فلسفه روز عرفه چیست ؟
فلسفه روز عرفه چیست ؟
روز عرفه از اعیاد عظیم است اگر چه به اسم عید نامیده نشده و روزی است كه حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فراخوانده و سفره های جود و احسان خود را برای ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر، و در خشمناك ترین اوقات خواهد بود، و روایت شده كه حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را كه از مردم كمك می نمود شنید، و به او فرمود: وای بر تو آیا از غیر خدا سوال می كنی در این روز و حال آن كه امید می رود در این روز برای بچه های در شكم كه فضل خدا شامل آنها شود و سعید گردند …
پس در این روز در زیر آسمان روند و اعتراف و اقرار كنند نزد حق تعالی به گناهان خود تا سعادتمند گردند به ثواب عرفات و گناهانشان آمرزیده گردد و مشغول گردند به اعمال و ادعیه عرفه كه از حجج طاهره علیهم السلام روایت شده است؛ برای اطلاع بیشتر به كتاب مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی اعمال روز عرفه مراجعه نمایید.
عرفات نام جایگاهی است كه حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می كنند و به دعا و نیایش میپردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مكه مكرمه باز میگردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند كه جبرائیل علیه السلام هنگامی كه مناسك را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد.
و نیز گفته اند سبب آن این است كه مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میكنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند كه برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا كه یكی از معانی «عرف» صبر و شكیبایی و تحمل است. (1)
حضرت آدم (ع) در عرفات:
فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ
آدم از پروردگارش كلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.
طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار كوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:
ـ چرا گریه می كنی ای آدم؟
ـ چگونه می توانم گریه نكنم در حالیكه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.
ـ ای آدم به درگاه خدا توبه كن و بسوی او بازگرد.
ـ چگونه توبه كنم؟
جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مكه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیك گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع كرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتی را كه از پروردگار دریافت كرده بود به وی تعلیم داد، این كلمات عبارت بودند از:
خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم سُبحانَكَ اللهُمَ وَ بِحمدِك
جز تو خدایی نیست لا الهَ الاّ اَنْتْ
كار بد كردم و بخود ظلم نمودم عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی
به گناه خود اعتراف می كنم وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی
تو مرا ببخش كه تو بخشنده مهربانی اِنَّكَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ
آدم (ع) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك می ریخت، وقتیكه آفتاب غروب كرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با كلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت……
حضرت ابراهیم (ع) در عرفات
در صحرای عرفات، جبرئیل، پیك وحی الهی، مناسك حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).
پیامبر اسلام (ص) در عرفات
و نیز دامنه كوه عرفات در زمان صدر اسلام كلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را كه از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احكام كلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.
و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شكوه حجاج بیان داشت:
…… ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نكنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیك و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می كنم هركس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اكیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می كنم كه به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانت های الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی برشما حلال شده اند.
هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیری از اموال مسلمانان بر مسلمان دیگری حلال نیست مگر این که به طیب خاطر به دست آورده باشد.
منبع : پایگاه تبیان
خصوصیات ویژه روز عرفه
خصوصیات ویژه روز عرفه
روز نهم ماه ذی الحجه الحرام را روز “عرفه” نامیده اند ، روز عرفه خصوصیات منحصر به فردی دارد ، اگر چه این روز بزرگ عید نیست ؛ اما از آن به عنوان یکی از اعیاد بزرگ یاد می شود ؛ چرا که در این روز بزرگ خالق مهربان، نگاهی ویژه به بندگان خود دارد ، روزی برای درخواست کردن و جواب گرفتن ، روز پاک شدن از گناهان بسیار، روز رهایی از آتش ….
روز عرفه جایگاه ویژه ای در میان روزهای دیگر سال دارد به دلیل چند خصوصیت ویژه :
1- روز اختصاصی دعا !
امام صادق علیه السلام : تَخَیَّر لِنَفسِكَ مِنَ الدّعاءِ ما أحبَبتَ واجْتَهِد ، فإنَّه (یَومَ عَرَفَة) یَوم دعاءٍ و مَسألَةٍ ؛ (التهذیب الأحكام ، ج 5 ، ص 182) ؛ هر چه مى خواهى براى خود دعا بخوان و [در دعا كردن] بكوش كه آن روز [روز عرفه] روز دعا و درخواست است.
خداوند مهربان ما همیشه و در هر زمانی اجازه دعا کردن را به ما داده است ، وقتی امام صادق علیه السلام ، به ما سفارش می کنند که در این روز در دعا کردن تلاش کنیم ، و هر چه حاجتی داریم بخواهیم ، لابد سِرّی در پرده هست که امام علیه السلام با علم غیب خود می بینند ، چه بسا که در روز عرفه بی حساب نامه سیاه اعمال ما ، به دعایمان رسیدگی شود؟ سخن امام بزرگوار ما که درود خدا بر او باد ، لحنی مژده گونه دارد ، گویا نوید استجابت می دهند.
پس بخواهیم از خداوند مهربان ، هر خواسته مادی و معنوی که داریم ، خداوندی که بی حساب می بخشد و از گنجینه عرش او هیچ کم نمی شود، بخواهیم و شاد باشیم، که امروز ، روز دعا کردن و پاسخ شنیدن است.
خوب می دانیم که ماه مبارک رمضان ، فرصت طلایی آمرزش و مغفرت است ، اما خداوند مهربان ما می داند که بندگانش همه قدرشناس فرصت ها نیستند ، به بازندگان و جاماندگان ماه رمضان ، یک فرصت طلایی دیگر داده می شود ، روزی برای جبران مافات .
2- روز عرفه هم پایه ماه مبارک رمضان
خوب می دانیم که ماه مبارک رمضان ، فرصت طلایی آمرزش و مغفرت است ، اما خداوند مهربان ما می داند که بندگانش همه قدرشناس فرصت ها نیستند ، به بازندگان و جاماندگان ماه رمضان ، یک فرصت طلایی دیگر داده می شود ، روزی برای جبران مافات .
امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ لَمْ یغْفَرْ لَه فِی شَهْرِ رَمَضانَ لَمْ یغْفَرْ لَه اِلی قابِلٍ اِلاَّ اَنْ یَشْهَدَ عَرَفَةَ»( دعائم الاسلام ج 1 ، ص 269 ) ؛ کسی که در ماه رمضان بخشیده نشود، تا سال آینده بخشیده نمی شود، مگر اینکه [روز] عرفه را درک کند.
روز عرفه آنقدر جایگاه والایی دارد که با ماه رمضان که هنگامه نزول کلام وحی است ، با ماه رمضانی که شب با عظمت قدر را در خود دارد ، برابری می کند ، و ما چه می دانیم که روز عرفه چه روزی است ؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: ما مِن یَومٍ أكثَرَ أن یعتِقَ اللّه فِیهِ عَبدَا مِنَ النّارِ مِن یَومِ عَرَفَةَ ؛ (صحیح مسلم، ج 4 ، ص 107) ؛ خداوند در هیچ روزى به اندازه روز عرفه ، بندگان را از آتش دوزخ نمى رهاند.
از این فرصت دوباره استفاده کنیم ، یکی از نجات یافتگان از آتش ، در این روز ما باشیم، هم خودمان را دعا کنیم که عاقبت به خیر باشیم و هم اسیران خاک را که سخت محتاج این دعاها هستند و آرزومند این فرصت .
3- روز رهایی از بار سنگین گناهان
تا اسم گناه می آید ، هزاران گناه ریز و درشت، جلوی چشممان ردیف می شوند ، آنقدر زیادند که نمی دانیم برای کدام یک باید اول توبه کنیم ، چقدر خدای بزرگ ما رازدار است، اگر ستارالعیوبی خداوند یگانه نبود ، با این همه گناه ،جای ما در جهان هستی کجا بود ؟
روز عرفه آنقدر جایگاه والایی دارد که با ماه رمضان که هنگامه نزول کلام وحی است ، با ماه رمضانی که شب با عظمت قدر را در خود دارد ، برابری می کند ، و ما چه می دانیم که روز عرفه چه روزی است ؟
روز عرفه فرصت رها شدن از کوله بار سنگین و ننگین گناهان است ، برویم به درگاه باری تعالی و بخواهیم به حرمت این روز بزرگ و به یمن بشارتی که به ما داده اند ، رهایمان کنند از بار این گناهان .
امام على علیه السلام فرمودند: «مِنَ الذّنوبِ ذنوبٌ لاتغفَر إلاّ بِعَرَفَاتٍ» ؛ (دعائم الاسلام ، ج 1 ، ص 294 ) برخى از گناهان جز در عرفات بخشوده نمى شوند .
4- روز همنوایی با امام حسین علیه السلام
بهره کامل و کافی از روز عرفه وقتی نصیب ما می شود که در عصر روز عرفه، دعای امام حسین علیه السلام، در روز عرفه را هم صدا و همنوا با ایشان زمزمه کنیم، دعایی که فراز به فراز آن مرتبه ای عالی از عرفان و معنویت است، امام حسین علیه السلام هنگام این دعا در صحرای عرفات با چشمانی اشکبار و در نهایت خضوع و خشوع بوده اند.
چقدر خوب است که با تأسی از ایشان به درگاه خداوند تبارک و تعالی رو کنیم، و با ادب امام حسین علیه السلام و با عبارات جاری شده بر زبان مبارک ایشان با خداوند خود راز و نیاز کنیم، دعای عرفه یک دوره کامل خودشناسی و خداشناسی است .
عصر روز عرفه فرصت هم صدا شدن با امام حسین علیه السلام است، بیایم برای ساعاتی همه دل مشغولی های خود را فراموش کنیم و سرتا پا توجه شویم در مضامین والای دعای عرفه، تا لذت یک مناجات عاشقانه را درک کنیم، تا ادب چگونه دعا کردن را از حضرتش بیاموزیم، و باشد که به حرمت امام حسین علیه السلام همه دعاهای ما به اجابت برسند و در پایان روز عرفه با قلبی پر از نورانیت و معنویت ، و دل و جانی پر شور از نوید استجابت ، راهی فرداهای روزگارمان شویم . إن شاء الله تعالی
منبع : tebyan
یک نسخه برای چند مشکل
در این تلاطم های روزگار و استرس های زندگی، همه ی ما آدم ها به دنبال نسخه ای می گردیم که به وسیله ی آن به آرامش برسیم؛ آرامشی ماندگار و پایدار.
دقت کرده اید که آرامش روح و روان ما هم شده دکان کاسبی عده ای؟ پول های کلانی که به جیب می زنند یا شهرت و آوازه ای که برای خود دست و پا می کنند. یا به اسم روانشناس و روانکاو، یا در قالب همایش ها و کارگاه ها. نسخه می پیچند و دستورالعمل می دهند و تکنیک اختراع می کنند.
باور کنید که اینجا نه قصد تمسخر داریم نه تخطئه؛ ولی باید بالاخره تکلیفمان را با حق و باطلِ این ماجراها روشن کنیم. و اگر بعضی از آنها حق هم هستند، جایگاه اصل و فرعشان را بدانیم.
دم و دستگاهِ دوستانِ “متخصص آرامش” را که جستجو کنید، آن هایی که از حرف های قلمبه سلمبه خلاصتان می کنند و بدون ابهام می خواهند راهکار عملی ارائه دهند، در بهترین حالت ممکن، چنین می گویند:
- روزی یک ساعت در اتاقی تنها بمانید و حتی اگر لازم شد در را به روی خود ببندید.
- هرچند وقت یک بار ساعت خود را باز کنید تا خود را از فشار زمان نجات دهید.
- متخصصان توصیه می کنند این تمرین ها را در هر روز حداقل 10 دقیقه انجام دهید. اگر خواهان آزاد کردن بیشتر استرس هستید هدف خود را 30 دقیقه در روز قرار دهید.
صاحب و ساکنِ قلب ها می گوید قلب قانون خودش را دارد. یک قانون طلایی: الَّذینَ آمَنوا وَ تَطْمَئِنّ قلوبهمْ بِذِكْرِ اللَّه (رعد، 28)
أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقلوب (همان) اینان كسانى هستند كه ایمان آورده اند و دلهایشان به ذكر خدا مطمئن و آرام است آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مى گیرد
به نظر شما توصیه هایی از این دست، چقدر می توانند به تنهایی تلاطم یک روانِ نا آرام و مضطرب را برای همیشه خاموش کنند؟ فکر می کنید در یک اتاق، تنها بودن یا غافل ماندن از ساعتِ گذر زندگی، به همه ی استرس ها و تنهایی ها و غم های ما اعلام آتش بس می کند؟ با عرض پوزش، ما کمی توقعمان بالاست به این سادگی ها راضی نمی شویم. حقیقت این است که شاید بعضی از این تکنیک ها تأثیرات مثبتی داشته باشد اما کافی نیست.
این صحنه را تصور کنید:
یک مهمانی شلوغ برپاست. بچه ها یکی یکی همدیگر را پیدا کرده اند و گرمِ بازی شده اند. کودکی که زیاد هم با جمع آشنا نیست، جذب بازیِ بچه ها شده و کم کم سرگرم می شود اما مدتی که می گذرد، احساس غریبی می کند؛ یادش می افتد که غیر از فضای بازی، با این کودکان و حتی بزرگترهایشان، انسی ندارد.
حس تنهایی و گمشدگی دارد؛ بغض می کند و گوشه می گیرد؛ به دنبال یک نگاه آشنا چشم می-گرداند و جستجو می کند. اگر توی این حال و هوا، خبر از دل کودک داشته باشی، همان مهمانی را مثل یک دنیای پرهیاهو می بیند که درونش گم شده و هیچ پشت و پناهی ندارد.
مشکل، بزرگیِ مهمانی نیست؛ کوچکیِ دل کودک است. درست وقتی که حس غریبی و بی پناهی، کودک را به آستانه ی گریه می برد، از دور یک آشنا می بیند که خیلی دوستش دارد: مادرش.
مادر بدون این که حرفی بزند، آرام اما محکم پلک هایش را به هم می فشرد و هم زمان سرش را به نشانه ی تأیید پایین می آورد؛ یعنی که : مامان جان، من اینجام نگران نباش. کودک ذوق می کند و با دلی قرص، می رود سراغ بازی.
شاید تشبیه جالبی نیست اما چون حضور مادر، در مهربانی و آرامش خاطر و پشتوانه ی محکم روانی، مثال زدنی است، مثالِ بهتر نیافتیم. مثالی برای آرامشِ با پشتوانه.
چرا تکنیک های آرامش به تنهایی کافی نیستند؟
چون پشتوانه ی محکمی ندارند. پس نمی توانند پشت گرمیِ کسی باشند. تأثیرات کوتاه و سطحی دارند. مثل یک مسکّن ضعیف عمل می کنند؛ درمانگر نیستند.
لطفا قانون آرامش را رعایت کنید.
قلب مطمئن ممکن است حتی تنهای تنها بماند در کربلا، عزیزانش را پیش چشمانش اسیر و پرپر ببیند، خودش غرق در خونِ یک تیرِ سه شعبه باشد؛ اما همچنان مطمئن باشد و مطمئن بمیرد: “یا أَیَّتهَا النَّفْس الْمطْمَئِنَّة ارْجِعِی إِلى رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّة” “اى روحى كه در پرتو ایمان و عمل صالح به سر حد آرامش و اطمینان رسیده اى به سوى پروردگارت بازگرد كه هم تو از او خشنود هستى، و هم او از تو”
راستی مرکز طوفان و آرامش درون ما کجاست؟ قلب. باید ساختار قلب خود را بشناسیم تا دوا و شفای تلاطم هایش را پیدا کنیم.
صاحب و ساکنِ قلب ها می گوید قلب قانون خودش را دارد. یک قانون طلایی: الَّذینَ آمَنوا وَ تَطْمَئِنّ قلوبهمْ بِذِكْرِ اللَّه (رعد، 28)
أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقلوب (همان) اینان كسانى هستند كه ایمان آورده اند و دلهایشان به ذكر خدا مطمئن و آرام است آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مى گیرد.
بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقلوب یعنی یادت باشد که پشتوانه ی تو، یک بی نهایت است؛ پس خیالت راحت!
بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقلوب یعنی این است و جز این نیست که این آرامش جایگزینی ندارد.
قلوبهمْ بِذِكْرِ اللَّه یعنی همین که به خودشان یادآوری می کنند که تنها نیستند، دلشان قرص می شود
به دنبال قلب مطمئن باشید تا همیشه آرام باشید. قلب می تواند حتی با باطری کار کند و به سختی بتپد اما مطمئن بتپد. قلب مطمئن ممکن است حتی تنهای تنها بماند در کربلا، عزیزانش را پیش چشمانش اسیر و پرپر ببیند، خودش غرق در خونِ یک تیرِ سه شعبه باشد؛ اما همچنان مطمئن باشد و مطمئن بمیرد: “یا أَیَّتهَا النَّفْس الْمطْمَئِنَّة ارْجِعِی إِلى رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّة” “اى روحى كه در پرتو ایمان و عمل صالح به سر حد آرامش و اطمینان رسیده اى به سوى پروردگارت بازگرد كه هم تو از او خشنود هستى، و هم او از تو".
پس قلبِ آدمی برای آرام بودن حتی در تنگ ترین تنگناها، نیاز به اطمینان دارد و ساختارِ وجودی اش به گونه ای است که فقط از یک منبع می تواند اطمینان بگیرد. این قانون قلب ماست و قانونِ آرامش ما.
هر تکنیک و روشی که بر پایه ی این قانون باشد و فرعِ بر این اصل قرار گیرد، می تواند قابل قبول باشد و الا، نه.
فاطمه حسینی مجرد
منبع : tebyan
حکایت نمک خوردن و حرمت صاحب نمک
یعقوب لیث ، چهره پرآوازه سیستان و پایه گذار انقلابى رهایى بخش بر ضدّ حکومت خونخوار و ظالم و ستمکار عباسى ، در ابتداى جوانى روى گرزاده اى بیش نبود .مدتى به کار روى گرى مشغول بود و پاداش کارش را سخاوتمندانه با جوانان هم سن و سالش مى خورد .سخاوت و شجاعت و آزادمنشى او ، عامل گرد آمدن جوانانى متهور و سخت کوش به گرد او شد .با دست برداشتن از روى گرى ، همراه جوانان مجذوبش به شغلى دیگر روى آورد .از آن شغل هم روى گردان شد و بنا گذاشت همراه یارانش دستبردى به خزانه اموال امیر سیستان بزند .
از آنجا که خزانه در حفاظت نیرویى کارآمد قرار داشت و دستبرد به آن به آسانى ممکن نبود ، بنا گذاشتند از بیرون شهر با کندن کانالى تا زیر کف خزانه به اموال امیر دست یابند و با شتاب و سرعت همه را تصرف کنند .کندن کانال شش ماه به طول انجامید . عاقبت نیمه شبى با سوراخ کردن کف خزانه وارد خزانه شدند و همه طلا و نقره و جواهرات قیمتى و درهم و دینار را به صورتى که ماموران بیرون خزانه نفهمند در کیسه هاى متعددى جمع کردند و آماده بردن اموال از راه کانال به بیرون شهر بودند که یعقوب در تاریکى نیمه شب چشمش به چیزى گوهر مانند افتاد که درخشندگى خاصّى داشت .
از آنجا که تاریکى شدید مانع شناخت آن بود ، با زبانش عنصر بدست آمده را امتحان کرد و یافت که قطعه اى نمک بلورین است ، به تمام همراهانش دستور داد اموال را بگذارید و از راه کانال به طرف بیرون شهر حرکت کنید .جوانان مطیع او با دست خالى به بیرون شهر آمدند و علّت این کار را از یعقوب جویا شدند . یعقوب گفت : با این که پس از شش ماه زحمت مداوم ، خود را به خزانه رساندیم و اقتضا داشت همه اموال گرد آمده در خزانه را تصرف کنیم ، ولى من با چشیدن نمک امیر سیستان ، از مردانگى و انصاف دور دیدم که اموال او را به غارت بریم !!
ماموران حفاظت ، پس از باز کردن درِ خزانه ، از دیدن وضع خزانه و کانالى که با مهارت هر چه تمامتر زده شده بود ، و به ویژه از بجا ماندن اموال و طلا و نقره و درهم و دینار شگفت زده شدند و جریان امر را به امیر سیستان گزارش دادند . امیر دستور داد جارچیان در شهر آواز بردارند که دزد خزانه هر که هست ، خود را به امیر بشناساند تا از لطف و احسان امیر بهره مند شود .یعقوب بدون دغدغه خاطر خود را به امیر سیستان معرفى کرد و از این که نمک خورده و نمکدان شکستن را دور از مردانگى و انصاف دیده ، داد سخن داد .امیر سیستان از بودن چنین جوان شجاع ، پرکار ، باانصاف و داراى صفت مردانگى بسیار خوشحال شد و او را به منصب باارزش امارت لشکر سیستان برگزید و یعقوب از همانجا راه ترقى و کمال را تا درگیر شدن با حکومت عباسیان آلوده براى نجات مظلومان پیمود .
برگرفته از کتاب شرح دعای کمیل نوشته استاد انصاریان
بیتفاوتی در خانواده
خانواده جلوۀ لطف و رحمت الهی است. هم چنان که خداوند در قرآن کریم دربارۀ حضرت ایوب می فرماید: وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ[1]؛ «خانواده اش و مانندشان را با آنان به او بخشیدیم [تا] رحمتی از سوی ما [به او] و تذکّری برای خردمندان [باشد، که ما با هر صاحبِ ایمان و صبری این گونه رفتار می کنیم].» رسول خدا(ص) ضمن روایت ارزش مندی باایمان ترین مردم را این گونه معرفی می فرماید: «اَحسَنُ النّاس ایماناً اَحسَنَهُم خُلقاً وَاَلطَفَهُم باَهلِه وَاَنا اَلطَفَکم باَهلی[2]؛
مؤمن ترین مردم کسی است که اخلاقش نیکوتر باشد و نسبت به خانواده اش از همه مهربان تر قلمداد شود. بدانید که من از همۀ شما نسبت به خانواده ام مهربان تر هستم.» تحقق زندگی مسالمت آمیز و پیوندی عاشقانه و رفتاری حکیمانه در کانون خانواده، از اهداف والای فرهنگ اسلامی است و کسی که به این حقیقت با دقت و از منظر عقل بنگرد و آن را به کار گیرد، انسانی متدیّن و متعهد است. در مقابل کسانی که این واقعیت را نادیده می گیرند، بدون شک از مراتب ایمان و تقوای الهی بهره ای نبرده اند و نسبت به ارزش های اخلاقی بی تفاوت هستند. شایسته است در بحث از بی تفاوتی نسبت به خانواده، رابطه و تعامل با همسر، والدین و فرزندان را مورد اشاره قرار داد. بی تفاوتی نسبت به همسر
انسان نباید در مقابل غم و ناراحتی دیگران و به خصوص کانون خانوادۀ خود بی تفاوت باشد، چراکه این بی تفاوتی دور از اخلاق الهی و انسانی است. حتی حیوانات هم در مقابل هم نوعان خود بی تفاوت نیستند. در حقیقت حیوانات هم از روی غرایز فطری خویش به این معنا هدایت می شوند که درد و رنج دیگران را جبران کنند.
بنابراین هر انسانی باید به ندای درون خویش گوش داده و از این موهبت ـ یعنی عدم بی تفاوتی در مقابل هم نوع ـ خود و دیگران را بهره مند نماید. زیرا بی تفاوتی موجب محرومیّت انسان از فیوضات الهی می شود؛ محرومیّتی که طبق فرموده قرآن کریم ظلم به نفس است([3]) و ظلم و ستم، خود موجب دوری از مقام قرب الهی است.