حدیث روز
امام علی علیه السلام :
توَقَّوُا الْبَرْدَ فِى أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِى آخِرِه فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِى الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ فِى الْأَشْجَارِ أوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ
در آغاز سرما خود را بپوشانيد و در پايانش آن را در يابيد زيرا با بدن ها همان مى كند كه با برگ درختان می کند؛ آغازش مى سوزاند و پايانش مى روياند.
نهج البلاغه، حکمت 128
بصیرت و انتظار فرج
بسم الله الرحمن الرحیم
السَّلاَمُ عَلَى مُحْیِی الْمُؤْمِنِینَ وَ مُبِیرِ الْكَافِرِینَ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِیِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ
السَّلاَمُ عَلَى مُعِزِّ الْأَوْلِیَاءِ وَ مُذِلِّ الْأَعْدَاءِ
السَّلاَمُ عَلَى وَارِثِ الْأَنْبِیَاءِ وَ خَاتِمِ الْأَوْصِیَاءِ
السَّلاَمُ عَلَى الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ
السَّلاَمُ عَلَى السَّیْفِ الشَّاهِرِ وَ الْقَمَرِ الزَّاهِرِ وَ النُّورِ الْبَاهِرِ
السَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ وَ بَدْرِ التَّمَامِ
السَّلاَمُ عَلَى رَبِیعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَیَّام
سلام ما بر زنده كنندهی اهل ایمان و هلاك كنندهی كافران. سلام بر مهدى امتها و جامع تمام كلمات وحىِ الهى. سلام بر عزّتبخش دوستان خدا و ذلیلكنندهی دشمنان خدا. سلام بر وارث انبیاء الهى و بر خاتم اوصیاء پیغمبران. سلام بر قائم منتظَرِ خلق و عدل مشهور. سلام بر شمشیر كشیده و بر ماه تابان و نور درخشان. سلام بر آفتاب شام ظلمانى و ماه تمام. سلام بر بهار روزگاران و شادى بخش ایام.
همه میدانیم امام زمان(عج) حجت خداوند در عالماند تا انسانها انسانى را از جنس خود که نمونهی کاملِ صعود انسانی است ببینند و از قرب الهی باز نمانند و وسعت خود را بشناسند که چگونه میشود انسان در دریاى بیكران لطف الهی تا اوج مقام قربِ ولایت سیر کند و خاتم ولایت گردد، همچنانكه پیامبر خدا(ص) خاتم نبوت شدند.
این مسئله را نباید ساده گرفت كه چگونه یک انسان- نه یك مَلك- تکویناً در مقام ختم ولایت قرار میگیرد و چگونه او به عنوان حجت الهی نمایانندهی مسیر انسانها میشود. امام نشانهی کامل دینداری است كه خداوند به عنوان حجّت به ما نشان مى دهد تا هرکس امیدوار باشد که میتواند از دریافت شعور خدادادى و علم لدنّی بهرهمند گردد. امام کمک میکنند تا سایر انسانها بدانند این راه بسته نیست، باید قلب را طالب این نحوه از علوم نمود و جهت جان را براى طلب این نوع شعور بهطرف حقّ انداخت و در ذیل نور امام به مقصد رسید.
امام زمان(عج) حجّت خداست تا سایر انسانها ملاحظه کنند چگونه یك انسان ظرفیت آن را دارد که با خدا آنچنان ارتباطى داشته باشد كه نه تنها خودش خلوتنشین اُنس با خدا باشد، بلكه بقیّه را نیز با نظر مباركش، در آن اُنس و خلوتِ متعالى وارد نماید.
نشاط حقیقی هرکس به اُنس با خدا است و استراحت حقیقى روح در چنین اُنسی نهفته است و حجت خدا راهی است تا انسان بداند براى اُنس با خدا تا كجا وسعت دارد و چگونه میتوان با تأسی به راه و رسم امام به آن اُنس رسید. زیرا امام در مقام عبودیت محض و اُنس محض قرار دارند و صورت فعلیتِ کامل بندگی خدا میباشند و بههمین جهت میفهمیم تأسی به راه و رسم امام راه ورود به آنچنان اُنسى است که امام صاحب اصلی آن است. درس و بحث و کتاب مى تواند مُعِدّ باشد ولى راه اصلی جهت اُنس با خدا تأسی به راه و رسم امام است. خلوص و صفا و عبودیّت، قلب را براى حاکمیت فرمان خدا آماده میکند ولی نمونهی خلوص ورزیدن و بندگیکردن را حجّت خدا نمایان میکند و بههمین جهت خداوند به رسول خود در سفر معراجی حجتهای خود را معرّفی میکند و میفرماید: «یَا مُحَمَّدُ هَؤُلَاءِ أَوْلِیَائِی وَ أَوْصِیَائِی وَ أَصْفِیَائِی وَ حُجَجِی بَعْدَكَ عَلَى بَرِیَّتِی » ای محمّد این دوازده نور، اولیاء و اوصیاء و اصفیاء و حجّت من بعد از تو بر خلقم هستند.
منبع:بصیرت وانتظار فرج، اصغر طاهرزاده
نامه ای به خدا
ای سرآغاز هر آغاز و ای بی پایان هر پایان.
ای خدای من، که تمام زیبای ها مختص به توست.
مرا به سوی این زیبایی ها هدایت فرما که همگام با سمفونی طبیعت ، سرور عشق بخوانم و همواره طلوعی دیگر داشته باشم.
ای نزدیک ترین هرکس به من و ای دورتر از فکر من.
تفکرم هیچ گاه به شان و جلالت پی نبرد وهمچنان در آغاز این واقعیت بزرگ قرار گرفته است که نمی دانم.
آری من نمی دانم.
به حکمتت سوگند در شناختت، نمی دانم بهتربن کلمه و زیباترین توصیف توانایی توست.هرگاه به درونم که جایگاه واقعی توست می نگرم، پیام ها یی از درونم می جوشد که همه آنها هستی ولی هیچ کدام از آنها نیستی.
در شناختت هرگاه بیشتر می اندیشم ، بیشتر نمی دانم واین گونه است که نمی دانم.
ای مهربان ترین مهربان ها و ای بخشاینده ترین بخشاینده ها.
به هرجا می نگرم تو را می بینم .فقط تو هستی.
پشت هر پدیده ای در نهان هستی.
در هر آشکاری، پنهانی دیگر و در هر صدایی ، سکوتی دیگر است.
همواره در نهان هر شکلی تو را می بینم .
با تمام ناکامی ذهنم، همه جا و در همه حال همراه می بینم.
ای همراه و ای مونس من.
ای نگهبان من ، که بهتر از هر نگهدارنده ای هستی.
مرا آنچنان که شایسته توست در پناهت ایمن قرار ده که همچنان به شکرانی تو، سجده کنم و زمزمه هایم ثناگویان نام تو را به زبان آورد.
می دانم که هرگاه تو را بخواهم، بهتر و زودتر از آن مرا خواسته ای اگر این خواستن ها نبود، من نیز نبودم.
خدای من ای دوست و همراز من
مرا آن گونه که شایسته است به عنوان خلیفه خودت در زمبن کمال ده که کمال گرایی درگاهت در مقیاس من نمی گنجد.
به من آرامش ده، که به این آرامش همواره بهتر و بیشتر نیاز دارم.
سپاس تو را که فرصت بندگیت را به من عطا نموده ای، که همه ی این لحظه ها، پرواز عاشقانه ای است از زمین خاکی به عرش کبریایی.
پروردگارا!
اگر لحظه ای مرا به حال خود رها کنی ، نیستی من است.
اگر همراهی برای من نباشی ، راهی برای پیمودن در پیش نیست.
اگر از من و کارهایم رنجیده ای ، آن چنان در پیشگاهت اسرار می کنم که مرا مورد عفو و رحمت خویش قرار دهی.
ای پادشاه منظم قوانین هستی، وای آفریده نامنظم این قوانین.
که نام و یاد تو مرا در قدم هایم استوارتر و لذت رفتن را بیشتر می کند.
نمی دانم چگونه می شود که ساکنان کشتی امواج دیده خدا می گویند و دزدان دریایی در پی به دست آوردن آنها ، نیز خدا می گویند. مسافران ملتمسانه کمکی ازجانب خدا و نیز دزدان ندایی برای تهجر خویش، که شمشیر ها را با نام به ناحق فرو می آورند .همه خدا می گویند و کمک می خواهند.
آن یکی ستمدیده خدا می گوید و آن ظالم تیغ به دست خدا.
خدایا مرا بخوان که توان نخواندنت ….
نمی دانم در معامله من راه حلی برای نخواستنت وجود ندارد.
پس مرا بخوان که امیدم به خواستنت هست و توانم به کرامتت.
می دانم حتی آن مسکین الهی، آن گاه که به خود دروغ می گوید تو را نمی بیند ، اگر در خلوتی به آسمان ها چشم بدوزد ، این زمزمه های خدا گونه است که دیدگانش را مبراح می کند همه خدا می گویند و از خدا می خواهند.
من نیز از مهربان ترین مهربان ها، یزدان بزرگ .
آنچه را که زیباست ، می خواهم.
پروردگارا ، برای رسیدن به این زیبایی ها مرا یاری فرما که تمام زیبایی ها ختم به توست.
منبع:وقتی خداهست، محسن سالار وند،ص37
وظائف مربی از منظر نهج البلاغه
وظایف و مسئولیت مربی در عرصه تربیت بسیار سنگین است از جمله وظایف :
1- سازندگی خود
والدین و مربیان در پرورش نسل، نخست باید خود را بسازند آن کس که خود را امام و رهبر قرار می دهد بیش از آموزش و تعلیم دیگران باید به تعلیم نفس خود بپردازد (نهج البلاغه، قصار7، بند1)
2- در خط فرمان بودن
او باید دائما در خط فرمان خدا باشد ودر هیچ یک از حالات ، چه در جهاد با نفس و چه اطاعت از خدا خودداری نورزد. (غررالحکم، شماره10922)
3- ادب آموزی
امام فرمان می دهد که ادب آموزی خویش را خود برعهده بگیرید ونفس رااز عادات نابهنجار باز دارید . (نهج البلاغه، قصار351، بند2) که هرکس نفس خود را مهذب نسازد عادت سوء او را رسوا سازد. (غرر الحکم، ص719)
4- عرضه ی چکیده عمر
هرپدری وظیفه دارد چکیده عمر وحاصل آن را در امر تربیت فرزند به او ارزانی دارد.علی علیه السلام می فرماید:فرزندم اگر چه عمری طولانی نداشتم که با گذشتگان معاصر باشم، اما در اعمالشان نظر انداختم و در اخبارشان اندیشیدم و نیک وبد آن ها را شناختم .برای تو از هر خرمنی گلی چیدم وبه تو عرضه کردم . (نهج البلاغه ، نامه ی31، بند13)
5- دعا برای توفیق
پدر در عین انجام وظیفه ی تربیت ، وظیفه ی دعا را دارد .امام در آخر نامه اش به حضرت مجتبی علیه السلام می نویسد: از خداوند آرزو دارم که موفقت گرداند تا به رشد برسی و خط اعتدال را تعقیب کنی. (همان، بند15)
6- به خدا پناه بردن
در عین تلاش برای سازندگی نسل، او را به خدا بسپار ، چنان نباش که همه ی اوقات تو صرف فرزندان شود. اگر اینان از اولیای خدا باشند خدای آنان را ضایع نگذاردواگر دشمن خدا باشند تو را بااشتغال خاطر آنان چه کار؟ (همان، قصار344، بند1)
7- توجه به آغاز تربیت
این امر باید خیلی زود و پیش از آن باشد که قلب فرزند سخت و شکل یافته باشد. (همان، نامه ی 31، بند12)
منبع:تربیت در نهج البلاغه، ولی الله ملکوتی فر
مردانه و شاهانه!
بعد از شهادت حضرت حسین بن علی علیه السلام ، حضرت زینب سلام الله علیها در اسارت ، آن چنان مردانه خطبه می خواند که گویی در تخت سلطنت قرار دارد. جلوی آن چنان کافر جبار عجیب وغریب در دنیا می فرماید: ای پسر آزاد شده ها- که جدمان در فتح مکه اسیرشان کرد و سپس آن ها را آزاد نمود- آیااین عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را پشت پرده بنشانی و دختران رسول خدا صلی الله علیه وآله اسیر باشند و پرده حجاب آنان را بدری؟ امام سجاد علیه السلام در حال اسارت و در حالی که غل وزنجیر به گردن داشت ، به سائل شاهانه کمک می کند .ما چنین بزرگانی داریم که همه چیز ما از آن هاست ، ولی گویا آن ها را نداریم.
محمد تقی بهجت ، رحمت واسعه ، ص116تا 118