عفاف و حجاب در سیره ی حضرت زهرا(س)
دین مبین اسلام، به عنوان آیین جامع و کامل خداوند متعال، در حمایت از شخصیت انسانی و معنوی زن در جهت حفظ عفّت عمومی، دستورهای حکیمانه ای مبتنی بر لزوم رعایت عفّت و حیا در ابعاد گوناگون صادر نموده است. «البته عفاف مخصوص زنان نیست و مردان نیز باید عفیف باشند ولیکن چون مردان به دلیل داشتن قدرت جسمانی و برتری جسمانی این توانایی را دارند که به زن ظلم کنند و برخلاف میل او رفتار نمایند، از این رو اسلام بر روی عفّت زن تاکید بیشتری نموده است».۱
قرآن یکی از ویژگی های مؤمنان راستین را، عفاف و پاک دامنی می داند و می فرماید: «وَالّذینَ هُم لِفُروجِهِم حافِظونَ؛ آنان [مومنان] کسانی هستند که دامان خویش را از بی عفتی حفظ می کنند».۲
در فضیلت عفاف روایات بسیاری آمده از جمله:
«افضل العباده العفاف؛ برترین عبادت، عفت است.»۳
«العفّه رأس کلّ خیر؛ عفت در رأس همه ی خوبی ها است.»۴
«العفّه افضل الفتوّه؛ عفت برترین جوان مردی است.»۵
«العفّه افضل شیمه؛ عفّت برترین خصلت است.»۶
«العفاف یصون النفس و ینزّهها عن الدنایا؛ عفت، نفس را مصون و آن را از پستی دور نگه می دارد.۷
«العفاف زهاده؛ عفت پارسایی است».۸
با دقت در آیات و روایات درمی یابیم عفّت به معنی مناعت و آن حالت نفسانی است که [انسان را] از غلبه ی شهوت باز دارد؛۹ و همچنین به معنی پارسایی و پرهیزکاری و بازداشتن از حرام است.۱۰
به طور کلی، عفت را می توان یک صفت انسانی و ملکه ی نفسانی و زینت باطنی دانست که موجب می شود تمام اعمال و حرکات و گفتار و پوشش انسان، عفیفانه و فاقد رذیلت های شهوانی و هوس مآبانه باشد.۱۱
عفاف از یک سو به عنوان یک مسئله ی اصلی و بنیادین و فراتر از حجاب و پوشش مطرح است و از سوی دیگر، رابطه ی تنگاتنگی با آن دارد؛ چرا که به عنوان یک خصلت و ارزش اختیاری، پوشش را به ارمغان می آورد و به طور کلی، می توان حجاب را میوه و ثمره ی عفاف دانست.
گفتنی است شرم، حیا و اشتیاق به عفاف و پاک دامنی، یک تدبیر نهفته در خلقت و فطرت زن است که او را وادار می سازد به طور ناخودآگاه، خود را از چشم نامحرم بپوشاند. به عبارت دیگر، گرایش زن به حفظ عفّت خویش، از احساس فطری و الهام غریزی وی نشأت می گیرد.
حضرت زهرای اطهر(س) بانوی بزرگواری که مظهر کمالات الهی و برترین اسوه ی انسان ها به ویژه زنان هستند، از نظر عفاف و حجاب الگوی بی نظیری هستند. با دقت در سیره و زندگانی آن حضرت به اوج عظمت ایشان می توان پی برد.
در این راستا، به طور کلی جلوه های عفاف و حجاب در سیره ی حضرت زهرا(س) را در چند محور مورد بررسی قرار می دهیم:
۱٫ حضرت زهرا(س) و عفاف در گفتار
در آیه ی ۳۲ سوره ی احزاب، درباره ی وظایف زنان در لزوم رعایت عفاف در سخن گفتن با مردان نامحرم آمده است: «فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَیطمَعَ الذی فی قَلبِه مَرَضٌ وَ قُلنَ قَولاً مَعروفاً؛ پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید.»
خضوع در این جا به معنای این است که زنان در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطیف نکنند تا مردان بیماردل را دچار ریبه و خیال های شیطانی کنند و شهوت آن ها را برانگیزانند. منظور از بیماری دل، نداشتن نیروی ایمان است؛ آن نیرویی که آدمی را از میل به سوی شهوت باز می دارد.
و «قولاً معروفا» یعنی سخن معمولی و مستقیمی بگویند که به دور از کرشمه و ناز باشد و شرع و عرف اسلامی آن را پسندیده دارد.۱۲
این آیه اشاره به کیفیت و محتوای۱۳ سخن گفتن و حرمت صحبت کردن با ناز و عشوه دارد و صحبت کردن با نامحرم باید عفیفانه و به دور از نرمش و خضوع و خودنمایی باشد. همچنین بر اجتناب از هرگونه سخنان بیهوده و غیرضروری و شهوت انگیز تأکید دارد و متذکر می گردد در صورت عدم رعایت این امر ممکن است در اثر نمایش جاذبه های زنانه و سخنان هوس آلود، افرادی که از سلامت روحی و روانی و اعتدال نفسانی – که در اثر ضعف یا فقدان ایمان است – برخوردار نباشند به فکر گناه و فحشا بیفتند و امنیت جامعه را به خطر بیندازند. نقل است که هرگاه کسی به در خانه ی حضرت زهرا(س) می آمدند حضرت برای پاسخ به فرد پشت در، دستان مبارک خود را در دهان قرار می دادند تا با تغیر لحن صدای خویش فرد را از لغزش گناه دور کنند. همچنین روایت شده حضرت در هنگام سخن رانی کوبنده ی خویش در مسجد، لحن صدای خویش را به حالت بم تغییر داده بودند و این گونه در گفتار عفت پیشه می کردند.
۲٫ حضرت زهرا(س) و عفاف در نگاه
در آیه ی ۳۱ سوره ی نور که به سوره ی عفت و پاک دامنی و حجاب معروف است۱۴، به چندین رفتار عفیفانه اشاره می شود که یکی از آن ها وجوب حفظ و کنترل دیده و نگاه است: «وَ قُل لِلمؤمناتِ یغضُضنَ مِن أبصارِهِنَّ؛ به زنان مؤمن بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند.»۱۵ همچنین در آیه ی دیگری می فرماید: «قُل لِلمؤمنینَ یغُضّوا مِن أبصارِهِم؛ به مردان مؤمن بگو از بعضی نگاه های خود (نگاه های غیرمجاز) چشم پوشی کنند».۱۶ در شأن نزول این آیات آمده: جوانی در بین راه، زنی را می بیند و به او چشم می دوزد و به دنبال او به راه می افتد. طوری غرق نگاه بوده که صورتش به دیوار برخورد می کند و مجروح می شود، نزد رسول خدا(ص) می رود و ماجرای خود را نقل می کند و این آیه نازل می گردد.۱۷
«یغضض» از ماده ی «غضّ» به معنای کاهش و کم کردن نگاه است۱۸ و منظور، چشم پوشی از نگاه حرام و غیرضروری و شهوت آلود است. در لزوم عفّت و پاک دامنی و ترک نگاه حرام، بین زن و مرد، فرقی نیست.۱۹ بدین ترتیب همان گونه که چشم چرانی بر مردان حرام است، بر زنان نیز حرام است.۲۰ حضرت رسول(ص) می فرماید: «از نگاه های زیادی بپرهیزید؛ زیرا تخم هوس می پراکند و غفلت می زاید».۲۱
همچنین حضرت عیسی(ع) می فرماید:
«از نگاه به نامحرم بپرهیزید که بذر شهوت را بر دل می نشاند و همین برای دچار شدن انسان به فتنه کافی است».۲۲
از این رو، کنترل چشم می تواند از مهم ترین و اساسی ترین اصول عفاف باشد که باید در مرتبه ی اولی رعایت گردد؛ چرا که چشم دروازه ی قلب و روح است و «هر چه دیده بیند دل کند یاد.»
امام علی(ع) می فرماید: «العین رائد القلب؛ چشم، دل را به دنبال خود می کشد».۲۳
بدین ترتیب، کمترین کوتاهی در چشم پوشی از نگاه به نامحرم، تیری مسموم از سوی شیطان است.۲۴ قلب، عقل انسان را نشانه گرفته و دل و فکر را مشغول و به دنبال آن، غریزه را مشتعل می کند و از آن پس فتنه ها به دنبال می آورد که گاه جبران ناپذیر است.
به گفته ی شاعر:
این نظر از دور چون تیر است و سم
عشقت افزون می شود صبر تو کم
کسی که عفّت چشم پیشه کند و نگاه حرام را دنبال نکند، فکرش فراغت و دلش آرامش می یابد۲۵ و اوصافش نیکو گشته۲۶، در نتیجه، خداوند، شیرینی ایمان و عبادت را به او می چشاند۲۷ و به ازای فروبستن چشم از حرام، قدرت مشاهده ی شگفتی های عالم و عظمت الهی را می یابد.۲۸
حضرت زهرا(س) همان کسی است که زن نیکو و شایسته را زنی می داند که مردی را نبیند و مردی او را نبیند.۲۹
خشنودی حضرت فاطمه(س) از محول شدن انجام کارهای خانه و معاف شدن از کار در بیرون منزل (در تقسیم کار توسط حضرت رسول(ص) ۳۰) به اوج عفت و حیای ایشان در خودداری از اختلاط با مردان و محفوظ ماندن از نامحرمان اشاره دارد.
روایت است که رسول خدا(ص) در زمینه ی تقسیم کار این گونه داوری کردند: فاطمه(س) را مأمور به انجام امور داخل خانه نمود و علی(ع) را نیز به امور خارج از خانه مامور ساخت. دختر پیامبر از این تقسیم کار فوق العاده خوش حال شد و چنین اظهار داشت: «جز خداوند نمی داند که من از چنین تقسیمی چه قدر خوش حال شدم زیرا پدرم رسول خدا مرا از گریبان گیر شدن با مردان معاف داشته است.»۳۱
۳٫ حضرت زهرا(س) و عفت در پوشش
مسئله ی حجاب و پوشش زن و مستور نمودن زینت های ظاهری و باطنی وی، اهمیت بسیاری دارد. خداوند حکیم به دنبال آیه ی مذکور و در چند جای دیگر قرآن، به این موضوع با تعابیر مختلف اشاره کرده و زنان را از هتک حرمت خود با بدحجابی و بی حجابی و خودآرایی و خودنمایی در برابر نامحرم نهی فرموده است.
در «وَ لایبدینَ زینَتَهُنَّ إلّا ما ظَهَرَ مِنها»۳۲ زنان را مکلف می کند که نباید جاذبه ها و زینت های ـ ظاهری و باطنی ـ خود را آشکار سازند، مگر آن مقدار که طبیعتاً نمایان است.
کلمه ی «ابداء» به معنای اظهار و آشکار کردن است. اما آن چه از زینت های ظاهری، پوشاندنش استثناء شده، صورت و دو دست است.۳۳ بنابراین، مقتضای آیه، نهی از خودنمایی و آشکار نمودن زینت های شهوت انگیز و جلوه نمایی اندام های نهان زنان است. در «وَ لیضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِنَّ» توصیه می فرماید: «زنان باید سرپوش ها و روسری های خود را بر گردن انداخته و حایل قرار دهند (تا علاوه بر سر، گردن و سینه ی آن ها نیز پوشیده شود).»۳۴
«خُمُر» جمع خمار، به معنای جامه و پوششی است که زنان سر و موی خود را با آن می پوشانند. و «جیوب» جمع جیب، به معنای گریبان و سینه است.۳۵
بنابر نقل تواریخ، رسم بر این بود که زنان عرب معمولاً لباس هایی می پوشیدند که یقه ی پیراهن و گریبان های شان باز بود و دور گردن و سینه را نمی پوشانید. روسری را هم از پشت سر می انداختند (همان طوری که هم اکنون بین مردان عرب متداول است) به طوری که گوش ، بناگوش ، گوشواره و جلوی سینه و گردن آن ها نمایان می گشت.
لذا این آیه نازل شد که باید پوشش ها و روسری ها، از دو طرف، روی سینه و گریبان افکنده شود تا قسمت های یاد شده، پوشیده گردد. به تعبیر «ابن عباس»، صحابی پیامبر اکرم(ص)، تفسیر آیه این گونه است: «تغطی شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها؛ یعنی زن باید مو و سینه و دور گردن و زیرگلوی خود را بپوشاند».۳۶ این آیه، با اشاره به کیفیت پوشش و حجاب زنان، روشن می سازد که آنان باید تمام اندام و سر و سینه و گردن و موهای خود را در برابر نامحرم بپوشانند و در پوشاندن خویش نهایت عفاف را رعایت کنند.
از آن چه گفته شد، روشن می گردد که منظور از «جلباب»، پوششی وسیع تر از خمار است که همان چادر و حداقل ، شبیه چادر ـ مقنعه ی بلند و چادر کوتاه ـ است.
بنابراین، حجاب برتر، حجابی است که تمام اندام زن و جاذبه های بدن وی، به جز گردی صورت و دو دست را مستور سازد. شاید بتوان چادر را کامل ترین پوشش – که تمام این خصوصیات را شامل شود – در این زمینه دانست. این پوشش در نظر اسلام به دلیل مصلحت هایی در نظر گرفته شده که به سود زنان است. بر این اساس، عفاف و پوشش کامل و حجاب عفیفانه ی زن مؤمن، تجسم حرمت و احترام و بهترین سلاح اوست تا افراد بوالهوس و مریض به فکر تعرض و اذیت نیفتند و هرگز کسی به خود اجازه ی فکر باطل ندهد. پس حجاب و پوشش دینی محدودیت و بند و حصار نیست، بلکه موجب مصونیت و حرمت زن است.
شرم و حیا و عفت حضرت زهرا(س) نیز به قدری بوده که حتی در حضور مرد نابینا خود را محفوظ داشت.۳۷
امیرالمومنین علی(ع) می فرماید: «روزی حضرت زهرا(س) در محضر رسول خدا نشسته بود که مرد نابینایی اجازه ی ورود خواست. پیامبر مشاهده فرمود که حضرت زهرا(س) برخاست فرمود: «دخترم این مرد نابیناست.» پاسخ داد: «ان لم یکن یرانی فانی اراه و هو یشم الریح؛ اگر او من را نمی بیند، من او را می نگرم [اگر چه او نمی بیند اما] بوی [عطر] مرا استشمام می کند!» رسول خدا پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: «شهادت می دهم که تو پاره ی تن من هستی».۳۸
آن تجسم حیا و عفت، تا ضرورتی نبود، به میان جامعه نمی آمدند اما در مواقع حساس و ضروری، در اجتماع حضور می یافتند و در مسائل سیاسی و اجتماعی شرکت می کردند؛ به ویژه در مسئله ی ولایت امیرالمؤمنین(ع) و به یغما رفتن فدک، در مجامع عمومی به مناظره می نشستند و از حق خویش دفاع می کردند و در عین حال هرگز از پرده ی عفاف و حجاب بیرون نمی رفتند.
در این رابطه نقل می کنند هنگامی که برای حضرت ثابت شد فدک غصب گردیده، با لباس های بلندی که تمام بدن ایشان را پوشانده بود، وارد مسجد شدند و در جایگاهی قرار گرفتند که پرده ای بین زنان و مردان حایل بود و مردان، حضرت را نمی دیدند.۳۹
این نشان می دهد حضرت حتی در میدان مبارزه نیز به عفاف و حجاب اسلامی بسیار مقید بوده اند. آن حضرت، به حدی به امر حجاب و عفت اهمیت می دادند که حتی در بستر مرگ از کیفیت حمل جنازه ی خود نگران بودند و به پوشیده بودن و محفوظ بودن بدن خویش از دید نامحرم در هنگام حمل جنازه سفارش کردند.۴۰
روزی حضرت زهرا(س) در بستر بیماری به «أسماء بنت عمیس» فرمود: «من بسیار زشت می دانم که جنازه ی زن را پس از مرگ، بر روی تابوت سر باز گذاشته، بر روی آن پارچه ای می افکنند، [طوری] که حجم بدن مشخص می گردد. مرا بر روی تابوت آن چنانی مگذار و بدن مرا بپوشان که خدا تو را از آتش جهنم بازدارد».۴۱
چنین بانوی باعظمت و بی نظیری را به حق می توان باشخصیت ترین، اجتماعی ترین و در عین حال عفیف ترین انسانی بدانیم که باید سرمشق خویش در تمام راه و رسم زندگی قرار دهیم.
۴٫حضرت زهرا(س) و عفت درکردار
حضرت زهرا(س) در طول مدت شوهرداری خود، هیچ گاه حریم حضرت علی(ع) را نادیده نگرفت و در مورد شخصیت آن بزرگوار کوتاهی نکرد۴۲ تا جایی که امیرالمؤمنین(ع) در این باره می فرمایند: «سوگند به خدا زندگی با صفای من و فاطمه، طوری بود که نه من او را به خشم آوردم و نه او مرا به خشم آورد و نافرمانی کرد، حتی غصه های دیگرم با حضور او و تماشای جمالش برطرف می گردید.»۴۳
همچنین قرآن در مورد کسانی که امکان برای ازدواج نمی یابند می فرماید: «وَ لَیستَعفِف الّذینَ لایجِدونَ نِکاحاً حَتّی یغنیهُمَ اللهُ مَن فَضلِهِ؛۴۴و کسانی که وسیله ی نکاح ندارند، به عفت سر کنند تا خدا از کرم خویش از این بابت بی نیازشان کند».۴۵ دراین باره حضرت رسول(ص) می فرماید: «هرکه پاک دامنی و مناعت جوید، خداوند او را پاک دامن و بامناعت گرداند و هرکه بی نیازی طلبد، خداوند بی نیازش گرداند».۴۶ بنابراین، قدرت نیافتن برای ازدواج و دست رسی نداشتن به همسر، مجوزی برای گناه کردن و فراهم کردن آن از راه نامشروع نیست بلکه صبر و عفت لازم است تا خداوند نیز از فضل خود بی نیازشان گرداند».۴۷
وظیفه ی دیگر زنان، پرهیز از اعمال و رفتارهای جلب توجه کننده و غیرعفیفانه است:
«و لا یضرِبنَ بِأرجُلِهِنَّ لیعلَمَ ما یخفینَ مِن زینَتِهِنَّ؛ هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت های پنهان شان دانسته شود۴۸ و صدای زیورآلات شان از قبیل خلخال و دست بند و گوشواره به صدا در نیاید».۴۹
پس هرگونه راه رفتنی که موجب آشکارشدن زیورهای مخفی زن شود از نظر اسلام ممنوع است.۵۰ زنان باید در رعایت عفاف و پرهیز از امور جلب توجه کننده دقت لازم را بنمایند. نباید اعمال و رفتار بانوان در استفاده از وسایل زینتی و استعمال عطر و بوی خوش به گونه ای باشد که باعث جلب توجه نامحرم و عامل انحراف فکرها و تباهی دل ها گردد.
خداوند در آیه ی دیگری که مربوط به حرمت خودآرایی و خودنمایی است و این عمل زشت را جاهلانه و همچون جاهلیت قدیم قبل از اسلام می شمارد، می فرماید: «و قَرنَ فی بُیوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجنَ تَبَرٌجَ الجاهلیهِ الأُولی؛ و…[ای همسران پیامبر] در خانه های خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین [در میان مردم] ظاهر نشوید و…».۵۱
«تبرّج» به معنای ظاهر شدن در برابر مردم است؛ همان طور که برج قلعه در برابر دیدگان مردم ظاهر است. مقصود از «جاهلیت اولی» جاهلیت قبل از پیامبر اکرم(ص) است که در آن عصر، وضعیت پوشش زنان، عفیفانه نبوده است.
آیه خطاب به زنان پیامبر اکرم(ص) است، اما طبق نظر مفسرین عمومیت دارد و شامل همه ی زنان می شود.
براساس این آیه، خودآرایی و خودنمایی زنان ـ که ویژگی فطری و مشترک میان زنان است ـ در برابر نامحرم، عمل جاهلانه ای است که زنان عصر جاهلیت به آن گرفتار بودند و زنان مسلمان نباید زیر بار چنین ننگی بروند، بلکه باید این غریزه ی طبیعی را در پرتو ایمان و عفت، کنترل و تعدیل و در جهت مثبت آن (در برابر شوهر) به کار گیرند. آن چه از مفاد آیه در مورد جاهلیت نخستین آمده، نشان از آن دارد که جاهلیت دیگری همانند جاهلیت قبل از اسلام در پیش است که شاید بتوان آن را با عصر و زمان حاضر منطبق دانست. در تفسیر «قمی» روایتی از امام صادق(ع) آمده که بعد از جاهلیت اول، جاهلیت دیگری نیز خواهد آمد۵۲ که حاکی از همین جاهلیت مدرن عصر جدید است که مع ألاسف مظاهر آن را در جوامع اسلامی نیز می توان دید. از این رو، زنان باید از هرگونه رفتار جلوه گرانه و تحریک کننده پرهیز کنند و با تأسی از آیه ی «تَمشی عَلَی استِحیاءٍ»۵۳ که شیوه ی راه رفتن زنان اسلام را ترسیم می کند و با اقتدا کردن به بانوی دو عالم فاطمه ی زهرا(س)، به شیوه ی آن حضرت عمل نمایند.
به طور یقین، با رعایت عفاف و حجاب، آثار و برکاتی از جمله بالا رفتن ارزش و احترام زن، آرامش روانی، پای بندی به خانواده و استحکام اجتماع به بار می نشیند.
در این راستا، باید با نهادینه کردن فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه، در جهت اعتلای آن تلاش نمود و کوشش کرد کسانی که از این امر غافل گشته اند، گم شده ی فطرت خویش را به دست آورند و جان خموش و شخصیت منکوب خویش را بیدار و زنده گردانند و هویت و اصل خویش را باز یابند.
پی نوشت ها
۱٫ بانکی پورفرد، امیرحسین، تدوین آیینه ی زن، مجموعه موضوعی سخنان مقام معظم رهبری، ص۲۲۳
۲٫ مومنون /۵٫
۳ . محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۸، ح۱۳۱۱۶٫
۴٫ همان، ح۱۳۱۲۰٫
۵٫ همان، ح۱۳۱۲۱٫
۶٫ همان، ح۱۳۱۲۲٫
۷٫ همان، ح۱۳۱۲۳٫
۸٫ همان، ح۱۳۱۲۴٫
۹٫ قرشی، سیدعلی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۹٫
۱۰٫ سیاح، احمد، مترجم فرهنگ بزرگ جامع نوین (ترجمه المنجد)، ج۲، ص۱۳۰۵٫
۱۱٫ کوهی، محمدرضا، آسیب شناسی شخصیت زن، ص۲۹۳٫
۱۲٫ طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۴۶۱٫
۱۳٫ جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه ی جلال و جمال، ص۴۳۶٫
۱۴٫ مکارم شیرازی، ناصر، برگزیده ی تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۸۹٫
۱۵٫ نور، آیه ی۳۱٫
۱۶٫ نور، آیه ی ۳۰٫
۱۷٫ قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۸، ص۱۷۳٫
۱۸٫ قاموس قرآن، همان، ج۵، ص۱۰۵٫
۱۹٫ تفسیر نور، همان، ص۱۷۶٫
۲۰٫ تفسیر نمونه، همان
۲۱٫ میزان الحکمه همان، ج۱۳، ح۲۰۲۴۵٫
۲۲٫ تفسیر نور، همان، ص۱۷۴٫
۲۳٫ تفسیر نور، همان، ص۱۷۴
۲۴٫ «انظره سهم مسموم من سهام ابلیس» [میزان الحکمه، همان، ج۱۳، ح۲۰۲۸۵]
۲۵٫ امام علی(ع) «من غضّ طرفه أرواح قلبه» کسی که چشم خود را پایین اندازد دلش را آسوده گرداند [میزان الحکمه، همان، ح۲۰۲۶۱]
۲۶٫ امام علی(ع) «من عفت أطرافه حسن أوصافه» هر که نگاه هایش پاک باشد، اوصافش نیکو شود. [میزان الحکمه، همان، ح۲۰۲۶۱
۲۷٫ رسول اکرم(ص): «النّظر سهم مسموم من سهام ابلیس، فمن ترکها خوفاً من الله أعطاء الله ایماناً یجد حلاوته فی قلبه؛ نگاه کردن یکی از تیرهای زهرآلود ابلیس است. پس هر که از ترس خدا چشم خود را (از نامحرم) فرو بندد خداوند به او ایمانی عطا فرماید که حلاوت آن را در دلش بیابد. [میزان الحکمه، همان، ح۶۳۲۳]
۲۸٫ رسول اکرم(ص): «غضّوا اَبصارکم ترون العجائب؛ چشمان خود را (از حرام) فرو بندید تا شگفتی ها ببینید [میزان الحکمه، ح ۲۰۲۶۲]
۲۹٫ أن لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال [بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۲۳۸]
۳۰٫ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۲۳٫
۳۱٫ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۲۳٫
۳۲٫ نور /۳۱
۳۳٫ تفسیر المیزان، همان، ج۱۵، ص۱۵۶
۳۴٫ نور/۳۱
۳۵٫ قاموس قرآن، همان، ج۱ و ۲، ص ۲۹۹٫
۳۶٫ مطهری مرتضی، مسئله ی حجاب، ص۱۳۹٫
۳۷٫ بحار الانوار، ج۴۳، ص۹۱٫
۳۸٫ بحار الانوار، ج۴۳، ص۹۱٫
۳۹٫ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۱ و ۲۴۹
۴۰٫ کشف الغمه، ج۲، ص۶۷
۴۱٫ کشف الغمه، ج۲، ص۶۷
۴۲٫ بابازاده، علی اکبر، تحلیل سیره ی فاطمه الزهرا، ص۱۵۱
۴۳٫ بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۳۴٫
۴۴٫ نور، آیه ی۳۳٫
۴۵٫ تفسیر المیزان، همان، ص۱۵۲٫
۴۶٫ «و من یستعفف یعفه الله، و من یستغن یغنه الله؛ هر که پاک دامنی و مناعت جوید، خداوند او را پاک دامن و با مناعت گرداند و هر که بی نیازی طلبد خداوند بی نیازش گرداند.»[میزان الحکمه، ج۸، ح۱۳۱۳۹]
۴۷٫ تفسیر نور، همان، ج۸، ص۱۸۱، با اندکی تغییر در عبارت
۴۸٫ نور /۳۱٫
۴۹٫ تفسیر المیزان، ص۱۸۷، ذیل آیه
۵۰٫ نور /۱۷۷٫
۵۱٫ احزاب /۳۳٫
۵۲٫ تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۴۳۷، به نقل: تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۳٫
۵۳٫ قصص /۲۵٫
ارث_بردن_جعفر_کذاب_از_امام_عسکری
پرسش
يكي از اشكالاتي كه وهابي ها مدام تكرار مي كنند و آن را دليل بر عدم تولد امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي گيرند، قضيه تقسيم ميراث امام عسكري عليه السلام بين برادرش جعفر كذاب و مادر امام عسكري عليه السلام است و مي گويند كه اگر امام عسكري فرزندي داشت، چرا به او ارث نرسيد و ارث بين مادر و برادر امام عسكري عليه السلام تقسيم شد
پاسخ
این که برای امام عسکری علیه السلام ،قبل از شهادتشان به سال 255 قمری فرزندی به نام مهدی متولد شد ، و حضرت ایشان را به عنوان جانشین و امام پس از خود معرفی کردند ، مساله ای ثابت و قطعی است و قابل انکار نمی باشد ؛
اما این که اگر امام زمان علیه السلام به دنیا آمده بودند پس چرا عموی ایشان به نام جعفر کذاب وارث امام عسکری علیه السلام شد پاسخ روشنی دارد .
به خاطر توطئه ای که بر قتل امام زمان علیه السلام صورت گرفت ، تولد آن حضرت به صورت پنهانی محقق شد و تا زمان غیبت صغری جز برای خواص و شیعیان واقعی ظاهر نمی شدند .
امام سجاد علیه السلام فرمود ؛
« ولادت قائم ما، چنان بر مردم پنهان مى ماند كه مى گويند هنوز متولّد نشده است، و اين براى آن است كه بدون داشتن بيعتى بر گردنش، قيام كند »
کمال الدین یک جلدی ص 322
امام على عليه السلام فرمود: «قائم ما هنگامى كه قيام مى كند، بيعت كسى را به گردن ندارد و براى همين است كه ولادتش پنهان و خودش غايب مى شود».
اعلام الوری ج 2 ص 229
از سوی دیگر جعفر کذاب برادر امام عسکری و عموی امام زمان علیه السلام در صدد بود از این ولادت پنهانی و اختفاء حضرت سوء استفاده کند و با وانمود نمودن به این که امام عسکری وارثی ندارد ، خودش اموال امام عسکری علیه السلام را به ارث برد و جانشین امام عسکری شود .
امام سجاد علیه السلام به نقل از پیامبر گرامی فرمود ؛
« چون فرزندم جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب (عليهم السلام) متولد شود او را صادق بناميد؛ زيرا پنجمين فرزندش به نام جعفر از روي تجری بر خدای عز و جل و دروغ بستن بر او ادعای امامت مي كند و او نزد خدا جعفر كذاب و مفتري بر خدا است و مدعي مقامي است كه شايستگي آن را ندارد، مخالف پدر خويش و حسود بر برادر خود است، او مي خواهد راز خدا را در زمان غيبت ولي خدا فاش كند.
سپس علي بن الحسين به سختي گريست و فرمود گويا جعفر كذاب را مي بينم كه سر كش زمان خود را وادار مي كند بر تفتيش امر ولي خدا و غايب در حفظ الهي و موكل بر حرم پدر خود، از راه جهالت به ولادت او و حرص بر قتل او در صورت ظفر بر او براي طمع در ارث برادرش كه بنا حق آن را اخذ كند.»
بحار الانوار ج 50 ص 228
جعفر کذاب هنگام دفن بدن مبارک امام عسکری علیه السلام متوجه وجود فرزندی برای ایشان شد چنان که نقل شده است ؛
«امام حسن عسكرى عليه السّلام را كفن كرده بر روى نعش گذاشتند پس جعفر پيش ايستاد بر برادر اطهر خود نماز كند. چون خواست تكبير گويد طفلى گندمگون پيچيده موى گشاده دندانى مانند پاره ماه بيرون آمد و رداى جعفر را كشيد و گفت اى عمو پس بايست كه من سزاوارترم به نماز بر پدر خود از تو، پس جعفر عقب ايستاد و رنگش متغيّر شد.آن طفل پيش ايستاد و بر پدر بزرگوار خود نماز كرد، و آن جناب را در پهلوى امام علىّ نقى عليه السّلام دفن كرد»
کمال الدین دو جلدی ج 2 ص 475
پس از شهادت امام عسکری علیه السلام نیز ، زمانی که جعفر کذاب قصد بالا کشیدن دارایی ایشان را داشت امام زمان علیه السلام خود را به جعفر کذاب نشان داد و فرمود ؛
« ای جعفر چرا می خواهی به حقوق من تعرض کنی ، جعفر تعجب کرد ، امام زمان از نزد او غائب شد ، جعفر به دنبال او در میان مردم می گشت اما او را نیافت »
بحار الانوار ج 52 ص 42
نهایتا جعفر با همکاری دستگاه خلافت ، خودش را وارث امام عسکری علیه السلام معرفی کرد و به دروغ مدعی شد که امام عسکری علیه السلام فرزندی ندارد و اموال امام عسکری را بالا کشید ، حتی می خواست خودش را جانشین امام عسکری معرفی کند که با برخورد دستگاه خلافت و دیگران مواجه شد و نتوانست به این هدفش برسد .
الکافی ج 1 ص 530
بنابراین ارث بردن جعفر کذاب از امام عسکری علیه السلام به هیچ عنوان نمی تواند دلیلی بر عدم وجود امام زمان علیه السلام باشد .
مبانی نظام تربیتی صحیفه سجادیه
برای پاسخ دادن به این پرسش، نخست مفهوم «مبانی» تعریف میشود. سپس به برخی از مهم ترین مبانی تربیتی صحیفه سجادیه میپردازیم که امام سجاد علیه السلامبا بهره گیری از آنها به اصلاح و تربیت مردم پرداخته است.
به نظر برخی نویسندگان، مبانی تعلیم و تربیت از موقعیت آدمی و امکانات و محدودیت هایش و نیز از ضرورتهایی که حیاتش همواره تحت تأثیر آنهاست، بحث میکند. بعضی دیگر، مبنا را مترادف با اصل دانسته و در تعریف اصل، همان تعریف مبنا را آورده اند. پس نمونههایی از مبانی را به عنوان اصول برشمرده اند. البته بهتر است در علم تعلیم و تربیت، مبانی را این گونه تعریف کنیم: «مجموعه قانون مندیهای مربوط به ویژگیهای
علوم کاربردی هستند.
در صحیفه سجادیه، گرچه برخی مطالب به شکل دعا از سوی امام سجاد علیه السلامصادر شده است، ولی به روشنی، مبانی و اصول تربیتی اسلام از آنها استنباط میشود. در ادامه، با بررسی صحیفه سجادیه، موارد مهم این مبانی را بررسی میکنیم.
۱. خوددوستی (حب ذات)
یکی از ویژگیهای فطری انسان که از جمله مبانی تربیتی در صحیفه سجادیه نیز به شمار میآید، انگیزه «خوددوستی» است. خوددوستی به این
معناست که انسان در مرتبه ذات نفس، خویشتن خویش را دوست دارد. بنابر نظر محمد قطب، نخستین و اصلی ترین گرایشی که با اراده خدا در نهاد انسان قرار داده شده، خوددوستی است. وی میافزاید خوددوستی، کششی است که انسان را به کار و تلاش امیدوار میکند و سبب میشود انسان برای سعادتش بکوشد. اگر این خوددوستی نبود، انگیزه ای نبود که انسان را به حرکت وادارد.
«حب ذات» یا خوددوستی به صراحت در صحیفه سجادیه عنوان نشده است، ولی به صورتهای مختلف در بعضی از دعاها به آن اشاره شده است. برای مثال، در دعای هفتم صحیفه، حضرت به هنگام کار دشوار و دل آزار یا پیشامدهای سخت یا غم و اندوه میفرماید:
یا مَن تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الَمکارهِ، وَ یا مَن یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدائد، وَ یا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنَهُ المَخرَجُ اِلی رَوْحِ الفَرَج.
ای آن که گرههای ناگواریها به دست او باز میگردد و ای آن که تیزی و برندگی سختیها به او کند و شکسته میشود و ای آن که رهایی یافتن از گرفتاریها و رفتن به سوی آسایش و گشایش و خوشحالی، از او درخواست میگردد.
دعاهایی که امام در آن درخواست رفع تنگ دستی میکند، غیرمستقیم به
این مضمون اشاره دارد:
وَ لا تَفْتِنِّی بالاِسْتِعانَةِ بِغیرِکَ اِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لا باْلخُضُوعِ لِسُؤالِ غَیرِکَ اِذَا افْتَقَرْتُ.
و مرا چون بیچاره شوم، به یاری خواستن از غیر خود، و چون فقیر گردم، به فروتنی برای درخواست از غیر خویش، آزمایش مفرما.
همچنین درخواستهایی که امام در مورد سعادت، کمال، قدرت، نعمت و مانند آن از خداوند دارد، همه برخاسته از خوددوستی است و اینکه انسان همیشه به دنبال خوبیها بوده و از ناراحتیها و سختیها گریزان است. پس این ویژگی، امری فطری است و به خودی خود، مطلوب است.
اساسا گرایش خوددوستی، خاستگاه تمام گرایشهای دیگر است. به بیان استاد مصباح یزدی، حتی گرایش به خدا و محبت به خدا نیز در این گرایش نهفته است و از رهگذر حب ذات یا خوددوستی، ناآگاهانه نقش خود را ایفا میکند و سبب میشود انسان به مقاصد عالی برسد. البته این مرحله از خدا دوستی، ابتدایی ترین مرحله آن به شمار میرود و مراحل بالاتر که معرفت شهودی است، با آگاهی کامل تر همراه است.
بنابراین، خوددوستی را باید یکی از ویژگیهای مهم انسان دانست که خاستگاه رفتارهای انسانی اوست. خوددوستی، غریزه ای است که اگر به آن توجه شود و در مسیر درستی هدایت شود، منشأ عزت خواهی، کمال جویی
و سعادت مندی میشود. در مقابل، اگر به انحراف کشانده شود، روح استکبار و سرکشی بر انسان چیره میشود و به رفتارهای ناپسندی مانند خودخواهی، خودبرتربینی و آزمندی میانجامد.
۲. کمال جویی
یکی دیگر از مبانی تربیتی و ویژگیهای انسان در صحیفه سجادیه، کمال جویی است. انسان کمال جو، به دنبال نوعی افزایش کمّی یا کیفی و شکوفایی است و همیشه میکوشد کامل ترین مرتبه از هر کمالی را به دست آورد تا بهره وجودی اش بیشتر شود.
الف) دسته بندی کمال انسانی
امام سجاد علیه السلام در دعاهای فراوانی از صحیفه سجادیه به ویژگی کمال جویی اشاره کرده است که با بررسی آنها، در مجموع، دو دسته کمال را میتوان در نظر گرفت.
یک کمال مادی
امام سجاد علیه السلام در دعایی میفرماید: «اَلّلهُمَّ اسقِنا سَقْیًا… تُکمِلُ لَنا بِهِ طَیِّباتِ الرِّزْق؛ بار خدایا، ما را به گونه ای سیراب کن که روزیهای پاکیزه را برای ما به کمال برسانی. » همچنین میفرماید: «اَکْمِلْ لی بها خَیرَ الدُّنیا وَ الاخِرَةِ؛ به
وسیله آن راه (یا آن محبت به خدا)، خیر و خوبی دنیا و آخرت را برایم کامل گردان».
دو کمال معنوی
امام سجاد علیه السلام در فرازهایی از کلامش در مقام درخواست کمال معنوی مانند: کمال ایمان، یقین، نیت، عمل و طاعت میفرماید:
اَلّلهُمَّ… بَلِّغْ بایِمانی اَکْمَلَ الایمانِ، وَ اجْعَلْ یَقینی اَفْضَلَ الیَقینِ، وَ انْتَهِ بِنِیَّتی اِلی اَحْسَنِ النِّیّاتِ… وَ اَتمِمْ عَلَیْنا باسْتِکْمالِ طاعَتِکَ فِیهِ المنَّةَ.
بار خدایا! ایمانم را به پایه کامل ترین ایمان برسان و باورم را برترین باورها قرار ده و نیتم را به نیکوترین نیتها برسان… و به وسیله کامل کردن طاعت و فرمان بری ات در آن، نعمت را بر ما کامل ساز.
کمالهایی که در این دعاها آمده اند، در واقع، کمالهایی هستند که انسان را به سوی کمال نهایی؛ یعنی «خدا» هدایت میکند. در نظام عقیدتی اسلام، خداوند، کمال مطلق است و از سوی دیگر، انسان حقیقتی است که از اصل خویش؛ یعنی آفریدگارش دور مانده است و میخواهد به آن کمال مطلق برسد. ازاین رو، تا به آن اصل نرسد و به آن مقام دست نیابد، همواره احساس غربت میکند و به هیچ چیز دیگر قانع نیست تا به خدا برسد و آرامش یابد. آرامش انسان تنها زمانی ممکن میشود که به کمال مطلق؛ یعنی
خدا برسد. امام در دعایی در مورد کمال نهایی انسان که همان قرب الهی است، میفرماید:
و رغبت و خواستهام را در آنچه نزد تو است، شوق و دوستی دیدار خویش قرار ده.
مفسران در تفسیر آیه شریفه «إِنَّ اْلإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعًا. » (معارج: ۱۹) گفته اند همین حالت حرص و کم طاقتی انسان، سبب میشود که او در هر امری به کم و اندک قانع نباشد و همیشه در پی بیشترینها و کامل ترینها باشد. به عبارت دیگر، ویژگی ذاتی حرص در انسان، مقدمه کمال یابی و سیرتکاملی است.
نقش مؤثر کمال خواهی در مجموعه نظام تربیتی و به ویژه در بخش راهکارهای تربیتی، در رفتارهای انسان متجلی میشود. بدین صورت که اگر مقدمات رشد و اصلاح این ویژگی در انسان فراهم شود، انسان به دنبال کمالهایی میرود که وی را به خدا نزدیک میکند و فقط خدا را دارای کمال مطلق میداند. اگر این ویژگی به انحراف کشانده شود، منشأ ظهور خصلتهای زشتی چون آزمندی خواهد شد.
ب) ویژگیهای انسان کامل در صحیفه سجادیه
در بحث کمال خواهی توجه به این نکته بایسته است که از ویژگیهای انسان کامل، لابه لای بخشهای صحیفه، فراوان یاد شده است. تفکر در محتوای این گونه دعاها، یکی از بهترین راههای شناخت ابعاد مختلف شخصیت انسان کامل از دیدگاه صحیفه سجادیه است. در ادامه، تنها به برخی ویژگیهای انسان کامل از دیدگاه صحیفه سجادیه اشاره میشود تا نمایی کلی از انسان کامل نشان دهیم و مبانی نظام تربیتی صحیفه را روشن تر ترسیم کنیم.
یک انسان کامل، مشتاق وصال الهی است
و رغبت و میلم را در آنچه (پاداش اخروی) نزد تو است، شوق و دوستی دیدار (رحمت) خویش قرار ده. و مرا از مقامت (مقام منیع و جایگاه بلندت) بترسان و برای لقایت، مشتاق ساز.
دو انسان کامل، بالاترین عشقها را نثار دوست میکند
دلم را برای محبت و دوستی خودت از هرگونه (محبت جز تو) خالی ساز.
سه انسان کامل، آرزوی زندگی گوارا میکند
پس مرا با زندگی گوارا و دل انگیز زنده دار تا آن گونه که میخواهم، آن زندگی نظم پذیرد و آنچه را دوست دارم، در برگیرد؛ یعنی آنچه را نمی پسندی، انجام ندهم و آنچه را نهی کرده ای، مرتکب نشوم.
چهار انسان کامل به حقیقت توحید، ایمان دارد
و دستاویزم به سویت، یگانه دانستن تو است و وسیلهام آن است که چیزی را با تو شریک نساخته و با تو خدایی نگرفته ام.
پنج انسان کامل، هم نوعان خود را دوست دارد و به آنها کمک میکند
و آنان را توفیق ده برای برپا داشتن روش و فرا گرفتن اخلاق نیک خود در سود رساندن به ناتوانانشان و جلوگیری از نیازمندی شان و رفتن نزد بیمارشان و راهنمایی کردن راه جویان و اندرز دادن مشورت کننده شان.
وقتی امام سجاد علیه السلام به عنوان یک انسان نمونه و مظهر کمال، آن گونه داشتن ویژگیهای انسان کامل را از خدای متعال درخواست میکند، ره پویان و شیعیان آن امام که خواهان کمالند، باید برای دست یابی آن ویژگیها بسیار بکوشند.
۳. خداجویی
یکی دیگر از مبانی تربیتی صحیفه سجادیه، انگیزه «خداخواهی و خداجویی» است. این ویژگی به صورت فطری در نهاد همه انسانها وجود دارد. امام سجاد علیه السلامدر نخستین دعای صحیفه سجادیه به فطرت خداجوی انسان اشاره میکند:
به قدرت خود، آفریدگان را آفرید و آنان را به خواست خویش به وجود آورد؛
بی آنکه از روی نمونه ای باشد. سپس آنان را در راه خواست خویشتن روان گردانید و در راه دوستی به خود برانگیخت.
شهید مطهری تأکید دارد که مفاد عبارت آخر دعا این است که تمام این حرکتها و تکاپوی خلق، چه بفهمند و چه نفهمند، در طریق محبت خداست. حتی انگیزه اصلی آن که غیرخدا را میجوید، جست وجوی خداست، ولی در مصداق اشتباه کرده است.
فرمایش امام سجاد علیه السلام درباره خداجویی، در واقع تفسیری است برای سخن قرآن در مورد فطری بودن گرایش خداخواهی که آیه شریفه فطرت بر آن تأکید دارد. خداوند متعال میفرماید:
پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده است. دگرگونی در آفرینش الهی نیست. این است آیین استوار، ولی بیشتر مردم نمی دانند. (روم: ۳۰)
این گرایش و کشش درونی و جذبه معنوی در همه انسان ها، از هر نژاد و قبیله ای و از هر جنسی وجود دارد. همه انسانها حتی بت پرستان مشرک و مادی گرایان از چنین جذبه معنوی و گرایش باطنی برخوردارند و در باطن، ذات خود را به نیروی مرموزی وابسته میدانند و در برابرش کرنش میکنند. دل انسان نمی تواند بدون خدا آرام بگیرد، گرچه در تعیین مصداق،
گاهی به خطا میرود.
دلیل دیگری که در صحیفه نیز تأیید شده، پناه بردن انسان به نیروی مرموز ماورای طبیعی در گرفتاریها و درخواست حل مشکلات و فرو نشستن توفانهای سخت زندگی از درگاه او است. این نیز گواه دیگری بر اصالت این جاذبه درونی و الهام فطری است که در کنار شواهد دیگر، ما را به وجود چنین کشش نیرومندی در درون وجودمان به سوی خدا آگاه میسازد.
امام در فرازی دیگر به محضر الهی چنین میفرماید:
دَعَوتُکَ یا رَبِّ مِسْکِینًا، مُسْتَکِینا، مُشفِقا، خائفا، و جِلاً، فَقیرا، مضطَرّا اِلَیک.
تو را خواندم ای پروردگار من در حالی که درویش، زاری کننده، ترسان، هراسان، بیمناک، بی چیز و بیچاره درگاه تو هستم.
نشانههای خداجویی
روش دیگری که صحیفه سجادیه با وجود آن، بر گرایش خداخواهی در انسان صحه میگذارد، ذکر ویژگیهای انسان است که هر کدام، نشانه ای از وجود چنین حالتی در ذات انسانی به شمار میرود. برخی از این نشانهها عبارتند از:
یک وجود محبت خدا در قلب انسان
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ فَرِّغْ قَلْبی لِمَحَبَّتِکَ. ]
بار خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و دلم را برای دوستی خویش (از محبت هر چه جز خودت) خالی ساز.
در این فراز، با توجه به اصل وجود محبت الهی در قلب انسان، امام از خداوند میخواهد تا دیگر محبتها از قلبش خارج شوند و قلب وی تنها منزلگاه محبت الهی گردد.
دو گرایش به انجام دادن آنچه مورد رضای خداست
وَ امْنُنْ عَلَیَّ بشوْقٍ اِلَیکَ، وَ بِالْعَمَلِ لَکَ بِما تُحِبُّ وَ تَرضْی.
و به شوق و دل باختگی به خود و به انجام آنچه دوست داری و خشنود میگردی، بر من منت گزار (توفیق عطا فرما).
بنابراین، ساختار روحی انسان به گونه ای است که خداخواه است، هر چند در بینش و شناخت خود خطا کند و خدای یگانه را نیابد و موجود دیگری را به جای او بپرستد.
وَ اَهْوَئُهُمْ عَلَیْکَ مَنْ اَنْتَ تَرْزُقُهُ وَ هُوَ یَعْبُدُ غَیرَک.
و خوارترین آنها نزد تو کسی است که تو او را روزی میدهی و او جز تو را میپرستد.
هدف امام از طرح مفهوم خداخواهی که از مبانی تربیتی در اسلام به
شمار میآید، توجه دادن انسانها به فطرت خداجویشان است. این گرایش با توجه دادن انسان به خدا، در اصلاح رفتارهای وی اثرگذار است. انسان خداجو به خاطر فطرت خداجویش، همواره خدا را در نظر دارد و بر اثر همین توجه، به گناه و نافرمانی خدا آلوده نمی شود و رفتارهایش با نیت خالص و برای تقرب به خدا انجام میپذیرد.
۴. میل به جاودانگی
یکی دیگر از ویژگیهای انسان که از مبانی تربیتی صحیفه سجادیه به شمار میآید، «گرایش به جاودانگی» است. انسان در شرایط طبیعی میخواهد جاودانه باشد و تا ابد باقی بماند. حتی در مواردی که از سختیها به تنگ آمده است و برای مثال، مرگش را از خدا میخواهد، به گونه ای، خلاصی از درد و بقای لذت را میجوید.
گرایش به جاودانگی، گرایشی فطری و طبیعی است که در نهاد و سرشت انسان قرار داده شده است و در اختیار انسان نیست. آنچه در زمینه این گرایش در اختیار انسان قرار دارد، جهت دادن به آن، تعیین مصداق برای آن، پی آمدهای آن و نوع رفتاری است که انسان تحت تأثیر آن برمی گزیند. این امور به سبب ویژگی اختیاری بودنشان، در حوزه تعلیم و تربیت قرار میگیرند.
امام سجاد علیه السلام در دعاهای زیادی مانند: «دعا برای فرزندان»، «دعا هنگامی که روزی بر آن حضرت تنگ میشد» و برخی دعاهای دیگر، به این ویژگی انسان اشاره کرده است. از جمله در دعای بیست و پنجم، امام با دعا برای فرزندان و درخواست بقا و طول عمر برای آنها، از خداوند میخواهد:
بار خدایا! بر من منت گذار و نعمت عطا فرما با زنده ماندن فرزندانم. بار خدایا! عمرشان را برای من دراز گردان و مدت زندگی شان را زیاد کن.
امام در این فرازها، بقای عمر فرزندان را از درگاه الهی میخواهد و این به سبب «گرایش به جاودانگی» است که در سرشت انسان وجود دارد.
بنابراین، ویژگی جاودانگی خواهی، یکی از مبانی تربیتی در صحیفه سجادیه به شمار میرود؛ زیرا خاستگاه بسیاری از رفتارهای پسندیده، مانند بندگی خدا، به جا آوردن رفتارهای نیک برای عالم آخرت و از میان رفتن رفتارهای ناپسندی همچون آرزوهای دراز، آزمندی و گناهان زیاد در انسان است.
۵. خوف و رجا (ترس و امید)
«خوف و رجا» از دیگر ویژگیهای انسان و مبانی تربیتی صحیفه سجادیه است. این دو ویژگی در تمام انسانها صرف نظر از دین، نژاد، جنس و ملیت آنها دیده میشود؛ زیرا انسان از همان اوان کودکی، ترس
و امید را تجربه میکند. این دو ویژگی با فطرت او عجین شده است و به تعبیری همراه کودک زاده میشوند. موضوع ترس و امید از موضوعهای مورد علاقه روان شناسان است و درباره آن پژوهشهای گسترده ای صورت گرفته است.
نخست آنچه کودک از آن میترسد یا به آن امیدوار است، امور ابتدایی و ساده مانند تاریکی، تنهایی، سقوط، راحتی، گرم شدن و نوازش است، ولی با رشد جسمانی کودک و سپس رشد شناختی و عاطفی وی، مصداقهای ترس و امید نیز در او عوض میشود. انسان بزرگ سال شاید از تاریکی و تنهایی نترسد، ولی مرگ، شکست و رسوایی باعث ترس و وحشت او خواهد شد. شاید دیگر منتظر خوشی دامن مادر و نوازش او نباشد، ولی به مقام و موقعیت و قدرت، وابسته و امیدوار است. مصداقهای ترس و امید بسته به سطح ادراک و شناخت انسان و میزان رشد هیجان عاطفی او تغییر مییابد. در همین زمینه، دین در تعریف مصداقهای واقعی ترس و امید برای انسان نقش بسزایی دارد.
برای توضیح این مطلب، به تبیین این دو مفهوم و بیان دیدگاه صحیفه سجادیه در این باره میپردازیم:
نعمتهای ما از آن خداست و اگر خدا آنها را نمی داد، ما آن نعمتها را نداشتیم. از جمله شناختهای فطری انسان که در صحیفه سجادیه به آن اشاره شده، معرف این حقیقت است که خداوند میتواند همه نعمتهایی را که در این دنیا به ما داده است مانند: عمر، سلامتی، دوستان، آشنایان، اولاد، اموال و… از ما بازستاند. باید این موضوع را دریافت که خداوند میتواند انسان را به دوری از بهشت و نعمت هایش و از همه بدتر به دوری از خود و رحمتش دچار سازد.
گفته شد که دین در تبیین متعلّق واقعی ترس و امید نقش دارد. در ادیان به ویژه اسلام، مسئله «ترس از خدا» از مهم ترین امتیازهای افراد باایمان است و مقام خائفین از مقامهای شایسته و مقام پیشوایان و رهبران امت است. حضرت امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه بارها به این مسئله اشاره میفرماید و در بیشتر آنها، متعلّق خوف را خدا میداند.
یک بیم از خدا: «مِنْکَ اَخافُ وَ بِکَ اَسْتَغِیثُ؛ از تو میترسم و از تو فریادرسی میطلبم».
«قَدْ تَری یا اِلهی فَیْضَ دَمْعِی مِنْ خِیفَتِک؛ ای خدای من! روان شدن اشکم را از ترست میبینی».
دو بیم از مقام خدا: «وَ اَخِفْنی مَقامَکَ وَ شَوِّقْنی لِقاءَکَ؛ و مرا از مقامت بترسان و برای دیدارت مشتاق ساز».
سه بیم از لقای خدا: «وَ اَشْرَفْتُ عَلی خَوْفِ لِقائِکَ؛ و بر ترس دیدار تو نزدیک گشته ام».
چهار بیم از عقاب: «اَلّلهُمَّ ارزُقْنا خَوْفَ عِقابِ الْوَعِید؛ بار خدایا! ترس از کیفر وعده داده شده را روزی ما گردان».
در صحیفه سجادیه، دعاهای زیاد دیگری مانند: دعای هشتم (پناه بردن به خدا)، دعای دهم (التجا به خدای تعالی)، دعای دوازدهم (اقرار به گناه)، دعای شانزدهم (درخواست بخشش گناهان)، دعای بیست و هشتم (ترس از خدا)، دعای سی و یکم (توبه) وجود دارد که در همه آنها از بیم و امید به خدا برای اصلاح رفتارها یاد شده است.
بنابراین، خوف که یکی از ویژگیهای انسان است، نقش مؤثری در اصلاح رفتارهای انسان دارد؛ زیرا اگر این ویژگی در انسان نبود و انسان از چیزی نمی ترسید، غفلت و غرور، انسان را به سرکشی وا میداشت و سبب هلاکت و نابودی انسان میشد. پس خوف به عنوان یکی از مبانی تربیتی صحیفه سجادیه معرفی شده است که موجب خضوع و خشوع در برابر خداوند متعال و گردن نهادن به دستورهای الهی میشود و در اصلاح رفتار انسان نقش مؤثری دارد.
ب) رجاء
واژه «رجاء» مقابل «خوف» به کار میرود و به معنای امید و آرزو است. [۱] در بینش توحیدی اسلام، رجاء حالتی برخاسته از شناخت خداست؛ به این لحاظ که خداوند میتواند در آینده نیز به اعطای نعمتهای دنیوی
ادامه دهد و از نظر کمّی و کیفی بر آن بیفزاید و ما را از نعمتهای بزرگ اخروی برخوردار سازد.
رجاء نتیجه طبیعی باور به ربوبیت الهی است. اگر ما معتقدیم که مؤثر حقیقی در جهان خداست، پس همه امیدها باید به او منحصر باشد. در صحیفه سجادیه، آنجا که متعلّق ویژگی «رجاء»، خداست، به عنوان یکی از مظاهر توحید به شمار آمده است. این کتاب شریف، رجاء نسبت به خداوند را یکی از پسندیده ترین ویژگیهای انسان خداپرست میداند؛ یعنی انسان باید امیدی جز به اللّه نداشته باشد.
در صحیفه سجادیه، دعاهای فراوانی از روح امید در انسان حکایت میکند، مانند: دعاهای «اقرار به گناه»، «توبه» و «درخواست بخشش گناه».
در صحیفه، متعلّق امید به چند صورت بیان شده که بازگشت همه آنها به خداست:
یک امید به خدا: «وَ لا اَرْجُو غَیرَک؛ و به جز تو امید ندارم».
دو امید به رحمت خدا: «اِنَّما اُوَبِّخُ بِهذا نَفْسِی؛ اینکه خود را به این سخنان سرزنش میکنم، برای امید به رحمت تو است».
سه امید به عفو الهی: «فأَقْدَمَ عَلَیْهِ عارِفا بِوَعِیدِکَ راجِیًا لِعَفوِکَ، واثِقا
بِتَجاوُزِک؛ پس با وجود آشنایی به ترسانیدن تو و امیدواری به عفو تو و اعتماد به گذشت تو بر نافرمانی ات اقدام کرد».
چهار امید به شفاعت پیامبر و آل او: «وَ لا شَفاعَةَ مخلُوقٍ رَجَوْتُهُ اِلاّ شَفاعَةَ مُحمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ؛ و به شفاعت و میانجی گری آفریده ای که به او امید داشته باشم، (دل نبسته ام) جز شفاعت محمد و اهل بیت و خاندان او».
پنج امید به سعادت و نیک بختی: «یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُور؛ و در دوستی اش، تجارتی را آرزو داشتند که هرگز کسادی در آن راه نمی یابد».
بنابراین، خوف و رجاء از صفات ذاتی و ضروری انسان کمال جو است که نبود هر کدام، نقصی در ویژگیهای انسانی و روانی به شمار میآید و تأثیر ناخوشایند خود را بر رفتار انسان و سعادت و معنویت وی خواهد نهاد.
نکته دیگری که باید بدان اشاره کرد، نقش تعادلی خوف و رجاء در زندگی است. نقش تعادلی خوف و رجاء در انسان به گونه ای است که اگر نباشد، انسان نمی تواند به زندگانی خود ادامه دهد؛ زیرا اگر خوف و ترس بر امید چیره باشد، انسان را به ناامیدی میکشاند. در نتیجه، انسان از تلاش دست برمی دارد و کم کم به پوچی میرسد. از سوی دیگر، اگر امیدواری انسان بر خوف چیره شود، انسان را به غرور و غفلت میکشاند که
به سرکشی و نابودی اش خواهد انجامید. پس حالت خوف و رجاء در یک انسان، همیشه باید به صورت متعادل باشد، به گونه ای که هیچ یک بر دیگری غلبه نداشته باشد.
حضرت امام سجاد علیه السلامبا توجه به نقش تعادلی خوف و رجاء در زندگی انسان، در فرازهایی از صحیفه سجادیه به تقویت و پرورش یکسان این دو ویژگی میپردازد و در این زمینه میفرماید: «وَ اَخِفْنِی مَقامَکَ و شَوِّقْنِی لقاءک؛ و مرا از مقامت بترسان و برای دیدارت مشتاق و دلداده ساز».
۶. دوری از غفلت
یکی دیگر از مبانی تربیتی مورد توجه صحیفه سجادیه، دوری از «غفلت» است. غفلت در کتابهای اخلاقی و روایی، فراوان مطرح شده و مراد از آن، خودفراموشی و خدافراموشی است.
در بحث خداجویی و کمال خواهی گفته شد که انسان به طور فطری خداجو و کمال طلب است و باید با چنین طبیعتی همواره به یاد خدا و در پی کمال باشد، ولی در مواردی دیده میشود که چنین نیست. سرّ این کیست از بهره خود، فراموش کارتر از من باشد».
ج) غفلت از انجام وظایف الهی: «وَ جَنِّبنا… الاغْفالَ لِحُرمَتِک؛ و ما را از بی خبری و غافل ماندن از حرمت و رعایت مقام عظمتت دور گردان».
و من به سبب فضیلت یک عمل مستحبی به سوی تو توسل نمی جویم با اینکه از بسیاری از شرایط واجبات تو غافل بوده و آنها را به جا نیاورده ام.
د) غفلت از عالم آخرت: «یا غَفْلَتی عَمّا یُرادُ؛ ای وای از غفلت و بی خبری
من از آنچه دربارهام خواسته میشود».
ه) غفلت از وعید: «غَفْلَةً عَنْ وَعیدِکَ؛ و غفلت و بی خبری از تهدیدت».
و) غفلت از نعمت ها:
و شکر و سپاس گزاری ات را از من زایل مکن، بلکه در آن هنگامی که نادانان نسبت به نعمت هایت در غفلتند، مرا در حال فراموشی، به سپاس خود ملتزم بدار.
هوای نفس مهم ترین عامل غفلت و فراموشی است. کسانی هستند که بر اساس پیروی از غریزههای حیوانی خود، به کاری که انجام میدهند، توجه نمی کنند. انگیزههای غریزی، آنان را به کارهایی وامی دارد و هرگز توجه نمی کنند که راه دیگری هم هست و هدفهایی در کار است که باید به آن رسید؛ حقی هست که باید پذیرفت و باطلی که باید رها کرد؛ راه صحیحی هست که باید برگزید و راه خطایی که از آن باید کناره گرفت. غافلان به این حقایق توجه نمی کنند، بلکه غرایز با کمک شرایط خارجی، انگیزههایی برای آنان به وجود میآورد و ایشان نیز به دنبال آن انگیزهها حرکت میکنند.
قرآن از این گروه به عنوان غافلان یاد میکند و آنان را در حکم چهارپایان برمی شمارد، آنجا که میگوید:
به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آنها دلهایی دارند
که نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمی شنوند. آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراه تر! اینان همان غافلانند. (اعراف: ۱۷۹)
«غفلت، راههای معرفتی را که خداوند برای انسان قرار داده است، مسدود و آنها را غیرقابل استفاده میکند. خداوند، چشم و گوش و دل را در اختیار انسان قرار داده است تا در مسیر شناخت و معرفت از آنها استفاده کند، ولی شخص غافل در تشخیص درست از نادرست، از آنها استفاده نمی کند، بلکه سرش را پایین انداخته، به مقتضای غریزه کور و بدون آنکه توجه کند حق و باطلی هم است، عمل خواهد کرد. » امام سجاد علیه السلام در این زمینه میفرماید:
بار خدایا! برای او (شیطان) در دلهای ما جای داخل شدن قرار مده و برای او در پیش ما جایگاهی آماده مساز. بار خدایا! باطل و نادرستی را که برای ما میآراید و جلوه میدهد، به ما بشناسان و چون آن را به ما شناساندی، ما را از آن نگه داری کن و ما را به آنچه به وسیله آن، نیرنگ او را از خود دفع کنیم، بینا فرما و به دل ما بیفکن چیزی را که برای دور ساختن او آماده سازیم و از خواب غفلت که به سبب آن به شیطان روی آورده باشیم، بیدارمان گردان.
چون غفلت، منشأ رفتارهای ناپسندی مانند خودفراموشی و خدافراموشی میشود، دوری از آن به عنوان یکی از مبانی تربیت در نظام تربیتی صحیفه سجادیه معرفی شده است.
۷. دنیادوستی
از دیگر ویژگیهای انسان که در صحیفه سجادیه، به عنوان مبانی تربیتی به شمار میرود، «دنیادوستی» است. انسان به زندگی دنیوی خود علاقه دارد و برای بهبود آن تلاش میکند. یکی از علتهایی که انسان، زندگی دنیا را دوست دارد، علاقه به جاودانگی و مشهود بودن کارهای دنیا در گستره زندگی انسان و برآوردن نیازهای او است. امام سجاد علیه السلام در دعاهای زیادی، برآورده شدن نیازهای دنیایی را از خداوند متعال درخواست میکند و میفرماید: «اَکْمِلْ لی بهِا خَیرَ الدُّنیا وَ الاخرة؛ و به وسیله آن راه، نیکی دنیا و آخرت را برایم کامل گردان».
«وَ آتِنا فی الدُّنیا حَسَنَةً وَ فی الآخِرَةِ حَسَنَةً؛ و در دنیا نیکی (تندرستی، آسودگی، بی نیازی، فرزند و زن شایسته و چیرگی بر دشمنان) و در آخرت، نیکی به ما عطا فرما».
دنیا و آنچه در آن است، همه نعمتهای الهی اند و به خودی خود بد نیستند؛ زیرا آفریدههای الهی همه هدف دارند. چنان که قرآن میفرماید: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبینَ؛ و ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان این دو هست، بازیچه و بی هدف نیافریدیم». (دخان: ۳۸)
همچنین در موارد مختلف، قرآن به مظاهر دنیا سوگند میخورد که این سوگند یاد کردن ها، از هدف مندی آفرینش و مقدس بودن آنها حکایت میکند. از سوی دیگر، امام بارها به نکوهش دنیا پرداخته است و میفرماید: «وَ انْزِعْ مِنْ قَلْبی حُبَّ دُنیا دَنِیَّةٍ؛ و از دلم، دوستی دنیای پست را که از آنچه (سعادت و نیک بختی که) نزد تو است، بازمی دارد، بَر کن و بیرون ساز».
قرآن کریم نیز دنیا را با عنوانهای ناپسندی توصیف میکند. برای مثال میفرماید: «وَ ما الحَیوةُ الدُّنیا اِلاً لَعِبٌ وَ لَهوُ؛ زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست. » (انعام: ۳۲) یا «وَ ما الحَیوةُ الدُّنیا اِلاّ مَتاعُ الغُرُور؛ و زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست. » (حدید: ۲۰)
پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که چرا در بسیاری از آیات و روایات، دنیا را ضدارزش میدانند؟ در پاسخ باید گفت کیفیت رابطه انسان و نگرش وی به دنیا، گونههای مختلفی دارد. نقطه اساسی انحراف، بینش نادرست برخی انسانها نسبت به دنیاست که میپندارند زندگی منحصر به همین دنیاست، حال آنکه دنیا مانند پلی برای رسیدن به جهان دیگر است و زندگی جاودانه، هدف و مقصود انسان به شمار میرود. بنابراین، اگر انسان بیش از حد به دنیا دل ببندد و به دنیا به خاطر دنیا توجه کند و دل بسته آن باشد، در این صورت، دنیا ناپسند است.
صرف اینکه انسان در این جهان زندگی میکند، نه تنها ضدارزش یا ارزش منفی نیست که ارزش مثبت هم دارد؛ زیرا بر اساس بینش قرآنی، اگر دنیا نباشد، آخرت هم نیست. زندگی آخرت را با رفتار اختیاری خویش در دنیا میسازیم و به آن شکل میدهیم، همچنان که در روایتها آمده است: «دنیا مزرعه آخرت است. » در اینجا باید کاشت تا در آنجا بتوان درو کرد.
بنابراین، نخست بر ما لازم است که بینش خود را درباره دنیا اصلاح کنیم و دریابیم که زندگی انسان منحصر به زندگی دنیا نیست، بلکه در ورای آن، زندگی جاودانه برای انسان وجود دارد. سپس رابطه واقعی میان دنیا و آخرت را که همان رابطه راه و مقصد یا وسیله و هدف است، کشف کنیم تا رفتار مناسب با آن را انجام دهیم.
امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه، سخنان فراوانی درباره نگرش به دنیا دارد که از مجموعه آنها دو نوع نگرش به دست میآید:
نخست، نکوهش دنیادوستی، به دلیل زیانهای آن، مانند:
و دوستی دنیای پست را که از آنچه (سعادت و نیکبختی که) نزد تو است، باز میدارد و از طلبیدن وسیله و دستاویز به سوی تو بازمی دارد و از نزدیک شدن به (طاعت) تو غافل و بی خبر میگرداند، از دلم بَر کن.
در این فراز، امام با اشاره به یکی از زیانهای مهم دنیادوستی که همان جلوگیری از تقرب به خداست، دنیادوستی را نکوهش میکند.
نگرش دوم، درخواست دنیا و بندگی خداست. امام سجاد علیه السلام در این زمینه میفرماید:
و مرا از رنج کسب و پی روزی دویدن راحتم کن و روزی بی گمان و بی رنج برای من برسان تا از عبادت و بندگی تو برای به دست آوردن روزی باز نمانم و زیر بار سنگینی زیانها و بدی پی آمدهای کسب نروم.
بنابراین، ویژگی دنیادوستی با نگرشهای مختلف آن، مانند نگرش استقلالی به دنیا یا مقدمه بودن برای آخرت، چون منشأ رفتارهایی مثل آزمندی (با نگرش استقلالی به دنیا) و دوری جستن از گناه (با نگرش مقدمه بودن دنیا برای آخرت) در انسان میشود، به عنوان مبنای تربیتی در صحیفه سجادیه مطرح شده است.
۸. اختیار
یکی دیگر از مبانی تربیتی صحیفه سجادیه که از ویژگیهای انسان به شمار میآید، «اختیار» و توانایی تصمیم گیری است. اهمیت این ویژگی در بافت وجودی انسان بدان پایه است که برخی مکتبها از جمله مکتب اگزیستانسیالیسم، فصل مقوّم انسان و اساس شخصیت وی را در آزادی او میدانند.
در دین اسلام نیز پایه وظیفه و تکلیف، ثواب و عقاب، زشتی و زیبایی اخلاق و مسئولیت انسان، به این ویژگی وابسته است و مشروعیت این امور نیز برخاسته از این ویژگی همراه با آگاهی و گرایش درونی است.
مفهوم اختیار
واژه اختیار، در عرف و نیز در مباحث نظری، به چند صورت به کار میرود که آنچه به اختیار انسان در مسائل تربیتی مربوط میشود، اختیار به معنای «قصد و گزینش» است. در فلسفه، یکی از اقسام فاعل، «فاعل بالقصد» نام دارد و او، کسی است که راههای مختلفی پیش روی دارد که همه را میسنجد و یکی را برمی گزیند.
این معنا در مورد کارهای اختیاری انسان مطرح بوده و زمینه ساز دست یابی به کرامت اکتسابی انسان است. بر این اساس، مفهوم «اختیار» در انسان عبارت است از اینکه انسان، جاذبههای درونی مختلفی دارد که میتواند با فعالیت درونی خود، یکی را بر دیگری ترجیح دهد و آن را برگزیند؛ یعنی هرگاه انسان از میان راهها و کارهای گوناگونی که پیش روی
فعال بودن انسان، نه تنها با فعال بودن خدا در کارهای انسان منافات ندارد، بلکه عین واقعیت و مقتضای شناخت صحیح خدا و انسان و درک دقیق ماهیت فعل اختیاری است.
گرچه امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه به طور مستقل به این مبحث نپرداخته است، ولی موارد زیادی در سراسر صحیفه وجود دارد که به گونه ای بر مختار بودن انسان دلالت دارد. امام نیز با توجه به نقش مؤثر این مبنای تربیتی، اندرزهای خود را بر اساس اختیار انسان پایه گذاری کرده است. برخی دعاهایی که بر مختار بودن انسان دلالت میکند، عبارتند از:
۱. دعاهایی که در زمینه آزمایش انسان بیان شده است، مانند:
سپس ما را (به رفتار بر اساس احکام خود) فرمان داد تا پیروی مان را بیازماید و نهی کرد تا سپاس گزاری مان را آزمایش کند. آن گاه از راه فرمانش سرپیچی کردیم و بر سوارههای نهی اش سوار شدیم.
و عزیز و گرامیام (دار) و به کبر و خودپسندی دچارم مکن.
بار خدایا! تو ما را در روزی هامان به بدگمانی و در مدت عمرهایمان، به آرزوی دراز آزمایش کرده ای.
انسان تنها زمانی آزمایش میشود که موجودی مختار باشد. در غیر این صورت، امتحان و آزمایش معنا ندارد.
۲. دعاهایی که در زمینه وعد و وعید و بشارت و انذار الهی آمده است؛ مانند:
بار خدایا! من آن بنده تو هستم که هوا و خواهشش، او را به آنچه از آن بر حذر داشته ای، واداشت. پس با وجود آشنایی به ترسانیدن تو، به نافرمانی ات اقدام کرد.
و امانی از خشمت را برایم بنویس و با این امان، مژده ای (در دنیا) پیش از (آخرت) به من بده.
اصولاً وعد و وعید و بشارت و انذار که در دعاهای یاد شده آمده است، بدون در نظر گرفتن اراده و اختیار برای انسان معنا ندارد. بنابراین، باید انسان دارای ویژگی مهم اختیار باشد تا مشمول خطابهای وعد و وعید شود.
۳. دعاهایی که در زمینه عهد و میثاق خدا با انسان هاست، مانند:
و خود به تنهایی به من احسان و نیکی کن به آنچه (منظور: هدایت و راهنمایی) به آن احسان کردی کسی را که به عهد و پیمان تو وفا کرده (یعنی: به تو ایمان آورده) است.
اگر انسان مجبور باشد و از خود اختیاری نداشته باشد، عهد خدا با وی، بیهوده است. بنابراین، انسان باید اختیار داشته باشد تا خدا با وی پیمان داشته باشد.
۴. امر و نهی الهی، مانند:
سپس او را فرمان دادی؛ پس فرمان نبرد و بازداشتی؛ پس باز نایستاد و از معصیت و نافرمانی نهی فرمودی؛ پس خلاف فرمانت کرد و نهی ات را مرتکب گشت.
با در نظر گرفتن مفاد این دعا که بیان امر و نهیهای الهی و مخالفت با آنها است، به روشنی معلوم میشود که انسان، دارای اختیار است و میتواند مخاطب امر و نهیهای الهی قرار بگیرد.
———-
ابراهیمی فر، علی اصغر، ۱۳۵۴ -
عنوان و نام پدیدآور: بررسی نظام تربیتی صحیفه سجادیه/ازص۴۳ تا۷۴
مسجد سهله
پرسش
ارتباط مسجد #سهله با امام زمان در چیست ❗️برخی می گویند جایگاه و عظمت مسجد سهله مانند جایگاه مسجد جمکران است
پاسخ
درباره محل زندگى حضرت مهدى علیه السلام و حكومت آن حضرت در عصر ظهور، روايات #فراوانى وجود دارد.
در اين روايات، به طور عمده مسجد سهله را منزل آن حضرت و شهر كوفه را پايگاه حكومتى آن حضرت معرفى كرده اند. امير مؤمنان، على عليه السّلام هنگام ترسيم خط سير حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف در آستانه ظهور، فرمود:
«گويى او را با چشم خود مى بينم كه از وادى السلام عبور كرده، بر فراز اسبى كه سپيدى پاها و پيشانى اش همى درخشد، به سوى مسجد #سهله در حركت است و زير لب زمزمه دارد و خدا را اينگونه مى خواند: لا اله الا اللّه حقا حقا …. »
دلائل الامامه ص 343
امام صادق عليه السّلام خطاب به يار با #وفايش ابو بصير فرمود: «اى ابا محمد گويى فرود آمدن قائم را با اهل و عيالش در مسجد سهله، با چشم خود مى بينم.» ابو بصير عرض كرد: «آيا محل اقامت دائمى آن حضرت، در مسجد سهله خواهد بود؟» حضرت فرمود: «آرى». سپس فرمود:
مسجد سهله، اقامتگاه حضرت ادريس عليه السّلام بود. مسجد سهله اقامتگاه حضرت ابراهيم عليه السّلام بود. خداوند سبحانه و تعالى، پيامبرى را برنيانگيخت، جز اينكه در مسجد #سهله نماز گزارده است. مسجد سهله، پايگاه حضرت خضر عليه السّلام است. كسى كه در مسجد سهله اقامت كند، همانند كسى است كه در خيمه رسول اكرم اقامت كند.
مرد و زن باايمانى يافت نمى شود، جز اينكه دلش به سوى مسجد سهله پر مى زند …. »
بحار الانوار ج 97 ص 435
و فرمود ؛
« هيچ غم زدهاى نيست كه به مسجد سهله برود و در آن دو ركعت نماز بين مغرب و عشاء به جاى آورد و خدا را بخواند، جز آنكه خداوند غم هايش را زايل مى گرداند »
وسائل الشیعه ج 5 ص 266
مصادیق حسن خلق
آیات قرآن و روایات این حقایق را از مكارم اخلاق و ارزش هاى رفتارى و از مصادیق حسن خلق دانسته اند : راستى در گفتار ، بذل و بخشش به تهیدست ، تلافى كردن خوبى دیگران ، حفظ امانت ، صله ى رحم ، حفظ عهد و امان و ضمان و حرمت و حق همسایه و رفیق ، حیا ، شجاعت ، صبر ، مهماندارى ، وفاى به عهد ، نرمى ، مدارا ، ملاطفت ، حفظ آبروى مردم ، گذشت از كسانى كه به انسان ستم روا داشته اند ، انس و الفت با مردم ، آسان گرفتن به دیگران ، انصاف ، عدالت ، قناعت ، احترام به بزرگ تر ، ترحّم به كوچك تر ، رعایت ایتام ، خیرخواهى ، دور بودن از حسد و تجاوز و حرص و تكبر و ریا و خشم و سخت دلى و . . . .
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :
مِن سَعادةِ المَرءِ حُسْنُ الخُلُقِ وَمِن شَقاوَتِهِ سُوءُ الخُلُقِ(1) .
« از خوشبختى مرد حسن خلق و از بدبختى اش بدخلقى است. »
أفضلُ عَمل یُؤتِى بِه یَومَ القِیامَةِ خُلقٌ حَسَن(2) .
« برترین عملى كه روز قیامت آورده مى شود اخلاق نیكوست . »
و نیز فرمود :
أفضَلُ مَا اُعطِىَ المُسلِمَ خُلقٌ حَسَن(3) .
« برترین چیزى كه به مسلمان عطا شده اخلاق نیكوست . »
و نیز فرمود :
إنَّ هذِهِ الأخلاق منائِح من اللهِ ، فَإذا أحبّ الله عَبداً مَنَحَه خُلقاً حَسناً ، وَإذا أبغضَ اللهُ عَبداً مَنَحَه خُلقاً سیئاً(4) .
« اخلاق عطایاى خداست ، هنگامى كه خدا بنده اى را دوست بدارد خلق حسن به او عطا مى كند و هنگامى كه بنده اى را دشمن بدارد خلق زشت به او مى دهد . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كنز العمال : 3 / 12 ; مجموعه ى ورام : 2 / 250 ، الجزء الثانى .
2 ـ كنز العمال 3 / 13 .
3 ـ كنز العمال : 3 / 14 .
4 ـ كنز العمال : 3 / 15 .
برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان
لینک های مرتبط:
حسن خلق - ويکی شيعه http://fa.mobile.wikishia.net/index.php/%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%AE%D9%84%D9%82 حسن خلق - ویکی فقه http://wikifeqh.ir/%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%AE%D9%84%D9%82 حسن خلق در قرآن و سنت حسن خلق https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3674/3712/19555/%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%AE%D9%84%D9%82 حسن خلق در قرآن و سنت و تأثیرات فردی و اجتماعی آن معنای حسن خلق اهمیت حسن خلق در اسلام و قرآن
333px; outline-color: initial; outline-style: initial; margin-right: 0px; margin-bottom: 0px; margin-left: 0px; padding: 0px; list-style-type: none; color: rgb(0, 0, 0); text-align: right;">