مانده ام چه کنم پیش تو شرمندگی ام را
ماندم چه کنم پیش تو شرمندگیام را
دادم به گناهان، شرف بندگیام را
برهم زده این نفس همه زندگیام را
نادیده بگیرید سرافکندگیم را
هرچند بدم پیش کریم آمدهام من
با دست گرفتار درش را زدهام من
جای تو شدم بنده ی دینار ببخشید
دل دادهام عمریست به اغیار ببخشید
کارم شده معصیت و انکار ببخشید
هربار خطا کردم و هربار ببخشید
این بار گنه از من و این مغفرت از تو
در چنته ی من نیست به جز معذرت از تو
پرحرف شدم هر سخنم گشت وبالم
یک تکه زبان در دهنم گشت وبالم
از غیر غمت سوختنم گشت وبالم
این میل ریا داشتنم گشت وبالم
هیچ ازتو خبر نیست به هر راز و نیازم
پیدا شده هر گمشدهام وقت نمازم
با اینکه حقیریم سرخوان حسینیم
ما ریزه خور سفره احسان حسینیم
از مهد الی اللحد پریشان حسینیم
عمریست که سینه زن و گریان حسینیم
کاش از جگرم سنگ عقیقی بتراشد
تا یار که راخواهد و میلش به که باشد
*سید محمد رضا موسوی