غدیر چشمه جوشان حق
غدیر چشمه جوشان حق
خدای متعال چنین انسانی را با این همه کرامات و فضایل، پس از رحلت پیامبر با کرامت خود، جهت رهبری حکومت اسلامی، و بیان معارف الهی و ارشاد انسان در حیات معنوی، که در تمام زمان ها مورد نیاز جهانیان است، انتخاب کرد و وی را تجلی گاه ولایت مطلقه قرارداد، و به فرمان مطاعش پیامبر را در روز غدیر مأمور به معرفی او فرمود:
«یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ» «1».
«ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت [درباره ولایت و رهبری علی بن أبی طالب امیرمؤمنان علیه السلام] بر تو نازل شده ابلاغ کن؛ و اگر انجام ندهی پیام خدا را نرسانده ای. و خدا تو را از [آسیب و گزند] مردم نگه می دارد؛ قطعاً خدا گروه کافران را هدایت نمی کند».
شیعه، در نزول این آیه در روز غدیر، هیچ تردید و شکی ندارد، بزرگان اهل سنت همچون: سیوطی در جلد دوم «در المنثور» صفحه 298، شوکانی در جلد سوم «فتح الغدیر» صفحه 57، بدرالدین حنفی در جلد هشتم «عمدةالقاری» ص 584، فخر رازی در جلد سوم «تفسیر کبیر» صفحه 636، نظام الدین نیشابوری در جلد ششم تفسیر خود صفحه 170، آلوسی در جلد دوم «روح المعانی» صفحه 348، ابن صباغ در «فصول المهمة» صفحه 27، واحدی در «اسباب النزول» صفحه 150، شیخ سلمان بلخی در «ینابیع المودة» باب 39 و بسیاری دیگر از بزرگان آن قوم در کتب حدیث، تاریخ و تفسیر خویش آورده اند که: این آیه در روز غدیر برای معرفی علی علیه السلام به ولایت، امامت، حکومت و ارشاد مردم نازل شده است. آیه شریفه:
«إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ» «2».
«سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی [مانند علی بن ابی طالب اند] که همواره نماز را برپا می دارند و در حالی که در رکوع اند [به تهیدستان] زکات می دهند».
به نقل امام فخر رازی در جلد سوم تفسیر کبیر صفحه 431، ثعلبی در کشف البیان، زمخشری در جلد اول «کشاف» صفحه 422، طبری در جلد ششم تفسیر صفحه 186، ابوالحسن ربانی در تفسیر، قُرْطبی در جلد ششم تفسیر صفحه 221، فاضل نیشابوری در جلد اول «غرائب القرآن» صفحه 461، واحدی در «اسباب النزول» صفحه 148، ابوبکر جصاص در تفسیر «احکام القرآن» صفحه 542، حافظ ابوبکر شیرازی در «فیما نزل من القرآن فی امیرالمؤمنین»، قاضی بیضاوی در جلد اول تفسیر صفحه 345، ابن ابی الحدید در جلد سوم «شرح نهج البلاغه» صفحه 275، و بسیاری دیگر از بزرگان اسلام، از مفسران حدیث و تاریخ نویسان برای اثبات ولایت مطلقه علی علیه السلام که تجلی ولایت خدا و رسول است، در قرآن مجید نازل شده است.
چون در روز غدیر از جانب حق به وسیله پیامبر ابلاغ شد که علی بن ابیطالب مظهر حق و تجلی گاه ولایت مطلقه الهیه است و مردمان تا روز قیامت، پس از پیامبر به حکومت، ولایت، ارشاد، هدایت، علم، بینش و حقیقت کرامت او در ظاهر و باطن زندگی نیاز دارند، و اتصال به صراط مستقیم الهی جز از طریق قبول ولایت، حکومت، امارت و حکم او ممکن نیست، برای رشد و کمال و تأمین خیر دنیا و آخرت مردم، به غیر توسل و تمسک به حبل ولایت او راهی نمی باشد. آیه شریفه:
«الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِیناً» «3».
«امروز [با نصبِ علی بن ابی طالب به ولایت، امامت، حکومت و فرمانروایی بر امت] دینتان را برای شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم».
بنابر نقل سیوطی در جلد دوم «دُرّ المنثور» صفحه 256. و ابن کثیر در جلد دوم تفسیرش صفحه 14 و سبط ابن جوزی در تذکرة صفحه 18 و خطیب بغدادی در جلد هشتم تاریخ صفحه 290 و بسیاری دیگر از دانشمندان، بر پیامبر نازل شد و حضرت رسالت پناه از شدت خوشحالی فریاد زدند:
اللَّهُ اکبَرُ عَلی اکمالِ الدِّینِ وَ اتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رِضا الرَّبِ بِرِسالَتِی وَوِلایةَ عَلِی بْنِ ابِیطالِبٍ بَعْدِی «4».
«اللَّه اکبر بر کمال دین و تمام نعمت و خوشنودی پروردگار به رسالت من و ولایت علی بن ابیطالب بعد از من» «5».
غدیر در نگاه دیگران
ماجرای روز غدیر و نزول آیه:
«یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک …» و آیه «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ».
را ارباب تاریخ از قبیل: بلاذری، ابن قتیبه، طبری، خطیب بغدادی، ابن زولاق، ابن عبدالبر، شهرستانی، یاقوت حموی، ابن اثیر، ابن ابی الحدید، ابن خلکان، ابن حجر، ابن صباغ، مقریزی، سیوطی، ابن هشام، قرمانی، دمشقی، نورالدین حلبی
و ائمه حدیث ازقبیل:
محمد بن ادریس شافعی، احمد حنبل، ابن ماجه، ترمذی، نسائی، ابویعلی، بغوی، حاکم نیشابوری، ابن مغازلی، ابن منده، خطیب خوارزمی، محب الدین طبری، حموینی، هروی، شیخانی، ابوعبداللَّه زرقانی، ابن حمزه دمشقی؛
و ارباب تفسیر از قبیل:
طبری، ثعلبی، ابوالسعود، فخررازی، ابن کثیرشامی، نیشابوری، سیوطی، آلوسی، خطیب شربینی؛
و ارباب علم کلام از قبیل:
قاضی ابوبکر باقلانی، قاضی عبدالرحمن ایجی، سید شریف جرجانی، بیضاوی، شمس الدین اصفهانی، تفتازانی، قوشجی؛
و ارباب لغت از قبیل:
ابن درید، ابن اثیر، حموی، زبیدی که از تاریخ نویسان، حدیث شناسان، مفسران؛ متکلمان و لغویان بزرگ اهل سنّت هستند، به تقریر زیر، در کتب خود نقل کرده اند:
«روز غدیر در موضعی بین مکه و مدینه، در منطقه (جحفه) پس از بازگشت از حجةالوداع «6» رسول مکرم اسلام، مردم را جمع کرد؛ آن روز آنچنان هوا گرم بود که مسافران ردای خود را زیر پا انداخته بودند، دستور ساختن منبری را از جهاز شتران داد، سپس بر بالای آن رفت و به عموم مردم خطاب کرد و فرمود:
ای امت اسلام: آیا من از شما به شما اولاتر نیستم، همه گفتند: چرا، فرمود:
مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلی مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَعادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ «7».
من فکر نمی کنم بعد از آن همه آیه در قرآن که مصداق اتم و اکملش بر اساس صحیح ترین روایات، و شهادت اهل اسلام، علی بن ابیطالب علیه السلام است، کسی از اهل سنت، شیعه، عقلای جهان، منصفان عالم و وجدان بیدار، شکی در مقام حضرت مولی الموحدین امیرمؤمنان علیه السلام پس از پیامبر داشته باشد، که شک کننده، جز مخالفت با قرآن و سنت، و غیر از معاند حق و حقیقت نیست.
علی علیه السلام برای اتمام حجت به اهل زمانش، و بویژه در زمانی که زمام حکومت را در اختیار گرفتند، و برای روشن بودن حق، برای تاریخ به مقام حقانیت و ولایت خود، در خطبه بسیار مهم «شقشقیه» اشاره فرموده اند:
اما وَاللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ ابِی قُحافَةَ وَ انَّهُ لَیعْلَمُ انَّ مَحَلِّی مِنْها مَحَلِّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی… «8».
«آگاه باشید، سوگند به خدا! که پسر ابوقحافه جامه حکومت پوشیده در حالی که با تمام وجود می دانست من هم چون قطب وسط سنگ آسیا سزاوار خلافت، حکومت، رهبری، ولایت و ارشاد مردم بودم، علوم و معارف از قلب من همچون سیل خروشان سرازیر می شود، هیچ پرواز کننده ای در عرصه علوم و معارف، به اوج بلندای دانش و بینش من نمی رسد،… من در برابر اهل زمان، جز صبر چاره ای ندیدم، که اگر دست به حمله می بردم، اساس اسلام بر باد فنا می رفت، همانند آنکه خار در چشم و استخوان در گلو دارد، صبر پیشه کردم، در حالی که در برابر دیدگانم، میراث خودم را دستخوش تاراج می دیدم».
—————————————————————-
(1)-/ مائده (9): 67.
(2)- مائدة (9): 55.
(3)-/ مائده (9): 3.
(4)- بشارة المصطفی: 211؛ البلد الامین: 261؛ بحار الانوار: 37/ 156، باب 52.
(5)-/ برای اطلاع بیشتر در این زمینه می توانید به کتاب های: الغدیر، عبقات، احقاق الحق، غایةالمرام و اکثر کتب روائی، تفسیری و تاریخی اهل سنت مراجعه نمایید.
(6)- حجة الوداع آخرین حج پیامبربزرگ اسلام بود که در سال 10 هجری صورت گرفت.
(7)- کافی: 1/ 293، باب الاشارة والنص علی امیرمؤمنان علیه السلام، حدیث 3؛ تهذیب: 3/ 263، باب 25، حدیث 66.
(8)- نهج البلاغه: خطبه 3؛ شرح نهج البلاغه: 1/ 151؛ امالی شیخ طوسی: 372/ مجلس 13.
برگرفته از کتاب بربال اندیشه نوشته استاد حسین انصاریان
چرا به امام علي حيدر کرار ميگفتند و به چه معناست؟
چرا به امام علي حيدر کرار ميگفتند و به چه معناست؟
پاسخ:
از برخي متون ديني و تاريخي استفاده ميشود بعد از ولادت امام علي(ع) مادرش فاطمه بنت اسد نام حضرت را «حيدره» ( شير )به نام پدرش(اسد) ناميد. آن گاه پدر حضرت آن نام را عوض کرد و او را علي ناميد.
برخي گفتهاند: «حيدره» نامي است که قريش براي حضرت انتخاب کرده بودند،ولي قول نخست صحيحتر است،زيرا آن بزرگوار در جنگ خيبر هنگامي که «مرحب» به جنگ حضرت آمد و گفت: أنا الّذي سمّتني اُمّي مرحبا، پاسخ داد و گفت: «أنا الّذي سمّتني اُمّي حيدره؛ منم آن کسي که مادرم مرا حيدره نام نهاد».(۱)
کرار:
بسيار حمله برنده ،به تکرار هجوم برنده ،لقب علي (ع) ،وي بدون ترس به صف دشمن حمله مي کرد .
برگردنده، باز گردنده. حمله كننده پياپى. از القاب اميرالمؤمنين على (ع) است، كه حضرت در جنگ، بر صف دشمنان بارها حمله مى نمود و هيچ انديشه نمى كرد.(۲ )
امام علي (ع) انسان کاملي است که عالي ترين صفات انساني را دارا بود ،در ميدان عبادت عابد ترين افراد . هنگام عفو و گذشت، با گذشت ترين فرد ودر زمان سخن گفتن بهترين خطيب .در ميدان جنگ نيز بهترين رزمنده به حساب مي آمد .
پينوشت:
۱. الکامل في التاريخ ،ج ۲ ،ص۲۲۰ ،ابن اثير ،بيروت ،دار صادر ،۱۳۸۵ ؛
بحارالانوار ، ج ۳۹، ص ۱۴؛
زندگاني امير المؤمنين، ، ص ۲۹ ـ ۳۰؛
سيد هاشم رسولي محلاتي تهران ،دفتر نشر فرهنگ اسلامي. ۱۳۷۴ ،چاپ چهارم
۲ . معارف ومعاريف ،ج ۸ ، ص ، ۴۸۰ ،سيد مصطفي دشتي ،قم ، ۱۳۷۶ ،چاپ دوم
اوصاف امام هادی علیه السلام در منابع اهل سنت
اوصاف امام هادی علیه السلام در منابع اهل سنت
شخصیت نورانی امام هادی(علیهالسلام) به گونهای بود که بزرگترین علمای اهل سنت به عظمت ایشان اقرار کردهاند و همین امر میتواند سبب اتحاد همه مسلمان جهان حول محور اهلبیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) باشد و به راستی بیشتر قرآن و این خاندان نورانی میتواند دلهای مسلمانان را به هم نزدیک کند.
امام هادی(علیهالسلام) فرزند امام جواد(علیهالسلام) دهمین امام شیعیان است. حضرت در 15 ذیالحجه سال 212 هجری قمری در مدینه منوره متولد شد و از سال ۲۲۰ تا ۲۵۴ هجری قمری به مدت ۳۴ سال امامت شیعیان را به عهده داشت.
دوران امامت حضرت مقارن با حکومت چند تن از خلفای عباسی چون معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز بود؛ در میان آنان متوکل عباسی به دشمنی با اهلبیت(علیهمالسلام) و شیعیان شهره بود و از ترس مجبور شد تا امام را از مدینه به سامرا ببرد.[1]
امام هادی(علیهالسلام) با وجود تمام مشکلاتی که در راه تبلیغ دین و هدایت مردم داشت؛ تأثیر قابل توجهی بر جامعه اسلامی گذاشت که نه تنها برای مردم آن زمان مفید و کارگشا بود، بلکه میراثی ارزشمند برای آیندگان نیز به حساب میآید و به همین منظور علاوه بر شیعیان که حضرت را امام و واجب الطاعه میدانند، اهل سنت نیز به بزرگی ایشان معترفند و لب به تحسین حضرت گشودهاند. در این نوشتار تنها برخی از سخنان علمای مطرح اهل سنت در توصیف حضرت را بیان میکنیم.
«شمسالدین محمد بن احمد ذهبی» درباره امام هادی(علیهالسلام) مینویسد: «او فرزند محمد بن علی بن موسی(علیهالسلام) ملقب به هادی، انسانی با شرافت و با جلالت بوده است».[2]
او همچنین در جای دیگری مینویسد: «ایشان فقیه، امام و متعبد بود».[3]
«ابن کثیر دمشقی» در کتاب «البدایه و النهایه» درباره امام هادی(علیهالسلام) میگوید: «ایشان فردی عابد و زاهد بود و در گوشهای از اتاق روی خاک نشسته و به عبادت میپرداخت».[4]
در میان علمای اهل سنت، ابن صباغ مالکی، توجه ویژهای به امام هادی(علیهالسلام) داشته و درباره حضرت مینویسد: «فضائل امام هادی(علیهالسلام) تا ستارگان کشیده شده است، هر کجا منقبتی گفته شود، ریشهاش به امام هادی(علیهالسلام) بر میگردد. اگر کسی از کرم و فضل و ثنای شخص دیگری سخن بگوید، بالاترین مرتبه آن، امام هادی(علیهالسلام) است و اگر از تهذیب نفس و اخلاق برجستهای سخن به میان بیاید، در تمام این آنها روح پاک امام هادی(علیهالسلام) بالاترین مقام تهذیب و اخلاق بوده است».[5]
«ابن حجر هیثمی» هم وقتی به نام امام هادی(علیهالسلام) میرسد؛ از حضرت با احترام یاد میکند و مینویسد: «او وارث علم و سخاوت پدرش بوده است».[6]
«عبدالله بن اسعد یافعی» درباره امام هادى(علیهالسلام) مینویسد: «ایشان کمر همت به عبادت بسته، فقیه و پیشوا بود».[7]
«ابوالفلاح حنبلی» هم در وصف حضرت مینویسد: «ایشان معروف به هادی، فردی فقیه، امام و متعبد بود».[8]
«ابن عماد حنبلی» در کتاب «شذرات الذهب» پس از ذکر نام حضرت مینویسد: «معروف به هادی، شخصی فقیه، امام و متعبد بود؛ ایشان یکی از امامان دوازدهگانه است».[9]
«خیرالدین زرکلی» از علمای معاصر اهل سنت هم در کتاب «الاعلام» خود درباره امام هادى (علیهالسلام) مینویسد: «ایشان دهمین امام، از امامان دوازدهگانه امامیه، فردی صالح و متقی بود».[10]
سخن آخر
این تنها گوشهای از اوصاف امام هادى(علیهالسلام) در منابع اهل سنت است که توسط مهمترین علما و نویسندگان اهل سنت ثبت و ضبط شده است و هر یک به نحوی شایسته و با احترام از حضرت یاد کردهاند که این نشان از اثبات شخصیت والای حضرت نزد علمای اهل سنت دارد. با مشاهده این سخنان اهل سنت و همچنین اعتقاد شیعیان نسبت به این وجود مبارک و شخصیت نورانی، دو نکته به ذهن انسان خطور میکند که یکی دریغ و افسوس است و دیگری امید و روشنی.
اما دریغ و صد افسوس که جامعه اسلامی به واسطه حضور ظالمان و زورگویانی چون متوکل، نتوانست آنگونه که باید از شخصیت الهی امام هادى(علیهالسلام) بهرهمند شود و به جای آنکه فرزند برومند رسولالله(صلیاللهعلیهوآله) زعامت جامعه اسلامی را در دست داشته باشد، ستمگرانی چون معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز بر کرسی خلافت تکیه زدند و با نادانی خود فرصتهای رشد و پیشرفت جامعه اسلامی را به هدر دادند.
ولی با وجود این همه فرصت سوزیها امید و روشنی در دل انسان زنده است، زیرا که مسلمانان میتوانند با اتکا به این امام همام که تمام مذاهب اسلامی لب به تحسین ایشان گشودهاند در مسیر وحدت گام بردارند و به جبران گذشتهها بپردازند؛ باشد که به این واسطه رحمت الهی شامل حال ما شده و منجی عالم بشریت هر چه زودتر ظهور کند.
—————————————————–
پی نوشتها:
[۱]. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، كنگره شيخ مفيد، چاپ اول، قم ، ۱۴۱۳ ق، ج۲، ص۲۸۸.
[2]. «الملقب بالهادی شریف جلیل»، سیر أعلام النبلاء، شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، دار النشر: مؤسسة الرسالة بیروت، 1413ق، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج13، ص121.
[3]. «وکان فقیها إماما متعبدا»، العبر فی خبر من غبر، شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، دار النشر: مطبعة حکومة الکویت، الکویت، 1984م، الطبعة: ط 2، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ج2، ص12.
[4]. «و قد کان عابدا زاهدا»، «و هو علی التراب لیس دونه حائل»، البدایه و النهایه، ابن کثیر دمشقی، دار النشر، مکتبة المعارف، بیروت، ج11، ص19.
[5]. «فما تعدّ منقبة إلاّ وإلیه نحیلها ولا تذکر کریمة إلاّ وله فضیلتها، ولا تورد محمّدة إلاّ وله تفضیلها و جملتها … »، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة ،علی بن محمد أحمد المالکی (ابن صباغ)، ج2، ص1074.
[6]. «وکان وارث أبیه علما و سخاء»، الصواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، مؤسسة الرسالة، لبنان، 1997م، الطبعة الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی، کامل محمد الخراط، ج2، ص598.
[7]. «كانَ الْامامُ عَلىُّ الْهادى مُتَعَبِّداً، فَقيهاً، اماماً»، مرآه الجنان، یافعی، دار الكتب العلميه، بيروت، 1417ق، ج2، ص119.
[8]. «أَبوُالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ الْجَوادِ الْمَعْروُفُ بِالْهادى كانَ فَقيهاً، اماماً، مُتَعَبِّداً»، تاریخ زندگانی امام هادی (علیهالسلام)، ج1، ص31.
[9]. «المعروف بالهادي، كان فقيها إماما متعبّدا، و هو أحد الأئمة الاثني عشر»، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، ابن عماد حنبلي، تحقيق الأرناؤوط، دمشق، بيروت، دار ابن كثير، ط الأولى، 1406ق،
[10]. «عاشر الأئمة الاثني عشر عند الإمامية، و أحد الأتقياء الصلحاء»، الأعلام، خیرالدین زرکلی، دار العلم للملایین، الطبعه الخامسه عشر، 2002م، ج4، ص323.
نویسنده :علی رفیعی
حق ولایت در غدیر
حق ولایت در غدیر
در یک دسته بندی فراگیر، معارف قرآن کریم درباره اهل بیت علیهم السلام به دو گروه «فضایل و مناقب» و «حقوق» تقسیم می شوند. آیات گروه اول عهده دار معرفی ایشان در کلام الهی هستند و آیات گروه دوم با بیان حقوق آنها وظیف رعایت این حقوق را به عنوان تکلیفی واجب، متوجه مردم می گردانند. آی تطهیر (احزاب:33) نمونه ای از آیات فضایل است و آی مودت (شوری:23) که حق دوستی و ارادت ویژه نسبت به اهل بیت علیهم السلام را برای ایشان ثابت می کند. [1]
در بین آیات گروه دوم تعدادی از آیات بیانگر و اثبات کننده حقی برای اهل بیت علیهم السلام هستند به نام «حق ولایت». آیات ولایت (مائده:55-56) ، آیه عصمت که به آیه تبلیغ معروف است (مائده:67) و آیه اکمال (مائده:3) آیاتی هستند که با تحلیل درون متنی و نیز تحلیل برون متنی (استناد به روایات) «حق ولایت» را برای اهل بیت علیهم السلام ثابت می کنند.
از این آیات، آیه عصمت (تبلیغ) و آیه اکمال، آیاتی هستند که به شهادت روایات و اخبار رسیده، در روز غدیر خم بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شدند تا ایشان امر ولایت را برای همگان علنی سازد.
آیه عصمت
«یَا ایّها الرَّسول بَلِّغْ مَا أ نزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه وَ اللَّه یَعْصِمكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِین» (مائده:67)
ای رسول! آنچه از پرودگارت بر تو نازل شده برسان و اگر چنین نکنی رسالت او را نرسانده ای و خدا تو را از مردم حفظ خواهد کرد؛ خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.
قرآن پژوهان شیعی با استناد به مدارک و شواهد فراوان [2] ثابت می کنند که این آیه، ابلاغ رسمی و عمومی ولایت و رهبری امام علی علیه السلام است. اهل تسنن (به جز ابن تیمیه [3] و برخی همفکران او) نیز روایاتی را که در منابع آنان دربار ابلاغ ولایت حضرت علی علیه السلام است، انکار نمی کنند و حتی آن را یکی از موارد نزول آیه به شمار می آورند. [4]
آیه اکمال
«… الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَر وا مِنْ دینِك مْ فَلا تَخْشَوْه مْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْت لَك مْ دینَك مْ وَ أَتْمَمْت عَلَیْك مْ نِعْمَتی وَ رَضیت لَك م الْإِسْلامَ دیناً …» (مائده:3)
آنچه در غدیر رخ داد اعلان، ابلاغ و اثبات حقی از حقوق اهل بیت علیهم السلام بود به نام ولایت به معنی اداره و تدبیر الهی امور دینی مسلمانان که در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنِ ایشان بود
امروز (از این لحظه) کسانی که کافر شدند از دین شما ناامید شدند؛ پس از آنان نترسید و از من بترسید. امروز (از این لحظه) دینتان را برای شما کامل و نعمتم را به شما تمام کردم و چنین اسلامی را به عنوان آیین شما پسندیم.
دربار این آیه دو پرسش مهم مطرح است: یکی چرایی نزول آن و دیگری مشخص کردن آن روزی که در آی شریفه از آن با واژ «الیوم» یاد شده است.
قرآن پژوهان شیعی علت نزول آیه اکمال را اعلان ولایت امام علی علیه السلام می دانند [5] و اما در این که مراد از «الیوم» چه روزی است تمام مفسران شیعه و سنی به پیروی از روایات، تنها دو قول را مطرح کرده اند: نزول آن در عرفه و نزول آن در غدیر خم. با بررسی تمام وجوهی که برای علت نزول این آیه و روز نزول آن ذکر کرده یا احتمال داده اند؛ روشن می شود که تمام این وجوه به جز علت نزول آیه دربار ولایت امام علی علیه السلام و نزول آن در غدیر، مخدوش است. [6]
غدیر، حق یا تکلیف
بنابراین آنچه در غدیر رخ داد اعلان، ابلاغ و اثبات حقی از حقوق اهل بیت علیهم السلام بود به نام ولایت به معنی اداره و تدبیر الهی امور دینی مسلمانان که در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنِ ایشان بود و در غدیر اعلام شد که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله این حق به امیر مومنان علی علیه السلام واگذار شده و بعد از او این حق امامام منصوص و منصوب از سوی خدا هستند که صاحب این حق شده و عهده دار اداره و تدبیر امور دینی مسلمانان می گردند.
و چون اثبات یک «حق» برای کسی اثبات «وظیفه» ای به نام «رعایت آن از سوی دیگران» را به دنبال دارد با اثبات «حق ولایت» برای اهل بیت علیهم السلام بر تمام مسلمانان واجب می شود که به عنوان وظیفه، این حق را محترم شمرده، باور و رفتاری متناسب با آن داشته باشند.
اهمیت این حق و وظایفی که به واسط آن متوجه مسلمانان می شود سبب شده تا «ولایت» یکی از ستون های دین قلمداد شود. امام باقر علیه السلام فرمود: «ب نِیَ الْإِسْلَام عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ ؛ اسلام بر پنج پایه استوار گشته است که عبارتند از: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت»؛ سپس در ارزش و اهمیت برتر ولایت نسبت به موارد دیگر فرمودند: «وَ لَمْ ی نَادَ بِشَیْ ءٍ مَا ن ودِیَ بِالْوَلَایَةِ یَوْمَ الْغَدِیرِ [7] ؛ آنگونه که مردم به تبعیت از ولایت در روز غدیر فراخوانده شدند به چیز دیگری فراخوان نشدند.»
ارزش والای ولایت در بین ارکان دین نسبت به سایر ارکان در روایات متعددی بیان شده است مانند این روایت که امام صادق علیه السلام در بیان لوازم دینداری فرمودند: «شَهَادَة أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه وَ أَنَّ م حَمَّداً رَس ول اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ إِقَام الصَّلَاةِ وَ إِیتَاء الزَّكَاةِ وَ حِجّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ صَوْم شَهْرِ رَمَضَانَ ث مَّ سَكَتَ قَلِیلًا ث مَّ قَالَ وَ الْوَلَایَة مَرَّتَیْن [8]؛ لوازم دینداری عبارت است از : باور به یگانگی خداوند متعال و رسالت محمد ص از سوی او و نیز اقام نماز و پرداخت زکات، بجاآوردن حج و روز ماه رمضان؛ سپس حضرت قدری سکوت کرد و دو بار فرمود: ولایت، ولایت.»
چون اثبات یک «حق» برای کسی اثبات «وظیفه» ای به نام «رعایت آن از سوی دیگران» را به دنبال دارد با اثبات «حق ولایت» برای اهل بیت علیهم السلام بر تمام مسلمانان واجب می شود که به عنوان وظیفه، این حق را محترم شمرده، باور و رفتاری متناسب با آن داشته باشند
در روایتی دیگر از آن حضرت، ارزش و اهمیت پرداختن به این حق و رعایت آن از سوی مسلمانان اینگونه بازگو شده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ عَلَى خَلْقِهِ خَمْساً فَرَخَّصَ فِی أَرْبَعٍ وَ لَمْ ی رَخِّصْ فِی وَاحِدَةٍ [9]؛ خداوند متعال پنج مورد را بر مردم واجب کرده است که در چهار مورد آن، اجاز ترک گفتن و عمل نکردن را داده است؛ ولی در یک مورد آن، به هیچ عنوان اجاز ترک و تعطیلی نداده است.»
مرحوم فیض کاشانی در شرح این روایت می نویسد: شاید اجاز ترک در مورد نماز، نسبت به کسی است که امکان وضو، غسل و تیمم ندارد؛ در مورد زکات، نسبت به کسی است که مال او به حد نصاب پرداخت زکات نرسیده است؛ در مورد حج، نسبت به کسی است که استطاعت سفر حج را ندارد و در مورد روزه، نسبت به کسی است که توانایی روزه گرفتن را ندارد.[10]
مهمترین ستون دین
ولایت از حقوقی است که خداوند متعال آن را برای اهل بیت علیهم السلام قرار داد و خبرش را در روز غدیر به شکل رسمی و عمومی، علنی ساخت و آن را به شکل سندی قرآنی در کتاب خود جا داد. ولایت مهمترین ستونی است که دین اسلام بر آن استوار گشته است برای همین باور به آن و عمل بر اساس آن مهمترین وظیفه ای است که به عنوان تکلیف متوجه هر مسلمان است.
پی نوشت:
1. برای آشنایی با این آیات و مطالعه بیشتر ر.ک به کتاب «تفسیر موضوعی قرآن کریم ٓ آموزه هایی از فضایل و حقوق اهل بیت علیهم السلام در قرآن» ، دکتر فتح الله نجارزادگان
2. کافی ج1 ص289، امالی صدوق(ره) ص400، تهذیب الاحکام ج3 ص144، احتجاج ج1 ص66-86
3. منهاج السنة ج2 ص9
4. مفاتیح الغیب ج12 ص50، الکشف و البیان ج4 ص92، شواهد التنزیل، ج1 ص250، اسباب النزول ص204 و ….
5. رسائل الشریف المرتضی ج4 ص130، روض الجنان ج2 ص79-99، منهاج الکرامة ص118، المیزان ج5 ص167-182 و …
6. ر.ک به المیزان ج5 ص173
7. الكافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص: 21
8. همان ص: 22
9. همان
10. الوافی، ج 4، ص: 89
حجة الاسلام دکتر امید پیشگر
اولین مخالف غدیر چگونه عذاب شد؟
اولین مخالف غدیر چگونه عذاب شد؟
حارث بن نعمان فهرى پس از مخالفت آشكار خطاب به رسول خدا صلی الله و علیه وآله گفت: “اى محمد! ما را به خدا خواندى پذیرفتم، نبوت خود را مطرح كردى، لااله الاالله و محمد رسول الله گفتیم، ما را به اسلام دعوت كردى اجابت كردیم، گفتى، نماز در پنج وقت بخوانید خواندیم، به زكات و روزه و حج و جهاد سفارش كردى اطاعت كردیم، حال پسر عموى خود را امیر ما ساختى كه نمى دانیم این حكم از طرف خداست یا با اراده شخصى شما پیدا شده است؟”
رسول خدا صلی الله و علیه وآله پاسخ داد سوگند به خدا كه جز او پروردگارى نیست، این دستور از طرف اوست.
حارث بن نعمان فهرى با غروری که تمام وجودش را فرا گرفته بود تقاضاى عذاب كرد. بیچاره فکر می کرد قدرتى وجود ندارد تا او را كیفر دهد.
سر به آسمان بلند كرد و گفت: “خدایا اگر آنچه را كه محمد صلوات الله علیه درباره على علیه السلام مى گوید از طرف تو است و به امر توست، سنگى از آسمانى بر من فرود آید و مرا عذاب كند” هنوز سخنانش به پایان نرسیده بود كه از آسمان سنگى بر او فرود آمد و او را به هلاكت رساند كه آیات 1 و 2 سوره معراج نازل شد. (تذكره الخواص ص 19: ابن جوزى حنفى و تفسیر المنارج ج 6 ص 464)
در حقیقت مخالفان غدیر در هیچ برهه و زمانی از حرکت و تلاش باز نایستاده اند و همیشه در همه ی زمان ها به فراخور موقعیت های مختلف به نقشه کشی پرداخته اند.
اگر بخواهیم مخافان غدیر را بشناسیم در دو جبهه می توان آن ها را توصیف کرد:
جبهه ی اول
در اولین جبهه که مخالفین بر روی غدیر کار کردند، این بود که اصل روایت غدیر، به فراموشی سپرده شود. کار به جایی می رسد که وقتی معاویه به ابن عباس می گوید: شنیدم فضایل علی را می گویی، شنیدم غدیر می گویی، بترس و از این کار بپرهیز.
ابن عباس می گوید: من فقط قرآن می خوانم، آیات ولایت را بیان می کنم.
معاویه می گوید: آیات را بخوان، امّا تفسیر آیات برای تو ممنوع است.
وقتی جوّ جامعه این می شود که حتّی آیات قرآن تفسیر نشود، پیدا است که روایت غدیر به چه سرنوشتی گرفتار می شود.
جبهه ی دوم
در این جبهه سعی کردند محتوا را از میان بردارند. می گویند: به فرض، حدیث غدیر را قبول کردیم و قول راویان را و این همه عدد را پذیرفتیم و تسلیم شدیم، امّا غدیر چیز تازه ای ندارد و سخن فقط از محبت علی است، سخن از یار و یاور علی بودن است؛ یعنی علی دوست شما است، علی یار و یاور شما است.
“خدایا اگر آنچه را كه محمد صلوات الله علیه درباره على علیه السلام مى گوید از طرف تو است، و به امر توست، سنگى از آسمانى بر من فرود آید و مرا عذاب كند” هنوز سخنانش به پایان نرسیده بود كه از آسمان سنگى بر او فرود آمد و او را به هلاكت رساند كه آیات 1 و 2 سوره معراج نازل شد
و این مخالفان همیشه در مقابل انبوهی از سؤالات قرار می گیرند که باید جواب بدهند؛ از جمله «یا اَیهَا الرَّسول بَلِّغْ ما انْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه وَاللَّه یعْصِمکَ مِنَ النَّاسِ»
مفسّران اسلام که به این آیه می رسند خودشان را در مقابل دو سؤال مهم می بینند:
سؤال اوّل
چه برنامه ی تبلیغی بوده که تا آخر عمر پیغمبر صلی الله علیه وآله زمین مانده بود و لازم بوده است ابلاغ بشود که با کلمه ی «بلّغ» اصرار شده است.
کلمه ی «بلّغ» که به تأکید اشاره دارد، فقط یک بار در قرآن مجید آمده است.
چه برنامه ای بوده که خداوند با این لحن داغ به پیامبر صلی الله علیه وآله می گوید: «إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه» اگر ابلاغ نکنی، رسالت خدا را ابلاغ نکرده ای.
سؤال دوّم
چه برنامه ای بوده که ابلاغش ترس آور بوده است تا خداوند بفرماید: «وَاللَّه یعْصِمکَ مِنَ النَّاسِ» پیغمبر! غم به خود راه مده و از کسی نترس. تو در حفظ الهی هستی، پس برنامه را تبلیغ کن.
تمام مفسّران اهل سنت در مقابل این دو سؤال مانده اند که چه جواب بدهند. آیا مسأله ی گوشت های حلال و حرام بوده که در سوره ی مائده مطرح شده است؟ آیا مسأله ی مهم دیگری بوده، اگر جهاد بوده است که سالیان دراز مسلمانان جهاد می کردند. اگر اصل مسأله ی توحید و یگانگی خدا بوده که رسول خدا صلی الله علیه وآله 23 سال روی آن زحمت کشیده و تبلیغ کرده بود. پس چه پیام مهمّی بوده که «إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه»؟
چه حادثه ی مهمی بوده که عده ای مخالفش بودند و ممکن بود برای پیامبر صلی الله علیه وآله توطئه بچینند که خداوند پیغمبرش را در امن و امان خودش قرار می دهد؛ «وَاللَّه یعْصِمکَ مِنَ النَّاسِ»؟
تا به امروز جواب این سؤالات باقی مانده. چرا؟ برای این که ریشه ی مطلب که داستان غدیر است، یا از نظر روایت یا از نظر محتوا و معنا پوشانده شد.
این بخش عظیم از تاریخ اسلام، وقتی در تاریکی فرو رفت، سؤال های مربوط به آیات قرآن بدون جواب باقی ماند.
باید بگوییم اگر همه ی عالم را بگردیم، تمام آیات و روایات را ببینیم و تمام تاریخ اسلام را بررسی کنیم تا داستان غدیر را در کنار آیه 67 مائده قرار ندهیم، تفسیر این آیه برای ما غیر ممکن است. (به نقل از سخنان آیة الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله)
به راستی اگر مخافان غدیر با خلافت امیر المؤمنین علیه السلام مخالفت نمی كردند ، چه می شد؟
در کتب اهل سنت به روشنی آمده است كه با كوچكترین دقت معلوم می شود كه اگر چنان كه حضرت امیر علیه السلام خلیفه می شد چه اتفاقی می افتاد … اینك به برخی از این روایات اشاره می كنیم:
1 - هدایت مردم به صراط مستقیم و بهشت :
به اقرار اهل سنت و طبق روایات ایشان در صورتی که امیر مومنان علیه السلام را به خلافت می رساندند ، مردم را به راه راست و به سوی بهشت هدایت می نمودند.
ابن مسعود از رسول خدا صلی الله و علیه وآله نقل کرده است که فرمودند: گمان می کنم که مرگ من نزدیک شده است؛ عرضه داشتم: ای رسول خدا صلوات الله علیه، آیا ابوبکر را به جانشینی تعیین نمی کنید؟ پس از من روی برگرداندند و چنین به نظر من رسید که ایشان با این کار موافق نیستند ؛ پرسیدم :آیا عمر را تعیین نمی کنید ؟ باز روی از من برگرداندند و چنین به نظر من رسید که با این کار موافق نیستند ؛ گفتم : ای رسول خدا، آیا علی را به جانشینی تعیین نمی فرمایید ؟ پاسخ دادند : همین است قسم به خدایی که جز او نیست ؛ اگر با او بیعت کنید و از او اطاعت نمایید همه شما را به بهشت رهنمون خواهد ساخت . ( المعجم الكبیر ج10/ص67)
به رسول خدا صلی الله و علیه وآله عرض کردند: ای رسول خدا ، آیا علی علیه السلام را به عنوان جانشین تعیین نمی فرمایید ؟ فرمودند : اگر علی علیه السلام را به عنوان سرپرست قبول کنید او را هدایت کننده و هدایت شده خواهید یافت که شما را به راه راست می کشاند. (حلیة الأولیاء ج1/ص64)
2 - رهنمود مردم به راه روشن هدایت :
بعد از دور شدن مردم از انتخاب امیر مومنان علیه السلام به خلافت ، در مورد راه راست نظرات مختلفی پیش آمده و هر گروه خود را بر راه راست می پندارد ؛ در این زمینه اهل سنت روایات جالبی دارند :
روایت ابن ابی الحدید از ابن عباس است که عمر به او گفته بود :
! أما إن ولى أمرهم حملهم على المحجة البیضاء والصراط المستقیم : آگاه باش که اگر حاکم شود مردم را به راه روشن هدایت و راه راست هدایت خواهد کرد. (شرح نهج البلاغة: 52/12)
3 - رهنمود جامعه به سوی حق
از انس بن مالک روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم به امیر مومنان علیه السلام فرمودند : تو هستی که بعد از من برای امتم آنچه را در آن اختلاف کردند بیان می کنی
عمر در مورد اصحاب شوری گفته است : اگر این کار را به شخص کم مو بسپارند ایشان را به حق وادار می کند اگر چه بر گردنش شمشیر برگیرد . پس به او گفتم این را از او می دانی و او را خلیفه نمی کنی؟ … (تاریخ مدینة دمشق ج42/ص428)
شبیه این مضامین در الكامل فی التاریخ ج2/ص460 و تاریخ الطبری ج2/ص580 و تاریخ الإسلام ذهبی ج3/ص639 و… و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 13 ص 260 آمده است .
4 - احیای سنت پیامبر اكرم (صلوات الله علیه و آله)
یکی از فوایدی که بر انتخاب امیر مومنان علیه السلام مترتب می گشت، احیا شدن تمامی سنت های رسول خدا صلی الله و علیه و آله بود ؛ امیر مومنان بعد از به دست گرفتن خلافت ظاهری سعی در از بین بردن بدعت های خلفا نمودند، که این قضیه با مخالفت مردم ناکام ماند؛ اما اگر از همان ابتدا حق به حضرت داده می شد حضرت سنت رسول خدا صلوات الله علیه را زنده می گردانیدند :
عمر به ابن عباس گفت : إنّ أحراهم إن ولیها أن یحملهم على كتاب اللّه وسنّة نبیّهم صاحبك، یعنی علیّاً.
سزاوار ترین شخص برای وادار کردن مردم بر کتاب خدا و سنت رسول خدا صاحب تو (علی علیه السلام) است. (تاریخ المدینة المنورة: 883/3)
5 - موجب اتحاد جامعه اسلامی
مهمترین عامل تفرقه در بین مسلمانان، اختلاف ایشان در مورد دین است ؛ و به همین جهت اگر کسی می توانست این اختلاف را از بین ببرد همه مسلمانان با یکدیگر متحد شده و همگی به ریسمان محکم الهی چنگ می زدند و از تفرقه دوری می کردند .
در این زمینه در کتب اهل سنت روایات بسیاری نقل شده است که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمودند : علی علیه السلام است که برای امت من آنچه را در آن اختلاف می کنند بیان می کند؛ بنابراین اگر به ایشان فرصت بیان دین داده می شد دیگر کسی در دین اختلاف نمی کرد :
از انس بن مالک روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به امیر مومنان علیه السلام فرمودند: تو هستی که بعد از من برای امتم آنچه را در آن اختلاف کردند بیان می کنی. (المستدرك: ج 3 ص 122)
منابع:
گروه پاسخ به شبهات ؛ مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
کتاب «الغدیر»
کتاب «شب های پیشاور»
بیانات آیة الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در کنگره بین المللی غدیر