مهدی شناسی(۱۴)
..و موضع الرسالة…
زیارت جامعه کبیره
ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﯾﮏ ﺳﺨﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ:«ﺇِﻥَّ ﺍﻟْﺈِﻧﺴَﺎﻥَ ﺧُﻠِﻖَ ﻫَﻠُﻮﻋًﺎ. ﺇِﺫَﺍ ﻣَﺴَّﻪُ ﺍﻟﺸَّﺮُّ ﺟَﺰُﻭﻋًﺎ، ﻭَﺇِﺫَﺍ ﻣَﺴَّﻪُ ﺍﻟْﺨَﻴْﺮُ ﻣَﻨُﻮﻋًﺎ» (ﻣﻌﺮﺍﺝ/21-20)
ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﺛﺮﻭﺗﯽ،ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ،ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ. ﺩﺭﯾﻎ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﺍﯾﻦ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ.ﻃﺒﯿﻌﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺪﯼ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ؛
ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻣﺬﻣﺖ ﻣﯽﺷﻮﺩ؟
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﭼﻨﯿﻦ ﺧﻠﻘﺘﯽ ﺩﺍﺩ.
ﺩﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﻣﻦ ﺗﻮﭖ ﺭﺍ ﭘﺎﺱ ﻣﯽﺩﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ.ﭘﺎﺱ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺗﻮﭖ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ؟!
ﺍﯾﻦ ﺧﻄﺎﯼ ﻫﻨﺪ ﺍﺳﺖ.ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺷﻮﺕ ﮐﻨﯽ. ﺣﺴﺎﺏ ﺷﺪﻩ ﻫﻢ ﺷﻮﺕ ﮐﻨﯽ و از خودت دورش کنی.
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﺧﺼﻠﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣا ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻢ ﺩﻭﺭ ﮐﻨﯿﻢ.
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻞ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯ ﻣﯽﮔﯿﺮﯾﻢ.
ﻣﺜﻞ ﺑﻮﮐﺴﺮﯼ ﮐﻪ به او ﮐﯿﺴﻪ ﺑﻮﮐﺲ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ.ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﺪ؟ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﺩ!؟
ﻧﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﺰﻥ!
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻗﻮﯼ ﮐﻨﺪ. ﻫﻤﯿﻦ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﺸﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﮑﻨﺪ.
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻢ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ ﻭﯾﮋﮔﯽﻫﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺩﻩ.ﻭﯾﮋﮔﯽ ﺟﻬﻞ،ﻭﯾﮋﮔﯽ ﺑﺨﻞ و…
ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻭﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺭﺷﺪ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ.
ﺍمام زمان علیه السلام ﺗﻌﺎﻟﯿﻤﯽ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﺗﻦ ﺩﻫﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ،ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻏﻨﭽﮕﯽ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﺷﮑﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
مهدی شناسی(۱۳)
…و موضع الرسالة…
زیارت جامعه کبیره
ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻭ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺷﮑﻔﺘﻦ ﻏﻨﭽﻪﻫﺎ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﻧﺴﯿﻢ ﺍﺳﺖ.ﭘﺲ ﻧﺴﯿﻢ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻣﻮﺿﻊ ﺍﻟﺮﺳﺎﻟة.
اﯾﻦ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺍﯾﻦ ﻧﺴﯿﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ.
ﺷﮑﻮﻓﻪﻫﺎ ﮐﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ؟ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻮﻩ ﺷﻮﻧﺪ.ﮐﯽ ﻣﯿﻮﻩ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ؟ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ؟
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺩﯼ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺗﻠﻘﯿﺢ ﻭ ﮔﺮﺩ ﺍﻓﺸﺎﻧﯽ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﮕﯿﺮﺩ.
ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺑﻪ ﺛﻤﺮ ﻧﺸﺎﻧﺪﻥ ﺷﮑﻮﻓﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺑﺎﺩﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ.
ﺍﯾﻦ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺍﺻﻼ ﻣﺎﻧﻊ ﺗﺎﺑﺶ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻫﻢ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ.ﮐﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ؟ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺒﺎﺭﻧﺪ ﮐﯽ ﻣﯽﺑﺎﺭﻧﺪ؟
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻭﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭﻭﺭ ﻧﻤﯽﺷﻮﻧﺪ؟ﺑﺎﺩﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺭﻭﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ «ﻭَ ﺃَﺭْﺳَﻠْﻨَﺎ ﺍﻟﺮِّﻳﺎﺡَ» (ﺣﺠﺮ/22)
اگر غنچه باید بشکفد تا رنگ و بویی داشته باشد،آیا نباید غنچه ی وجود انسان شکفته شود؟
خداوند رسالت شکفتن انسان ها را بر دوش امام مهدی علیه السلام قرار داده.یعنی ما آدم ها بدون ایشان غنچه ای هستیم که گل نمی شود.
بدون ایشان ابر هستیم ولی نمی باریم،تیغ هستیم ولی نمی بریم.یعنی هیچ خاصیتی نداریم.
شاید ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻣﺎ ﭼﻪ ﺣﺎﺟﺘﯽ ﺑﻪ امام زمان ﺩﺍﺭﯾﻢ؟ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻏﻨﭽﻪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺣﺎﺟﺘﯽ ﺑﻪ ﻧﺴﯿﻢ ﺩﺍﺭﻡ؟
ﺍﮔﺮ ﻧﺴﯿﻢ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺷﮑﻔﺘﻪ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻋﻄﺮ ﻭ ﺑﻮﯾﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ.
ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥﻫﺎ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻡﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻏﻨﭽﻪ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻏﻨﭽﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ.
ﻫﯿﭻ ﻋﻄﺮ ﻭ ﺑﻮﯾﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻨﺪ.
ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺍﺣﺘﯿﺎﺟﯽ ﺑﻪ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﺷﮑﻮﻓﻪﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺍﺣﺘﯿﺎﺟﯽ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﻭ ﮔﺮﺩ ﺍﻓﺸﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﻡ.
ﺍﯾﻦ ﻣﺜﻞ ﺁﻥ ﺍﺑﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽﺑﺎﺭﻡ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺭﺍﻥ می شوم.
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﺩﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺩﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ پس ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﺭﻭﺭ ﺑﮑﻨﻨﺪ…
ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ نسیم ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﻫﯿﻢ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ برﺳﯿﻢ.
ﮔﻔﺘﻪ اند ﻧﻔﺤﺎﺗﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﯽﻭﺯﺩ. مثلا ﻣﺤﺮﻣﯽ ﻣﯽﺁﯾﺪ و ﻧﺎﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺳﺮ ﺯﺑﺎﻥﻫﺎ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ.
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ خود را ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ ﺷﮑﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ.
ﺷﻤﺎ ﻏﻨﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﯿﺎﻭﺭ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﺴﯿﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ بده. ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺷﮑﻔﺘﻪ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ.
ﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺑﮑﺸﺎﻓﯽ ﻭ ﺑﺎﺯﺵ ﮐﻨﯽ ﻭﻟﯽ ﭼﻬﺮﻩﯼ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ.
ﺁﺩﻡﻫﺎ هم ﺑﺪﻭﻥ امام زمان ﻣمکن است ﯾﮏ ﺷﮑﻔﺘﮕﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﺟﻠﻮﻩﺍﯼ ﻧﺪﺍرند.
ﺍﺻﻼ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﮑﻔﺘﮕﯽ،ﺁﻥﻫﺎ ﺭﺍ از جلوه می اندازد!
مهدی شناسی(۱۲)
…و موضع الرسالة…
زیارت جامعه کبیره
ﯾﮏ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﻪ ﺻﺪﻫﺎ،ﻧﻪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ،بلکه ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻤﻊﻫﺎﯼ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﮑﻨﺪ.ﭼﺮﺍ؟ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﭼﻮﻥ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﻮﺿﻊ ﺍﻟﺮﺳﺎﻟة.
ﺭﻭﺷﻨﯽ ﺷﺎﻥ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩ.
ﺁﻥ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪﯼ ﺩﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻮﺭ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﺭﻫﻨﻤﻮﻥ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ.
ﺩﯾﻦ ﻫﻨﺮﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﯾﮑﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺴﻠﻂ ﻣﯽﮐﻨﺪ؛ﺑﺮﺧﻼﻑ ﻋﻠﻢ.
ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻋﻠﻮﻡ ﺗﺠﺮﺑﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﺴﻠﻂ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﺴﻠﻂ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺴﻠﻂ ﻧﺒﺎﺷﺪ.
ﻤﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽﺭﻭﯾم ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﯾﮏ ﻣﺪﺭﮐﯽ ﻣﯽﮔﯿﺮﯾم.ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﯿم.ﻣﻨﺼﺒﯽ ﺑﻪ ﻤﺎ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺩمان ﺑﺮ ﺧﻮﺩمان ﻣﺴﻠﻂ ﻧﺒﺎﺷیم ﺑﺮ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﺴﻠﻂ ﺷدیم.
یک ﺯﯾﺮ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭیم.ﭼﻮﻥ ﺑﺮ ﺧﻮﺩمان ﻣﺴﻠﻂ ﻧﯿﺴﺘیم،ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﺯﯾﺮ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻤﺎ ﻗﺎﻣﺖ ﺧﻢ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﺗﻤﻠﻘﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﯾﮏ ﺷﺒﻪ ﺳﺎﻗﻂ ﻣﯽﮐﻨیم.
ﺑﯽ ﺟﻬﺖ ﻗﻠﻤمان ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻣﯽﭼﺮﺧﺪ.
ﺑﯽ ﺟﻬﺖ ﮔﻮﺷﯽ ﺗﻠﻔﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﯽﺩﺍﺭیم و ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﺁﺑﺮﻭ ﻭ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨیم.
ﭼﺮﺍ؟ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺩمان ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻣﺴﻠﻂ ﻧﯿﺴﺘیم. ﻫﻨﺮ ﺩﯾﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩمان ﻣﺴﻠﻂ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﺍﻭ ﺧﺪﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻋﻠﯽ علیه السلام ﻭﻟﯽ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪ ﭼﻮﻥ ﺑﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺴﻠﻂ ﺍﺳﺖ…
مهدی شناسی(۱۱)
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة
زیارت جامعه ی کبیره
السلام علیکم یا اهل بیت يعنی ای کسانی که اهلیت شما به خاطر بیت است،شما از بیت پیامبرید و این امتیاز کمی نیست.
گل سرخ در شهر ما هم به عمل می آید ولی عطر و بویی که همین گل سرخ در قمصر دارد در شهر ما ندارد.چون فضا و آب و هوا و خاک آن جا کاملا مناسب و مساعد است برای این گل.به همین خاطر،گل و گلاب قمصر معروف می شود نه جای دیگر.
اهل بیت هم همین طور هستند.اگر اهلیت و شایستگی هایی دارند به خاطر بیت پیامبر است.چون در دامن پیامبر پرورش یافته اند.بنابراین این بیت برای ما مقدس است.ما حتی در و دیوار مسجد النبی را که بیت پیامبر بوده است می بوسیم و این ریشه در عاشقی دارد.پس اهل این بیت که دیگر جای خود دارد.
کلمه ی نبوت از ریشه ی نبأ است. وقتی میگوییم اهل بیت النبوة یعنی خبرهای مهمی پیش اهل بیت هست.
و اهل نبوت انسان های باخبری هستند و خبرهای مهمی از دنیا و آخرت و گذشته و آینده نزد آنهاست.
یک نمونه از خبرهای مهمی که از امیرالمومنین علی علیه السلام در کتاب الفتن آورده شده پیش بینی داعش است.
ایشان فرموده اند:یک روزی می آید که شما پرچم های سیاه می بینید و مبادا با قلم و قدمتان از آن ها حمایتی داشته باشید.
دل های آن ها دل نیست آهن است.جنین را از رحم مادر بیرون کشیده و سر می برند.برابر طفل،سر پدر و مادرش را می برند.
روی پرچمشان دولت اسلامیه و لا اله الا الله نوشته اما اهل حق نیستند.
طبق پیش بینی حضرت یک روزی این ها به جان هم می افتند و یکدیگر را تار و مار خواهند کرد.
این گونه خبرهای مهم نزد اهل بیت است که توجه به آن ها موجب سعادت و بی توجهی به آن شقاوت ابدی را در بر دارد.
مهدی شناسی(۱۰)
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة
زیارت جامعه کبیره
عرب ها به رود دجله در عراق سلام می گویند.شاید به خاطر سلامت طبع آبش باشد.دجله آب است و مایه حیات و سرسبزی است و آبادانی می آورد.
تمدن های بزرگ هم کنار رودهای بزرگ اتفاق افتاده اند.
سلام نام خدا هم هست.خدا هم همین طور است.هر کجا باشد مایه سرسبزی و نشاط است.
هر کجا دیدیم آدم ها افسرده و خشکند میفهمیم که پای خدا در میان نیست و یک جاهایی فرمان خدا را زیر پا گذاشته اند.
یک معنای دیگر سلام،صلح و آشتی است.هر کجا خدا باشد صلح است.هر کجا دعوا و درگیری بود یعنی خدا نیست و فراموش شده است.
السلام علیکم که به اهل بیت می گوییم هم این بارها را با خود دارد.
یعنی سراپای شما صفاست.
یعنی سخن شما،سکوت شما،روش و منش شما هر چه هست مانند آن دجله مایه ی حیات است.