حدیث روز
امام باقر (عليه السلام) :
حُبُّنا إيمانٌ، و بُغضُنا كُفرٌ؛
دوست داشتن ما، ايمان است و دشمن داشتنمان، كفر.
الكافي: ج1، ص188 ح12
چهل حدیث گهربار از امام زمان حضرت مهدی(عج)
چهل حدیث از امام زمان
اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خويش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پيمان الهى اتّحاد واتّفاق مىداشتند و عهد و پيمان را محترم مىشمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نمىافتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل مىشدند…
1- توجّه امام مهدى(عليه السلام) به شيعيان خويش
إِنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ، وَ لا ناسينَ لِذِكْرِكُمْ، وَ لَوْ لا ذلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا:
ما در رعايت حال شما كوتاهى نمىكنيم و ياد شما را از خاطر نبرده يم، كه اگر جز اين بود گرفتارىها به شما روى مىآورد و دشمنان، شما را ريشه كن مىكردند. از خدا بترسيد و ما را پشتيبانى كنيد.
2- عمل صالح و تقرّب به اهل بيت(عليهم السلام)
فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِء مِنْكُمْ بِما يُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْيَتَجَنَّبْ ما يُدْنيهِ مِنْ كَراهِيَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً يَبْغَتُهُ فُجْأَةً حينَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا يُنْجيهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة:
هر يك از شما بايد به آنچه كه او را به دوستى ما نزديك مىسازد، عمل كند و از آنچه كه خوشايند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزيند، زيرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مىگيرد، در وقتى كه توبه برايش سودى ندارد و پشيمانى او را از كيفر ما به خاطر گناهش نجات نمىدهد.
3- تسليم در مقابل دستورهاى اهل بيت(عليهم السلام)
فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَيْنا، فَعَلَيْنَا الاِْصْدارُ، كَما كانَ مِنَّا الاِْيرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا كَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْكُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إِلَيْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ:
از خدا بترسيد و تسليم ما شويد و كارها را به ما واگذاريد، بر ماست كه شما را از سرچشمه، سيراب برگردانيم، چنان كه بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى كشف آنچه از شما پوشيده شده نرويد. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى كه روشن است به طرف ما قرار دهيد.
4- تحقّق حتمى حقّ
أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْكُرُهُ:
خداوند مقدّر فرموده است كه حقّ به مرحله نهايى و كمال خود برسد و باطل از بين برود، و او بر آنچه بيان نمودم گواه است.
5- خلقت هدفدار و هدايت پايدار
إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ يَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَيْهِمُ النَّبِيّينَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ، يَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِيَتِهِ وَ يُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دينِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَيْهِمْ كِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ مَلائِكَةً يَأْتينَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَيْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَيْهِمْ:
خداوند متعال، خلق را بيهوده نيافريده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلكه آنان را به قدرتش آفريده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پيامبران را كه مژده دهنده و ترساننده هستند به سويشان برانگيخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانىاش جلوگيرى فرمايند و آنچه را از امر خداوند و دينشان نمىدانند به آنها بفهمانند و بر آنان كتاب فرستاد و به سويشان فرشتگان برانگيخت تا آنها ميان خدا و پيامبران ـ به واسطه تفضّلى كه بر ايشان روا داشته ـ واسطه باشند.
6- ظهور حقّ
إِذا أَذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَ انْحَسَرَ عَنْكُمْ:
هرگاه خداوند به ما اجازه دهد كه سخن گوييم، حقّ ظاهر خواهد شد و باطل از ميان خواهد رفت و خفقان از [سرِ] شما برطرف خواهد شد.
7- تفتيش ناروا
مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ، وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ، وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشاطَ وَ مَنْ أَشاطَ فَقَدْ أَشْرَكَ:
حضرت مهدى(عليه السلام) در خصوص كسانى كه در جستجوى او بوده اند تا به حاكم جور تحويلش دهند فرموده است: آن كه بكاود، بجويد و آن كه بجويد دلالت دهد و آن كه دلالت دهد به هدف رسد و هر كه [در مورد من] چنين كند، شرك ورزيده است.
8- ظهور حقّ به اذن حقّ
فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ إِذْنِ اللّهِ تَعالى ذِكْرُهُ وَ ذلِكَ بَعْدَ طُولِ الاَْمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الاَْرْضِ جَوْرًا:
ظهورى نيست، مگر به اجازه خداوند متعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دلها و فراگير شدن زمين از جور و ستم.
9- مدّعيان دروغگو
سَيَأْتى إلى شيعَتى مَنْ يَدَّعِى المُشاهَدَةَ. أَلا فَمَنِ ادَّعَى المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيانى وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذّابٌ مُفْتَر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيم:
آگاه باشيد به زودى كسانى ادّعاى مشاهده (نيابت خاصّه) مرا خواهند كرد. آگاه باشيد هر كس قبل از خروج «سفيانى» و شنيدن صداى آسمانى، ادّعاى مشاهده مرا كند دروغگو و افترا زننده است؛ حركت و نيرويى جز به خداى بزرگ نيست.
10- دنيا در سراشيبى زوال
إِنَّ الدُّنْيا قَدْ دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها وَ أَذِنَتْ بِالْوِداعِ وَ إِنّى أَدْعُوكُمْ إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) وَ الْعَمَلِ بِكِتابِهِ وَ إِماتَةِ الْباطِلِ وَ إِحْياءِ السُّنَّةِ:
دنيا فنا و زوالش نزديك گرديده و در حال وداع است، و من شما را به سوى خدا و پيامبرش ـ كه درود خدا بر او و آلش باد ـ و عمل به قرآنش و ميراندن باطل و زنده كردن سنّت، دعوت مىكنم.
11- ذخيره بزرگ
أَنَا بَقِيَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخيرَةٌ مِنْ نُوح وَ مُصْطَفى مِنْ إِبْراهيمَ وَ صَفْوَة مِنْ مُحَمَّد(صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعينَ):
من باقيمانده آدم و ذخيره نوح و برگزيده ابراهيم و خلاصه محمّد (درود خدا بر همگى آنان باد) هستم.
12- حجّت خدا
زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللّهِ داحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنا فِى الْكَلامِ لَزالَ الشَّكُّ:
ستمگران پنداشتند كه حجّت خدا از بين رفته است، در حالى كه اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مىشد، هر آينه تمام شكّها را از بين مىبرديم.
13- عطسه، نشانه سلامت
أَلا أُبَشِّرُكَ فِى الْعِطاسِ فَقُلْتُ بَلى قالَ: هُوَ أَمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ أَيّام:
نسيم، خدمتكار حضرت مهدى(عليه السلام) گويد: آن حضرت به من فرمود: آيا تو را در مورد عطسه كردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.
14- نماز، طردكننده شيطان
ما أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّيْطانِ بِشَىْء مِثْلِ الصَّلوةِ، فَصَلِّها وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّيْطانِ:
هيچ چيز مثل نماز، بينى شيطان را به خاك نمىمالد، پس نماز بخوان و بينى شيطان را به خاك بمال.
15- حق الناس
لا يَحِلُّ لاَِحَد أَنْ يَتَصَرَّفَ فى مالِ غَيْرِهِ بِغَيْرِ إِذْنِهِ:
تصرّف در مال هيچ كس بدون اجازه او جايز نيست.
16- پناه بردن به خدا
أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْعَمى بَعْدَ الْجَلاءِ وَ مِنَ الضَّلالَهِ بَعْدَ الْهُدى وَ مِنْ مُوبِقاتِ الاَْعْمالِ وَ مُرْدِياتِ الْفِتَنِ:
پناه به خدا مىرم از نابينايى بعد از بينايى و از گمراهى بعد از راهيابى و از اعمال ناشايسته و فرو افتادن در فتنهها.
17- اسوه هاى حقيقت
إِنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فينا، لا يَقُولُ ذلِكَ سِوانا إِلاّ كَذّابٌ مُفْتَر:
حقّ با ما و در ميان ماست، كسى جز ما چنين نگويد، مگر آن كه دروغگو و افترا زننده باشد.
18- ظهور فَرَج به اذن خدا
وَ أَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، كَذَبَ الْوَقّاتُونَ. وَ أَمّا قَوْلُ مَنْزَعَمَ أَنَّ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) لَمْ يُقْتَلْ، فَكُفْرٌ وَ تَكْذيبٌ وَ ضَلالٌ:
امّا ظهور فرج، موكول به اراده خداوند متعال است و هر كس براى ظهور ما وقت تعيين كند دروغگوست. و امّا گفته كسانى كه پنداشتهاند امام حسين(عليه السلام) كشته نشده، كفر و دروغ و گمراهى است.
19- شناخت خدا
إِنَّ اللّهَ تَعالى هُوَ الَّذى خَلَقَ الاَْجْسامَ وَ قَسَّمَ الاَْرْزاقَ لاَِنَّهُ لَيْسَ بِجِسْم وَلا حالّ فيجِسْم«لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىءٌ وَ هُوَالسَّميعُ الْعَليمُ»:
همانا خداوند متعال، كسى است كه اجسام را آفريده و ارزاق را تقسيم فرموده، او جسم نيست و در جسمى هم حلول نكرده، چيزى مثل او نيست و شنوا و داناست.
20- ائمّه(عليهم السلام) دست پروردههاى پروردگار
إِنَّ اللّه مَعَنا و لا فاقَةَ بِنا إِلى غَيْرِهِ وَ الْحَقَّ مَعَنا فَلَنْ يُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا:
خداوند با ماست، و به جز ذات پروردگار به چيزى نياز نداريم، و حقّ با ماست. اگر كسانى با ما نباشند، هرگز در ما وحشتى ايجاد نمىشود، ما دستپروردههاى پروردگارمان، و مردمان، دستپروردههاى ما هستند.
21- دانش حقيقى
أَلْعِلْمُ عِلْمُنا وَ لا شَىْءَ عَلَيْكُمْ مِنْ كُفْرِ مَنْ كَفَرَ:
دانش، دانشِ ماست، از كفرِ كافر، گزندى بر شما نيست.
22- اتّفاق و وفاى به عهد
لَوْ أَنَّ أَشْياعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْيمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا:
اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خويش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پيمان الهى اتّحاد واتّفاق مىداشتند و عهد و پيمان را محترم مىشمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نمىافتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل مىشدند.
23- ما را آزردند
قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّيعَةِ وَ حُمَقاؤُهُمْ، وَ مَنْ دينُهُ جَناحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ:
حضرت مهدى(عليه السلام) به محمّد بن على بن هلال كرخى فرمودهاند :نادانان و كمخردان شيعه و كسانى كه بال پشه از ديندارى آنان محكمتر است، ما را آزردند.
24- بيزارى از غاليان
أَنـَا بَرىءٌ إِلَى اللّهِ وَ إِلى رَسُولِهِ مِمَّنْ يَقُولُ إِنّا نَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ نُشارِكُهُ فيمُلْكِهِ أَوْ يُحِلُّنا مَحَلاًّ سِوَى الَْمحَلِّ الَّذى رَضِيَهُ اللّهُ لَنا:
من از افرادى كه مىگويند: ما اهل بيت [مستقلاًّ از پيش خود و بدون دريافت از جانب خداوند] غيب مىدانيم و در سلطنت و آفرينش موجودات با خدا شريك هستيم، ما را از مقامى كه خداوند براى ما پسنديده بالاتر مىبرند، نزد خدا و رسولش، بيزارى مىجويم.
25- از واجباتترين مستحبات
سَجْدَةُ الشُّكْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِها:
سجده شكر از لازمترين و واجبترين مستحبّات است.
26- فضيلت تعقيبات نماز
إِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَ التَّسْبيحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقيبِ النَّوافِلِ كَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ:
فضيلت دعا و تسبيح بعد از نمازهاى واجب در مقايسه با دعا و تسبيح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضيلت واجبات بر مستحبّات است.
27- سجده، مخصوص خداست
فَأَمّا السُّجُودُ عَلَى الْقَبْرِ فَلا يَجُوزُ:
سجده بر قبر جايز نيست.
28- راه اندازى كار مردم
أَرْخِصْ نَفْسَكَ وَ اجْعَلْ مَجْلِسَكَ فِىَ الدِّهْليزِ وَ اقْضِ حَوائِجَ النّاسِ:
خودت را [براى خدمت] در اختيار مردم بگذار، و محلّ نشستن خويش را درِ ورودى خانه قرار بده، و حوائج مردم را برآور.
29- امنيّت بخش زمين
إِنّى أَمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ كَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ:
وجود من براى اهل زمين، سبب امان و آسايش است، همچنان كه ستارگان سبب امان آسماناند.
30- رجوع به راويان حديث
وَ أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها إِلى رُواةِ حَديثِنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَيْكُم وَ أَنـَا حُجَّةُاللّهِ عَلَيْهِمْ:
در پيشامدهاى مهمّ اجتماعى به راويان حديث ما مراجعه كنيد، زيرا كه آنان حجّت من بر شما هستند و من هم حجّت خدا بر آنان هستم.
31- مطاع، نه مطيع كسى
إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبائى إِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطاغِيَةِ زَمانِهِ وَ إِنّى أَخْرُجُ حينَ أَخْرُجُ وَ لا بَيْعَةَ لاَِحَد مِنَ الطَّواغيتِ فى عُنُقى:
هر يك از پدرانم بيعت يكى از طاغوت هاى زمان به گردنشان بود، ولى من در حالى قيام خواهم كرد كه بيعت هيچ طاغوتى به گردنم نباشد.
32- آفتاب پشت ابر
وَ أَمّا وَجْهُ الاِْنْتِفاعِ بى فى غَيْبَتى فَكَالاِْنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إِذا غَيَّبَها عَنِ الاَْبْصارِ السَّحابُ:
كيفيّت بهرهورى از من در دوران غيبت، مانند كيفيّت بهرهورى از آفتاب است هنگامى كه ابر آن را از چشمها پنهان سازد.
33- سبقت اراده خدا بر همه چيز
وَ لكِنَّ اَقْدارَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ لاتُغالَبُ، وَ إِرادَتُهُ لاتُرَدُّ، وَ تَوْفيقُهُ لايُسْبَقُبه:
راستى كه مقدّرات خداوند متعال، مغلوب نشود و اراده الهى مردود نگردد و چيزى بر توفيق او پيشى نگيرد.
34- علّت اصلى غيبت امام(عليه السلام)
وَ أَمّا عِلَّةُ ما وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ، فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَلَكُمْ تَسُؤْكُمْ:
امّا علّت و فلسفه آنچه از دوران غيبت اتّفاق افتاده [كه درك آن براى شما سنگين است] آن است كه خداوند در قرآن فرموده: اى مؤمنان از چيزهايى نپرسيد كه اگر آشكارتان شود، بدتان آيد.
35- آگاهى امام(عليه السلام)
إِنّا يُحيطُ عِلْمُنا بِأَنْبائِكُمْ، وَ لا يَعْزُبُ عَنّا شَىْءٌ مِنْ أَخْبارِكُمْ:
علم و دانش ما به خبرهاى شما احاطه دارد و چيزى از اخبار شما بر ما پوشيده نمىماند.
36- دعاى فراوان
أَكْثِرُو الدُّعاءَ بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ:
براى تعجيل فَرَج زياد دعا كنيد، زيرا همين دعا كردن، فَرَج و گشايش شماست.
37- سؤال نامطلوب
فَأَغْلِقُوا أَبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لا يَعْنيكُمْ:
درهاى سؤال را از آنچه كه مطلوب شما نيست ببنديد.
38- آخرين اوصيا
أَنَا خاتَمُ الأَوْصِياءِ وَ بى يَدْفَعُ اللّهُ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلى وَ شيعَتى:
من آخرين نفر از اوصيا هستم، خداوند به وسيله من بلا را از خانواده و شيعيانم برطرف مىگرداند.
39- حجّت خدا در زمين
إَنَّ الاَْرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّة إِمّا ظاهِرًا وَ إِمّا مَغْمُورًا:
زمين خالى از حجّت خدا نيست، يا آشكار است و يا نهان.
40- علمدار هدايت در هر زمان
كُلَّما غابَ عَلَمٌ بَدا عَلَمٌ، وَ إِذا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ.»:
هرگاه عَلَم و نشانهاى پنهان شود، عَلَم ديگرى آشكارگردد، و هر زمان كه ستارهاى افول كند، ستارهاى ديگر طلوع نمايد.
منبع : سایت آیت الله بهجت
سفارش امام زمان علیه السلام به نماز شب و زیارت عاشورا و جامعه
(بسم الله الرحمن الرحیم)
حکایت سیّد احمد رشتى و تشرّفش خدمت امام زمان علیه السلام از حکایات معروف و مورد اطمینان علماء مى باشد ، و مرحوم شیخ عبّاس قمى قدس سره نیز آن را در مفاتیح الجنان نقل نموده ، و ما در اینجا این تشرّف را از کتاب عبقرىّ الحسان آورده ایم که در آنجا بعد از ذکر تعداد زیادى از راویان موثّق این حکایت را از قول خود سیّد احمد رشتى به این صورت بیان مى کند :
سیّدگفت : من درسال هزارودویست و هشتاد به قصد حجّ بیت اللّه الحرام از رشت به تبریز آمدم و در خانه حاجى صفر على تاجر تبریزى منزل کردم ، چون قافله اى براى حجّ نیافتم متحیّر مانده بودم ، تا اینکه حاجى جبّار جلو دار سدهى اصفهانى بار برداشت به قصد طربوزن من نیز از او حیوانى کرایه کردم و با او همراه شدم ، چون به منزل اوّل رسیدیم سه نفر دیگر با ما همراه شدند ، و آنها عبارت بودند از : حاجى ملاّ باقر تبریزى حجّه فروش ، حاجى سیّد حسن تاجر تبریزى و حاجى على نامى که خدمت مى کرد ، پس به اتّفاق روانه شدیم تا رسیدیم به ارزنةالرّوم و از آنجا به طربوزن ، در یکى از منازل بین این دو شهر حاجى جبّار جلودار نزد ما آمد و گفت : این منزلى که فردا در پیش داریم بسیار مخوف و وحشتناک است ، امشب کمى زودتر بار کُنید تا همراه قافله هاى دیگر باشید ، پس ما تقریباً دو ساعت و نیم یا سه ساعت به صبح مانده به اتّفاق حرکت کردیم ، به اندازه نیم تا سه ربع فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که هوا تاریک شد و برف سنگینى شروع به باریدن کرد و به همین علّت هر کدام از رفقا سر خود را پوشانیدند و مرکب خود را تند راندند ، من نیز هرچه کردم که با آنها بروم ممکن نشد ، تا اینکه آنها رفتند و من تنها ماندم و آنها را گُم کردم ، از اسب خود پیاده شدم و در کنار جاده نشستم ، بسیار مضطرب و نگران بودم ، چون قریب ششصد تومان براى مخارجم همراه داشتم ، بعد از تأمّل و تفکّر زیاد تصمیم گرفتم که در همین مکان بمانم تا صبح شود و سپس یا به منزل قبلى برگردم و یا از آنجا چند محافظ اجیر کنم و به قافله ملحق شوم .
در این فکر بودم که ناگاه دیدم در مقابلم باغى است و در آن باغ باغبانى بیلى در دست دارد که با آن به درختان مىزند تا برفهاى درختان بریزد ، سپس او پیش آمد و با کمى فاصله ایستاد و به من فرمود : تو کیستى؟ عرض کردم : رفقایم رفتهاند و من ماندهام و راه را گم کردهام ، به زبان فارسى به من فرمود : نافله ( نماز شب ) بخوان تا راه را پیدا کنى ، من مشغول خواندن نافله شدم ، پس از فارغ شدن از نافله و تهجّد بار دیگر آمد و فرمود : نرفتى؟ گفتم : واللّه راه را نمىدانم ، فرمود : جامعه بخوان تا راه را پیدا کنى ، ( سیّد احمد رشتى گوید من زیارت جامعه را حفظ نبودم و هنوز هم حفظ نیستم ) امّا با دستور ایشان از جاى برخاستم و تمام جامعه را از حفظ خواندم ، وقتى تمام شد بار دیگر آمد و فرمود : نرفتى؟ من بىاختیار شروع کردم به گریه کردن و گفتم آرى هنوز نرفتهام ، راه را بلد نیستم ، فرمود : عاشورا را بخوان ، ( و من زیارت عاشورا را نیز حفظ نبودم و تا کنون نیز حفظ نیستم ) امّا بلند شدم و از حفظ مشغول خواندن زیارت عاشورا و علقمه شدم ، بار دیگر آمد و فرمود : نرفتى ، هستى ، گفتم : نه نرفتم ، تا اینکه صبح شد ، فرمود : اکنون تو را به قافله مىرسانم ، و سپس رفت و اُلاغى آورد و سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و فرمود : پشت سر من بر اُلاغ من سوار شو ( و عنان اسبت را بگیر تا همراه ما بیاید ) من سوار شدم و عنان اسبم را کشیدم امّا اسب حرکت نمىکرد ، فرمود عنان را به من بده ، سپس بیل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را با دست راست گرفت ، اسب کاملاً رام شد و حرکت کرد ، همانطور که سوار بر اُلاغ بودیم دستش را به زانوى من گذاشت و فرمود : شما چرا نافله نمىخوانید؟ ،نافله نافله نافله ، و سه مرتبه این سخن را تکرار فرمود ، و بار دیگر فرمود : شما چرا عاشورا نمىخوانید؟ عاشورا عاشورا عاشورا و این سخن را نیز سه مرتبه تکرار فرمود ، و بعد از آن فرمود : شما چرا جامعه نمىخوانید؟ جامعه ، جامعه ، جامعه ، ناگاه برگشت و فرمود : این هم رفقایت ، دیدم آنها بر لب نهر آبى فرود آمده بودند و مشغول وضو ساختن براى نماز صبح بودند ، من از اُلاغ پائین آمدم و خواستم سوار بر اسب شوم نتوانستم ، پس آن جناب پیاده شد و مرا بر اسب سوار نمود و سر اسب را به طرف رفقایم ( و پشت به خودش ) برگردانید ، من در این حال به فکر افتادم که این شخص چه کسى بود که به زبان فارسى صحبت مىکرد؟ در حالى که در این نواحى زبانى جُز ترکى و مذهبى جز مسیحى غالباً وجود ندارد ، و چگونه با این سرعت مرا به رفقایم رسانید؟ پس چون برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم احدى را ندیدم و اثرى از او پیدا نبود .
رفع عذاب از اهل قبرستان به خاطر خواندن زیارت عاشورا
صاحب کتاب نجم الثّاقب بعد از ذکر حکایت قبل، قضیّه دیگرى در اهمیّت زیارت عاشورا آورده است که ما آن را عیناً نقل مىکنیم :
حاجى ملاّ حسن یزدى که از مجاورین نجف اشرف است و پیوسته مشغول عبادات و زیارات است نقل کرد از قول حاج محمّد على یزدى که او گفت : مرد فاضل و صالحى بود در یزد که دائماً مشغول اصلاح امر آخرت خود بود ، و شبها در مقبره خارج یزد که جماعتى از صُلحا در آن مدفون هستند به سر مىبرد ، و او همسایهاى داشت که از زمان کودکى با هم بزرگ شده بودند ، تا اینکه آن همسایه بزرگ شد و به شغل عشّارى مشغول شد ، و سر انجام از دنیا رفت ، و او را در همان قبرستان نزدیک آن مکانى که آن مرد صالح شبها بیتوته مىکرد دفن کردند .
کمتر از یک ماه از فوت او گذشته بود که آن مرد صالح او را در خواب دید ، و مشاهده کرد که حال او بسیار خوب است ، پس نزد او رفت و گفت : من مبدأ و منتهاى کار تو و ظاهر و باطن تو را مىدانم ، و مىدانم که از کسانى نبودى که اکنون حالت به این خوبى باشد ، و شغل تو نیز اقتضاى عذاب آخرت را داشت ، بگو بدانم کدام عمل تو را اینگونه عاقبت به خیر کرد؟
گفت : همانگونه است که تو مىگوئى ، و من از روزى که فوت کردم تا دیروز در اشدّ عذاب بودم ، امّا از دیروز که همسر استاد اشرف حدّاد فوت شد و او را در این قبرستان دفن کردند ( و اشاره کرد به مکانى که صد زراع از او دور بود ) عذاب از من برداشته شد ،
و گفت : چون آن زن را در این مکان دفن کردند در همان شب اوّل سه مرتبه حضرت اباعبداللّهعلیه السلام به زیارت او آمدند ، و در مرتبه سوّم امر فرمودند تا عذاب را از اهل این مقبره بردارند ، و پس از امر آن حضرت حال ما نیکو شد و در راحتى و نعمت قرار گرفتیم ، آن مرد گوید : من از خواب بیدار شدم و متحیّر بودم ، و حدّاد را نمىشناختم ، و محلّه او را نمىدانستم ، پس در بازار حدّادان ( آهنگران ) به جستجوى او پرداختم ، و او را پیدا کردم ، و چون نزد او رفتم از او سؤال کردم آیا تو همسرى داشتى؟ گفت : آرى ، او دیروز وفات کرد و او را در فلان مکان دفن کردیم ( و همان قبرستان را نام برد ) به او گفتم : آیا او به زیارت امام حسینعلیه السلام رفته بود؟ گفت : نه ، گفتم : آیا او ذکر مصائب امام حسینعلیه السلام مىکرد؟ گفت : نه ، گفتم : آیا مجلس روضه خوانى داشت؟ گفت : نه ، سپس حدّاد گفت : این سؤالها براى چیست؟ من خوابى که دیده بودم را براى او نقل کردم ، شوهر آن زن جواب داد : آرى او همیشه مواظبت داشت به زیارت عاشورا .
معرفی کتاب مهدوی
معرفی کتاب
درباره کتاب ” آفتاب ولایت” چه می دانیم؟
محمدتقی مصابح یزدی کتاب «آفتاب ولایت» نتیجه کاوش در مجموعه سخنرانی ها حضرت استاد محمدتقی مصباح یزدی (حفظه الله» است که در موضوع مهدویت، به طور پراکنده در طول سالیان گذشته ایراد شده و اکنون در قالب 14 موضوع اصلی توسط حجه الاسلام آقای حیدری سامان یافته است.
بنای تدوین این گفتارها، حفظ چارچوب اساسی و سیر منطقی هر سخنرانی بوده و هر جا نیازی به توضیح، تحقیق یا مستند سازی بوده، در پاورقی ذکر شده است. گفتار اول: «منشور محبت و معرفت1» رابطه معرفت و محبت سلسله مراتب محبت و معرفت به امام زمان (علیه السلام). گفتار دوم: «منشور محبت و معرفت 2» ضرورت شناخت امام زمان (علیه السلام)، ناتوانی بشر از معرفت امام زمان (علیه السلام) و… . گفتار سوم: «منشور محبت و معرفت 3» نعمت وجود امام و ناتوانی از شکر آن، ناتوانی از معرفت امام زمان (علیه السلام)، بی نهایتی مراتب معرفت به امام زمان (علیه السلام) راه افزون سازی معرفت به امام زمان (علیه السلام). گفتار چهارم: «منشور محبت و معرفت 4» مقام های امام زمان (علیه السلام)، اسوه پذیری و پیروی بهترین شیوه تربیتی و… . گفتار پنجم: «منشور محبت و معرفت 5» محبت کافران و منافقان به پیشوایان باطل، محبت مؤمنان به خدا و اولیای خدا، لزوم فهم دقیق روایات مربوط به امام عصر (علیه السلام)، توطئه دشمنان برای تسلط بر شیعیان. گفتار ششم: «منظومه ولایت 1»، ضرورت ولایت، ابعاد، مراتب و آثار ولایت، رابطه ولایت خدا با ولادت معصومان (علیهم السلام) رابطه محبت با ولایت، راه های تقویت رابطه ولایی با امام زمان (علیه السلام). گفتار هفتم: «منظومه ولایت 2» جمکران جذبه گاه ولایت، سفارشاتی به جوانان امام زمان (علیه السلام) از منظر اهل سنت، طول عمر حضرت، حکمت غیبت، وظیفه ما در دوران غیبت. گفتار هشتم: «منظومه ولایت 3» عظمت و شکوه مقام امام زمان (علیه السلام) ولایت تکوینی و تشریعی امام زمان (علیه السلام)، نحوه ارتباط ولایی با امام زمان (علیه السلام). گفتار نهم: «منظومه ولایت 4» محبت حضرت به شیعیان،شرط وفاداری در برابر محبت امام زمان (علیه السلام)، شرط رسیدن به ولایت خاص امام زمان (علیه السلام)، وظیفه جوانان در برابر فتنه های آخرالزمان. گفتار دهم: «مهدی باوری و آثار آن» مهدی باوری از دو منظر اهل تسنن و شیعه، تأثیر مهدی باوری در زندگی فردی و اجتماعی، حقیقت شیعه بودن برای امام زمان (علیه السلام). گفتار یازدهم: «یاوران امام زمان (علیه السلام)» ویژگی یاران امام زمان (علیه السلام) ملاک یاری رسانی الهی، وظیفه ما در آخرالزمان و… . گفتار دوازدهم: «فلسفه غیبت» پیش فرض های غیبت، ابعاد غیبت هدف از آفرینش انسان، هدف از بعثت انبیا، هدف از رسالت اوصیا، تعداد امامان و علت آن، حکمت غیبت امام دوازدهم (علیه السلام)). گفتار سیزدهم: «وظیفه شیعیان در دوران غیبت» وظیفه عالمان در عصر امام زمان (علیه السلام)، وظیفه شیعیان در مقابله با دشمنان. گفتار چهاردهم: «آسیب شناسی اهداف امام زمان (علیه السلام)» بزرگ ترین موانع در برابر اهداف امام زمان (علیه السلام) شیوه های نو مبارزه با اهداف امام زمان (علیه السلام).
شتاب در انجام کار نیک
🔲 شتاب در انجام کار نیک
💠 امام حسين عليهالسلام: اَيُّهَا النّاسُ نافِسوا فِى الْمَكارِمِ وَ سارِعوا فِى الْمَغانِمِ وَ لا تَحْتَسِبوا بِمَعْروفٍ لَمْ تَجْعَلوا… ؛
اى مردم در خوبیها با يكديگر رقابت كنيد و در كسب غنائم (بهره گرفتن از فرصتها) شتاب نماييد و كار نيكى را كه در انجامش شتاب نكردهايد، به حساب نياوريد.
📚 بحارالأنوار، ج 78، ص 121، ح 4