احاديث فضيلت علم
( صفحه ۹)
۲۴)
حكمت را بياموزيد ولو از مشركين.
از امام صادق عليه السلام در معنى اين آيه كه مى فرمايد: براى خدا دليل رسا و قاطع است سؤ ال شد، فرمود: خداوند در روز رستاخيز به بنده گنهكار خود مى گويد: بنده من چرا تكاليف خود را خوب انجام ندادى؟ آيا مى دانستى و گناه كردى؟ واگر بگويد نمى دانستم مى گويد: چرا ياد نگرفتى تا عمل كنى؟
تمام اعضاى خانواده پيغمبر صلى الله عليه و آله چه زن و چه مرد حتى خدمتگزاران مخصوص او و همچنين دوستان نزديك پيغمبر صلى الله عليه و آله با پيش از اسلام با سواد بودند يا پيغمبر از ايشان مى خواست كه هر چه زودتر خواندن و نوشتن را بياموزند.
علم چراغ عقل و سرچشمه فضل و برترى است. (۲۵)
علم ميراث گرانبها و نعمتى عمومى است (۲۶).
على عليه السلام مى فرمايد: كسى كه يك حرف به من بياموزد مرا بنده خودش ساخته است.
دانش بهترين سرمايه است. (۲۷)
نادانى رتبه مالدار را پائين برده علم رتبه فقير را بالا مى برد (۲۸).
بهترين ارثى كه پدران براى فرزندان و پسران مى گذارند علم و كمال و ادب است. (۲۹)
به وسيله علم و دانش نادانى و جهل را ريشه كن كنيد.
خردمند ميلش به حكمت و بى خرد همتش به نادانى و حماقت است. (۳۰)
هر كه با دانش خلوت كند هيچ خلوتى او را به وحشت نيندازد. (۳۱)
(گنجى با فايده تراز دانش نيست) (۳۲)
(در مقام كسب علم و دانش باشيد جاه و مقام به شما مى رسد) (۳۳)
مردى آمد نزد دانشمندى گفت: دلم مى خواهد علم ياد گيرم ولى مى ترسم حق علم را ضايع كنم. عالم در پاسخ گفت: همين ترك علم خود تضييع آن است. (۳۴)
على عليه السلام فرمود: به وسيله علم با جهل و نادانى مبارزه كنيد. (۳۵)
امام رضا عليه السلام فرمود: (علم پيشاهنگ عمل است (۳۶) ).
امام على عليه السلام فرمود: (هر كس به علم خود عمل نكند چيزى نمى داند (۳۷) ).
امام على عليه السلام فرمود: (علم تو را راهنمائى مى كند، وعمل تو را به سر منزل مقصود مى رساند (۳۸) ).
(علم دو قسم است، علمى بر زبان، كه حجتى است بر پسر آدم، وعلمى در قلب كه علم سودمند است (۳۹) ).
وديعه هاى دانش
حضرت امام زين العابدين عليه السلام هر وقت جوان هايى را مى ديد كه در طلب علم و دانشند نزديك آنها مى رفت و به آنها مرحبا مى گفت و تشويقشان مى فرمود و مى گفت: (شما وديعه هاى دانشيد كه امروز كوچكان قوم و در آينده نزديك از بزرگان قوم و گروه ديگر مى باشيد. )
وهرگاه طالب علمى به نزد او مى آمد او را ترحيب و تكريم مى كرد و مى فرمود: (تو وصى پيامبر خدا هستى و طالب
علم قدم به خشك وترى از زمين نمى گذارد جز اين كه زمين تا هفت طبقه براى او تسبيح مى گويند (۴۰). )
چشمه اى در قلب انسان
(دانش در آسمان نيست كه بر شما فرود آيد و در جوف زمين نيست كه بر شما بيرون بيايد بلكه علم در خود شما است) (چشمه اى در قلب آدم است ليكن بايد حجاب و مانع را از روى آن برداشت) در حديث ديگر پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
(هر كس چهل روز بنده خالص خدا گرديد از قلب او چشمه هاى حكمت جارى مى شود و به زبانش مى آيد. ) كسى كه به مرتبه اخلاص رسيده باشد كارش به جايى مى رسد كه از مكروهات نيز خوددارى مى كند بلكه از مباهات كه خلاف ادب به نظر بيايد پرهيز مى كند، چنانچه مرحوم (مقدس اردبيلى) وغير ايشان (مرحوم ميرداماد) چنان بوده اند چنانچه رسيده است پاهاى خود را دراز نمى كرد چه در منزل و چه در مجلس ؛ چون هميشه خود را در محضر پروردگار مى دانست.
(علم (نورى) است كه خداوند در قلب هر كس بخواهد او را هدايت كند قرار مى دهد. ) (۴۱)
خداوند در يك آيه خود را به نور آسمانها و زمين تشبيه كرده است: (۴۲)
روى اين حساب ميان علم و دانش و دانايى كه يك نوع نورانيتى است ارتباط و سنخيت برقرار است و بر اساس همين سنخيت (نور علم) و (نور الهى
اسلام عزيز گردد
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اعمالتان را خالص واسلام را عزيز نمائيد، عرض كردند چگونه اسلام را عزيز كنيم؟ فرمود: (با حضور در نزد علما براى يادگرفتن علم، كسى كه براى رضاى خدا دانش بياموزد و در بحث جواب اهل هوا را بدهد براى او ثواب عبادت ثقلين و جن و انس است).
عرض كردند يارسول اللّه رياكار هم از عملش بهره اى دارد؟ فرمود: كسى كه فقط خالصاً لوجه اللّه براى عزت اسلام كار كند براى اوست ثواب اهل مكه از وقتى خلق شده اند هست ولى اگر قصدش فقط براى خدا نباشد (با اين حال) خدا آتش جهنم را بر او حرام كرده است.
علم و هنر بهتر از هر دولت و گنج زر
حكيمى پسران خود را پند داد كه جانان پدر، دانش هنر آموزيد كه ملك ودولت دنيا را اعتماد نيست و سيم و زر در سفر و حضر محل خطر است. يا دزد به يكبار ببرد و يا خواجه به تفاريق خورد.
اما دانش و هنر چشمه زاينده است و دولت پاينده واگر دانشمند و هنرمند از دولت بيفتد غم نباشد كه علم و هنر در نفس خود دولت است، هنرمند هر جا كه رود قدر بيند ودر صدر نشيند و بى هنر لقمه چيند و سختى بيند:
وقتى افتاد فتنه اى در شام
هر كس از گوشه اى فرا رفتند
روستا زادگان دانشمند
به وزيرى پادشاه رفتند
پسران وزير ناقص عقل
به گدائى به روستا رفتند (۴۴)
مقام علمى سلمان از نظر ائمه عليهم السلام
در ميان ياران و صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله در علم ودانش كسى به مرتبه سلمان نرسيد؛ زيرا علاوه بر آن كه سلمان دويست و پنجاه يا سيصد و پنجاه سال عمر كرد، و در تمام اين مدت درمقام تحصيل دانش بوده است و به همين منظور سالهاى متمادى خدمت رجال بزرگ مسيحيت را اختيار نمود.
و پس از آن كه مسلمان شد نيز در اوقات خاصى با پيامبر خلوت مى كرد و از آن حضرت كسب فيض مى نمود، به اين جهت است كه در روايات او را نمونه لقمان حكيم ياد كرده اند مخصوصاً اميرمؤ منان و ائمه عليهم السلام او را عالم به علوم پيشينيان و آيندگان معرفى نموده اند.
در روايتى كه در آن اميرمؤ منان عليه السلام احوال ياران اسلام خدا را بيان مى كند چون به نام
سلمان مى رسد چنين مى گويد:
(به به سلمان از خانواده ماست شما كجا مانند سلمان را مى يابيد، كه او همانند لقمان حكيم است كه علم اول و آخر را مى داند و دريايى است كه پايان ندارد. )
يكى از امتيازات و خصوصيات سلمان اين است كه محدث است ؛ يعنى، با فرشتگان تماس داشته و فرشتگان برايش حديث مى گفتند و علومى به او مى آموختند. با اين كه اين چنين معنى كرده كه امام است هر چند در بعضى اخبار محدث را چنين معنى كرده كه امام برايش حديث مى كند ولى اين معنا درست نيست چون اين معنا اختصاص به سلمان ندارد بلكه در روايت صحيحى وارد شده كه امام به ابو بصير فرمود: (على عليه السلام محدث بود و سلمان هم محدث بوده است، ابو بصير عرض كرد: يابن رسول اللّه معناى محدث چيست؟
فرمود: خدا فرشته اى مى فرستد و مطالب را در گوش او مى گويد).
و نيز در روايت ديگر ابو بصير است كه: سلمان اسم اعظم مى دانست. (۴۵)
پي نوشت ها
۱. اصول كافى، كتاب فضل العلم، باب ۱، ح ۴.
۲. ثواب الاعمال، ص ۱۶۰.
۳. ناسخ التواريخ (امام باقر)، ج ۲، ص ۱۳۰، ۱۳۶.
۴. ناسخ التواريخ ج ۲، ص ۱۳۶.
۵. سفينة البحار، ج ۲، ص ۲۲۵، ماده علم.
۶. بصائر الدرجات، ص ۴.
۷. روضه المتقين، ج ۱، ص ۱۵۵.
۸. مثنوى مولوى.
۹. غرر الحكم ص ۳۴.
۱۰. روضة المتقين ج ۱۳، ص ۱۷۴.
۱۱. بحار ج ۲، ص ۳۲.
۱۲. غرر الحكم ص ۷۰۰.
۱۳. ادرس فوق نقل از بحار ج ۱۷ ص ۲۰۸.
۱۴. گفتار وعاظ ج ۲ ص ۱۸۲۱۸۲، سخنرانى شيخ جعفر شوشترى.
۱۵. غرر الحكم ص ۳۴.
۱۶. نشان از بى نشانها ص ۲۱۵ نوشته على مقدادى به نقل از والدش عالم و عارف كامل شيخ حسنعلى اصفهانى.
۱۷. نصايح نوشته على مشكيني ص ۱۶۹.
۱۸. منتخب الدعاء، محمد باقر شريعتى ص ۲۲۲.
۱۹. بهج البلاغه: ۳/۱۷۰ بنقل از اعلام الاماميه ص ۶۷ نوشته سيد احمد حسينى،
۲۰. مكتب وحى تاءليف استاد جعفر سبحانى ص ۱۸ ۱۷.
۲۱. غرر الحكم
ص ۴۰۶.
۲۲. همان مدرك ص ۲۹.
۲۳. همان مدرك ص ۶۳۹.
۲۴. بحار الانوار حكمت ۸۰.
۲۵. همان مدرك ص ۶۰.
۲۶. همان مدرك ص ۶۴.
۲۷. همان مدرك ص ۲۵.
۲۸. غرر الحكم ص ۳۴.
۲۹. غرر الحكم ص ۳۴.
۳۰. غرر الحكم ص ۳۴.
۳۱. غرر الحكم ص ۶۳۶.
۳۲. ناسخ التواريخ، ج اميرالمؤ منين حائرى، ص ۳۸۸.
۳۳. كلمات قصار حضرت على، ناسخ التواريخ.
۳۴. نور الحقيقة، ص ۷۰.
۳۵. غرر الحكم، ص ۲۰۵.
۳۶. عدة الداعى، ص ۶۴.
۳۷. غرر الحكم، ص ۳۰۸.
۳۸. غرر الحكم، ص ۳۰۸.
۳۹. بحار، ج ۲، ص ۳۰۸.
۴۰. الشيعه والتشيع، محمد جواد مغنيه، ص ۲۴۴.
۴۱. منية المريد، ص ۵۳.
۴۲. سور، نور، آيه ۳۵.
۴۳. سور فاطر، آيه ۳۵.
۴۴ مردان علم در ميدان عمل به نقل از کتاب داستان هایی از فضیلت علم ،علی میرخلف زاده،ص۷ -۱۱
۴۵. رجال كشى، ص ۱۸، ۲۰. بحار، ج ۲۲، ص ۳۱۹. نهج البلاغه، ابن ابى الحديد ج ۴، ص ۳۰۶ به نقل پيغمبر و ياوران، عالمى، جسوم، ص ۲۱۰.
صفحات: 1· 2