیامت نمی رسد. چون در روز رجعت تا اندازه ای شر و فساد امکان دارد ولی در قیامت هیچ شر و فسادی راه ندارد. اما روز ظهور حضرت مهدی(ع)، این روز، روزی است که حق ظاهر می شود هر چند در آن روز نیز شر و فساد تا اندازه ای وجود دارد. بنابراین می توانیم چنین بگوییم که روز ظهور مهدی(ع) هم متعلق به روز رجعت شده است. البته، اول ظهور حضرت مهدی(ع) است و بعد رجعت. و در هر دو، حق ظاهر می شود و تا اندازه ای نیز در آن زمان وجود دارد.
ولی حق در رجعت بیشتر از روز ظهور متجلی می شود و فساد نیز در آن کمتر است. در قیامت هم که شر و فساد اصلاً راه ندارد و حق به تمام معنا ظاهر می شود. ظهور حضرت بقیةالله(ع) مرحلة آخر دنیا و چسبیده به عالم آخرت است. عالم دنیا یعنی عالم فساد، و عالم آخرت یعنی بر چیده شدن فساد. رجعت بین ظهور و قیامت است و بنابراین ظهور حق در آن بیشتر و فساد در آن کمتر است.
علامه(ره) در ادامة تفسیر آیة مذکور می فرماید: به نظر حضرات معصومین(ع) ایام خدا (روزی که خواسته های خدا بیشتر عمل می شود) سه روز است: روز ظهور مهدی(ع) و روز رجعت، روز قیامت. و در روایت دیگری آمده: ایام خدا سه روز است، روز مرگ، روز رجعت، روز قیامت.
چنان که ملاحظه می شود اتحاد این سه روز بر حسب حقیقت و اختلاف آنها از نظر مراتب ظهور باعث شده که در تفسیر ائمه(ع) که بعضی از آیات گاهی به روز قیامت، و گاهی به روز رجعت و گاهی به روز ظهور مهدی(ع) تفسیر شود. و چنین روزی فی نفسه ممکن است و منکر آن هیچ دلیلی بر نفی آن ندارد.
پس از بررسی های فوق و با مراجعه به آیات و روایات، احتمال سوم در نظر قوت می گیرد چون از این موارد استفاده می شود که آخرت آینده، همین دنیا و ظهور امام حقیقی است که در همین دنیا اتفاق خواهد افتاد.
آری، روز ظهور امام غائب و مهدی موعود(عج) وعدة خدای سبحان است و باید شباهتی به روز رجعت و روز قیامت داشته باشد. و وجود مقدس امام زمان(ع) آخرین تیری است که در جهت هدایت مردم جهان از سوی خداوند به سوی آنان پرتاب شده و لازمه اش این است که حقیقت روشن شود و جهالت از بین برود.
علامه طباطبایی در کتاب ظهور شیعه در جواب این سؤال که: «آیا می شود به حقایقی که در احادیث وجود دارد، دست یافت؟» بعد از یک بحث فلسفی و استشهاد از آیات و روایات می فرمایند: «نیل به چنین چیزی راهی جز تبعیت از حق ندارند.»
لطفاً در مورد دیدگاه علامه دربارة روز ظهور نیز برای ما صحبت بفرمایید. و اینکه به نظر ایشان ظهور در چه زمانی واقع خواهد گردید؟
هنگامی که حضرت ظهور می کند، تبعیت از حق است که موجب می شود بعضی از آن حقایق روشن شود و آمدن حضرت نیز برای همین است. علامه در همان کتاب می فرماید: «قرآن کریم در چندین آیه مژدة چنان روزی را به اهل حق و حقیت می دهد. و می گوید، چنانچه به انبیاء سلف خبر دادیم، سرانجام دنیا به کام اهل تقوی خواهد بود. و روزی خواهد رسید که معبود دیگری جز خدای یگانه در محیط بشریت خودنمایی نکند و جز دین و آیین حق در عالم انسانی حکومت ننماید و نشانه ای از رذایل اجتماعی نماند. و سنت قطعیه (اخبار نبی اکرم(ص) و اهل بیت(ع) نیز همین معنا را مشروحاً بیان کرده و این دورة انسانی و آغشته به سعادت را روز ظهور و پس از ظهور مهدی(عج) معرفی می نماید».
مشابه این سخن علامه، حدیثی از امام باقر(ع) نقل می کنیم: حمران بن اعین در خدمت امام باقر(ع) عرض کرد: یابن رسول الله، دولت حق شما چه زمانی ظاهر می شود؟ حضرت فرمودند:
«ای حمران، شما از احوالات افراد روزگار خودت می توانی بفهمی که حضرت ظهور می کند یا نه. حضرت ادامه می دهند: عالمی بود، به فرزندش می گفت: من به آخر عمر خود رسیده ام، بیا تا این علم خود را به تو یاد دهم. او توجهی به علم پدر نکرد. بالاخره موقعی که خواست از دنیا برود به پسرش گفت: پسرم، من هر چه خواستم به تو بیاموزم، تو نخواستی از من بهره بگیری ولی همسایه آمد پیش من و من یک سری چیزهایی به او یاد داده ام هر موقع گرفتار شدی برو و از او بپرس. آن عالم از دنیا رفت بعد از مدتی حاکم وقت، خوابی دید. و برای تعبیر آن خواب کسی را خواست. گفتند: کسی نیست. فقط شخصی بوده و از دنیا رفته، پسری دارد که جانشین اوست. حاکم پسر را احضار کرد. آن پسر ترسیده رفت سراغ همسایه و ماجرا را برای او تعریف کرد. همسایه به او گفت، چیزی نیست شاه خوابی دیده و تو وقتی نزد او می روی از تو یک کلمه می پرسد و تو در جواب می گویی سال، سال گرگ است. بعد حاکم به تو پاداش و هدایای زیاد می دهد. پسر با شنیدن این سخن خوشحال شد و قول داد که آن پاداش را خواهد آورد و با او شریک خواهد شد. پسر به حضور حاکم رفت و در جواب حاکم گفت: سال، سال گرگ است. هدایا را دریافت کرد. بعد با خود گفت چه لزومی دارد که اینها را با همسایه شریک شوم. خودم همه را استفاده می کنم. از همانجا تصمیم گرفت که سراغ همسایه نرود. تا اینکه سلطان خواب دوم را دید. و باز او را خواست. پسر با خود اندیشید که بدقولی کردم ولی از طرف دیگر جان خود را در خطر می دید، بنابراین رفت به سراغ همسایه و گفت، نفس بر من غلبه کرد و نشد که نزد شما بیایم و به قولم عمل کنم. ولی شما مرا نجات بدهید. همسایه گفت، این بار به قولت وفا می کنی؟ گفت: بله، این دفعه همه اش را می دهم به شما. همسایه گفت: همه اش را نمی خواهد بدهی. مقداری هم به من بدهی، کافی است. همسایه ادامه داد: این بار می روی نزد شاه، خوابی دیده است. در تعبیر خواب می گویی، امسال سال میش است. رفت، جوایز را گرفت، مردد بود که برود نزد همسایه یا نه، یک قدم برمی داشت بعد برمی گشت و بالاخره با خود گفت: اتفاقی نمی افتد. رفت و از جوایز به تنهایی استفاده کرد تا اینکه خواب سوم پیش آمد. این بار دیگر خیلی شرمنده و خجالت زده شد. نمی دانست به سراغ همسایه برود یا نرود. بالاخره دید که جانش در خطر است. آمد نزد استاد که یقیناً این بار می آورم خدمت شما، گفت: می روی خدمت سلطان و می گویی امسال سال میزان و ترازو و عدل است. او آمد و جوایز را گرفت و یکسره رفت خدمت استاد.»
مرحوم مجلسی در توضیح این مطلب، بیان می کند که روز ظهور مهدی(ع) روزی است که همه حقیقت را درک می کنند. سال اول سال گرگ بود. یعنی زمانی که مردم همدیگر را می خورند، و به حقیقت و حقوق دیگران اهمیتی نمی دهند. دورة بعدی دورة میش است. میش معمولاً یک حالت تردید و بیم و امید دارد، زمانی هم افکار و روحیة مردم چنین حالی دارد. یعنی یک عده حقیقت را می گیرند و عده ای نمی گیرند. دورة سوم زمانی است که حقیقت رخ داده، یعنی همان زمان ظهور حضرت(ع).
شبیه این حدیث، احادیث دیگری هم هستند که بیان می کنند، زمانی که مردم بخواهند از حق تبعیت کنند، آن روز، روز ظهور است. که مشابه روز رجعت و روز قیامت می باشد.
معمولاً اشکالی که ممکن است در اینجا مطرح شود، این است که آیا مردم منتظر بمانند تا چنین روزی فرا رسد. و به صورتی معجزه آسا، شرایط مهیا گردد؟
در جواب این نکته که این همه توسلات و دعا برای حضرت و گریه و زاری برای آمدن حضرت لزومی ندارد، و باید صبر کنیم تا شرایط مطابق آنچه توصیف شده، شود، باید دانست که:
اولاً، خداوند است که امور را مقدر می کند و همانطور که می گوییم:
جاءالحقّ و زهق الباطل.
[حق آمد و باطل از میان رفت.]
به دست خداست. خداوند می تواند یک شبه شرایط ظهور را مهیا کند.
ثانیاً، همة این ناله و فغان و دعا برای حضرت(ع) از طریق مردم، خود می تواند مقدمه و مهیا کنندة شرایط برای فرا رسیدن ظهور باشد. در واقع دریافت عمومی مردم، خود یکی از راه های تشخیص نزدیک بودن ظهور حضرت است. یعنی باید آنقدر مردم تضرع کنند و ظهور حضرت را بخواهند و به خاطر حضرت از معاصی دست بردارند، تا اوضاع برای آمدن حضرت آماده شود. البته اینکه ظهور حضرت همراه با معجزه است، جای خود دارد ولی باید دانست که افکار باید برای این ظهور آماده باشد و درست است که حضرت همانند رسول اللّه(ص) و امیرالمؤمنین(ع) با شمشیری می آید، ولی مردم هم باید آمادگی لازم را داشته باشند.
علامه طباطبایی در همان کتاب شیعه در اسلام پس از صحبت در مورد دوازده امام معصوم(ع)، پیامی آورده اند؛ پیام شیعه، که بد نیست در اینجا آنرا مطرح کنیم: «پیام معنوی شیعه به جهانیان یک جمله بیش نیست و آن این است که خدا را بشناسید.» و در آخر بیان می کند که:
امام شناسی عین خداشناسی است و خداشناسی عین امام شناسی است.
در روایت است که:
من عرف نفسه فقد عرف ربّه.
هرکه خودش را شناخت محققاً پروردگارش را شناخت.
«عرف نفسه» می شود ولایت.
علامه در جواب دکتر [هانری] کربن در مورد معنای امامت می فرمایند:
امامت حقیقتی است که در آن حقایقی از این عالم برای ولیّ خدا کشف می شود. و امام شخصی است که از ابتدا بدون اینکه زحمتی بکشد، این موهبت در اختیارش قرار گرفته است.
و در ادامه می گوید: «یک ولایت اکتسابی هم داریم که در اثر عبودیت حاصل می شود.»
عنوان بصیری که 74 سال داشت و از طلب علم از این طرف و آن طرف، خسته شده بود، خدمت امام صادق(ع) رسید. در ابتدا حضرت قبول نکرد، بعد توسل به حضرت رسول(ص) پیدا کرد و دوباره خدمت امام صادق(ع) رسید، و حضرت قبول کرد. به حضرت عرض کرد: آمده ام تا از آن علمت به من یاد دهی. حضرت فرمود:
لیس العلم بالتّعلّم بل هو نورٌ یقذفه الله فی قلب من یشاء.
[علم، به آموختن نیست، بلکه نوری است که خداوند در قلب هرکس بخواهد، قرار می دهد.]
بعد گفت، من از کجا این را به دست آورم. حضرت فرمود:
أطلب فی نفسک حقیقة العبودیّة.
در باطن خودت حقیقت عبودیت را دریاب.
او دست برنداشت، و پرسید: حقیقت عبودیت چیست؟ حضرت فرمود:
«حقیقت عبودیت سه چیز است:
1. خودت را مالک هیچ چیز ندانی. (حتی خودت را مالک خودت هم ندانی) و بدانی که هر چه هست مال اوست.
2. از خودت اراده نداشته باشی.»
اجازه بدهید این مطلب را هم بگوییم چون اینها همه از امام زمان(ع) است.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان راجع به معرفت نفس بحثی دارند. احادیثی به عبارات مختلف که فقط سه حدیث از آنها از کلمات حکم علی(ع) است، آن احادیث مشهورند، ولی یک حدیثی را من چند وقت پیش در کشکول شیخ بهایی دیدم که:
قال بعض الأنبیاء یا ربّ کیف الطّریق إلیک.
یکی از انبیاء گفت: پروردگارا، چگونه ما بر تو راه پیدا کنیم. خداوند گفت:
أترک نفسک، تعالیّ.
نفست را ترک کن، به سوی من بیا.
«تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز.»
در مورد طریق معرفت علامه طباطبایی می فرمایند: «طریق ما طریقی است که به مرحوم ملا حسینقلی همدانی می رسد ایشان هم از مرحوم سید علی شوشتری(ره) بعد آسید احمد کربلایی و آقای قاضی که به دست ما رسیده و آسید علی شوشتری هم از ملاقلی جولایی؛ که ایشان می فرماید: ما نشناختیم ایشان هم نشناخت، هیچ کس نشناخت این فرد را. و این طریق طریق معرفت نفس است. معرفت نفس هم این است که می گوید:
أترک نفسک تعالیّ.
تا نفس هست راه نیست.
حضرتعالی رابطة میان امام شناسی و خداشناسی را در بیان علامه(ره) چگونه تبیین می کنید؟
تنها خدا است که واقعیت غیر قابل زوال است، و همه چیز در پناه هستی او رنگ هستی می یابد و با روشنایی ذات او روشن و پیدا می شود. هنگامی که انسان با چنین درکی مجهز شود، آنوقت است که خیمة هستی او در پیش چشمش مانند حباب روی آب فرو می خوابد و عیناً مشاهده می کند که جهان و جهانیان به یک هستی نامحدود و حیات و قدرت و علم و هر گونه کمال متناهی تکیه زده اند، و انسان و هر پدیدة دیگر جهانی ابتدا دریچه های گوناگونی هستند که هر کدام به اندازة ظرفیت خود ماوراء خود را، که جهان ابدیت است نشان می دهند. آیینة حق نما هستند. آن وقت است که انسان اصالت و استقلال را از دست خود و هر چیزی گرفته و به صاحبش رد می کند. و دل از هر جاکنده به خدای یگانه می پیوندد و در برابر عظمت و کبریایی وی به چیزی جز او سر تعظیم فرو نمی آورد. آن وقت است که انسان تحت ولایت و سرپرستی پروردگار خود قرار می گیرد. هر چه را بشناسد، با خدا می شناسد.
و با هدایت و رهبری خدا با اخلاص پاک و اعمال نیک آیین اسلام و تسلیم حق، که آیین فطرت است، متلبس می گردد. این است آخرین درجة کمال انسان و مقام انسان کامل، یعنی امام(ع)، است. که به موهبت خدایی به این مقام رسید. و کسانی که از راه اکتساب به این کمال نائل شوند (اولیاء الله) با اختلاف درجاتی که دارند، پیروان حقیقی امام می باشند و از اینجا روشن می شود که خداشناسی و امام شناسی هرگز از هم جدا نمی شوند؛ چنانکه خداشناسی و خودشناسی از هم جدا نمی شوند. زیرا کسی که هستی مجازی خود را بشناسد هستی حقیقی خدای بی نیاز را شناخته است و بالاخره تشریف آوردن امام زمان(ع) که خاتم اوصیاء است و باید شریعت را به حقیقت برساند.
با توجه به آنچه دربارة دوران های مختلف، و پر شدن جهان از ظلم و جور بیان شده، اطلاق عنوان «زمان میزان و اعتدال» به هنگامة ظهور چه معنایی می یابد؟
ظهور زمانی اتفاق می افتد که زمین پر از ظلم و جور شده باشد. بعد از اینکه زمین پر از ظلم و جور شد، حضرت(ع) ظهور می کند. اما این منافاتی ندارد با اینکه باید درک حقیقت و پیروی از آن، به تعبیر علامه، حاصل شود. اگر این حاصل نشود، کسی ایمان نمی آورد و آمدن حضرت نیز فایده ای ندارد. معمولاً انتظار فرج را اینطور معنا می کنند که شما خودت را آماده کن. بله نه منِ تنها، نه صد نفر، نه هزار نفر، بلکه طبق روایات و بحث های علمی این است که حضرت زمانی تشریف می آورند که زمان گرگ سپری شود، عصر میش هم سپری شود، تا برسد به عصر میزان و عدل و [مقصود از] عدل، اجرای عدل نیست. عدل این است که مردم مقام خود را بفهمند. حقیقت این عالم را بفهمند.
باید توجه کنیم که زمان روشن شدن آن حقیقت مشخص نیست. ممکن است که به خواست خدا و با یک حادثه ای و در یک آن مقدمات ظهور فراهم شود. مقدمة ظهور، عمده ترینش آماده بودن مردم است.
علامه طباطبایی(ره) چه تعداد از آیات قرآن را در تفسیرشان، مربوط به امام زمان(ع) دانسته اند.
در چندین جا، ایشان در مورد امام زمان(ع) بحث کرده اند، اما تعدادش را به شمارش نیاورده اند. آیه ای هست در جلد 5 المیزان در مورد اینکه خداوند می فرماید، باید این ظلم ها رفع بشود و زندگی راحتی را درک کنید. تا این مسائل هست آن ظاهر نمی شود، تا آنجا که می گوید، زمانی این چنین بود و الان هم اینچنین است. بعد آن احادیث خاصی که در ملاحم (نشانه ها) و خبرهای آخرالزمان ذکر می شود از سلمان پیامبر اکرم(ص) در مکه ایستاده بودند و آن حدیث را بیان کردند. از همه نزدیک تر به پیامبر اسلام(ص) سلمان بود. بعد سلمان می گوید: آیا این چنین خواهد بود؟ (که ـ در آخرالزمان ـ امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند) حضرت می فرمایند، از این هم بالاتر. نه تنها امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند، بلکه امر به منکر و نهی از معروف می کنند. وضع زن ها و حکّام و تجارت و ارتباط بین پدر و اولاد و… در آن حدیث آمده است.
بعد حدیث دیگری از امام صادق(ع) نقل می کنند که آنجا هم از ظهور حضرت سؤال می کنند، و امام مطالبی بیان می کنند. البته من تحقیق نکردم ببینم در این 20 جلد کجاها راجع به حضرت صحبت به میان آمده است. ولی جای کار دارد.
بعضی از بزرگان علت تألیف آثار بزرگ خود نظیر: تفسیر یا… را به رؤیا، مکاشفه یا دستوری خاص مربوط می نمایند. این مسئله در مورد علامه طباطبایی(ره) چطور است. و آیا از خود ایشان صحبتی در مورد اینکه تشرفی نیز به محضر حضرت(ع) داشته اند نقل شده است؟
علامه طباطبایی اگر فردی را می دیدند که قابلیت داشته باشد، برای دستورات و راهنمایی ها و آن چیزهایی که از استادشان مرحوم آقای قاضی درک کرده بودند، او را می پذیرفتند. علامه، علاقة فراوانی به آقای قاضی داشتند. صراحتاً خودشان در چندین جا بیان کرده اند، من هرچه دارم از ایشان دارم. برای آقای قاضی در میان عرفا، بالاترین مقام را قائل بودند. حتی از بعضی از آقایان هم شنیدم علی الظاهر بعد از فوت آقای قاضی هم به ایشان در ارتباط بودند. آقای طباطبایی گویا فرموده بودند که آقای قاضی یقیناً امام زمان(ع) را می دیده اند. ولی دیگران هر چه خواسته بودند [دربارة خودشان] از ایشان این مطلب را بشنوند نتوانسته بودند. آقای حسن زادة آملی از مرحوم آشیخ محمدتقی آملی که از شاگردان مرحوم آقای قاضی بودند، سؤالی در مورد سیر و سلوک می پرسد، ایشان می فرماید: «دنیا می خواهی برو پیش آقای طباطبایی، آخرت می خواهی برو پیش ایشان. علم می خواهی برو پیش ایشان، معنویت می خواهی برو پیش ایشان. ما آن زمان که خدمت مرحوم آقای قاضی بودیم، آن زمان ها، ایشان صاحب کشف و کرامت بود. یعنی هنوز اینها هیچی نداشتند، آن زمان ایشان صاحب کشف و کرامت بودند».
مسئله ای که هست، این است که آقایانی که در این مسائل هستند، خودشان را مخفی می کنند. شما خدمت بعضی از بزرگان بروید، می گویند اول وقت نماز بخوانید، صلوات بفرستید. [کتمان می کنند.] حقیقت هم هست و آن حقیقت هم همین است. مرحوم ملا حسینقلی همدانی هم که دراویش سراغشان رفته بودند، راهشان نداده بودند. گفته بود، سبیل هاشون رو بزنند و بیایند. فرمود که اگر کسی بخواهد، فقط از راه شرع می تواند برسد. اینها [از عمومی کردن مکاشفات] می ترسند. یعنی یک جایی هستند که نمی توانند از آنجا غفلت کنند. قدرت و عظمت علامه این است که خودش را با بحث علمی مستور کرد. مردم ایشان را یک آدم فیلسوف ومفسّر می دانند. معمولاً هر چه از این آقایان هستند و مطالبی که دارند، بعد از فوتشان رو می شود.
در یک نگاه کلی، شما در کدامیک از آثار، علامه به بیان موضوع مهدویت برخورد کرده اید و شیوة بیان ایشان دربارة آن چگونه است؟
عمده ترینش در المیزان است. همچنین در کتاب شیعه در اسلام. دو نکتة جالب در آن کتاب وجود دارد. خوب این دو مسئله را آقایان هم نوشته اند ولی شما بیان ایشان را با بیان آنها ملاحظه کنید، می بینید که خیلی فرق دارد. ایشان تاریخ تولد امام دوازدهم(ع) را بیان می کنند، بعد نواب خاصه را ذکر می کنند، بعد بحثی در ظهور مهدی(ع) از نظر عمومی را بیان می کنند. در بحث نبوت و امامت به قانون هدایت عمومی:
فطرت الله الّتی فطر النّاس علیها… .1
[فطرتی است که خداوند همه را بر آن فطرت بیافریده است.]
اشاره می کند و بعد تمام مطالبش را بر این فطرت بیان می کند.
مردم فطرت را فراموش کرده اند. این هم که معنویت و روحانیت در انسان به وجود می آید، چون راه فطرت را پیدا می کنند. راه فطرت این است که ببینند چه نیستند. از آن راه فطرت که بروند، هدایت عمومی که در همة انواع آفرینش جاری است، و نوع انسان به حکم ضرورت با نیرویی، نیروی وحی و نبوت، مجهّز است که او را به سوی کمال انسانیّت و سعادت نوع راهنمایی می کند. و نتیجه می گیرند که انسان هنوز به کمالش نرسیده است. آن زمانی است که حضرت(ع) می آیند و مردم را به کمال می رسانند. خلقت انسان هم برای این بود که به کمال برسد. هر موجودی هم دنبال کمال است. بعد بحث در ظهور مهدی(ع) از نظر خصوصی را مطرح می کنند و روایتی را نقل می کنند که پیامبر اسلام(ص) فرمودند، از نسل پیامبر(ص) خواهد بود و اگر از عمر دنیا، جز یک روز نماند، آن روز آن حضرت می آید و حقیقت را روشن می کند. بعد دو تا اشکال مطرح می کند که مخالفین شیعه مطرح کرده اند. امام غایب(ع) باید تاکنون نزدیک به 12 قرن عمر کرده باشد در صورتی که هرگز انسان عمر به این درازی نمی کند؟ ایشان می فرماید که یک محال داریم و یک مشکل.
ایشان در یک جلسة دیگری که (الهیات) شفا می گفتند. فرمودند، محال به ذهن انسان نمی آید. (این خیلی حرف بزرگی است). می فرمود که شما هیچ وقت به ذهنتان نمی آید که سفید و سیاه یکی باشد. این نمی شود. سیاه، سیاه است. ولی انسان یک زمان هایی به ذهنش می آید، که می شود من پرواز کنم و لذا این امکان دارد و امروز می بینیم که پرواز می کنند ولو با واسطه. آن زمان می گفتند مگر می شود وزنة چند صد تنی را در هوا نگه داشت، ولی این به ذهن آدم می آمد چون امکان دارد و محال نیست، لذا به ذهن می آید. می فرماید: وجود امام زمان(ع) را که بعید می شمارید، محال نیست. و ما این را معجزه می دانیم که خدا خواسته است که این طوری باشد. دیگران هم می نویسند که فلانی این قدر عمر کرد. و یا حضرت نوح(ع) این قدر عمر کرده است. در قرآن صراحتاً می گویند که حضرت نوح(ع) قومش را 950 سال دعوت کرده است. و می گویند که قبل از دعوتش هم ایشان عمر داشته است. مخالفین شیعه اعتراض می کنند که وجود امام برای بیان احکام دین و حقایق دین و راهنمایی مردم است. لذا وقتی که ظاهر نیست، چه فایده ای دارد؟
ایشان (علامه) با یک ظرافت خاصی بیان می کنند که ما معتقدیم و دلیل هم داریم که امام(ع) [برای انجام تمام شئون امامت] لازم نیست ظاهر باشد. چنانکه حضرت(ع) به شیخ صدوق(ره) فرمودند، که تو فتوای خودت را بده، ما در موقع اختلاف به دردت می خوریم.
از همه مهم تر راهنمایی معنوی و باطنی امام(ع) است.
مجدداً از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید متشکریم.
پی نوشت:
1. سورة روم(30)، آیة 30.
مهارت های کلامی زن وشوهر
⚜
#مهارت_کلامی
❤️مهارت کلامی زن و شوهرها❤️
🔰1) آقا : تو خيلي احساساتي هستي !
خانم :براي همين عاشق توام !
🔰12) آقا : توخيلي با خودت ورمي ري !
خانم : براي اين كه عاشقم بشي !
🔰13) آقا : لجبازي نكن كه از چشمم مي افتي !
خانم :خدا اون روز رو نياره !
🔰14) آقا : تمكين كن تا سرور من باشي !
خانم :حتماً
🔰15) آقا : اين قدر هوس باز نباش !
خانم :مي تونم زيبادوست باشم ؟!
🔰16) آقا : تو آشپزي بلد نيستي !
خانم :اميدوارم با راهنمايي هاي شما ياد بگيرم !
🔰17) آقا : نمي خوام رانندگي ياد بگيري !
خانم : مهم نيست ! عوضش سازندگي رو ياد مي گيرم !
🔰18) آقا : چرا آرايش نكردي ؟!
خانم :منو ببخش ! الان خودمو برات خوشگل مي كنم !
🔰19) آقا : دهنت بو مي ده !
خانم : الان مسواك مي زنم تا خوشبو بشه !
🔰20) آقا : بدنت بوي عرق مي ده !
خانم : الان دوش مي گيرم و ادكلن مي زنم !
10سفارش امام زمان(عج) به آیةالله مرعشی(ره)
حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(قدس سره) چنین می گوید:
در ایّام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت«علیهمالسلام» در نجف اشرف، شوق زیادی جهت دیدار جمال مولایمان بقیّه الله الأعظم«علیه السلام» داشتم. با خود عهد كردم كه چهل شب چهارشنبه پیاده به «مسجد سهله» بروم، به این نیّت كه جمال آقا صاحب الأمر «علیه السلام» را زیارت كنم و به این فوز بزرگ نائل شوم.
آیت الله مرعشی نجفی
تا سی و پنج یا سی و شش شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب، رفتنم از نجف تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیك مسجه سهله خندقی بود. هنگامی كه به آنجا رسیدم، بر اثر تاریكی شب، وحشت و ترس مرا فرا گرفت؛ مخصوصاً از زیادی قطّاع الطّریق و دزدها میترسیدم، ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم كه بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. به عقب برگشتم، سیّد عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیك من آمد و با زبان فصیح گفت: « ای سیّد! سلامٌ علیكم»
ترس و وحشت به كلّی از وجودم رفت و اطمینان و سكون نفس پیدا كردم و تعجّب آور بود كه چگونه این شخص در تاریكی شدید، متوجه سیادت من شد؟ و در آن حال، من از این مطلب غافل بودم!
به هر حال؛ سخن میگفتیم و میرفتیم، از من سۆال كرد: « كجا قصد داری؟»
گفتم: «مسجد سهله.»
فرمود: « به چه جهت؟»
گفتم: «به قصد تشرّف زیارت ولیّ عصر«علیه السلام»
مقداری كه رفتیم به مسجد «زید بن صوحان» كه مسجد كوچكی نزدیك مسجد سهله است، رسیدیم؛ داخل مسجد شدیم و نماز خواندیم و بعد از دعایی كه سیّد خواند – كه گویا دیوار و سنگها آن دعا را با او می خواندند – احساس انقلابی عجیب در خود نمودم كه از وصف آن عاجزم . بعد از دعا، سیّد فرمود :« سیّد! تو گرسنهای، چه خوبست شام بخوری.»
پس سفرهای را كه زیر عبا داشت بیرون آورد و در آن مثل اینكه سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز بود، كه گویا تازه از باغ چیدهاند و آن وقت چلّه زمستان و سرمای شدیدی بود و من به این معنا منتقل نشدم كه این آقا این خیار تازة سبز را در این فصل زمستان از كجا آورده است؟ طبق دستور آقا شام خوردم. سپس فرمود: «بلند شو تا به مسجد سهله برویم.» داخل مسجد شدیم. آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه میكردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتدا كردم و متوجّه نبودم كه این آقا كیست.
بعد از آنكه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: «ای سیّد ! آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد كوفه میروی یا در همین جا میمانی؟»
پرسیدم:« نمیدانم آیا عاقبت كارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟! » فرمود: عاقبت تو خیر و سعیت مشكور است و رو سفید هستی . گفتم: نمیدانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یانه؟ فرمود: «تمام آنها از تو راضیاند و دربارهات دعا میكنند». استدعای دعا كردم برای خودم كه موفق باشم برای تألیف و تصنیف ، و آن بزرگوار دعا فرمودند. در اینجا مطالب دیگری است كه مجال تفصیل و بیان آن نیست
گفتم: «میمانم». در وسط مسجد در مقام صادق«علیه السلام» نشستم و به سیّد گفتم: «چای یا قهوه یا دخانیات میل دارید تا آماده كنم؟»
در جواب، كلام جامعی را فرمود: « این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم!» این كلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به گونهای كه هرگاه یادم میآید، اركان وجودم میلرزد.
به هر حال؛ مجلس نزدیك به دو ساعت طول كشید و در این مدّت ، مطالبی ردّ و بدل شد كه به بعضی آنها اشاره میكنم.
1 – درباره «استخاره » سخن به میان آمد ، سیّد عرب فرمود: «ای سیّد با تسبیح به چه نحو استخاره می كنی؟»
گفتم: سه مرتبه صلوات میفرستم و سه مرتبه میگویم: « اَسْتَخیرُ اللهَ بِرَحْمَتِهِ خِیَرةً فی عافِیةٍ » پس قبضهای از تسبیح را میگیرم و دو تا، دو تا میشمارم، اگر دو تا ماند، بد است. اگر یكی ماند، خوب است .
استخاره
فرمود: «برای این استخاره، باقی ماندهای است كه به شما نرسیده و آن این است كه هرگاه یكی باقی ماند فوراً حكم به خوبی استخاره نكنید؛ بلكه توقف كنید و دوباره برای ترک عمل استخاره كنید، اگر زوج آمد، كشف میشود كه استخاره اوّل خوب است امّا اگر یكی آمد، كشف می شود كه استخاره اوّل میانه است.»
به حسب قواعد علمیه میبایست دلیل بخواهم و آقا جواب دهد، به جای دقیق و باریكی رسیده بودیم، اما به مجرّد این قول، تسلیم و منقاد شدم؛ با آنكه متوجه نیستم كه این آقا كیست.
2 – از جمله مطالب این جلسه، تأكید سیّد عرب بر تلاوت و قرائت این سورهها بعد از نمازهای واجب بود: بعد از نماز صبح سوره یس، بعد از نماز ظهر سوره عمّ، بعد از نماز عصر سوره نوح ، بعد از مغرب سوره الواقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملك.
3 – دیگر اینكه تأكید فرمودند بر دو ركعت نماز بین مغرب و عشاء كه در ركعت اوّل بعد از حمد، هر سورهای خواستی میخوانی و در ركعت دوّم بعد از حمد«سوره واقعه» را میخوانی و فرمود: كفایت میكند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنان كه گذشت.
4 – تأكید فرمود كه بعد از نمازهای پنجگانه این دعا را بخوان: اللهُمَّ سَرِّحْنی عَنِ الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ وَ وَحْشَتِ الصَّدرِ وَ وَسْوَسَةِ الشَیْطانِ بِرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
5 – و دیگر تأكید داشتند بر خواندن این دعا بعد از ذكر ركوع در نمازهای یومیه خصوصاً ركعت آخر: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَحَّمْ عَلی عَجْزِنا وَ أًَغِثْنا بِحَقِّهِمْ.
«برای این استخاره، باقی ماندهای است كه به شما نرسیده و آن این است كه هرگاه یكی باقی ماند فوراً حكم به خوبی استخاره نكنید؛ بلكه توقف كنید و دوباره برای ترک عمل استخاره كنید، اگر زوج آمد، كشف میشود كه استخارة اوّل خوب است امّا اگر یكی آمد، كشف می شود كه استخارة اوّل میانه است»
6 – در تعریف و تمجید از «شرایع الاسلام» مرحوم محقّق حلّی فرمود: تمام آن مطابق با واقع است مگر كمی از مسائل آن.
7 – تأكید فرمودند بر خواندن قرآن و هدیه كردن ثواب آن، برای شیعیانی كه وارثی ندارند یا دارند و لكن یادی از آنها نمیكنند.
8 – تأكید كردند بر تحت الحنك را زیر حنك دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن، چنان كه علمای عرب به همین نحو عمل میكنند و فرمود: در شرع، چنین رسیده است.
9- تأكید بر زیارت سیّد الشهداء«علیه السلام»
10- پرسیدم:« نمیدانم آیا عاقبت كارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟! » فرمود: عاقبت تو خیر و سعیت مشكور است و رو سفید هستی. گفتم: نمیدانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یانه؟ فرمود: «تمام آنها از تو راضیاند و دربارهات دعا میكنند». استدعای دعا كردم برای خودم كه موفق باشم برای تألیف و تصنیف ، و آن بزرگوار دعا فرمودند. در اینجا مطالب دیگری است كه مجال تفصیل و بیان آن نیست.
پس خواستم به خاطر حاجتی از مسجد بیرون روم، آمدم نزد حوضی كه در وسط راه، قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم رسید چه شبی بود و این سیّد عرب كیست كه این همه با فضیلت است؟! شاید همان مقصود و معشوقم باشد! تا این مطلب به ذهنم خطور كرد، مضطربانه برگشتم و آن آقا را ندیدم و كسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا كردم كه آقا را زیارت كردم و غافل بود. مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گردش میكردم تا صبح شد، چون عاشقی كه بعد از وصال، مبتلا به هجران شده باشد. این بود اجمالی از تفصیل كه هر وقت آن شب به یادم میآید، بهت زده می شوم.
( شیفتگان حضرت مهدی «علیه السلام» ، ج 1، ص 130)