سوال مهدوی
سوال:
امام زمان(عج) از ما دعا می خواهند یا عمل صالح؟
برخی ها در اعتراض به برگزاری مجالس دعا برای تعجیل در امر ظهور امام زمان(عج) می گویند امام زمان (عج) از ما عمل می خواهد نه دعا! به این افراد چه پاسخی باید داد؟
پاسخ:
دلیل واكنش بسیاری از افراد در قبال دعا برای فرج امام زمان(عج) ناشی از این مطلب است كه به اثرات و بركات دعا توجهی ندارند، درست است امام زمان(عج) از ما عمل كردن به وظایف را می خواهند، ولی با توجه به آثار و بركات دعا،به این نتیجه خواهیم رسید كه اگر دعای ما حقیقی باشد و از صمیم قلب برای آمدن یوسف زهرا(سلام الله علیهما) دعا كنیم، این دعا خود عاملی خواهد بود برای عمل كردن به وظایف.
چرا كه:
۱. دعا نشانگر علاقه و محبت مسلمانان به امام زمان(عج) است. اگر چه دوستى تمام ائمه معصومین علیهم السلام بخشى از ایمان و شرط قبولى اعمال است، در عین حال دعا كردن در حق امام زمان(عج) موجب ازدیاد محبت آن حضرت در دل و در نتیجه موجب تقویت ایمان مى گردد و تقویت ایمان هم در عمل به وظایف ظهور می یابد.
۲. دعا اظهار تجدید عهد و پیمان با آن حضرت است و محتواى پیمان با آن حضرت را دین دارى، شریعت محورى و تصمیم قلبى بر اطاعت امر امام علیه السلام و یارى رساندن او با نثار جان و مال تشكیل مى دهد.
تجدید بیعت با آن حضرت علیهالسلام كارى است كه بعد از هر نماز از نمازهاى پنجگانه یا در هر روز و یا در هر جمعه انجام آن مستحب است. هر روز بعد از نماز صبح، دعاهایىكه مربوط به وجود مبارك امام عصر(عج) است، خوانده شود، بسیار مفید و مؤثر خواهد بود.
دعاى شریف «اللهم بلغ مولاى صاحب الزمان صلوات الله علیه عن جمیع المؤمنین…» و نیز «دعاى عهد» شاهدى براى این سخن است.
۳. دعا سبب زنده نگه داشتن یاد امام غایب در دل منتظران مى گردد. یاد امام زمان(عج) توجه به ارزش هاى دین و اصول اخلاقى را در دلها زنده مى كند و غفلت از یاد امام، یكى از دلایل عمده پژمردگى و سستى ارزش هاى الهى و انسانى در جوامع اسلامى است.
آری كسى كه سلامتى امام زمانش برایش مهم است و برای ظهورش دعا می كند، مسلماً آزردن آن حضرت برایش سخت است؛ در نتیجه دعا براى سلامتى و فرج آن حضرت، انسان را به انجام كارهایى وا مى دارد كه موجب خشنودى آن حضرت و در نتیجه سبب رسیدن به مقام رضوان الهى مى گردد.
بنابراین دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) نه تنها خرافات نمی باشد،بلكه عاملی خواهد بود برای عمل كردن به آنچه مورد رضایت آنحضرت بوده و سبب خوشحالی قلب عزیز دل زهرا می باشد.
? مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
لباس گران قیمت بر تن خورشید
لباس گران قيمت بر تن خورشيد من براى زيارت خانه خدا به مكه آمده ام، مى دانم كه تو هم آرزوى اين سفر را به دل دارى! بيا با هم يك طوافى گرد كعبه بنماييم. آنجا را نگاه كن! آن پيرمرد را مى گويم، ببين چگونه نماز مى خواند و اشك مى ريزد. واقعا چه مرد باخدايى است، خوشا به حالش، او لباسى بسيار ساده بر تن كرده است.
آرى، او تمام زهد را در وجود خود خلاصه كرده است. آيا موافقى نزديك برويم و اسم او را بپرسيم.
سلام، مرد خدا!
سلام. قبول باشد، اسم شما چيست؟
من عباد هستم.
خوشا به حال تو كه اين قدر اهل نماز و عبادت هستى! خواهش مى كنم.
خلاصه، از شما چه پنهان كه من حسابى مجذوب اين پيرمرد شده ام. در اين ميان، نگاهم به در مسجد مى خورد، آقايى را مى بينم كه وارد مسجد الحرام شده و مشغول طواف مى شود.
خداى من! اين آقا كيست كه اين گونه دل مرا ربود! من از جا بلند مى شوم و به سوى او مى روم، او در حال طواف با خداى خود مناجات مى كند.
به يكى از اطرافيان خود مى گويم: آيا شما اين آقا را مى شناسيد؟ او مى گويد: چگونه است كه او را نمى شناسى؟ او امام صادق (ع) است. من تا اين سخن را مى شنوم خود را به نزد آن حضرت مى رسانم و سلام مى كنم و ايشان با مهربانى جواب سلام مرا مى دهد. همراه با آن حضرت مشغول طواف خانه خدا مى شوم. بعد از لحظاتى، عباد را مى بينم كه به سوى ما مى آيد. وقتى او روبروى امام صادق (ع) قرار مى گيرد با دست به لباس آن حضرت اشاره مى كند و مى گويد: «چرا تو اين لباس گران قيمت را به تن كرده اى؟ مگر تو فرزند على نيستى؟ مگر على لباس ساده به تن نمى كرد؟ ». در اينجا توجه من به لباس امام صادق (ع) جلب مى شود. آن حضرت لباس زيبا و گران قيمتى را به تن كرده است. نگاهى هم به لباس عباد مى كنم، او لباسى بسيار ساده به تن نموده است. هر كس به عباد نگاه كند، زهد و ترك دنيا را در او مى بيند. عجب! عباد مى خواهد درس زهد و ترك دنيا را به امام صادق (ع) ياد بدهد.
به راستى چرا امام صادق (ع) از زهد دور شده است؟ آيا او به دنيا علاقه پيدا كرده است؟ بايد منتظر بمانم و ببينم كه امام (ع) به او چه جوابى مى دهد. امام نگاهى به عباد مى كند و مى فرمايد: «اى عباد! در زمان حضرت على (ع)، لباس همه مردم ساده بود ولى امروز مردم همه از لباس هاى زيبا استفاده مى كنند، من نمى خواهم همانند تو با پوشيدن لباس ساده، ريا كنم و مردم را به سوى خود جذب كنم».
آرى! خداوند، زيبايى هاى زندگى را بر بندگان خود حرام نكرده است. وقتى كه خداوند به ما نعمتى داد، بايد از آن استفاده كنيم.
زهد اين نيست كه دنيا را ترك كنيم و همواره فقيرانه زندگى كنيم، بلكه زهد اين است كه دل به دنيا نبنديم.
[فقط به خاطر تو … - مهدی خدا میان آرانی - صفحه۴]
مهم ترین ویژگیهای کودکان خلاق
مهمترین ویژگیهای کودکان خلاق
رفتارهایی را که میتوانند نشانه خلاقیت باشند، توضیح داده شده است.
دقت و توجه شدید در گوش دادن، مشاهده کردن یا انجام دادن کاری: نشنیدم مرا برای خوردن شام صدا بزنید.
شور و نشاط و مشغولیتهای شدید جسمانی: دارم فکر میکنم نمیتوانم قرار بگیرم.
استفاده از قیاس در صحبت: احساس میکنم یک پیله هستم که میخواهم به یک پروانه تبدیل شوم.
عادت به وارسی منابع مختلف: مامان! من هم کتاب خواندم، هم تلویزیون تماشا کردم و هم از معلم سؤال کردم؛ اما هنوز نمیدانم خدا کجا زندگی میکند!
نگاه کردن با دقت به اشیاء: اما این هزارپا که فقط نود و نه پا دارد!
اشتیاق صحبت کردن درباره کشفیات با دیگران: میدانی چه شد، حدس بزن…
ادامه انجام برنامه بعد از تمام شدن وقت: مامان! حتی زنگ تفریح هم نقاشی کردم تا کارم تمام شود.
پی بردن به روابط در چیزهایی که بهظاهر با هم بیارتباطاند: میدانی چیه، کلاه جدیدت شکل یک پروانه است.
فکرکردن به چیزی که مثلا در یک برنامه تلویزیونی نشان دادهاند: میدانید فردا میخواهم در باغچه دنبال طلا بگردم.
کنجکاوی زیاد برای سر درآوردن از امور: خواستم بدانم که حیاط از بالای پشتبام چگونه دیده میشود.
استفاده از اکتشاف یا یک تجربه: فکر کردم اگر آرد و آب را با هم ترکیب کنیم، نان ساخته میشود؛ اما دیدم که یک تکه خمیر سفید شد.
بروز هیجان در صدا در اثر یک اکتشاف: با آب و آرد خمیر درست میکنند.
عادت به سؤال و آزمودن نتایج: میتوانم با آب و صابون حباب درست کنم؟
صداقت و میل شدید به اطلاع یافتن از امور: مامان امیدوارم از این حرف ناراحت نشوید، اما فکر میکنم عمو نوروز وجود خارجی ندارد!
عمل مستقل: درباره مسابقات اتوموبیلرانی کتاب جالبی پیدا نکردم، خودم در این باره یک انشاء مینویسم.
جسارت در گفتار: بهنظر من بچهها باید حق رأی داشته باشند.
دقت نظر: تا کارم را تمام نکنم، نمی توانم با شما بازی کنم.
استفاده از نظریات و اشیاء برای دستیابی به یک هدف: قصد دارم با این نخ و این مداد، یک دایره بکشم.
طرح سؤال: وقتی برف آب میشود، رنگ سفید برف کجا میرود؟!
میل به اطلاعیابی و کشف احتمالات: فکر میکنم این لنگه کفش پاره به درد گلدان شدن میخورد.
یادگیری به ابتکار خود: دیروز به کتابخانه مدرسه رفتم و به همه کتابهایی که درباره دایناسورها نوشته شده بود، نگاه کردم.
طرح سؤالات عجیب: راستی اگر حیوانات آدم میشدند و آدمها حیوان، چه اتفاقی میافتاد؟!
[چگونه فرزندان باهوش و خلاق تربیت کنیم؟ - صمد شاه محمد پور- صفحه ۱۵۷]
تجمل و زیبایی در نظام آفرینش
تجمل و زيبايي در نظام آفرينش
همه موجودات مخلوق خداوند تبارك و تعالي هستند: «الله خالق كل شئ» خداست كه همه چيز را آفريده است و هر چه را آفريد در نهايت زيبايي وآراستگي خلق كرد: «الذي احسن كل شئ خلقه»
بنابر اين، آفرينش از نظر قرآن با زيبايي آميخته است و اين زيبايي از آن خداوندي است كه زيباي مطلق است و چون جلوه زيبايي، خود زيبا است.
از سويي ديگر ميفرمايد: «فاينماتولوافثم وجه الله» بنابر اين، تمامي موجودات هستي نيز جلوه او هستند و زيبا و همه وجه خدايند و همان طور كه ميدانيم يكي از صفات خداوند: «مصور» بودن او است كه به معني اين است كه او عالم را به بهترين وجه و در زيباترين صورت ممكن آفريده و در آن صورت گري نموده است.
خداوند، زمين، آسمان و ديگر موجودات را با معناي مخصوصي به نام: «زينت» ترسيم كرده كه بنابر اين، دنيا از نظر خداوند زينت و زيبايي است.
فردريش هگل ميگويد: «مضمون
اين جهان زيبايي است، زيبايي راستين، روحيت شكل يافته، يعني آرمان، به عبارت دقيق تر، روح مطلق است، خود حقيقت است. ميتوان گفت كه اين قلمرو حقيقت خدايي است كه هنرمندانه به منظوراحساس نگرش، تجسم يافته است.
كانون تمام جهان، هنري است كه چنان شكل يافتگي مستقل، آزاد و خدايي است كه جنبه بيروني شكل و مصالح را كاملا جذب كرده است»
زيبايي يك صفت الهي است و چون جهان، آينه جمال الهي است از اين رو در جهان نظامي واحد و منسجم و كامل و سراسر زيبايي حكومت ميكند و در اين ميان انسان در واقع پژواك و امر الهي است و بايد باطن جهان را در خود منعكس سازد. ازاين رو زيبايي جهان را در آينه وجود خود ميبيند يا به صورت الهامي در خود مييابد و چون موجودي قادر بر (بيان) است آنچه را كه ديده ياالهام گرفته به صورت گفتار يا عمل نشان ميدهد و همه آن زيبائيها را در آن منعكس ميسازد.
نتيجه: بنابر اين، خداوند حسن و زيبايي را نشان صنع قرار داد و اين حسن در صورتهاي آفاقي وانفسي بازتاب يافته و ذات جميل انسان را به مشاهده خود در اين صور فرا خوانده و ديدار خود را موكول به ديدار آنها نموده است.
[باز تعریف تجمل گرایی از منظر قران کریم - مهدی عارفی جو - صفحه۳۵]
عنایت پروردگار
عنايت پروردگار
شب به نيمه نزديك مى شد. تهران در تاريكى مطلق فرو رفته بود. گهگاهى چراغ هاى بادى و پيه سوز در سر چهارراهها و كوچهها سوسو مى زد و گاهى در كنار چراغ ها، اوباش و قداره بندها به انتظار نشسته تا بيچاره بخت برگشته اى را در تاريكى شب، لخت و هستى او را به غارت ببرند. در اين تاريكى شب، جوان نورسى با طمأنينه خاطر در حالى كه در عالم معنويت فرو رفته بود، نه به تاريكى شب توجه و نه ترسى از آن داشت، عبور مى كرد. آن شب مجلس درس و موعظه شيخ به طول انجاميده بود. آن جوان مرحوم حاج سيد مهدى خرازى بود. ايشان نقل نمودند: آن شب كه به درب منزل رسيدم، تازه به خود آمدم كه شب به نيمه رسيده. درب را بسته ديدم. خواستم كوبه درب را به صدا درآورم، يادم آمد كه در اين وقت شب، مادرم به خواب رفته و با درب زدن، ايشان از خواب بيدار مى شوند و اين خلاف تعليماتى است كه از مجلس درس جناب شيخ گرفتهام و از طرفى با خود فكر نمودم كه به منزل يكى از بستگان بروم، اما ناامنى شب و تاريكى آن، و جوان بودنم مانع از تصميم من شد. در حال تحير بودم كه ناخودآگاه دستم به طرف درب خانه رفت. هنگامى كه دستم به درب خانه رسيد، درب بدون فشار باز شد. با خوشحالى وارد منزل شدم. ديدم مرحومه والدهام در خواب است. توضيحا عرض كنم، در زمان سابق چراغ هاى نفت سوزى بود، به نام (لامپا) كه پايه بلندى داشت و سه پايه هايى هم به بلندى چراغ بود كه اگر چيزى را مى خواستند گرم نگه دارند، چراغ را زير آن سه پايه قرار مى دادند. توجه نمودم كه مرحومه والده غذاى مرا روى سه پايه قرار داده و در اثر دير آمدن من، محتويات غذا به حالت خشكى درآمده. در هر صورت آنچه از غذا در ظرف مانده بود را آهسته تناول نمودم و به بستر خواب رفتم. اذان صبح كه به جهت نماز بيدار شديم، مادرم با كمال تعجب به من نگاه كرد. همه اين مطالب مقدمه اين جمله بود: فرمود: «سيد مهدى تو چگونه داخل منزل شدى من كه كلون درب خانه را انداخته بودم». تازه به خود آمدم، اينكه درب بسته در نيمه شب به رويم باز شد كه اين عنايتى از جانب پروردگار و كرامتى از كرامت هاى مرحوم جناب شيخ مى باشد.
اگر تو گويى: آيا مى شود مسير شيخ را طى نمود؟ مى گويم: آرى. ابواب رحمت الهى به سوى همه بندگانش باز است؛
زيرا از طريق تقواى الهى كه اتيان به واجبات و ترك محرمات است، مى توان به اين مقام والا رسيد. همچنان كه جناب شيخ رسيده بود.
منبع: شهامت پور، احمد ،خاطراتی از صالحان،مشخصات نشر: قم: مسجد مقدس جمکران،ص۵