ابن سینا در مسجد
ابن سینا دانشمند نابغه قرن چهارم هجری، به علم ودانش علاقه بسیار داشت. او مدتی بود که به دنبال یک کتاب در مورد فلسفه و حکمت از علمای یونان قدیم می گشت. وی در این مدت مسافرت ها کرده و به جستجوی وسیع پرداخت؛ اما هر چه تلاش نمود آن را پیدا نکرد. تا اینکه روزی روانه مسجد شد، دو رکعت نماز خواند و پس از نماز از درگاه خدای بزرگ خواست تا آن کتاب را به وی برساند. از مسجد بیرون آمده و به سوی منزل حرکت کرد، ناگهان سر راه خود چشمش به پیرزنی افتاد که مقداری اشیای کهنه و پوسیده قدیمی را در زمین گسترده و در معرض فروش قرارداد بود، از جمله چند کتاب کهنه نیز در کنار بساط او دیده می شد.
بوعلی که عاشق بی قرار کتاب بود، بی اختیار به سوی آنها کشیده شد، از قضا همان کتابی را که سال ها به دنبالش بود در میان آن اشیا قدیمی مشاهده کرد، آن را برداشته و به پیرزن گفت: این کتاب را چند می فروشی؟ او نیز مبلغ ناچیزی را درخواست کرد ولی با خوشحالی وصف ناپذیری وجه را پرداخت کرد.بوعلی با خوشحالی وصف ناپذیری وجه را و به گمشده دیرین خود رسید. آری او با نماز و حضور در خانه خدا توانست به مقصودش نائل شود.( آموزه های کلام وحی در قصه های تربیتی، ص ۱۴۶)
این دستور قرآنی است که می فرماید: «وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ۚ»
(اعراف، آیه ۲۹) در هر مسجدی توجه خویش را به سوی خدا کنید و در حالی که دین خود را برای خدا خالص گردانیده اید، او را بخوانید»
راه غلبه بر شیطان
و برای غلبه بر شیطان رجیم باید این نکات را به کار بریم:
اول: ذکر خدا را فراموش نکنیم، خدای متعال می فرماید: «و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین»( سوره زخرف ،آیه ۳۶) و هر کسی از یاد خدا روی برگرداند شیطان را برانگیزد تا یار و هم نشین وی گردد.
باز خداوند می فرماید: « استحوذ علیهم الشیطان فانسیهم ذکر الله ( سوره مجادله، آیه ۱۹)
شیطان سخت بر آنان احاطه غلبه کرد پس از ذکر خدا به کلی غافل شدند. ذکری که باید خوانده شود: لا اله الا الله و لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم و صلوات و تسبیح است.
دوم: به خدا پناه بردن است، خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید: و قل رب اعوذ بک من همزات الشیاطین و اعوذ بک رب ان یحضرون ( سوره مومنون، آیه ۸۲ و ۸۳) ای رسول خدا بگو: پروردگارا به تو پناه می برم از فریب و وسوسه های شیاطین و به تو پناه می برم پروردگارا از اینکه شیاطین( انس و جن) به مجلسم حاضر شوند.
قل اعوذ برب الفلق (سوره فلق، آیه ۱) ای رسول خدا بگو پناه می برم به پروردگار شکافنده سپیده روشن؛ و در جای دیگر می فرماید: قل اعوذ برب الناس (سوره ناس، آیه ۱)ای رسول خدا بگو: پناه می برم به پروردگار مردم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: لا تسبو الشیطان و تعوذوا بالله من شرة: به شیطان فحش و ناسزا نگویید بلکه از شر رو به خدا پناه ببرید.
حضرت علی علیه السلام می فرماید: هرگاه یکی از شما را شیطان وسوسه کرد، پس باید به خدا پناه برد و بگویید: آمنت بالله و برسوله مخلصا له الدین: به خدا و رسولش ایمان آوردم و دین را برای خدا خالص نمودم.
سوم: صدقه دادن است که در روایت است که شیطان را اره کرده و می برد.
چهارم: مبارزه با نفس اماره است، خداوند متعال می فرماید: وأما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی : و هرکس از مقام ربوبی بترسد و نفس خود را از هوا و هوس باز دارد جایگاه او بهشت است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: من خالف نفسه فقد غلب الشیطان : کسی که با نفس خود مبارزه کند بر شیطان غلبه کرده است. و نیز آن حضرت می فرماید: من آتهم نفسه امن خدع الشیطان: کسی که نفس خود را متهم و مقصر دانست از مکر شیطان آسوده گشت.
پنجم: دنبال علم و عالم رفتن است، زیرا نیروی علم مدافع عالم است از شر شیطان.
ششم: خلوت کردن با زنان نامحرم است، و به عکس خلوت کردن با زنان نامحرم یکی از بهترین راههای غلبه شیطان است بر انسان چنانکه شیطان به حضرت نوح و حضرت موسی گفت.
هفتم: نگه داشتن زبان از غیبت، تهمت، دروغ فحاشی و ناسزا گویی و…
هشتم: توبه و استغفار.
نهم: تداوم محافظت بر استغفار.
دهم: شناخت کار و گفتار شیطان
یازدهم: دشمن ابلیس لعین و شیطان رجیم بودن.
دوازدهم: دوری از کارهای شیطان و از شیطان پرستان، مجالس که شیطان در آن راه دارد نرفتن، دوری از ویدیو کلوپ های دارای مفاسد اجتماعی و دوری از مجالس رقص و عرق و ورق و غیره.
سیزدهم: حرص و حسد و کبر را در خود راه ندادن.
چهاردهم: دوری از هرگونه گناه (سرمایه سخنوران، تالیف مقدم)
نام کتاب: گنجینه جواهر یا کشکول ممتاز
مولف: حاج شیخ مرتضی احمدیان
تقوای سیاسی
#قسمت_دوم
تقوا در سرلوحه دستورات امیرمومنان علیه السلام به استانداران ، فرماندهان و کارگزاران قرارگرفته است
امام به فرمانده جنگی خود (شریح بن هانی ) هنگامی که او را به فرماندهی لشکری در مقابله با شام قرار داد در #نامه56 مینویسند :
در هر صبح و شام از خدا بترس،
و از فريبكاری دنيا بر نفس خويش بيمناك باش،
و هيچگاه از دنيا ايمن مباش،
حضرت به مقبل بن قیس ریاحی یکی دیگر از فرماندهان خویش در #نامه12 توصیه نموده و فرمود :
(اتق الله الذی لابد لک من لقائه ….
از خدایی بترس که ناچار او را ملاقات خواهی کرد ، وسرانجامی جز حاضرشدن درپیشگاه اونداری ، جز باکسی که باتوپیکار کند جنگ مکن)
✅ ادامه دارد …
✅ تدوین: مرتضوی نژاد, کتاب بصائر علوی
#تقوا در کلام #امیرمومنان
امیرمومنان در #خطبه16 میفرمایند :
نادانی انسان همین بس که قدرخویش را نشناسد ،
آن چه براساس #تقوا پایه گذاری شود نابود نگردد
کشت زاری که با تقوا آبیاری شود ،تشنگی ندارد
و در #خطبه198 هشت فائده
تقوا را بیان می فرمایند:
إنَّ تَقوَی اللّه دَواءُ دَاءِ قُلوبِکُم، و بَصَرُ عَمی أفئدتِکُم، و شِفاءُ مَرَضِ أجسادِکُم، و ….
همانا تقوای خدا
داروی درد قلبهای شماست
و بینا کننده کوری دلهایتان
و شفابخش بیماری جسمهایتان
وبرطرف کننده تباهی سینه هایتان؛
و پاک کننده آلودگی جانهایتان
و روشنی بخش ضعف چشمهایتان
و فرو نشاننده ترس و اضطراب دلهایتان
و زداینده سیاهی ظُلمتتان.
تقوا در سرلوحه دستورات امیرمومنان علیه السلام به استانداران ، فرماندهان و کارگزاران قرارگرفته است
امام به فرمانده جنگی خود (شریح بن هانی ) هنگامی که او را به فرماندهی لشکری در مقابله با شام قرار داد.
قسمت_اول
✅ ادامه دارد…….
کتاب بصائر علوی، تدوین: مرتضوی نژاد
زیباترین غزل هستی
سبز بودند و شکوفا؛ مثل سبزه های تازه دمیده اردیبهشت.
زلال و صاف، مثل باران بهاری
نامشان را فقط نسیم می دانست و آسمان.
یکدیگر را برادر صدا می کردند
به لهجه آب باهم سخن می گفتند. گر چه یکی از لرستان بود و یکی از آذربایجان و یکی از سبزوار و یا شیراز.
وقتی شب از راه می رسید،بی قراری در جانشان مینشست. اضطراب آنکه اگر آنها را نبرند! اگر از قافله جا بمانند! اگر خط مقدم را نبینند!
سهم شان از زندگی یک کوله پشتی بود پر از عشق و یک قمقمه پر از صداقت و خلوص که آن را نیز به یکدیگر هدیه می کردند. روزها از پی هم می آمدند و می رفتند و آنان همچنان به افق فردا چشمی دوختند…. شاید فردا روز وصل باشد.
و فردا از راه می رسید… گام هایشان را استوار می کردند تا کامشان را با شهد گوارای شهادت شیرین کنند.
بسیجی بودند عاشق ، می گفتند جبهه پیر و جوان نمیشناسد، همه را به یک اشاره به سوی خویش می خواند و با یک نوا در جان دلدادگان شور می افکند.
و این چنین می اندیشیدند نوجوانان یک شبه مرد میشدند و مردان یک شبه جوانمرد و پیرمردان به یکباره رزمندگانی جان بر کف.
نشان بسیجی لباس خاکی بود و اندیشه های افلاکی. باید با آنان بر سفره ایثار می نشستی تا در می یافتی که چگونه می توان یک قمقمه را میان هزار کام تشنه تقسیم کرد و باز هم جرعهای برای تشنگان دیگر باقی گذاشت.
بسیجی عاشق بودم و عشق یعنی بی حساب و کتاب سن و سال به کرسی استادی نشستن برای بسیجی زیباترین غزل هستی بود و تمام زندگی مصرعی بلند از این غزل ناب… .
م. ا. ا