خاستگاه اقتصادی گناه
اقتصادی
فقر و بی نیازی، دو خاستگاه انحراف و گناه است؛ زیرا فقیر برای برطرف کردن ناتوانیهای ناشی از فقر، به کارهای نامشروع دست میزند. انسان بی نیاز و ثروتمند نیز بر پایه غرور برخاسته از مال و ثروتش، به خوش گذرانی و زیرپا گذاشتن فضایل اخلاقی رو میآورد و هر دو نفر به دام شیطان میافتند، چنان که در قرآن آمده است: «کلا إن الإنسان لیطغی أن رآه استغنی؛ هرگز، همانا انسان همین که خود را بی نیاز ببیند، سرکشی در پیش میگیرد». (علق: ۶ و ۷)
انسان ثروتمند، گرفتار غروری کاذب میشود و مانند قارون میگوید: «… إنما أوتیته علی علم عندی ؛… آنچه به من داده شده، در خور دانش من بوده است. » (قصص)
و از پرداخت حق نیازمند و محروم، کوتاهی میکند، در حالی که: «و فی أموالهم حق للسائل و المحروم؛ در اموال آنها برای فقیر و محروم، بهره ای است». (ذاریات: ۱۹)
آدمی باید توجه داشته باشد که مال و ثروت، از آن خداست و تنها او، روزی رسان است. خداوند در قرآن به دو نمونه اشاره کرده است که به آنها مال بخشید، ولی واکنش آن دو با یکدیگر متفاوت بود. یکی از آن دو، بخل کرد و تکبر ورزید و سرکشی در پیش گرفت و دومی، در آسمان نمونه گشت و به شکر دادههای خدا پرداخت. این دو، همان قارون و سلیمان هستند. قارون گفت: «… إنما أوتیته علی علم عندی؛… آنچه به من داده شده، درخور دانش من بوده است. » (قصص: ۷۸) و سلیمان گفت: «… هذا من فضل ربی لیبلونی ءأشکر أم أکفر؛… این، از بخشش خدایم است تا مرا بیازماید که آیا سپاس میگزارم یا کفران میورزم». (نمل: ۴۰)
شواهد تاریخی موجود در این باره، از ارتباط میان اقتصاد و گناه حکایت دارد. برای نمونه، _ثعلبه_، با خدا پیمان بسته بود اگر ثروتمند شود، به نیازمندان صدقه دهد، ولی وقتی خداوند مال فراوانی بدو بخشید، بخل ورزید و از پرداخت زکات، شانه خالی کرد. ازاین رو، آیاتی درباره او نازل شد و محکومش کرد و به وی نسبت نفاق داد. در حقیقت، این کار، وسوسه شیطان و نتیجه چیرگی غرور و آز به مال دنیا بود که وی را به بخل در نعمت خدا واداشت. دلیل شکست مسلمانان در جنگ احد، پس از به دست آوردن پیروزی در مرحله نخست نیز فریفته شدن مسلمانان به غنایم و ستیز بر سرآن و نافرمانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. همچنین همراه شدن برخی اصحاب امام حسن علیه السلام، به ویژه_ عبیدالله بن عباس_ با معاویه و شکست لشکر امام حسن علیه السلامبه سبب ضعف و فریفته شدن عبیدالله در برابر وعده های بزرگ معاویه و نیز شرکت _عمر بن سعد_، در واقعه کربلا علیه امام حسین علیه السلام برای دست یابی به حکومت ری و مانند آن، نمونههای دیگری است که میتوان از آن یاد کرد.
از آنچه گذشت، درمی یابیم هنگامی که آدمی به تهی دستی گرفتار میآید یا بی نیاز و ثروتمند میشود، دو راه پیش رو دارد؛ هنگام فقر، شکیبایی ورزد و به وقت بهره مندی از نعمت، سپاس گزاری کند یا به شکایت و ناسپاسی و کفران نعمت بپردازد. اسلام، با تنبلی و بی تابی در برابر مشکلات مخالف است و این دو کاستی را راهی برای تسلط شیطان بر آدمی میداند. بی تابی، بی کاری و از دست دادن صبر و شکر، از عوامل شیطانی است که یاد خدا را از دلها میزداید، آدمی را در دام شیطان گرفتار میسازد و وی را به گناه کاری میکشاند.
———-
[سید حسین اسحاقی- گناه گریزی-ص ۷۳]