خاطره زنگ تاریخ
بعد از مدت ها باز امشب هوس خاطره بازی به سرم زد.
درمیان خاطرات گذشته هیچ چیز دلنشین تر از عکس و نوشته نیست.
لذت خاصی به آدم دست میده
حس توأمان حسرت و ذوق
دفتر خاطراتم رو که ورق می زدم
یک خاطره ی ثبت شده دیدم
از دبیر تاریخ مون که دائما یکجمله را تکرار می کرد:
«در زندگی به کمتر از ستاره قانع نشو»
یادم میاد از اون موقع به بعد به خودم قول دادم به کم راضی نباشم.
اما نشد!!
نمی دونم مشکل از کجا بود از من؟
یا از ستاره هایی که از من رو گرفتند؟
نمی دانم باید چند سال دیگر بگذرد تا نوشته ی دبیر تاریخم عملی بشه!!
#به_ قلم_ خودم_