مبانی نظام تربیتی صحیفه سجادیه
برای پاسخ دادن به این پرسش، نخست مفهوم «مبانی» تعریف میشود. سپس به برخی از مهم ترین مبانی تربیتی صحیفه سجادیه میپردازیم که امام سجاد علیه السلامبا بهره گیری از آنها به اصلاح و تربیت مردم پرداخته است.
به نظر برخی نویسندگان، مبانی تعلیم و تربیت از موقعیت آدمی و امکانات و محدودیت هایش و نیز از ضرورتهایی که حیاتش همواره تحت تأثیر آنهاست، بحث میکند. بعضی دیگر، مبنا را مترادف با اصل دانسته و در تعریف اصل، همان تعریف مبنا را آورده اند. پس نمونههایی از مبانی را به عنوان اصول برشمرده اند. البته بهتر است در علم تعلیم و تربیت، مبانی را این گونه تعریف کنیم: «مجموعه قانون مندیهای مربوط به ویژگیهای
علوم کاربردی هستند.
در صحیفه سجادیه، گرچه برخی مطالب به شکل دعا از سوی امام سجاد علیه السلامصادر شده است، ولی به روشنی، مبانی و اصول تربیتی اسلام از آنها استنباط میشود. در ادامه، با بررسی صحیفه سجادیه، موارد مهم این مبانی را بررسی میکنیم.
۱. خوددوستی (حب ذات)
یکی از ویژگیهای فطری انسان که از جمله مبانی تربیتی در صحیفه سجادیه نیز به شمار میآید، انگیزه «خوددوستی» است. خوددوستی به این
معناست که انسان در مرتبه ذات نفس، خویشتن خویش را دوست دارد. بنابر نظر محمد قطب، نخستین و اصلی ترین گرایشی که با اراده خدا در نهاد انسان قرار داده شده، خوددوستی است. وی میافزاید خوددوستی، کششی است که انسان را به کار و تلاش امیدوار میکند و سبب میشود انسان برای سعادتش بکوشد. اگر این خوددوستی نبود، انگیزه ای نبود که انسان را به حرکت وادارد.
«حب ذات» یا خوددوستی به صراحت در صحیفه سجادیه عنوان نشده است، ولی به صورتهای مختلف در بعضی از دعاها به آن اشاره شده است. برای مثال، در دعای هفتم صحیفه، حضرت به هنگام کار دشوار و دل آزار یا پیشامدهای سخت یا غم و اندوه میفرماید:
یا مَن تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الَمکارهِ، وَ یا مَن یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدائد، وَ یا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنَهُ المَخرَجُ اِلی رَوْحِ الفَرَج.
ای آن که گرههای ناگواریها به دست او باز میگردد و ای آن که تیزی و برندگی سختیها به او کند و شکسته میشود و ای آن که رهایی یافتن از گرفتاریها و رفتن به سوی آسایش و گشایش و خوشحالی، از او درخواست میگردد.
دعاهایی که امام در آن درخواست رفع تنگ دستی میکند، غیرمستقیم به
این مضمون اشاره دارد:
وَ لا تَفْتِنِّی بالاِسْتِعانَةِ بِغیرِکَ اِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لا باْلخُضُوعِ لِسُؤالِ غَیرِکَ اِذَا افْتَقَرْتُ.
و مرا چون بیچاره شوم، به یاری خواستن از غیر خود، و چون فقیر گردم، به فروتنی برای درخواست از غیر خویش، آزمایش مفرما.
همچنین درخواستهایی که امام در مورد سعادت، کمال، قدرت، نعمت و مانند آن از خداوند دارد، همه برخاسته از خوددوستی است و اینکه انسان همیشه به دنبال خوبیها بوده و از ناراحتیها و سختیها گریزان است. پس این ویژگی، امری فطری است و به خودی خود، مطلوب است.
اساسا گرایش خوددوستی، خاستگاه تمام گرایشهای دیگر است. به بیان استاد مصباح یزدی، حتی گرایش به خدا و محبت به خدا نیز در این گرایش نهفته است و از رهگذر حب ذات یا خوددوستی، ناآگاهانه نقش خود را ایفا میکند و سبب میشود انسان به مقاصد عالی برسد. البته این مرحله از خدا دوستی، ابتدایی ترین مرحله آن به شمار میرود و مراحل بالاتر که معرفت شهودی است، با آگاهی کامل تر همراه است.
بنابراین، خوددوستی را باید یکی از ویژگیهای مهم انسان دانست که خاستگاه رفتارهای انسانی اوست. خوددوستی، غریزه ای است که اگر به آن توجه شود و در مسیر درستی هدایت شود، منشأ عزت خواهی، کمال جویی
و سعادت مندی میشود. در مقابل، اگر به انحراف کشانده شود، روح استکبار و سرکشی بر انسان چیره میشود و به رفتارهای ناپسندی مانند خودخواهی، خودبرتربینی و آزمندی میانجامد.
۲. کمال جویی
یکی دیگر از مبانی تربیتی و ویژگیهای انسان در صحیفه سجادیه، کمال جویی است. انسان کمال جو، به دنبال نوعی افزایش کمّی یا کیفی و شکوفایی است و همیشه میکوشد کامل ترین مرتبه از هر کمالی را به دست آورد تا بهره وجودی اش بیشتر شود.
الف) دسته بندی کمال انسانی
امام سجاد علیه السلام در دعاهای فراوانی از صحیفه سجادیه به ویژگی کمال جویی اشاره کرده است که با بررسی آنها، در مجموع، دو دسته کمال را میتوان در نظر گرفت.
یک کمال مادی
امام سجاد علیه السلام در دعایی میفرماید: «اَلّلهُمَّ اسقِنا سَقْیًا… تُکمِلُ لَنا بِهِ طَیِّباتِ الرِّزْق؛ بار خدایا، ما را به گونه ای سیراب کن که روزیهای پاکیزه را برای ما به کمال برسانی. » همچنین میفرماید: «اَکْمِلْ لی بها خَیرَ الدُّنیا وَ الاخِرَةِ؛ به
وسیله آن راه (یا آن محبت به خدا)، خیر و خوبی دنیا و آخرت را برایم کامل گردان».
دو کمال معنوی
امام سجاد علیه السلام در فرازهایی از کلامش در مقام درخواست کمال معنوی مانند: کمال ایمان، یقین، نیت، عمل و طاعت میفرماید:
اَلّلهُمَّ… بَلِّغْ بایِمانی اَکْمَلَ الایمانِ، وَ اجْعَلْ یَقینی اَفْضَلَ الیَقینِ، وَ انْتَهِ بِنِیَّتی اِلی اَحْسَنِ النِّیّاتِ… وَ اَتمِمْ عَلَیْنا باسْتِکْمالِ طاعَتِکَ فِیهِ المنَّةَ.
بار خدایا! ایمانم را به پایه کامل ترین ایمان برسان و باورم را برترین باورها قرار ده و نیتم را به نیکوترین نیتها برسان… و به وسیله کامل کردن طاعت و فرمان بری ات در آن، نعمت را بر ما کامل ساز.
کمالهایی که در این دعاها آمده اند، در واقع، کمالهایی هستند که انسان را به سوی کمال نهایی؛ یعنی «خدا» هدایت میکند. در نظام عقیدتی اسلام، خداوند، کمال مطلق است و از سوی دیگر، انسان حقیقتی است که از اصل خویش؛ یعنی آفریدگارش دور مانده است و میخواهد به آن کمال مطلق برسد. ازاین رو، تا به آن اصل نرسد و به آن مقام دست نیابد، همواره احساس غربت میکند و به هیچ چیز دیگر قانع نیست تا به خدا برسد و آرامش یابد. آرامش انسان تنها زمانی ممکن میشود که به کمال مطلق؛ یعنی
خدا برسد. امام در دعایی در مورد کمال نهایی انسان که همان قرب الهی است، میفرماید:
و رغبت و خواستهام را در آنچه نزد تو است، شوق و دوستی دیدار خویش قرار ده.
مفسران در تفسیر آیه شریفه «إِنَّ اْلإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعًا. » (معارج: ۱۹) گفته اند همین حالت حرص و کم طاقتی انسان، سبب میشود که او در هر امری به کم و اندک قانع نباشد و همیشه در پی بیشترینها و کامل ترینها باشد. به عبارت دیگر، ویژگی ذاتی حرص در انسان، مقدمه کمال یابی و سیرتکاملی است.
نقش مؤثر کمال خواهی در مجموعه نظام تربیتی و به ویژه در بخش راهکارهای تربیتی، در رفتارهای انسان متجلی میشود. بدین صورت که اگر مقدمات رشد و اصلاح این ویژگی در انسان فراهم شود، انسان به دنبال کمالهایی میرود که وی را به خدا نزدیک میکند و فقط خدا را دارای کمال مطلق میداند. اگر این ویژگی به انحراف کشانده شود، منشأ ظهور خصلتهای زشتی چون آزمندی خواهد شد.
ب) ویژگیهای انسان کامل در صحیفه سجادیه
در بحث کمال خواهی توجه به این نکته بایسته است که از ویژگیهای انسان کامل، لابه لای بخشهای صحیفه، فراوان یاد شده است. تفکر در محتوای این گونه دعاها، یکی از بهترین راههای شناخت ابعاد مختلف شخصیت انسان کامل از دیدگاه صحیفه سجادیه است. در ادامه، تنها به برخی ویژگیهای انسان کامل از دیدگاه صحیفه سجادیه اشاره میشود تا نمایی کلی از انسان کامل نشان دهیم و مبانی نظام تربیتی صحیفه را روشن تر ترسیم کنیم.
یک انسان کامل، مشتاق وصال الهی است
و رغبت و میلم را در آنچه (پاداش اخروی) نزد تو است، شوق و دوستی دیدار (رحمت) خویش قرار ده. و مرا از مقامت (مقام منیع و جایگاه بلندت) بترسان و برای لقایت، مشتاق ساز.
دو انسان کامل، بالاترین عشقها را نثار دوست میکند
دلم را برای محبت و دوستی خودت از هرگونه (محبت جز تو) خالی ساز.
سه انسان کامل، آرزوی زندگی گوارا میکند
پس مرا با زندگی گوارا و دل انگیز زنده دار تا آن گونه که میخواهم، آن زندگی نظم پذیرد و آنچه را دوست دارم، در برگیرد؛ یعنی آنچه را نمی پسندی، انجام ندهم و آنچه را نهی کرده ای، مرتکب نشوم.
چهار انسان کامل به حقیقت توحید، ایمان دارد
و دستاویزم به سویت، یگانه دانستن تو است و وسیلهام آن است که چیزی را با تو شریک نساخته و با تو خدایی نگرفته ام.
پنج انسان کامل، هم نوعان خود را دوست دارد و به آنها کمک میکند
و آنان را توفیق ده برای برپا داشتن روش و فرا گرفتن اخلاق نیک خود در سود رساندن به ناتوانانشان و جلوگیری از نیازمندی شان و رفتن نزد بیمارشان و راهنمایی کردن راه جویان و اندرز دادن مشورت کننده شان.
وقتی امام سجاد علیه السلام به عنوان یک انسان نمونه و مظهر کمال، آن گونه داشتن ویژگیهای انسان کامل را از خدای متعال درخواست میکند، ره پویان و شیعیان آن امام که خواهان کمالند، باید برای دست یابی آن ویژگیها بسیار بکوشند.
۳. خداجویی
یکی دیگر از مبانی تربیتی صحیفه سجادیه، انگیزه «خداخواهی و خداجویی» است. این ویژگی به صورت فطری در نهاد همه انسانها وجود دارد. امام سجاد علیه السلامدر نخستین دعای صحیفه سجادیه به فطرت خداجوی انسان اشاره میکند:
به قدرت خود، آفریدگان را آفرید و آنان را به خواست خویش به وجود آورد؛
بی آنکه از روی نمونه ای باشد. سپس آنان را در راه خواست خویشتن روان گردانید و در راه دوستی به خود برانگیخت.
شهید مطهری تأکید دارد که مفاد عبارت آخر دعا این است که تمام این حرکتها و تکاپوی خلق، چه بفهمند و چه نفهمند، در طریق محبت خداست. حتی انگیزه اصلی آن که غیرخدا را میجوید، جست وجوی خداست، ولی در مصداق اشتباه کرده است.
فرمایش امام سجاد علیه السلام درباره خداجویی، در واقع تفسیری است برای سخن قرآن در مورد فطری بودن گرایش خداخواهی که آیه شریفه فطرت بر آن تأکید دارد. خداوند متعال میفرماید:
پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده است. دگرگونی در آفرینش الهی نیست. این است آیین استوار، ولی بیشتر مردم نمی دانند. (روم: ۳۰)
این گرایش و کشش درونی و جذبه معنوی در همه انسان ها، از هر نژاد و قبیله ای و از هر جنسی وجود دارد. همه انسانها حتی بت پرستان مشرک و مادی گرایان از چنین جذبه معنوی و گرایش باطنی برخوردارند و در باطن، ذات خود را به نیروی مرموزی وابسته میدانند و در برابرش کرنش میکنند. دل انسان نمی تواند بدون خدا آرام بگیرد، گرچه در تعیین مصداق،
گاهی به خطا میرود.
دلیل دیگری که در صحیفه نیز تأیید شده، پناه بردن انسان به نیروی مرموز ماورای طبیعی در گرفتاریها و درخواست حل مشکلات و فرو نشستن توفانهای سخت زندگی از درگاه او است. این نیز گواه دیگری بر اصالت این جاذبه درونی و الهام فطری است که در کنار شواهد دیگر، ما را به وجود چنین کشش نیرومندی در درون وجودمان به سوی خدا آگاه میسازد.
امام در فرازی دیگر به محضر الهی چنین میفرماید:
دَعَوتُکَ یا رَبِّ مِسْکِینًا، مُسْتَکِینا، مُشفِقا، خائفا، و جِلاً، فَقیرا، مضطَرّا اِلَیک.
تو را خواندم ای پروردگار من در حالی که درویش، زاری کننده، ترسان، هراسان، بیمناک، بی چیز و بیچاره درگاه تو هستم.
نشانههای خداجویی
روش دیگری که صحیفه سجادیه با وجود آن، بر گرایش خداخواهی در انسان صحه میگذارد، ذکر ویژگیهای انسان است که هر کدام، نشانه ای از وجود چنین حالتی در ذات انسانی به شمار میرود. برخی از این نشانهها عبارتند از:
یک وجود محبت خدا در قلب انسان
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ فَرِّغْ قَلْبی لِمَحَبَّتِکَ. ]
بار خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و دلم را برای دوستی خویش (از محبت هر چه جز خودت) خالی ساز.
در این فراز، با توجه به اصل وجود محبت الهی در قلب انسان، امام از خداوند میخواهد تا دیگر محبتها از قلبش خارج شوند و قلب وی تنها منزلگاه محبت الهی گردد.
دو گرایش به انجام دادن آنچه مورد رضای خداست
وَ امْنُنْ عَلَیَّ بشوْقٍ اِلَیکَ، وَ بِالْعَمَلِ لَکَ بِما تُحِبُّ وَ تَرضْی.
و به شوق و دل باختگی به خود و به انجام آنچه دوست داری و خشنود میگردی، بر من منت گزار (توفیق عطا فرما).
بنابراین، ساختار روحی انسان به گونه ای است که خداخواه است، هر چند در بینش و شناخت خود خطا کند و خدای یگانه را نیابد و موجود دیگری را به جای او بپرستد.
وَ اَهْوَئُهُمْ عَلَیْکَ مَنْ اَنْتَ تَرْزُقُهُ وَ هُوَ یَعْبُدُ غَیرَک.
و خوارترین آنها نزد تو کسی است که تو او را روزی میدهی و او جز تو را میپرستد.
هدف امام از طرح مفهوم خداخواهی که از مبانی تربیتی در اسلام به
شمار میآید، توجه دادن انسانها به فطرت خداجویشان است. این گرایش با توجه دادن انسان به خدا، در اصلاح رفتارهای وی اثرگذار است. انسان خداجو به خاطر فطرت خداجویش، همواره خدا را در نظر دارد و بر اثر همین توجه، به گناه و نافرمانی خدا آلوده نمی شود و رفتارهایش با نیت خالص و برای تقرب به خدا انجام میپذیرد.
۴. میل به جاودانگی
یکی دیگر از ویژگیهای انسان که از مبانی تربیتی صحیفه سجادیه به شمار میآید، «گرایش به جاودانگی» است. انسان در شرایط طبیعی میخواهد جاودانه باشد و تا ابد باقی بماند. حتی در مواردی که از سختیها به تنگ آمده است و برای مثال، مرگش را از خدا میخواهد، به گونه ای، خلاصی از درد و بقای لذت را میجوید.
گرایش به جاودانگی، گرایشی فطری و طبیعی است که در نهاد و سرشت انسان قرار داده شده است و در اختیار انسان نیست. آنچه در زمینه این گرایش در اختیار انسان قرار دارد، جهت دادن به آن، تعیین مصداق برای آن، پی آمدهای آن و نوع رفتاری است که انسان تحت تأثیر آن برمی گزیند. این امور به سبب ویژگی اختیاری بودنشان، در حوزه تعلیم و تربیت قرار میگیرند.
امام سجاد علیه السلام در دعاهای زیادی مانند: «دعا برای فرزندان»، «دعا هنگامی که روزی بر آن حضرت تنگ میشد» و برخی دعاهای دیگر، به این ویژگی انسان اشاره کرده است. از جمله در دعای بیست و پنجم، امام با دعا برای فرزندان و درخواست بقا و طول عمر برای آنها، از خداوند میخواهد:
بار خدایا! بر من منت گذار و نعمت عطا فرما با زنده ماندن فرزندانم. بار خدایا! عمرشان را برای من دراز گردان و مدت زندگی شان را زیاد کن.
امام در این فرازها، بقای عمر فرزندان را از درگاه الهی میخواهد و این به سبب «گرایش به جاودانگی» است که در سرشت انسان وجود دارد.
بنابراین، ویژگی جاودانگی خواهی، یکی از مبانی تربیتی در صحیفه سجادیه به شمار میرود؛ زیرا خاستگاه بسیاری از رفتارهای پسندیده، مانند بندگی خدا، به جا آوردن رفتارهای نیک برای عالم آخرت و از میان رفتن رفتارهای ناپسندی همچون آرزوهای دراز، آزمندی و گناهان زیاد در انسان است.
۵. خوف و رجا (ترس و امید)
«خوف و رجا» از دیگر ویژگیهای انسان و مبانی تربیتی صحیفه سجادیه است. این دو ویژگی در تمام انسانها صرف نظر از دین، نژاد، جنس و ملیت آنها دیده میشود؛ زیرا انسان از همان اوان کودکی، ترس
و امید را تجربه میکند. این دو ویژگی با فطرت او عجین شده است و به تعبیری همراه کودک زاده میشوند. موضوع ترس و امید از موضوعهای مورد علاقه روان شناسان است و درباره آن پژوهشهای گسترده ای صورت گرفته است.
نخست آنچه کودک از آن میترسد یا به آن امیدوار است، امور ابتدایی و ساده مانند تاریکی، تنهایی، سقوط، راحتی، گرم شدن و نوازش است، ولی با رشد جسمانی کودک و سپس رشد شناختی و عاطفی وی، مصداقهای ترس و امید نیز در او عوض میشود. انسان بزرگ سال شاید از تاریکی و تنهایی نترسد، ولی مرگ، شکست و رسوایی باعث ترس و وحشت او خواهد شد. شاید دیگر منتظر خوشی دامن مادر و نوازش او نباشد، ولی به مقام و موقعیت و قدرت، وابسته و امیدوار است. مصداقهای ترس و امید بسته به سطح ادراک و شناخت انسان و میزان رشد هیجان عاطفی او تغییر مییابد. در همین زمینه، دین در تعریف مصداقهای واقعی ترس و امید برای انسان نقش بسزایی دارد.
برای توضیح این مطلب، به تبیین این دو مفهوم و بیان دیدگاه صحیفه سجادیه در این باره میپردازیم:
نعمتهای ما از آن خداست و اگر خدا آنها را نمی داد، ما آن نعمتها را نداشتیم. از جمله شناختهای فطری انسان که در صحیفه سجادیه به آن اشاره شده، معرف این حقیقت است که خداوند میتواند همه نعمتهایی را که در این دنیا به ما داده است مانند: عمر، سلامتی، دوستان، آشنایان، اولاد، اموال و… از ما بازستاند. باید این موضوع را دریافت که خداوند میتواند انسان را به دوری از بهشت و نعمت هایش و از همه بدتر به دوری از خود و رحمتش دچار سازد.
گفته شد که دین در تبیین متعلّق واقعی ترس و امید نقش دارد. در ادیان به ویژه اسلام، مسئله «ترس از خدا» از مهم ترین امتیازهای افراد باایمان است و مقام خائفین از مقامهای شایسته و مقام پیشوایان و رهبران امت است. حضرت امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه بارها به این مسئله اشاره میفرماید و در بیشتر آنها، متعلّق خوف را خدا میداند.
یک بیم از خدا: «مِنْکَ اَخافُ وَ بِکَ اَسْتَغِیثُ؛ از تو میترسم و از تو فریادرسی میطلبم».
«قَدْ تَری یا اِلهی فَیْضَ دَمْعِی مِنْ خِیفَتِک؛ ای خدای من! روان شدن اشکم را از ترست میبینی».
دو بیم از مقام خدا: «وَ اَخِفْنی مَقامَکَ وَ شَوِّقْنی لِقاءَکَ؛ و مرا از مقامت بترسان و برای دیدارت مشتاق ساز».
سه بیم از لقای خدا: «وَ اَشْرَفْتُ عَلی خَوْفِ لِقائِکَ؛ و بر ترس دیدار تو نزدیک گشته ام».
چهار بیم از عقاب: «اَلّلهُمَّ ارزُقْنا خَوْفَ عِقابِ الْوَعِید؛ بار خدایا! ترس از کیفر وعده داده شده را روزی ما گردان».
در صحیفه سجادیه، دعاهای زیاد دیگری مانند: دعای هشتم (پناه بردن به خدا)، دعای دهم (التجا به خدای تعالی)، دعای دوازدهم (اقرار به گناه)، دعای شانزدهم (درخواست بخشش گناهان)، دعای بیست و هشتم (ترس از خدا)، دعای سی و یکم (توبه) وجود دارد که در همه آنها از بیم و امید به خدا برای اصلاح رفتارها یاد شده است.
بنابراین، خوف که یکی از ویژگیهای انسان است، نقش مؤثری در اصلاح رفتارهای انسان دارد؛ زیرا اگر این ویژگی در انسان نبود و انسان از چیزی نمی ترسید، غفلت و غرور، انسان را به سرکشی وا میداشت و سبب هلاکت و نابودی انسان میشد. پس خوف به عنوان یکی از مبانی تربیتی صحیفه سجادیه معرفی شده است که موجب خضوع و خشوع در برابر خداوند متعال و گردن نهادن به دستورهای الهی میشود و در اصلاح رفتار انسان نقش مؤثری دارد.
ب) رجاء
واژه «رجاء» مقابل «خوف» به کار میرود و به معنای امید و آرزو است. [۱] در بینش توحیدی اسلام، رجاء حالتی برخاسته از شناخت خداست؛ به این لحاظ که خداوند میتواند در آینده نیز به اعطای نعمتهای دنیوی
ادامه دهد و از نظر کمّی و کیفی بر آن بیفزاید و ما را از نعمتهای بزرگ اخروی برخوردار سازد.
رجاء نتیجه طبیعی باور به ربوبیت الهی است. اگر ما معتقدیم که مؤثر حقیقی در جهان خداست، پس همه امیدها باید به او منحصر باشد. در صحیفه سجادیه، آنجا که متعلّق ویژگی «رجاء»، خداست، به عنوان یکی از مظاهر توحید به شمار آمده است. این کتاب شریف، رجاء نسبت به خداوند را یکی از پسندیده ترین ویژگیهای انسان خداپرست میداند؛ یعنی انسان باید امیدی جز به اللّه نداشته باشد.
در صحیفه سجادیه، دعاهای فراوانی از روح امید در انسان حکایت میکند، مانند: دعاهای «اقرار به گناه»، «توبه» و «درخواست بخشش گناه».
در صحیفه، متعلّق امید به چند صورت بیان شده که بازگشت همه آنها به خداست:
یک امید به خدا: «وَ لا اَرْجُو غَیرَک؛ و به جز تو امید ندارم».
دو امید به رحمت خدا: «اِنَّما اُوَبِّخُ بِهذا نَفْسِی؛ اینکه خود را به این سخنان سرزنش میکنم، برای امید به رحمت تو است».
سه امید به عفو الهی: «فأَقْدَمَ عَلَیْهِ عارِفا بِوَعِیدِکَ راجِیًا لِعَفوِکَ، واثِقا
بِتَجاوُزِک؛ پس با وجود آشنایی به ترسانیدن تو و امیدواری به عفو تو و اعتماد به گذشت تو بر نافرمانی ات اقدام کرد».
چهار امید به شفاعت پیامبر و آل او: «وَ لا شَفاعَةَ مخلُوقٍ رَجَوْتُهُ اِلاّ شَفاعَةَ مُحمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ؛ و به شفاعت و میانجی گری آفریده ای که به او امید داشته باشم، (دل نبسته ام) جز شفاعت محمد و اهل بیت و خاندان او».
پنج امید به سعادت و نیک بختی: «یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُور؛ و در دوستی اش، تجارتی را آرزو داشتند که هرگز کسادی در آن راه نمی یابد».
بنابراین، خوف و رجاء از صفات ذاتی و ضروری انسان کمال جو است که نبود هر کدام، نقصی در ویژگیهای انسانی و روانی به شمار میآید و تأثیر ناخوشایند خود را بر رفتار انسان و سعادت و معنویت وی خواهد نهاد.
نکته دیگری که باید بدان اشاره کرد، نقش تعادلی خوف و رجاء در زندگی است. نقش تعادلی خوف و رجاء در انسان به گونه ای است که اگر نباشد، انسان نمی تواند به زندگانی خود ادامه دهد؛ زیرا اگر خوف و ترس بر امید چیره باشد، انسان را به ناامیدی میکشاند. در نتیجه، انسان از تلاش دست برمی دارد و کم کم به پوچی میرسد. از سوی دیگر، اگر امیدواری انسان بر خوف چیره شود، انسان را به غرور و غفلت میکشاند که
به سرکشی و نابودی اش خواهد انجامید. پس حالت خوف و رجاء در یک انسان، همیشه باید به صورت متعادل باشد، به گونه ای که هیچ یک بر دیگری غلبه نداشته باشد.
حضرت امام سجاد علیه السلامبا توجه به نقش تعادلی خوف و رجاء در زندگی انسان، در فرازهایی از صحیفه سجادیه به تقویت و پرورش یکسان این دو ویژگی میپردازد و در این زمینه میفرماید: «وَ اَخِفْنِی مَقامَکَ و شَوِّقْنِی لقاءک؛ و مرا از مقامت بترسان و برای دیدارت مشتاق و دلداده ساز».
۶. دوری از غفلت
یکی دیگر از مبانی تربیتی مورد توجه صحیفه سجادیه، دوری از «غفلت» است. غفلت در کتابهای اخلاقی و روایی، فراوان مطرح شده و مراد از آن، خودفراموشی و خدافراموشی است.
در بحث خداجویی و کمال خواهی گفته شد که انسان به طور فطری خداجو و کمال طلب است و باید با چنین طبیعتی همواره به یاد خدا و در پی کمال باشد، ولی در مواردی دیده میشود که چنین نیست. سرّ این کیست از بهره خود، فراموش کارتر از من باشد».
ج) غفلت از انجام وظایف الهی: «وَ جَنِّبنا… الاغْفالَ لِحُرمَتِک؛ و ما را از بی خبری و غافل ماندن از حرمت و رعایت مقام عظمتت دور گردان».
و من به سبب فضیلت یک عمل مستحبی به سوی تو توسل نمی جویم با اینکه از بسیاری از شرایط واجبات تو غافل بوده و آنها را به جا نیاورده ام.
د) غفلت از عالم آخرت: «یا غَفْلَتی عَمّا یُرادُ؛ ای وای از غفلت و بی خبری
من از آنچه دربارهام خواسته میشود».
ه) غفلت از وعید: «غَفْلَةً عَنْ وَعیدِکَ؛ و غفلت و بی خبری از تهدیدت».
و) غفلت از نعمت ها:
و شکر و سپاس گزاری ات را از من زایل مکن، بلکه در آن هنگامی که نادانان نسبت به نعمت هایت در غفلتند، مرا در حال فراموشی، به سپاس خود ملتزم بدار.
هوای نفس مهم ترین عامل غفلت و فراموشی است. کسانی هستند که بر اساس پیروی از غریزههای حیوانی خود، به کاری که انجام میدهند، توجه نمی کنند. انگیزههای غریزی، آنان را به کارهایی وامی دارد و هرگز توجه نمی کنند که راه دیگری هم هست و هدفهایی در کار است که باید به آن رسید؛ حقی هست که باید پذیرفت و باطلی که باید رها کرد؛ راه صحیحی هست که باید برگزید و راه خطایی که از آن باید کناره گرفت. غافلان به این حقایق توجه نمی کنند، بلکه غرایز با کمک شرایط خارجی، انگیزههایی برای آنان به وجود میآورد و ایشان نیز به دنبال آن انگیزهها حرکت میکنند.
قرآن از این گروه به عنوان غافلان یاد میکند و آنان را در حکم چهارپایان برمی شمارد، آنجا که میگوید:
به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آنها دلهایی دارند
که نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمی شنوند. آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراه تر! اینان همان غافلانند. (اعراف: ۱۷۹)
«غفلت، راههای معرفتی را که خداوند برای انسان قرار داده است، مسدود و آنها را غیرقابل استفاده میکند. خداوند، چشم و گوش و دل را در اختیار انسان قرار داده است تا در مسیر شناخت و معرفت از آنها استفاده کند، ولی شخص غافل در تشخیص درست از نادرست، از آنها استفاده نمی کند، بلکه سرش را پایین انداخته، به مقتضای غریزه کور و بدون آنکه توجه کند حق و باطلی هم است، عمل خواهد کرد. » امام سجاد علیه السلام در این زمینه میفرماید:
بار خدایا! برای او (شیطان) در دلهای ما جای داخل شدن قرار مده و برای او در پیش ما جایگاهی آماده مساز. بار خدایا! باطل و نادرستی را که برای ما میآراید و جلوه میدهد، به ما بشناسان و چون آن را به ما شناساندی، ما را از آن نگه داری کن و ما را به آنچه به وسیله آن، نیرنگ او را از خود دفع کنیم، بینا فرما و به دل ما بیفکن چیزی را که برای دور ساختن او آماده سازیم و از خواب غفلت که به سبب آن به شیطان روی آورده باشیم، بیدارمان گردان.
چون غفلت، منشأ رفتارهای ناپسندی مانند خودفراموشی و خدافراموشی میشود، دوری از آن به عنوان یکی از مبانی تربیت در نظام تربیتی صحیفه سجادیه معرفی شده است.
۷. دنیادوستی
از دیگر ویژگیهای انسان که در صحیفه سجادیه، به عنوان مبانی تربیتی به شمار میرود، «دنیادوستی» است. انسان به زندگی دنیوی خود علاقه دارد و برای بهبود آن تلاش میکند. یکی از علتهایی که انسان، زندگی دنیا را دوست دارد، علاقه به جاودانگی و مشهود بودن کارهای دنیا در گستره زندگی انسان و برآوردن نیازهای او است. امام سجاد علیه السلام در دعاهای زیادی، برآورده شدن نیازهای دنیایی را از خداوند متعال درخواست میکند و میفرماید: «اَکْمِلْ لی بهِا خَیرَ الدُّنیا وَ الاخرة؛ و به وسیله آن راه، نیکی دنیا و آخرت را برایم کامل گردان».
«وَ آتِنا فی الدُّنیا حَسَنَةً وَ فی الآخِرَةِ حَسَنَةً؛ و در دنیا نیکی (تندرستی، آسودگی، بی نیازی، فرزند و زن شایسته و چیرگی بر دشمنان) و در آخرت، نیکی به ما عطا فرما».
دنیا و آنچه در آن است، همه نعمتهای الهی اند و به خودی خود بد نیستند؛ زیرا آفریدههای الهی همه هدف دارند. چنان که قرآن میفرماید: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبینَ؛ و ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان این دو هست، بازیچه و بی هدف نیافریدیم». (دخان: ۳۸)
همچنین در موارد مختلف، قرآن به مظاهر دنیا سوگند میخورد که این سوگند یاد کردن ها، از هدف مندی آفرینش و مقدس بودن آنها حکایت میکند. از سوی دیگر، امام بارها به نکوهش دنیا پرداخته است و میفرماید: «وَ انْزِعْ مِنْ قَلْبی حُبَّ دُنیا دَنِیَّةٍ؛ و از دلم، دوستی دنیای پست را که از آنچه (سعادت و نیک بختی که) نزد تو است، بازمی دارد، بَر کن و بیرون ساز».
قرآن کریم نیز دنیا را با عنوانهای ناپسندی توصیف میکند. برای مثال میفرماید: «وَ ما الحَیوةُ الدُّنیا اِلاً لَعِبٌ وَ لَهوُ؛ زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست. » (انعام: ۳۲) یا «وَ ما الحَیوةُ الدُّنیا اِلاّ مَتاعُ الغُرُور؛ و زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست. » (حدید: ۲۰)
پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که چرا در بسیاری از آیات و روایات، دنیا را ضدارزش میدانند؟ در پاسخ باید گفت کیفیت رابطه انسان و نگرش وی به دنیا، گونههای مختلفی دارد. نقطه اساسی انحراف، بینش نادرست برخی انسانها نسبت به دنیاست که میپندارند زندگی منحصر به همین دنیاست، حال آنکه دنیا مانند پلی برای رسیدن به جهان دیگر است و زندگی جاودانه، هدف و مقصود انسان به شمار میرود. بنابراین، اگر انسان بیش از حد به دنیا دل ببندد و به دنیا به خاطر دنیا توجه کند و دل بسته آن باشد، در این صورت، دنیا ناپسند است.
صرف اینکه انسان در این جهان زندگی میکند، نه تنها ضدارزش یا ارزش منفی نیست که ارزش مثبت هم دارد؛ زیرا بر اساس بینش قرآنی، اگر دنیا نباشد، آخرت هم نیست. زندگی آخرت را با رفتار اختیاری خویش در دنیا میسازیم و به آن شکل میدهیم، همچنان که در روایتها آمده است: «دنیا مزرعه آخرت است. » در اینجا باید کاشت تا در آنجا بتوان درو کرد.
بنابراین، نخست بر ما لازم است که بینش خود را درباره دنیا اصلاح کنیم و دریابیم که زندگی انسان منحصر به زندگی دنیا نیست، بلکه در ورای آن، زندگی جاودانه برای انسان وجود دارد. سپس رابطه واقعی میان دنیا و آخرت را که همان رابطه راه و مقصد یا وسیله و هدف است، کشف کنیم تا رفتار مناسب با آن را انجام دهیم.
امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه، سخنان فراوانی درباره نگرش به دنیا دارد که از مجموعه آنها دو نوع نگرش به دست میآید:
نخست، نکوهش دنیادوستی، به دلیل زیانهای آن، مانند:
و دوستی دنیای پست را که از آنچه (سعادت و نیکبختی که) نزد تو است، باز میدارد و از طلبیدن وسیله و دستاویز به سوی تو بازمی دارد و از نزدیک شدن به (طاعت) تو غافل و بی خبر میگرداند، از دلم بَر کن.
در این فراز، امام با اشاره به یکی از زیانهای مهم دنیادوستی که همان جلوگیری از تقرب به خداست، دنیادوستی را نکوهش میکند.
نگرش دوم، درخواست دنیا و بندگی خداست. امام سجاد علیه السلام در این زمینه میفرماید:
و مرا از رنج کسب و پی روزی دویدن راحتم کن و روزی بی گمان و بی رنج برای من برسان تا از عبادت و بندگی تو برای به دست آوردن روزی باز نمانم و زیر بار سنگینی زیانها و بدی پی آمدهای کسب نروم.
بنابراین، ویژگی دنیادوستی با نگرشهای مختلف آن، مانند نگرش استقلالی به دنیا یا مقدمه بودن برای آخرت، چون منشأ رفتارهایی مثل آزمندی (با نگرش استقلالی به دنیا) و دوری جستن از گناه (با نگرش مقدمه بودن دنیا برای آخرت) در انسان میشود، به عنوان مبنای تربیتی در صحیفه سجادیه مطرح شده است.
۸. اختیار
یکی دیگر از مبانی تربیتی صحیفه سجادیه که از ویژگیهای انسان به شمار میآید، «اختیار» و توانایی تصمیم گیری است. اهمیت این ویژگی در بافت وجودی انسان بدان پایه است که برخی مکتبها از جمله مکتب اگزیستانسیالیسم، فصل مقوّم انسان و اساس شخصیت وی را در آزادی او میدانند.
در دین اسلام نیز پایه وظیفه و تکلیف، ثواب و عقاب، زشتی و زیبایی اخلاق و مسئولیت انسان، به این ویژگی وابسته است و مشروعیت این امور نیز برخاسته از این ویژگی همراه با آگاهی و گرایش درونی است.
مفهوم اختیار
واژه اختیار، در عرف و نیز در مباحث نظری، به چند صورت به کار میرود که آنچه به اختیار انسان در مسائل تربیتی مربوط میشود، اختیار به معنای «قصد و گزینش» است. در فلسفه، یکی از اقسام فاعل، «فاعل بالقصد» نام دارد و او، کسی است که راههای مختلفی پیش روی دارد که همه را میسنجد و یکی را برمی گزیند.
این معنا در مورد کارهای اختیاری انسان مطرح بوده و زمینه ساز دست یابی به کرامت اکتسابی انسان است. بر این اساس، مفهوم «اختیار» در انسان عبارت است از اینکه انسان، جاذبههای درونی مختلفی دارد که میتواند با فعالیت درونی خود، یکی را بر دیگری ترجیح دهد و آن را برگزیند؛ یعنی هرگاه انسان از میان راهها و کارهای گوناگونی که پیش روی
فعال بودن انسان، نه تنها با فعال بودن خدا در کارهای انسان منافات ندارد، بلکه عین واقعیت و مقتضای شناخت صحیح خدا و انسان و درک دقیق ماهیت فعل اختیاری است.
گرچه امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه به طور مستقل به این مبحث نپرداخته است، ولی موارد زیادی در سراسر صحیفه وجود دارد که به گونه ای بر مختار بودن انسان دلالت دارد. امام نیز با توجه به نقش مؤثر این مبنای تربیتی، اندرزهای خود را بر اساس اختیار انسان پایه گذاری کرده است. برخی دعاهایی که بر مختار بودن انسان دلالت میکند، عبارتند از:
۱. دعاهایی که در زمینه آزمایش انسان بیان شده است، مانند:
سپس ما را (به رفتار بر اساس احکام خود) فرمان داد تا پیروی مان را بیازماید و نهی کرد تا سپاس گزاری مان را آزمایش کند. آن گاه از راه فرمانش سرپیچی کردیم و بر سوارههای نهی اش سوار شدیم.
و عزیز و گرامیام (دار) و به کبر و خودپسندی دچارم مکن.
بار خدایا! تو ما را در روزی هامان به بدگمانی و در مدت عمرهایمان، به آرزوی دراز آزمایش کرده ای.
انسان تنها زمانی آزمایش میشود که موجودی مختار باشد. در غیر این صورت، امتحان و آزمایش معنا ندارد.
۲. دعاهایی که در زمینه وعد و وعید و بشارت و انذار الهی آمده است؛ مانند:
بار خدایا! من آن بنده تو هستم که هوا و خواهشش، او را به آنچه از آن بر حذر داشته ای، واداشت. پس با وجود آشنایی به ترسانیدن تو، به نافرمانی ات اقدام کرد.
و امانی از خشمت را برایم بنویس و با این امان، مژده ای (در دنیا) پیش از (آخرت) به من بده.
اصولاً وعد و وعید و بشارت و انذار که در دعاهای یاد شده آمده است، بدون در نظر گرفتن اراده و اختیار برای انسان معنا ندارد. بنابراین، باید انسان دارای ویژگی مهم اختیار باشد تا مشمول خطابهای وعد و وعید شود.
۳. دعاهایی که در زمینه عهد و میثاق خدا با انسان هاست، مانند:
و خود به تنهایی به من احسان و نیکی کن به آنچه (منظور: هدایت و راهنمایی) به آن احسان کردی کسی را که به عهد و پیمان تو وفا کرده (یعنی: به تو ایمان آورده) است.
اگر انسان مجبور باشد و از خود اختیاری نداشته باشد، عهد خدا با وی، بیهوده است. بنابراین، انسان باید اختیار داشته باشد تا خدا با وی پیمان داشته باشد.
۴. امر و نهی الهی، مانند:
سپس او را فرمان دادی؛ پس فرمان نبرد و بازداشتی؛ پس باز نایستاد و از معصیت و نافرمانی نهی فرمودی؛ پس خلاف فرمانت کرد و نهی ات را مرتکب گشت.
با در نظر گرفتن مفاد این دعا که بیان امر و نهیهای الهی و مخالفت با آنها است، به روشنی معلوم میشود که انسان، دارای اختیار است و میتواند مخاطب امر و نهیهای الهی قرار بگیرد.
———-
ابراهیمی فر، علی اصغر، ۱۳۵۴ -
عنوان و نام پدیدآور: بررسی نظام تربیتی صحیفه سجادیه/ازص۴۳ تا۷۴