شرح دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان
شرح دعای روز یازدهم
دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان این گونه آغاز میشود:
خدایا! در این روز احسان و نیکی را در نظرم محبوب گردان.
انسان به طور فطری به سوی نیکیها و خوبیها کشیده میشود، ولی در این بین گناه و معصیت سبب انحراف آدمی از طبع انسانی و فطرت الهی خویش میگردد و او را از حق و حقیقت دور میسازد.
در این دعا با درخواست فضایل و خوبی ها، در حقیقت از پروردگار میخواهیم ما را به فطرت پاک و الهی خودمان رهنمون فرماید. محبت، نعمتی است خدادادی که به صورت غریزه در حیوانات نیز وجود دارد، اما در انسان با شعور و معرفت آمیخته است. مادری که در نیمههای شب، همه ی ناملایمات و سختیها را به جان میخرد؛ به فرزندش شیر میدهد و از او پرستاری میکند، احتیاج به تذکر و رهنمود ندارد بلکه علاقه و عشق او به فرزند، وی را به سوی آن کودک میکشاند. علاقه به احسان و نیکی، همه ی سختیها را آسان میسازد، تا جایی که انسان مشتاق سر از پا نمی شناسد و همه چیز خود را فدای آن میکند. البته مراحل احسان متفاوت است: گاهی احسان، در حد دستگیری از فقرا و ایتام، سیر کردن گرسنگان، ساختن مساجد و شرکت در کارهای خیر دیگر است. گاهی از این هم فراتر رفته و به اوج خود میرسد. تا آنجا که آدمی حاضر است جان خود را در راه معبود و محبوب خود ایثار کند و از زن و فرزند و خانه و تعلقات بگذرد.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند: عدل آن است که حق مردم را به آنان برسانی و احسان آن است که بر ایشان تفضل کنی در فراز دوم از دعای روز یازدهم رمضان، از خداوند متعال درخواست میکنیم: خدایا! در این روز، گناه و معصیت را در نظرم ناپسند قرار بده.
همیشه نخستین گناه؛ اولین دروغ، اولین غیبت و تهمت و اولین ناسزاگویی برای انسان تلخ و ناپسند است، اما پس از گذشت چند صباحی و تکرار آن گناهان، دیگر آن احساس گذشته از دست میرود. تکرار گناه، قبح و زشتی گناه را از بین میبرد و آن را در نظرها عادی جلوه میدهد. هرچند انسان میکوشد برایکارهای ناپسند و گناهان خویش توجیهی بیابد، ولی هیچ کدام از این توجیهها نمی تواند قبح آن را از بین ببرد. اهل تقوا، در درجاتی پایین تر از عصمت معصومین علیهم السلام آلودگی و آثار گناه را درک میکنند، بنابراین از آن پرهیز میکنند و دوری میجویند. همان گونه که ما سوزش آتش را حس میکنیم و از آن گریزان هستیم، مؤمن نیز با نزدیک شدن به گناه، آتش و شدت حرارت آن را حس میکند و از آن کناره میگیرد، اما وای به حال کسانی که از گناه، احساس لذت میکنند. مثل آنان مثل کسی است که در لجن زاری فرو رفته و خود را آلوده کرده است، با این حال از این آلودگی، احساس لذت میکند!!
«غیبت» یکی از گناهانی است که قرآن از آن با تعبیر «خوردن گوشت مردار» یاد کرده است و خطاب به غیبت کنندگان میفرمایند: آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده ی خود را بخورد! به یقین همه ی شما از این امر کراهت دارید.
دو نفر از اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم غیبت سلمان فارسی را میکردند؛ زیرا سلمان را خدمت پیامبر فرستاده بودند تا غذایی برای آنان بیاورد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، سلمان را سراغ اسامة بن زید، که مسؤول بیت المال بود، فرستاد. اسامة گفت: «الآن چیزی ندارم. » آن دو نفر از اسامة غیبت کردند و گفتند:
«او بخل ورزیده است». درباره ی سلمان نیز میگفتند: «اگر او را به سراغ چاه پرآب هم بفرستیم، آب آن چاه فروکش خواهد کرد. » سپس خودشان به راه افتادند تا نزد اسامة بروند و درباره ی موضوع کار خود تجسس کنند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به آن دو فرمود: «من آثار خوردن گوشت را در دهان شما میبینم. » عرض کردند: «ای رسول خدا! به هیچ وجه ما امروز گوشت نخورده ایم! » فرمود: «گوشت سلمان و اسامة را میخوردید. »
سپس آیه ی ۱۲ سوره ی حجرات که شرح آن گذشت نازل شد و مسلمانان را از غیبت نهی کرد.
در بند سوم از دعای روز یازدهم تقاضا میکنیم: خدایا! در این روز، خشم خود و آتش دوزخ را بر من حرام گردان، به مددت ای پناه بی پناهان! آری، هرگاه آدمی به عمل نیک و احسان علاقه مند شد، از گناه متنفر میشود و با خودداری از گناهان، از خشم و غضب الهی نیز در امان خواهد بود. باید دانست همان گونه که رحمت الهی واسع و گسترده است.
دامنه ی خشم او نیز برای گناهکاران گسترده است و آتش دوزخ نتیجه ی عمل زشت ایشان خواهد بود. آنان که در کمال گستاخی، با تکذیب حقایق عالم امکان، به مکتب پیامبران و دعوت الهی آنان پشت پا زدند؛ آنان که با غصب حق اولیای الهی و ائمه معصومین علیهم السلام، فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را مظلومانه و غریبانه با لب تشنه به شهادت رسانیدند اکنون در شعلههای آتش خشم الهی گرفتار شده اند و صدای نعره هایشان گوش افلاک را کر میکند. آنان میاندیشیدند که با در خون خفتن منادیان حق و عدالت، حقیقت نیز مدفون شده است، اما چه پندار بیهوده ای! می دانیم که رحمت پروردگار هیچ گاه شامل ستمگران و جنایتکاران نخواهد شد. به عنوان نمونه میتوان از «سیل عرم» یاد کرد.
کشور یمن، سرزمینی است وسیع با جلگههای بسیار بزرگ و قابل کشت، ولی خشک و کم آب و علف. چنان که اگر بارانی به صورت رگبار به کوهستانها نمی بارید، رودخانهها خشک میشدند. حتی بارانهای شدید نیز برای کشت و زرع فایده ای نداشت؛ زیرا چیزی از آن باقی نمی ماند و به زمین نمی نشست، بلکه فرو میرفت. این وضع کم آبی، مردم یمن را وادار کرد تا چاره ای بیندیشند و با ساختن سدهایی، جلوی سیلاب را بگیرند و از آب باران استفاده کنند. چیزی نگذشت که یکی پس از دیگری سدها ساخته شد. در این بین سد مأرب از همه محکم تر و پرآب تر بود. این سد قوی و محکم و پرآب را پادشاهان بزرگ «سبأ» ساختند که با وجود آن، بیابانهای خشک و سوزان به سرزمینی سرسبز و پرآب و علف تبدیل شد؛ به گونه ای که ازهرسو، تا چشم کار میکرد، زراعت و باغ و بستان به چشم میخورد. در نتیجه به خاطر فراوانی نعمت و سرسبزی، عده ی زیادی به تجارت پرداختند و شهرها و راهها آباد گردید.
از آن جا که انسان وقتی به نعمتی میرسد، زود فراموش میکند که این نعمت از کیست؟ آنان نیز بر اثر این غفلت به عیش و نوش و شهوت رانی پرداختند و پند و اندرز پیامبران خدا نیز بی اثر بود. سرانجام عذاب پروردگار نازل شد. سد درهم شکست و منهدم گردید.
آبهای پشت سد، به سوی دره سرازیر شد، زراعت و دامها را نابود کرد و کاخها و ساختمانهای شهر را نیز با خود برد. از آن سرزمین خوش آب و علف و سبز و خرم جز صحرا و بیابانی خشک چیزی باقی نماند. به جای بلبلان نغمه خوان، آوای دلخراش جغدها به گوش میرسید و بالاخره مردم مجبور شدند زادگاه خویش را ترک گویند و هرکدام به طرفی کوچ کنند.
آری، این نمونه ای است از کفران نعمت و برانگیختن خشم و غضب الهی که باید برای همه ی انسانها درس عبرت و مایه ی پندی باشد.
منبع: راه بندگی [جزوه]: شرحی گذرا بر دعاهای روزانه ی ماه رمضان،محمود نیاکان ،ص۴۱