خوابی که روزی را کم می کند!
باورتان میشود عدم مدیریت زمان خواب، میتواند خفت رزق انسان را سفت کند؟
زمان ها، در گشادی و تنگی روزنه رزق آدمیان موثرند!
برخی خواب ها رزق را پس میزنند!
باورتان می شود عدم مدیریت زمان خواب، میتواند خفت رزق مقدر ما را سفت کند؟
باورتان می شود گرفتن ناخن در زمانی خاص(جمعه)، میتواند سبد رزق مادی و معنوی ما را پر و پیمان کند؟!
خواب خواب است اما اگر زمان خواب، درست مدیریت نشود، مسیر رزق مقسوم آدمی را مسدود می کند.
خواب قیلوله، خواب بین الطلوعین، چه فرقی دارند با هم؟
چرا حضرات معصومین- درود خدا بر ایشان- نسبت به هر دو زمان حساس بودند. در یکی حتما بیدار بودند و در یکی، اگر می توانستند می خوابیدند.
سر مساله، در این نکته باریک تر ز مو نهفته است که در پاره ای از آنات، وقایعی در ملکوت عالم دنیا به وقوع می پیوندد که در سعه و ضیق روزی انسان نقش دارد.
این سخن در نگاه نخست، اگر نگوییم خرافی، اندکی غیرواقعی می نُماید. اما واقعیت این است که در گردونه گیتی، قوانین پیدا و ناپیدایی بسیاری است که بدون اجازه من و شما در متن زندگی ما جاری می شوند.
شاید هیچ وزیر بهداشتی، علت کثرت مرگ ناگهانی را در شیوع فحشاء، رصد نکند اما صادق مصدق که از غیب خبر داده، این دو پدیده را موثر بر هم و متاثر از هم می داند که فرموده است: اذا ظهر الزنا من بعدی کثر موت الفجاء[تحف العقول، ص 85، ح 127].
دانستن یا ندانستن این قوانین، لطمه ای به ماهیت قانون و سنت تغییرناپذیر چرخه هستی نمی زند.
دانش دنیا، هنوز به کنه کثیری از این حقایق راه نیافته است. اما آیا هر چه به تور دانش دین شکار نشود محکوم به عدم است؟
چه ارتباطی است بین بیداری در “بین الطوعین” و “توسعه رزق"؟
نمی دانیم اما چون از نص و نقل(آیات و روایات) سند مستند و حجت موجه در دست داریم، پس مثل برخی روشنفکرمآب ها، یکسره، اوراق حقیقت را به آب انکار نمی شوییم.
سر مساله، در این نکته باریک تر ز مو نهفته است که در پاره ای از آنات، وقایعی در ملکوت عالم دنیا به وقوع می پیوندد که در سعه و ضیق روزی انسان نقش دارد.
بیش از این، بسط کلام ندهم در مقدمه این مقال. بگذارید یکسره بروم سراغ اصل سخن. نخست آیتی بیاورم برایتان از قرآن و در ذیلش روایتی از معصوم. تا کام جانتان شکربار شود از شهد این معارف ناب.
در کریمه چهارم سوره مبارکه ذاریات می خوانیم: فَالْمُقَسِّماتِ أَمْرا.[سوگند به کسانی که کارها را تقسیم می کنند].
با خواندن این آیه، بی درنگ این سوال در ذهن و زبان آدمی نقش می بنند که براستی تقسیم کنندگان امور کیانند؟
اتفاقا ابن الکواء، آن خوارج معروف که در تاریخ مشهور است به طرح سوالات مبهم، همین سوال را از محضر امیر اهل ایمان پرسید.
حضرتش فرمود: منظور فرشتگان الهی اند.
این سوال و جواب را مرحوم امین الاسلام طبرسی در مجمع البیان آورده است.(ج9، ص230)
اما این فرشتگان الهی مقسم و مامور انجامی چه کاری هستند؟
جواب این سوالات را با علم بشری نمی توان داد. پس ناگزیر باید رفت سراغ زلال چشمه هایی که به یم بی کرانه علم خدا راه دارند. پیشوایان پاک.
صاحب تفسیر روایی البرهان، در ذیل تفسیر این شریفه، روایتی آورده است از امام به حق ناطق، حضرت صادق-درود خدا بر وی- بدین نقل:
قَالَ الصَّادِقُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً، قَالَ: «الْمَلَائِكَةُ تُقَسِّمُ أَرْزَاقَ بَنِی آدَمَ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ، فَمَنْ نَامَ فِیمَا بَیْنَهُمَا نَامَ عَنْ رِزْقِهِ».
در این حدیث گفته شده است که این فرشتگان، ارزاق آدمیان را از طلوع فجر تا طلوع خورشید در میان ابنای بشر تقسیم و توزیع می کنند. هر کس در این وقت شریف، خواب بماند، روزی از کفش خواهد رفت.
همچنین اهل تفسیر در ذیل آیه 57 سوره بقره «و أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى؛ و ما بر شما من و سلوی فروفرستادیم» گفته اند: زمان نزول این دو مائده آسمانی، بین الطلوعین بوده است. بین الطلوعین همان زمانی است فضای آسمان به اصطلاح عوام، گرگ و میش است یعنی حدودا تا یک ساعت و نیم پس از اذان صبح.
همینطور در ذیل آیه: وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ سَبِّح بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالعَشیّ وَ الإِبکار؛ پس صبر كن كه وعده خدا حقّ است و براى گناهت آمرزش بخواه و ستایشگر پروردگارت در شامگاهان و بامدادان باش.(غافر، آیه 55) در تفاسیر آمده است که مقصود از «الإبکار» همان بین الطلوعین است.(مجمع البیان، ج8، ص821)
مجامع روایی را اگر بنگرید انبوهی حدیث درربار خواهید یافت در فضایل بیداری بین الطلوعین. آنچه گفته شد تنها مشتی است نمونه خروار.
شاید روزی دانش بشر به اسرار این زمان پی برد تا آن روز تنها یک راه برای کشف این حقیقت وجود دارد و آن اینکه، انسان پا در میدان تجربه بنهد تا نتایج و آثار عینی اش را لمس کند.
نویسنده: شکوری
منبع : tebyan
بیتفاوتی در خانواده
خانواده جلوۀ لطف و رحمت الهی است. هم چنان که خداوند در قرآن کریم دربارۀ حضرت ایوب می فرماید: وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ[1]؛ «خانواده اش و مانندشان را با آنان به او بخشیدیم [تا] رحمتی از سوی ما [به او] و تذکّری برای خردمندان [باشد، که ما با هر صاحبِ ایمان و صبری این گونه رفتار می کنیم].» رسول خدا(ص) ضمن روایت ارزش مندی باایمان ترین مردم را این گونه معرفی می فرماید: «اَحسَنُ النّاس ایماناً اَحسَنَهُم خُلقاً وَاَلطَفَهُم باَهلِه وَاَنا اَلطَفَکم باَهلی[2]؛
مؤمن ترین مردم کسی است که اخلاقش نیکوتر باشد و نسبت به خانواده اش از همه مهربان تر قلمداد شود. بدانید که من از همۀ شما نسبت به خانواده ام مهربان تر هستم.» تحقق زندگی مسالمت آمیز و پیوندی عاشقانه و رفتاری حکیمانه در کانون خانواده، از اهداف والای فرهنگ اسلامی است و کسی که به این حقیقت با دقت و از منظر عقل بنگرد و آن را به کار گیرد، انسانی متدیّن و متعهد است. در مقابل کسانی که این واقعیت را نادیده می گیرند، بدون شک از مراتب ایمان و تقوای الهی بهره ای نبرده اند و نسبت به ارزش های اخلاقی بی تفاوت هستند. شایسته است در بحث از بی تفاوتی نسبت به خانواده، رابطه و تعامل با همسر، والدین و فرزندان را مورد اشاره قرار داد. بی تفاوتی نسبت به همسر
انسان نباید در مقابل غم و ناراحتی دیگران و به خصوص کانون خانوادۀ خود بی تفاوت باشد، چراکه این بی تفاوتی دور از اخلاق الهی و انسانی است. حتی حیوانات هم در مقابل هم نوعان خود بی تفاوت نیستند. در حقیقت حیوانات هم از روی غرایز فطری خویش به این معنا هدایت می شوند که درد و رنج دیگران را جبران کنند.
بنابراین هر انسانی باید به ندای درون خویش گوش داده و از این موهبت ـ یعنی عدم بی تفاوتی در مقابل هم نوع ـ خود و دیگران را بهره مند نماید. زیرا بی تفاوتی موجب محرومیّت انسان از فیوضات الهی می شود؛ محرومیّتی که طبق فرموده قرآن کریم ظلم به نفس است([3]) و ظلم و ستم، خود موجب دوری از مقام قرب الهی است.
سیرۀ امیرمؤمنان علی(ع) در زندگی
وجود مبارک امیرمؤمنان علی(ع) بعد از رسول خدا(ص) بهترین و والاترین بندگان خدا و اسوه و الگوی کاملی برای نیل به سعادتِ دنیا و آخرت است. امام متقین، علی(ع) هیچ گاه در زندگی نسبت به احدی بی تفاوت نبودند. این مطلب از خطبۀ آن حضرت خطاب به اصحاب خود اثبات می شود. ماجرا از این قرار بوده که مهاجمی از دشمنان، خلخالی از پای زنی یهودی می کشد، ولی یاران و اصحاب حضرت به دفاع و مقابله با دشمنان نمی پردازند. بدین سبب امیرمؤمنان علی(ع) اصحاب خویش را توبیخ کرده و می فرمایند: اگر کسی از این غصه بمیرد، ملامتی بر او نیست.
در فرازی از این خطبه ماندگار می خوانیم:
«وَلَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کانَ یَدْخُلُ عَلَی الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَالْأُخْرَی الْمُعَاهِدَةِ فَینْتَزِعُ حِجْلَهَا وَقلْبَهَا وَقَلَائِدَهَا وَرِعاثَهَا مَاتُمْنَعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَالِاسْتِرْحَام ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَانَالَ رَجُلاً مِنْهُمْ کَلْمٌ وَلَا أُرِیقَ لَه دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً([1])؛ به من خبر رسیده مهاجمی از آنان بر زن مسلمان و نیز زنی که در پناه اسلام است، تاخته و خلخال و دست بند و گردن بند و گوشوارۀ او را به یغما برده و آن بینوا در برابر آن غارت گر، جز کلمۀ استرجاع و طلب دل سوزی راهی نداشته است. آن گاه این غارت گران با غنیمت بسیار بازگشته، درحالی که یک نفر از آن ها زخمی نشده و احدی از آنان به قتل نرسیده است. اگر بعد از این حادثه مسلمانی از غصّه بمیرد، جای ملامت نیست؛ بلکه مرگ او در نظر من شایسته است.»
آری! امیرمؤمنان علی(ع) در همۀ امور مسلمانان، به ویژه نسبت به دین و هدایت مردم، و نیز به یتیمان، فقیران و بیوه زنان، و هم چنین به امور حکومتی، اقتصادی و بیت المال مسلمانان و حتی اهل کتاب بی تفاوت نبودند و در قبال اجتماع و مردم زمان خویش احساس وظیفه می کردند. ایشان همواره مدافع حقوق عموم مردم بودند و کارگزاران حکومت را زیر نظر داشته و اموال آنان را حساب رسی می کردند. در گسترۀ عدالت علی(ع) هیچ یک از مأموران دولتی و کارگزاران، اجازۀ رانت خواری و چپاول گری نداشتند. حضرت خطاب به یکی از کارگزاران خود فرمود:
«أَمَّا بَعْدُ: فَقَدْبَلَغَنِی عَنْکَ أَمْرٌ إِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّکَ وَعَصَیْتَ إِمَامَکَ وَأَخْزَیْتَ أَمَانَتَکَ بَلَغَنِی أَنَّکَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَیْکَ وَأَکَلْتَ مَا تَحْتَ یَدَیْکَ فَارْفَعْ إِلَیَّ حِسَابَکَ وَاعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ وَالسَّلَام([2])؛ اما بعد، خبر انجام کاری به وسیله تو به من رسیده است؛ که اگر آن را انجام داده باشی، پروردگارت را به خشم آورده و امام خویش را نافرمانی نموده و در امانت خیانت کرده ای! به من خبر رسیده که محصولات زمین را برده و آن چه زیر دو پایت بوده، برگرفته و هرچه از بیت المال در اختیار داشتی، خورده ای. حسابت را پیش من فرست و معلومت باد که حساب رسی خداوند از حساب رسی مردم بزرگ تر است. والسلام.»
ایشان در فراز دیگری از سخنان خود برای حفظ بیت المال مسلمانان فرمودند:
«أَدِقُّوا أَقْلَامَکُمْ وَقَارِبُوا بَیْنَ سُطُورِکُمْ وَاحْذِفُوا عَنِّی فُضُولَکُمْ وَاقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِی وَإِیَّاکُمْ وَالْإِکْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِینَ لَاتَحْتَمِلُ الْإِضْرَار([3])؛قلم های خود را نازک کنید و سطرها را نزدیک به هم گیرید و زیادی کلمات را حذف کنید و مقاصد و منظورها را در نظر بگیرید! برحذر می دارم شما را از پرحرفی و پرنویسی؛ زیرا اموال مسلمانان نمی تواند این گونه خسارت ها را تحمل کند.»
——————————————-
[1]. الکافی 5 / 5، باب فصل الجهاد؛ نهج البلاغه «صبحی صالح»: خطبه 27.
[2]. نهج البلاغه: نامه 40.
[3]. الخصال 1 / 310؛ بحارالانوار: 73 / 49، باب102، ح2.
برگرفته از کتاب اسلام دین آسان نوشته استاد انصاریان
بیتفاوتی مصداق بیدینی است
دین، مجموعه مقرراتی از جانب حق تعالی است که برای حفظ آدمی در تمام شئون حیات مادی و معنوی مقرر شده است و در طول تاریخ، پیامبران مرسل و غیر مرسل، معصومین: و اولیا الهی در عمل و تبلیغ آن مجاهدت کرده اند. در این میان، دین اسلام کامل ترین و جامع ترین ادیان شمرده می شود. در بیان ارزش دین اسلام همین بس، که خداوند حکیم می فرماید:
إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ[1]؛ «مسلّماً دین نزد خدا فقط اسلام است[؛ اسلامی که در قرآن تجلی دارد]، اهل کتاب [چه یهود چه نصاری، دربارۀ آن] به نزاع و کشمکش برنخاستند مگر پس از آن که [به وسیلۀ تورات و انجیل در بارۀ حق بودنش] به آگاهی و یقین رسیده بودند، سبب [این نزاع و کشمکش، که مانع پذیرفتن اسلام از جانب آنان شد] خوی تجاوزگری، حسد و فساد بین خودشان بود. آنان که منکر آیات حق شوند [محکوم به محاکمه در قیامتند؛] خداوند حساب رسی سریع است.»
این آیۀ شریفه، صریح ترین آیه ای است که به بیان حقّانیّت و جامعیّت دین اسلام می پردازد. بر این اساس، روگردانی از دین اسلام در حقیقت روگردانی از خداوند است و روگردانِ از حضرت حق، دچار ذلّت دنیا و عذاب آخرت می شود. بنابراین شایسته است که تمامی انسان ها متدیّن به دین مبین اسلام باشند. چراکه بی دینی مایه خسران و عذاب الهی است. از آن جا که در سخنان معصومین: شخص بی تفاوت، بی دین معرفی شده است؛ می توان یکی از آثار بی تفاوتی را بی دینی قلمدادکرد. رسول اکرم(ص) در حدیث گهرباری فرمودند:
«مَنْ أَصْبَحَ لَایهْتَمُ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیسَ بِمُسْلِمٍ»([2])؛
هم چنین حضرت در روایت مشابه دیگری فرمودند:
«مَنْ أَصْبَحَ لَایهْتَمُ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیسَ مِنْهُمْ وَمَنْ سَمِعَ رَجُلاً ینَادِی یا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یجِبْهُ فَلَیسَ بِمُسْلِمٍ»([3]).
ایشان در این دو روایت انسان بی تفاوت را بی دین معرفی کرده اند. ممکن است فرد بی تفاوت اهل نماز و روزه و ادای فرایض و واجبات الهی هم باشد، اما از این جهت که نسبت به امور مسلمانان و اجتماع خویش بی تفاوت است، پیامبر(ص) این فرد را بی دین می نامند.
روزی درویشی خانقاه را ترک کرد و به مدرسه آمد. (می دانیم که مسلک درویشان عموماً این گونه است که نسبت به مسائل پیرامون خود بسیار بی تفاوت هستند و اگر هم اتفاقی برای کسی رخ دهد، می گویند هرچه از دوست رسد نیکو است. البته این سخن ارزش مندی است، اما همه چیز از دوست نمی رسد!!) سعدی علت آمدن او به مدرسه را پرسید. درویش جواب داد: از بی تفاوتی در خانقاه خسته شدم… .
صاحب دلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود؟
تا اختیار کردی از آن این رفیق را؟
گفت آن گلیم خویش به در می برد ز موج
وین سعی می کند که بگیرد غریق را…
کسی که تمام استعدادهای خود را به کار می گیرد تا دردی از مردم دوا کند، او انسان واقعی است؛ اما شخصی که نسبت به حال مردم بی تفاوت باشد، شخصی بی دین و محروم از رحمت الهی است.
[1]. آل عمران(3): 19.
[2]. الکافی: 2 / 163، ح1؛ بحارالانوار: 71 / 337، ح116؛ «کسی که صبح کند و اهتمام به امور مسلمانان نورزد، مسلمان نیست.»
[3]. الکافی: 2 / 164، ح5؛ بحارالانوار: 71 / 339، ح120؛ «کسی که صبح کند، درحالی که به امر مسلمانان توجه و اهتمامی نداشته باشد، از اسلام هیچ بهره ای نبرده است و هرکه شاهد فریادخواهی و کمک خواهی مردم باشد که مسلمانان را به یاری می خواند، پس پاسخی به او ندهد، از مسلمانان نیست.»
برگرفته از کتاب اسلام دین آسان نوشته استاد انصاریان
رمزی که انسان را با امام حسین(علیه السلام) محشور می کند
چرا سورهٔ مبارکهٔ فجر چنین پیوند محکمی با امام حسین علیه السلام دارد؟ تا جایی که انس با این سوره و مداومت بر تلاوتش، مقام عظیم و درجه بهشت را به ارمغان می آورد! امام صادق (علیه السلام) فرمود: “هر کس در خواندن سوره فجر مداومت داشته باشد، با امام حسین علیه السلام در درجه اش در بهشت خواهد بود” (تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، استرآبادی، علی، تصحیح حسین استاد ولی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، 1409 ق) اهل بیت عصمت علیهم السلام، راز این پیوند را در آیات پایانی سوره نشانی داده اند. از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده اند که: «اقرءوا سورة الفجر فی فرائضکم و نوافلکم، فإنها سورة الحسین بن علی ” “سورهٔ فجر را در نمازهای واجب و مستحبتان بخوانید، زیرا این سوره، سوره حسین بن علی (علیهما السلام) است.” یکی از حاضران (ابو اسامه) پس از بیان امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: چگونه این سوره، سوره امام حسین (علیه السلام) شده است؟ حضرت فرمود: مگر این بخش از آیه و کلام خداوند را نشنیده اید که می فرماید: “یا أیتها النفس المطمئنة ارجعی إلی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی ” این آیه درباره حسین بن علی علیهماالسّلام است؛ چرا که آن بزرگوار صاحب نفس مطمئنه بود و از خدا راضی بود و خدا نیز از او راضی بود، و یاران آن بزرگوار از خاندان محمد (صلی الله و علیه و آله) از خداوند راضی بودند و خداوند نیز از آن ها راضی بود، و این سوره فقط درباره حسین بن علی و شیعیان او و شیعیان آل محمد (صلی الله و علیه و آله) می باشد.” (البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، هاشم بن سلیمان، ج 5، ص: 658)