دعاهای قرآنی
برخي از دعاها، در قرآن كريم و از زبان پيامبران و صالحان آمده است. آمدن اين دعاها در قرآن كريم، هم نشان دهنده اهميت آنها و هم مؤيد مضمون اين خواسته ها، از سوي پروردگار است. انس با كلام الهي و ضرورت بهره گيري از معارف قرآني، ايجاب ميكند كه با اين دعاها آشنا باشيم و در قنوت ها، سجده ها، نمازها و تعقيبات و …، از آيههايي كه مضامين دعايي دارند، استفاده كنيم. شايسته است كه جملههاي دعايي قرآن را حفظ کرده البته بيشتر اين فرازهاي نوراني براي خوانندگان آشناست. با اميد به مفيد واقع شدن اين مجموعه، از خداوند ميخواهيم كه دعاهايمان را مستجاب و رحمت و بخشش الهي را شامل حالمان گرداند:
۱. نيكي دنيا و آخرت رَبَّنا آتِنا في الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ (بقره: ۲۰۱) پروردگارا! در دنيا و آخرت، ما را حسنه و نيكي عطا كن و ما را از عذاب آتش نگه دار. در آيه قبل، سخن از كساني است كه ميگويند: رَبَّنا آتِنا في الدُّنْيا و ميفرمايد: «آنها در آخرت هيچ بهره اي ندارند». اما در اين آيه، از كساني ياد ميكند كه هم حسنه دنيا را از خدا ميخواهند و هم حسنه آخرت را. در هر دو مورد نيز، زمينه خواسته ها، كساني اند كه سفر حج ميروند و در معشر و عرفات و منا حضور دارند و مناسك حج را انجام ميدهند. خدا به آنها ميفرمايد كه خدا را بسيار ياد كنند. دعا و نيايش، مصداقي روشن از ياد خداوند است. اما بعضي به تناسب افق محدود فكر خود، آنچه را ميخواهند، براي دنياي خويش ميخواهند. اما كساني كه نگاه وسيع تري دارند، از خداوند هم در دنيا و هم در آخرت، «حسنه» ميطلبند.۲. صبر و ثبات رَبَّنا أفْرِغْ عَلَيْنا صَبْرًا وَ ثَبِّتْ أقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرينَ (بقره: ۲۵۰) پروردگارا! بر ما صبر و شكيبايي فرو ريز و گامهاي ما را استوار بدار و ما را بر كافران پيروز گردان. صبر و ظفر، هر دو دوستان قديم اند بر اثر صبر، نوبت ظفر آيد اين دعا، از زبان مؤمناني بيان شده كه در ركاب «طالوت» - كه برگزيده خدا براي جهاد قومي از بني اسرائيل با جالوت بود- به ميدان نبرد رفتند. مطالبي كه از اين آيه برمي آيد عبارت اند از: ۱. دعا جاي عمل را نمي گيرد. پيروان و سربازان طالوت، در خانه و شهر خود نماندند تا دعا كنند كه خدا آنها را بر طاغوتي چون جالوت پيروز گرداند، بلكه از خانه و زندگي شان دست شستند و با رفتن به جبهه جهاد، آماده جان فشاني در راه خدا و مبارزه با دشمن شدند. ۲. آنها از امتحاني كه دادند، سرافراز بيرون آمدند و گرچه تعداد قبول شدگان اندك بود، ولي آنها با داشتن عزمي استوار و ايماني راسخ و اميد به نصرت الهي، معتقد بودند كه اگر خدا بخواهد و آنها صابر باشند، گروه اندك بر گروه بسيار، پيروز ميشود. ۳ . آنها هنگامي كه در برابر دشمن ايستادند و صفها آراسته شد، دعا كردند و از خداوند خواستار شكيبايي، ثبات و پيروزي شدند. از اين آيه ميآموزيم كه در راه خدا، براي رسيدن به پيروزي، «صبر» و «ثبات قدم» لازم است. آنچه به رزمندگان نيرو ميدهد، ايمان و عزم راسخ است نه سلاح و مهمات جنگي. اگر ايمان نباشد، از اسلحه و ساز و برگ نظامي كاري ساخته نيست و به يقين اگر ايمان باشد، رزمنده مسلمان در برابر دشمن با دست خالي هم ميايستد و مقاومت ميكند و در نهايت، اگر به شهادت هم برسد، به «إحَدي الْحُسنيين» دست يافته است. صبر و ثبات را خداوند در دلها و گامهاي مؤمنان قرار ميدهد و پس از آن، پيروزي بر كافران حتمي است. است) ؛ ۳. غلبه بر كافران (كه نتيجه صبر و ثبات است). ۳. بار مسئوليّت رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إنْ نَسينا أوْ أخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إصْرًا كَما حَمَلْتَهُ عَلَي الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرينَ (بقره: ۲۸۶) پروردگارا! اگر فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مكن. پروردگارا! بار و تكليف سنگين بر دوش ما مگذار، آن گونه كه بر دوش پيشينيان ما نهادي، پروردگارا! تكليفي بيش از طاقتمان بر ما منه، از ما درگذر، ما را ببخشاي و ما را رحم كن، تو مولاي مايي، پس، ما را بر كافران پيروز گردان. خواستههاي اين دعا: ۱. مؤاخذه نكردن خدا از ما، در صورتِ فراموشي و خطا؛ ۲. رهايي از بار سنگيني كه بر دوش امّتهاي پيشين نهاده ميشد؛ ۳. تكليفي بالاتر از حدّ طاقت و توان؛ ۴. عفو و بخشايش و رحمت الهي؛ ۵. پيروزي بر كافران؛ زماني كه خداوند، آن همه پيامبران و كتب آسماني و آيهها و نشانهها و پندها و هشدارها را براي هدايت انسان فرستاده و حجّت را بر او تمام كرده است، به قطع، فراموشيِ تكليف و فرمان خداوند و راه خطا پيمودن، پذيرفته نيست و خداوند ميتواند ما را براي فراموش كاريها و لغزش هايمان مؤاخذه و كيفر دهد. ولي باز هم، رو به درگاه رحمت او ميآوريم و از او بخشش ميخواهيم. در امّتهاي پيشين، سنت الهي بر اين بود كه وقتي افراد مرتكب خطا ميشدند، خداوند خيلي سريع آنها را عقوبت ميكرد و نعمتها را از آنها ميگرفت و آنچه را حلال بود، بر آنها حرام ميكرد و تكليفهاي دشوار بر دوششان ميگذاشت. ولي از او ميخواهيم كه ما را از اين بار سنگين و عقوبت سريع و سلب نعمت ها، مصون بدارد. از مظاهر لطف الهي بر بندگان، آن است كه تكليف را بر اساس و به اندازه طاقت و توان بندگان قرار ميدهد. در آغاز همين آيه آمده است: لا يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إلّا وُسْعَها؛ ولي ما در انجام دادن همين وظيفه مقدور هم، كوتاهي ميكنيم و از تكليف گريزانيم، به جاست كه از درگاه ربوبي طلب رحمت و بخشش كنيم. در چاه نفس خويش گرفتارم از جهل خويش، سر به گريبانم شرمنده ام، زيان زده ام، خامم من بنده فراري و ترسانم تا كي به درگه كرمت دوزم اين ديدگان خسته و گريانم؟ خواسته پاياني دعا در اين آيه، ياري شدن در برابر كافران است. خداوند از مؤمنان در جهاد با كافران پشتيباني ميكند و نصرت هم از اوست، اما تلاش و كوشش اهل ايمان هم، لازم است، تا استحقاق پيروزي بر اهل كفر، فراهم آيد. اين آيه و آيه پيش از آن، آمَنَ الرَّسُولُ، از آيههاي پرمعناست و مضمونشان از زبان اهل ايمان و معتقدان به خدا و انبيا و فرشتگان و كتب آسماني است. به همين دليل توصيه شده كه به عنوان تعقيبات نمازها تلاوت شوند . ۴. نگهباني از حريم دل رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إنَّكَ أنْتَ الْوَهّابُ (آل عمران: ۸) پروردگارا! پس از آنكه هدايتمان كردي، دلهاي ما را به سوي باطل مگردان و از پيش خود براي ما رحمت عطا كن، همانا تو بسيار بخشنده اي. خداوند همواره هدايت گر انسان هاست و دوست ندارد هيچ دلي دچار ظلمت كفر و نفاق و رذيلتهاي اخلاقي شود، ولي زمينههاي اين خروج از دايره ايمان و هدايت، گاهي به دست خود انسان فراهم ميشود و بدين ترتيب، خداوند، صلاحيت برخورداري از نعمت ايمان و هدايت و حركت در صراط مستقيم را از او ميگيرد. اين آيه، از زبان راسخين در علم و معرفت، بيان شده است كه همه آيههاي الهي را قبول دارند و همه را از جانب خداوند ميدانند و تسليم پروردگارند. دلهاي با ايمان، گاهي دچار ترديد ميشود و ايمان را از دست ميدهد. افراد هدايت يافته، گاهي در اثر تبليغات نادرست و فريب گمراهان، دست از هدايت ميكشند و به بي راهه گمراهي كشيده و از دين برگشته ميشوند. هدايت، روشنايي دل و جان و گناه و گمراهي، تيرگي دل است. دور از خرد است، اگر كسي از روشنايي به تاريكي نشيند و از نور ايمان دست بشويد. دل، خانه محبوب است، پس چرا بايد شيطان در آن راه يابد؟ قرآن، برخي از دلها را وارونه و مهر خورده ميداند. نور هدايت، راهي براي ورود به دلهاي لاك و مهر شده خَتَمَ اللهُ عَلي قُلُوبِهِمْ (بقره: ۷) ندارند، ولي دلي كه روشن شد، حيف است دوباره به تاريكي گرفتار شود . ۵. ايمان و غفران رَبَّنا إنَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النّارِ (آل عمران: ۱۶) پروردگارا! به يقين ما ايمان آورديم، پس گناهان ما را ببخشاي و ما را از عذاب آتش [دوزخ] نگه دار. به فرموده قرآن، اين دعا گفته و خواسته انسانهاي خداترس، با ايمان و نيكوكاري است كه از پروردگارشان بهشت و نجات از دوزخ را ميطلبند. در آيههاي پيشين، از دنياطلبي و علاقه به زر و زيورهاي فاني دنيوي كه در دل بيشتر مردم راه مييابد، سخن گفته شده و جلوههاي دل فريب دنيا، ناپايدار به شمار آمده است و براي اهل تقوا، نعمتهاي ابدي بهشت و حوريان بهشتي و رضوان الهي، پاداشي براي اهل تقوا عنوان شده است. آن گاه ميفرمايد: «خداوند به بندگاني كه چنين خواسته اي دارند [آمرزش و نجات از آتش] بينا و آگاه است». ۶. نسل پاك رَبِّ هَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ ذُرّيَّةً طَيِّبَةً إنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ (آل عمران: ۳۸) پروردگارا! ذريّه و فرزنداني پاك به من عطا كن، همانا تو شنواي دعايي. اين دعا از زبان حضرت زكريا (ع) بيان شده است. او كه عهده دار تربيت حضرت مريم (س) و متكفّل امور او بود. هرگاه زكريا (ع) نزد مريم مقدّس كه در محراب عبادت در بيت المقدّس به دعا و نيايش مشغول بود، ميرفت، ميديد كه در محراب او غذاهاي بهشتي وجود دارد. از او ميپرسيد: «اينها از كجاست؟ » مريم ميگفت: «از سوي خداوند است». جايگاه والايي كه حضرت مريم (س) نزد خداوند داشت، سبب شد تا حضرت زكريّا (ع) هم، به داشتن چنين نسل پاك و شايسته اي، مشتاق شود و از خدا بخواهد كه به او هم فرزنداني الهي و پاك عطا كند. خداوند هم دعاي او را پذيرفت و با اينكه در سنين پيري بود، به او فرزندي چون «يحيي» عطا كرد كه او هم از پيامبران شد. تداوم نسل انسان و زنده ماندن نام و ياد او، از طريق فرزندان است. فرزندان نيز، خصلتهاي نيك و پسنديده را از پدران و مادرانشان به ارث ميبرند و وقتي بزرگ شدند، خودشان تربيت كننده نسلي با ايمان و صالح ميشوند. از اين رو «ذريّة طيّبه» و نسل شايسته و فرزندان خوب و خَلفِ صالح، يكي از خواستههاي متعالي و ارزشمند انسان از درگاه الهي است كه صلاح خانواده و جامعه را تضمين ميكند. در دعاهاي ائمه و پيامبران الهي ديگر هم درخواستِ «نسل طيّب و طاهر» و اولاد شايسته و صالح ديده ميشود. در «صحيفه سجاديّه» نيز امام زين العابدين (ع) از خداوند درخواست فرزنداني داراي صحّت بدن، صحّت دين و صحّت اخلاق ميكند كه فرزنداني نيكوكار، باتقوا، بابصيرت، مطيع امر خدا، محبّ و خيرخواه اولياي الهي و دشمن با دشمنان خدا باشند: اصِحَّ لِي ابْدانَهُمْ وَ ادْيانَهُمْ وَ اخْلاقَهُمْ … وَ اجْعَلْهُمْ ابْراراً اتقياءَ بُصَراءَ سامِعينَ مُطِيعِينَ لَك … هيچ چيز بهتر از نسل پاك و با ايمان، از انسان به يادگار نمي ماند. ازاين رو، در كنار چنين خواسته اي از خدا، بايد براي تربيت ديني و اخلاقي فرزندان هم، همّت گماشت و فرزنداني لايق و نيكو به جامعه تحويل داد. انسانت كنند چون نداري درد، درمان هم مخواه درد پيدا كن كه درمانت كنند نخستين گام در بندگي خدا، ايمان به آيههاي قرآن و كتب آسماني و دين و شريعتي است كه از سوي خداوند فرستاده ميشود و نتيجه اين ايمان، تبعيّت از «رسول» است؛ زيرا پيامبر، واسطه ميان خالق و خلق و پيام آوري از سوي پروردگار است. كسي كه خدا را پذيرفته است، بايد از فرستاده او هم پيروي كند. اين آيه گرچه از زبان اصحاب و حواريّون حضرت عيسي (ع) بيان شده است، ولي ميتواند دعا و خواسته هر انسانِ خداباوري نيز باشد. ۸. گناه و اسراف رَبَّنا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إسْرافَنا في أمْرِنا وَ ثَبِّتْ أقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرينَ (آل عمران: ۱۴۷) پروردگارا! گناهان و اسراف ما را ببخشاي و گامهاي ما را استوار بدار و ما را بر قوم كافر پيروز گردان. اين دعا در قرآن كريم، از زبان انسانهاي موحّد و الهي است كه در ركاب پيامبران گذشته به جهاد با دشمنان برخاستند و در اين راه، نه سست شدند و نه به خاطر سختيهايي كه به آنها رسيد، از خود ضعف نشان دادند، بلكه همواره صبور و پايدار بودند. پس از بيان اين توصيف، ميفرمايد: «سخن آنها چنين بود كه خدايا گناهان و اسراف ما را ببخشاي و ما را پيروز گردان». در اين آيه نيز، چهار خواسته مطرح شده است: الف) آمرزش گناهان ب) آمرزش اسراف ج) ثبات قدم و پايداري ۹. لبيّك به نداي آسمان رَبَّنا إنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلإيمانِ أنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ اْلأَبْرارِ (آل عمران: ۱۹۳) پروردگارا! ما نداكننده اي را شنيديم كه به ايمان فرا ميخواند كه: به پروردگارتان ايمان آوريد. پس ما هم ايمان آورديم. پس گناهان ما را بيامرز و بديهاي ما را بپوشان و از آنها درگذر و ما را با نيكان بميران. اين آيه، از آيههاي پاياني سوره مباركه آل عمران است كه مستحب است هنگام برخاستن براي نماز شب و تهجّد، تلاوت شود. اين آيه از زبان سحرخيزان عاشق و عارفي است كه همواره به ياد خدايند و شب و روز، نشسته و ايستاده و خوابيده، او را ياد ميكنند و به هدف داري خلقت باور دارند و خدا را تسبيح گفته، از عذاب دوزخ به او پناه ميبرند. طبق هر نقلي كه باشد، در اين دعا مراتب پذيرش و قبول دعوت آن منادي آسماني را ابراز و اظهار ميكنيم و به آن دعوت ملكوتي، لبيّك اجابت ميگوييم و از خداوند سه خواسته مهم ميطلبيم: ۱. مغفرت و آمرزش الهي؛ ۲. محو گناهان و پوشاندن خطاها؛ ۳. مرگ در كنار نيكان و صالحان. ۱۰. رستگاري اخروي رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلي رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ (آل عمران: ۱۹۴) پروردگارا! آنچه را كه از زبان فرستادگانت به ما وعده داده اي به ما عطا كن و ما را در روز قيامت خوار مگردان، تو هرگز وعده را خلاف نخواهي كرد. اين آيه، در ادامه آيه قبل است و مضمون آن خواستههاي متعالي سحرخيزان و اهل مناجات و نماز شب است. در اين آيه نيز، از خداوندي كه وعده اش راست و حتمي است و به بندگان صالح، بهشت برين و سعادت ابدي را وعده داده است، دو خواسته مهم ميطلبيم: ۱. تحقق وعدههاي الهي كه از زبان پيامبران بيان شده است؛ پروردگار به اهل طاعت، وعده بهشت داده است. امّا اگر ما را طبق خلافها و عصيان هايمان مؤاخذه كند، شايستگي ورود به بهشت برين را از دست خواهيم داد، ولي اگر ببخشايد و از جرم ما درگذرد، آن وعدهها درباره ما عملي ميشود. ۲. خوار و رسوا نشدن در روز قيامت؛ روز قيامت اسامي مختلفي دارد. روز حسرت، روز پشيماني، روز خواري، روز تغابن، روز جزا، روز حساب و … ۱۲. دوري از ستمگران رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ (اعراف: ۴۷) پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده. دوستي با ظالمان و نشست و برخاست با آنها، انسان را به همان گروه ملحق ميكند. «برائت» از كافران، دشمنان و ظالمان و تبرّي جستن از اهل گناه و مخالفان دين و منكران خدا، از واجبات مهمّ ديني است. آنچه در آيه فوق آمده، از قول اصحاب اعراف است. در آيههاي پيش از آن آمده است كه در قيامت، گفت وگويي ميان بهشتيان و دوزخيان انجام ميگيرد و ميان اين دو گروه حجاب است. در «اعراف» هم، (كه منطقه اي بين بهشت و جهنم است)، كساني هستند كه همه را با چهره هاشان ميشناسند و به بهشتيان سلام و درود ميفرستند. دعاي مطرح شده در اين آيه، مربوط به زماني است كه اصحاب اعراف، اهل جهنم را گرفتار عذاب الهي ميبينند كه راه نجاتي از دوزخ برايشان نيست. بدين ترتيب آنها براي بيزاري جستن از اهل جهنم ميگويند: «خدايا ما را با ستمگران قرار مده». ۱۳. صبر و عاقبت به خيري رَبَّنا أفْرِغْ عَلَيْنا صَبْرًا وَ تَوَفَّنا مُسْلِمينَ (اعراف: ۱۲۶) پروردگارا! بر ما صبر و مقاومت فرو ريز و ما را «مسلمان» بميران. اين دعا از زبان حضرت موسي (ع) و حضرت هارون (ع) و مؤمنان آن زمان است. قصّه از اين قرار است كه خداوند، حضرت موسي (ع) را در ميان بني اسراييل برانگيخت تا آنها را از حكومت طاغوتيِ فرعون نجات دهند و به خداپرستي هدايت كند. هارون برادر آن حضرت هم، در انجام اين رسالت در كنارش بود. دعوت آنها مايه خشم حكومت فرعوني شد. فرعونيان معجزاتي را كه به دست موساي كليم (ع) آشكار ميشد، «سِحر» ميناميدند و ساحران را براي مقابله با موساي كليم (ع) ترغيب ميكردند. هنگامي كه حضرت موسي (ع) عصاي خود را افكند و اژدها شد و همه ريسمانهاي مارگونه جادوگران را بلعيد، جادوگران فهميدند كه كار موسي (ع) سِحر نيست، بلكه به قدرت الهي است. ساحران به سجده افتادند و به خداي موسي و هارون ايمان آوردند. فرعون، موسي و هارون را تهديد به اخراج، قتل و اعدام كرد و ساحران را هم به دار آويخت. كساني كه به دين موسي و خداي يگانه ايمان آورده بودند، گفتند: «تو ميخواهي از ما انتقام بگيري، زيرا ما به نشانههاي خدا [و معجزات حضرت موسي (ع) ] ايمان آورده ايم». در چنين موقعيتي خطير، بندگان خدا بايستي به درگاه خدا روي آورند و از او كمك بخواهند. اين بود كه از خدا صبر و فرجام نيك طلب كردند. اگر صبر نباشد، فشارها و تهديدها اهل ايمان را دچار لغزش يا عقب نشيني ميكند. ۱۴. ولايت الهي أنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أنْتَ خَيْرُ الْغافِرينَ* وَ اكْتُبْ لَنا في هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ في اْلآخِرَةِ إنّا هُدْنا إلَيْكَ (اعراف: ۱۵۵ و ۱۵۶) تو سرپرست و مولاي مايي، پس ما را بيامرز و رحم كن و تو بهترين آمرزندگاني و براي ما در اين دنيا و در آخرت حسنه و نيكي بنويس، همانا ما به سوي تو روي آورده ايم. اين آيه، از قول برگزيدگاني از امّت موسي (ع) است. وقتي حضرت موسي (ع) براي ميقات الهي ميرفت، هفتاد نفر از قوم خود را برگزيد. آنها وقتي كلام الهي را در ميقات شنيدند، خواستند كه خدا را آشكارا ببينند، جلوه الهي در آن ميقات، چنان آنها را مدهوش كرد كه نزديك بود جان از پيكرشان جدا و بند از بندشان گسسته شود. نكتههاي ديگري هم در اين باره گفته شده است. به هر حال، پيامبر (ع) براي آنها در مقام عذرخواهي از پروردگار و از اينكه آنها در اين آزمون، خوب ظاهر نشدند، درخواست آمرزش كرد و با اعتراف به ربوبيت و ولايت الهي، از خداوند خواست تا آنها را ببخشد. درخواست ديگر، حسنه دنيا و آخرت بود. ۱۵. نسل با ايمان رَبِّ اجْعَلْني مُقيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ* رَبَّنا اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَي وَ لِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ (ابراهيم: ۴۰ و ۴۱) پروردگارا! مرا و فرزندان مرا برپا دارنده نماز قرار بده و دعايم را قبول كن. پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را و مؤمنان را در روزي كه حساب (قيامت) برپا ميشود، ببخشاي. هنگامي كه حضرت ابراهيم (ع) به فرمان خداوند، هاجر و پسر عزيزش اسماعيل را به مكه آورد و در آن سرزمين خشك و بي آب در كنار، خانه خدا رها كرد، ميخواست تا به اين وسيله مردم، اهل نماز و خداپرستي شوند. از خداوند هم درخواست كرد كه دلهاي مردم را به آنها متمايل سازد و اهل آنجا را هم از نعمتها برخوردار كند، باشد كه سپاس گزار شوند. اين مطالب و سپاس گزاري حضرت ابراهيم (ع) به درگاه خداوند- كه در سنّ پيري به ابراهيم خليل، پسراني همچون اسماعيل و اسحاق عطا شد- در قرآن بيان شده است (سوره ابراهيم، آيههاي ۳۷ تا ۳۹). در دعاي ياد شده از زبان حضرت ابراهيم (ع)، چند خواسته مهم است كه به آنها اشاره ميشود: ۱. توفيق نمازگزار بودن، براي خويش خواسته است؛ ۲. درخواستِ ذريّه و نسلي كه اهل نماز و برپا دارنده اين فريضه مقدّس باشند؛ ۳. درخواستِ اجابتِ اين دعا از سوي خدا؛ ۴. درخواست آمرزش براي خود، پدر و مادرش و مؤمنان! » ۱۶. هدايت الهي رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّي لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً (كهف: ۱۰) پروردگارا! از سوي خودت براي ما رحمتي عطا كن و براي ما از كارمان راه نجاتي فراهم ساز. داستان «اصحاب كهف» كه اين دعا از زبان آنها بيان شده است، سرمشق افراد با ايمان است. آنها در عصر دقيانوس ميزيستند و در دل، اعتقادات يكتاپرستي داشتند و چون حاضر نبودند انديشههاي مشركانه حاكم و حكومت را بپذيرند، از دستگاه طاغوتي جدا شدند و هجرت كردند و به غاري پناه بردند و در آنجا خواستار گشايش كارشان از سوي خداوند شدند. چشم اميد آنها به خدا بود و از غير خدا هم، ترسي در دل نداشتند. خداوند به مدّت ۳۰۹ سال آنها را در آن غار، به خواب عميقي فرو برد و پس از گذشت سه قرن، وقتي بيدار يا زنده شدند، حكومت دقيانوس نابود و حكومت و تفكّر مشركانه از بين رفته بود و مردم يكتاپرست شده بودند. جوان مردان اصحاب كهف، نمونه اي از انسانهاي مؤمن و مصمّم بودند كه به هيچ قيمتي حاضر نشدند از عقايد صحيح خويش دست بردارند. زنده شدن دوباره آنها نيز، گواهي بر قدرت خداوند و حيات پس از مرگ و برهاني براي اثبات معاد بود. در اين دعا، آنها از خداوند دو چيز را خواستند: «رحمت» و «نجات». خداوند رحمان هم پذيرفت. بدين ترتيب آنها، هم از شرّ حكومت طاغوت نجات يافتند و هم مورد توجه ويژه پروردگار قرار گرفتند. خدا هم در قرآن از آنها به عنوان فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ؛ (كهف: ۱۳) ياد كرده است؛ يعني جوان مرداني كه به خداي خود ايمان داشتند، خداوند هم بر هدايت آنها افزود. ۱۷. شرح صدر رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري* وَ يَسِّرْ لي أمْري* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني* يَفْقَهُوا قَوْلي (طه: ۲۵- ۲۸) پروردگارا! سينهام را گشاده گردان و كارم را آسان ساز و گِرهِ از زبانم بگشاي، تا سخن مرا بفهمند. خداوند، حضرت موسي و هارون را مأمور كرد كه نزد فرعون بروند و او را به يكتاپرستي دعوت كنند. آن گونه كه از روايتها و تاريخ برمي آيد و قرآن هم به آن اشاره دارد، حضرت موسي (ع) اندكي لكنت زبان داشت، ولي هارون فصيح و زبان آور بود. اين بود كه موساي كليم از خدا خواست تا در اين دعوت، اجازه دهد برادرش هارون را هم، همراه خود ببرد، تا بهتر بتوانند فرعون را به توحيد فرا بخوانند. دعايي كه در اين آيهها آمده، از زبان حضرت موسي (ع) است. آنچه او خواسته است، عبارت است از: «شرح صدر»، «آساني امور»، «زبان گويا و فصيح». شرح صدر، به معناي داشتن قوت قلب و ظرفيت و تحمّل بسيار براي شنيدن حرفهاي ديگران يا برخوردهاي نامناسب يا مصائب و سختي هاست و از ضرورتهاي مهم براي رهبران و مصلحان است. خداوند به پيامبر اكرم (ص) نيز، اين موهبت را عطا كرده بود: أ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (شرح: ۱). از اين آيه قَدْ اوتيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسي؛ «اي موسي! خواسته ات به تو داده شد»، برمي آيد كه مشكل زباني آن حضرت حلّ و زبانش گويا شد. بايد از خدا خواست تا در برابر سختي ها،مخالفتها و كارشكني ها، به انسان طاقت و تحمّل و ظرفيت بدهد و خودش با هموارسازي راه دعوت به حق، مشكلها را از سر راه بردارد و اسباب و وسايل پيروزي و موفقيت را فراهم كند. خدا اگر بخواهد، امور را بر بنده اش آسان ميكند. در قرآن آمده است كه او انسان را از نطفه اي آفريد و وجودش را با اندازه و تقدير قرار داد و راه را براي او آسان كرد: ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ (عبس: ۲۰). ۱۸. وسوسههاي شيطان رَبِّ أعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينِ* وَ أعُوذُ بِكَ رَبِّ أنْ يَحْضُرُونِ (مؤمنون: ۹۷- ۹۸) پروردگارا! از وسوسههاي شياطين به تو پناه ميبرم، و پناه ميبرم به تو از اينكه شيطانها [براي گمراه كردن من] پيش من حاضر شوند. يكي از توصيههاي ديني، «استعاذه» است، يعني به خدا پناه بردن و در گرفتاريها و وسوسههاي نفس امّاره و ابليس خنّاس، از خدا كمك خواستن و به درگاه او روي آوردن. شيطان، دشمن ديرينه قسم خورده و آشتي ناپذير انسان است. او بر اساس سوگندي كه خورده، پيوسته در كمين انسان است تا او را بفريبد و با وسوسه هايش به گناه اندازد. «همزات شياطين»، همان وسوسههاي اغواگر و گمراه كننده و به گناه كشاننده است. اينكه گفته اند در آغاز تلاوت و هر كار ديگر، هم «بسم الله» بگوييد، هم «اعوذ بالله»، براي آن است كه در پناه توجه خدا قرار بگيريم و از وسوسههاي شيطاني مصون بمانيم. ۱۹. عذاب دوزخ رَبَّنا اصْرِفْ عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ إنَّ عَذابَها كانَ غَراماً (فرقان: ۶۵) پروردگارا! عذاب دوزخ را از ما بگردان، همانا عذاب جهنم هميشگي است. خداي متعال، عادل و حساب گر است و بهشت و دوزخ را بر اساس عملكرد انسانها براي آنها مقدّر ميسازد. مقدمه رهايي از عذاب جهنم، پرهيز از گناه و ظلم و كفر است. خداوند كسي را بي جهت به دوزخ نمي برد و عذاب نمي كند. آنها كه آخرت و حساب و كتاب قيامت را از ياد ميبرند، به خاطر لذّتي زودگذر سراغ ظلم و گناه ميروند و عذاب هميشگي جهنم را براي خودشان ميخرند. تو را از نامه خواندن ننگت آيد روز قيامت، برخي ايمن و آسوده اند و حسابي آسان دارند و به سرعت به بهشت ميروند. برخي هم نگران و مضطرب و گرفتاراند و مدتي طولاني براي حساب رسي معطّل ميشوند و در پايان هم، سرنوشت آتش ابدي دوزخ بر آنها رقم زده ميشود. بزرگ ترين رستگاري در قيامت، همان نجات از عذاب جهنّم است. ۲۰-خانواده با تقوا ونمونه رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أزْواجِنا وَ ذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إماماً (فرقان: ۷۴) پروردگارا! از همسران و فرزندانمان به ما نور چشم عطا كن و ما را پيشوا و الگوي پرهيزكاران قرار بده. دعاي فوق، در زمره دعاهاي بندگان ويژه خداوند است. قرآن از كساني به عنوان «عباد الرحمان» ياد ميكند كه اهل بهشت اند و ويژگيهاي روحي و عملي و رفتاري آنها را برمي شمارد. يكي از خواستههاي اين بندگان ويژه الهي، همين دعاست كه از خدا ميخواهند عذاب دوزخ را از آنها برگرداند، زيرا جهنم، جايگاهي بسيار بد و سرانجامي بسيار شوم و تلخ است. خانواده اي الگو و شايسته و مايه افتخار و نور چشم. داشتن همسر خوب و فرزندان صالح و ديندار، از بزرگ ترين نعمتهاي خداوند است. زنِ بد در سراي مرد نكو هم در اين عالم است دوزخ او در اين آيه سه خواسته مطرح شده است: ۱. همسران خوب و مايه چشم روشني؛ ۲. فرزندان شايسته و مايه سرافرازي؛ ۳. الگو و پيشوا بودن براي اهل تقوا. گاهي افراد، گرفتار همسر و فرزنداني فاسد، بي تقوا و گنه كار ميشوند كه مايه بدنامي و شرمساري است. چنين افرادي از شرم نمي توانند در جامعه و پيش مردم سربلند كنند و پيوسته در عذاب روحي و رنجِ دروني اند. بعضي هم، با داشتن همسران پاك سرشت و فرزندان با ادب و صالح، احساس سربلندي ميكنند و چنين همسر و فرزنداني، مايه نشاط زندگي و چشم روشني آنهاست. از اينها گذشته، بعضي به مرتبه اي از خودسازي و صلاح ميرسند كه در جامعه، نقش الگو پيدا ميكنند و سخن و رفتار و زندگي شان نمونه يك «زندگي مكتبي» ميشود و اهل تقوا از رهگذر پيروي و سرمشق گرفتن از آنها به عنوان امام و پيشوا، راه خير و سعادت را ميپيمايند. در درجه نخست، پيامبران و اوصيا و امامان معصوم: اين نقش و ويژگي را دارند. عالمان و عارفان و فرزانگان، گروه ديگري هستند كه براي مردم سرمشق اند. گاهي هم، انسانهاي معمولي، ولي پاك و نمونه، اسوه و معيار خوبي در نظر ديگران ميشوند. خوشا به سعادت آنها! مردم، بيش از آنكه تحت تأثير سخن، نصيحت و تبليغهاي گفتاري و نوشتاري قرار بگيرند، از عمل افراد صالح الگوبرداري ميكنند. «دو صد گفته، چون نيم كردار نيست». كلام امام صادق (ع) كه فرموده اند: «دعوت كننده مردم باشيد، ولي نه با زبانتان، بلكه با عملتان»، به همين جنبه الگويي انسانهاي مؤمن و شيعيان خالص اشاره دارد. تعدادي از افراد، در راه خلاف و مسير جهنّم سرمشق ديگران ميشوند و تعدادي ديگر هم، در راه خدا، سعادت و بهشت اسوه و پيشواي مردم اند. و تفاوت ميان اين دو قشر، از زمين تا آسمان است. ۲۱. شكر و رضا رَبِّ أوْزِعْني أنْ أشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلي والِدَي وَ أنْ أعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أدْخِلْني بِرَحْمَتِكَ في عِبادِكَ الصّالِحينَ (نمل: ۱۹) پروردگارا! مرا الهام كن تا سپاس گزار نعمت تو باشم، نعمتي كه بر من و بر پدر و مادرم عطا كردي و اينكه كار شايسته اي انجام دهم كه تو بپسندي و مرا با رحمت خويش در زمره بندگان شايسته ات وارد كن. اين دعاي حضرت سليمان (ع) است، پس از آنكه از سرزمين مورچگان عبور كرد. قصّه از اين قرار است كه سليمان نبي ۷، كه خداوند به او هم نبوّت و هم حكومت عطا كرده بودو سپاه جنّ و انس و پرندگان در اختيار او بودند، وقتي با لشكريان خود از سرزمين مورچگان عبور ميكرد، [مورچه اي گفت: «اي مورچگان! وارد لانههاي خود شويد، تا سليمان و لشكريانش شما را نابود نكنند». سليمان از حرف آن مورچه خنديد و اين دعا را كرد و از خداوند درخواست توفيق براي شكرگزاري نعمتهاي الهي را داشت. نظر كردن به درويشان، بزرگي كم نگرداند سليمان با همه حشمت، نظرها داشت با موران سليمان، حشمت و جلال بي نظيري داشت. پدرش حضرت داود (ع) نيز زبان حيوانات را ميدانست و آهن در دستانش نرم بود و او نيز، همچون سليمان (ع)، پيامبري و فرمانروايي را با هم داشت. مادر ايشان هم، زني صالح بود كه هم همسر پيامبر بود و هم مادر پيامبر و اين نعمتهاي بزرگ، در خور ستايش و شكرگزاري است. درخواست سليمان (ع) در اين دعا، چند چيز است: ۱. درخواست توفيق و الهام و رهنمود الهي براي شكر؛ اينكه چگونه و با چه زبان و چه تعبيري بايد خدا را شكر كرد كه اگر با توجه و الهام الهي باشد، بهتر است. از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش به درآيد ۲. شكر بر نعمتهاي الهي نسبت به خود و پدر ومادر؛ خود والدين، نعمتي بزرگ اند كه تا زنده اند، انسان قدرشان را نمي داند. هم بايد بر اصل اين نعمت، شاكر حق بود و هم بر نعمتي كه خدا به پدر و مادر انسان عطا كرده است. ۳. توفيق عمل صالح و خداپسندانه؛ بيشتر افراد اهل عمل اند، ولي اعمالشان صالح و مورد رضايت خدا نيست. اگر خداوند اعمال بنده اي را بپسندد و بپذيرد، بالاترين اجر را به او ميدهد. ۴. ورود به جمع بندگان شايسته و صالح خداوند؛ هر كس در هر گروهي باشد، سرنوشتش با آنها گره ميخورد. كبوتر با كبوتر، باز با باز كند هم جنس با هم جنس پرواز در دعاهاي بسياري آمده كه انسان درخواست ميكند در جمع بندگان صالح خدا و در زمره نيكان باشد. تو اوّل بگو با كيان زيستي پس آنگه بگويم كه تو كيستي از ابن عباس نقل شده كه مقصود از «عباد صالح»، كه سليمان (ع) از خداوند خواست تا در زمره آنها باشد، پيامبراني همچون ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب: و انبياي پس از آنها هستند. ۲۲. حق نعمت خدا رَبِّ بِما أنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أكُونَ ظَهيرًا لِلْمُجْرِمينَ (قصص: ۱۷) پروردگارا! به پاس نعمتي كه بر من عطا كرده اي، هرگز پشتيبان خطاكاران نخواهم بود. در اين آيه، گرچه خواسته و طلبي وجود ندارد، ولي چون گفت وگو و تعهّد يك بنده صالح با خداوند است و با كلمه «ربِّ» آغاز شده، در رديف دعاهاي قرآني آمده است. اين سخن، از زبان حضرت موسي (ع) است. او از عنايات خاص الهي برخوردار بود. او با تدبير الهي، به دربار فرعون راه يافت و همان جا رشد يافت و جواني رشيد شد. روزي حضرت موسي (ع) شاهد درگيري يك فردي از بني اسراييل با يك فرد وابسته به فرعون شد. پس در آن صحنه دخالت و از آن مظلوم طرف داري كرد و چون تحت تعقيب قرار گرفت، فرار كرد و سر توجهي به نعمتهاي الهي، نوعي بي معرفتي نسبت به خداي مهربان است. ما غرق در نعمتهاي اوييم، كه حتي قدرت شمارش آنها را هم نداريم، تا چه رسد به اينكه شكر آنها را به جا آوريم. ۲. بهره گيري صحيح از نعمت ها؛ استفاده از نعمت الهي، در مسيري كه خلاف فرمان و رضاي خداوند است، بزرگ ترين ناسپاسي است. شكر شايسته نعمت آن است كه آن را در راه خداپسندانه و صحيح مصرف كنيم. در اين باره، حضرت علي (ع) ميفرمايند: أَقَلُّ مَا يَلْزَمُكُمْ لِلَّهِ أَلَّا تَسْتَعِينُوا بِنِعَمِهِ عَلَي مَعَاصِيهِ. كمترين چيزي كه براي خدا برعهده شماست، آن است كه از نعمتهاي خدا در راه نافرماني خدا استفاده نكنيد. حضرت موسي (ع) مورد تأييد خداوند قرار گرفت، به مقام نبوت رسيد، براي نجات بني اسراييل از چنگال ظلم و فرعون ستمگر، تلاش كرد، آنها را از رود نيل عبور داد و پس از آنكه مدتي طولاني زير سلطه ستمگرانه آن طاغوت بودند، آنها را به عزت و سروري رساند. اين عمل به دليل تعهدّي بود كه به خداوند داشت، تا هرگز پشتيبان ستمگران نباشد. آري! شكرانه بازوي توانا بگرفتنِ دستِ ناتوان است ۲۳. توبه، زمينه ساز رحمت الهي رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَي ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحيمِ (غافر: ۷) پروردگارا! با رحمت و دانش خويش بر همه چيز احاطه داري. پس كساني را كه توبه كرده و راه تو را پيروي كردند بيامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار. غرق گنه، نااميد مشو ز دربار ما كه عفو كردن بود در همه دم كار ما بنده شرمنده تو، خالق بخشنده من بيا بهشتت دهم، مرو تو در نار ما توبه شكستي بيا، هر آنچه هستي بيا اميدواري بجوي، ز نام غفّار ما اين دعا از زبان «حاملان عرش» است؛ كساني كه عرش را با آن عظمت الهي كه دارد، در ملكوت اعلا بر دوش ميكشند؛ فرشتگان مقرّب پروردگار كه مأموران ويژه خدا در نظام هستي اند و پيوسته به تسبيح و ثنا و ستايش حق مشغول اند و در حق مؤمنان، دعا و استغفار ميكنند. در اين آيه، كه از زبان آنهاست، براي اهل توبه و پيروان راه خدا، طلب آمرزش و نجات از عذاب جهنّم شده است. پيش از اين خواسته، دو صفت براي خداوند آمده است: ۱. وسعتِ رحمت الهي؛ كه همه كائنات را فراگرفته است، شبيه آيه ديگري كه ميفرمايد: وَ رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ (اعراف: ۱۵۶). ۲. علم گسترده و بي نهايت خداوند؛ كه شامل هر چيزي است و شبيه آيه ديگري كه ميفرمايد: وَسِعَ كُلَّ شَي ءٍ عِلْماً (طه: ۹۸). فرشتگان حاملان عرش، بيش از ديگران به جبروت و قدرت مطلقه پروردگار و علم و رحمت واسعه او آگاه اند. از اين رو، پس از ستايش خداوند به اين دو صفت (وسعت رحمت و علم)، از آستان او ميخواهند كه اهل توبه و اهل تقوا را مشمول آمرزش خويش قرار دهد. توبه، راهي براي بيرون رفتن از بيراهه عصيان و پنجره اي گشوده به وادي رحمت پروردگار است. اساس آن هم پشيماني از گناه و تصميم بر ترك آن و جبران گذشته و پيش گرفتن راه تازه و رو به خداست. ازاين رو، در اين آيه، پس از «توبه»، بي درنگ موضوع «پيروي از راه خدا» مطرح است كه گويا، بدون حركت در اين مسير نوراني، توبه محقّق نمي شود. آنكه گناه ميكند، از علم الهي غافل است و نمي داند كه جهان و عالم، محضر خداست و نبايد در محضر خدا گناه كرد. آن هم كه از رحمت گسترده خدا بي خبر است، راه گناه را ادامه ميدهد و فكر ميكند سرنوشتي جز دوزخ ندارد. امّا توبه، روزنه اي گشوده به آمرزشي از سوي خداست و تا فرصت از دست نرفته، بايد از آن بهره جست. چند گويي كه به پيري رسم و توبه كنم چه كني گر به جواني به لحد درماني! ۲۴. دلهاي بي كينه رَبَّنا اغْفِرْ لَنا وَ لإِخْوانِنا الَّذينَ سَبَقُونا بِاْلإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ (حشر: ۱۰) پروردگارا! ما را بيامرز و برادران ما را كه در ايمان بر ما سبقت گرفتند را ببخشاي و در دلهاي ما كينه مؤمنان را قرار مده، پروردگارا تو مهربان و رحيمي. در فرهنگ قرآني، از دو گروه با بزرگي و تكريم ياد شده است: يكي مهاجران، ديگري انصار. مهاجران به دليل پيش قدم بودن در ايمان و مسلماني و سابقه دين خدا، جايگاه والايي دارند و چون در راه ايمانشان هجرت كردند و از مكه به مدينه رفتند، مورد احترام اند. انصار، به دليل آنكه آغوش خود را به روي مسلمانان مهاجر گشودند و از آنها در برابر حملههاي كفّار قريش دفاع كردند، شايسته تجليل اند. در سوره ممتحنه، از هر دو گروه ياد شده و تلاش و ايمان و هجرت و پناه دهي و حمايت و ياري آنها، مورد تقدير قرار گرفته است. اين آيه، از زبان مسلماناني است كه پس از مهاجرين آمدند و به دين حق پيوستند و دو خواسته مهم مطرح كرده اند: ۱. آمرزش براي خود و مسلمانان پيشتاز و باسابقه؛ ۲. پاك بودن دلها از كينه و دشمني نسبت به مؤمنان. در خواسته اول، بر جايگاه پيشكسوتان و حق تقدّم مسلمانان اوليه، و در خواسته دوم، بر پاكي دلها از كينه و بدخواهي، تأكيد شده است. دل بي كينه نسبت به مردم و اهل ايمان، از نعمتهاي الهي است. يكي از ويژگيهاي اهل بهشت، اين است كه نسبت به هم كينه و حسد و بدخواهي ندارند. در حديثي از امام علي (ع) آمده است: «الغِلُّ بَذرُ الشّرِّ» ؛ «كينه و بدخواهي، بذر شرّ و بدي است». تا زماني كه دلها نسبت به هم كينه دارند، صلح و صفا از جامعه رخت برمي بندد، همكاريها كاهش مييابد و شيطان براي جنگ افروزي و ايجاد تفرقه، فرصت مناسبي پيدا ميكند. برعكس، اگر انسان، از كسي كينه اي در دل نگه ندارد و گذشت داشته باشد، روابط مردم صميمانه ميشود و راه بر رخنه شيطان صفتان و تفرقه افكنان بسته ميشود. ۲۵. توكّل و انابت دعاهاي قرآني؛؛ رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إلَيْكَ أنَبْنا وَ إلَيْكَ الْمَصيرُ* رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إنَّكَ أنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (ممتحنه: ۴ و ۵) پروردگارا! بر تو توكّل كرديم و به سوي تو بازگشتيم و سرانجام همه به سوي توست. پروردگارا! ما را دچار فتنه كافران نگردان و ما را بيامرز، پروردگارا! همانا تو قدرتمند حكيمي. «توكّل»، تكيه كردن بر خداوند توانا در همه امور است. در قرآن بارها چنين آمده است كه: «تنها بر خدا تكيه كنيد» «مؤمنان تنها بر خدا تكيه و توكّل ميكنند». توكّل، جلوه اي از توحيد و ايمان به ولايت و حاكميت مطلقه پروردگار در هستي است و كسي كه داراي صفت توكّل باشد، در سختيها نااميد نمي شود، زيرا خود را به سرچشمه قدرت متّصل ميبيند. «انابت»، به معناي رجوع است. رويكرد اهل ايمان، به خداست و از علل و اسباب گوناگون، روي برمي گردانند و تنها به خداوند توجّه ميكنند. معناي لغوي انابت، رجوع مكرر و پي در پي است و انابت به درگاه خدا، يعني توبه و خالص سازي عمل. «مصير»، به معناي سرانجام و نهايت و فرجام است. همه چيز از خداست و به سوي او باز ميگردد. انسانها هم در قيامت، به سوي پروردگار رجوع ميكنند و سرنوشت بندگان، به دست خداي متعال است. در اين آيه، به جايگاه والاي آفريدگار در هستي اشاره شده است و تمام توجه، تكيه و بازگشت و توبه مسلمان مؤمن و متوكل، تنها به درگاه الهي است. به هر كجا نگرم جلوه خدا پيداست به هر ديار روم، راه و رهنما پيداست آنكه خدا را دارد، چه ندارد؟ و آنكه خدا ندارد، چه دارد؟ دعاي اين آيه، از قول حضرت ابراهيم (ع)، آن بت شكن بزرگ تاريخ و موّحدانِ همراه او است. قرآن، با معرفي كردن او به عنوان «اسوه»، برائت او و همراهانش را از مشركان و بت پرستان نقل كرده و فاصله و مرز اعتقادي موحّد و مشرك را ترسيم مينمايد. در پايان آيه نيز چنين آمده است: پروردگارا! توكّل و توبه و انابت ما به درگاه توست و سرانجام امور هم به تو باز ميگردد، ما را دچار عذاب و آزار كافران مساز و ما را بيامرز. چه بسا، اگر انسان از سوي دشمنان دين خدا، گرفتار عذاب و شكنجه شود، از دين برگردد و اگر تحت سلطة آنها قرار گيرد، در دين داري ضعيف شود. اينجاست كه اگر مؤمن، به خدا اعتماد و توكّل كند، او را ياور و پشتيبان خويش خواهد يافت. اي ذكر جان فزاي تو مفتاح بابها وي نام دل فروز تو زيب كتاب ها جايي كه قهر توست، چه شادي و راحتي جايي كه لطف توست چه غم از عذاب ها ۲۶. دعا در حق ديگران رَبِّ اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِي مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظّالِمينَ إلّا تَبارًا (نوح: ۲۸) پروردگارا! مرا بيامرز و پدر و مادرم و هر مؤمني كه به خانه من وارد شود و همه مردان و زنان با ايمان را بيامرز و ستمگران را جز هلاكت و نابودي ميفزاي. حضرت نوح (ع)، يكي از پيامبران اولوالعزم بود كه عمري بسيار طولاني داشت و تلاش بسياري در راه هدايت قوم خود كرد، هر چند آن مردم لجوج، با او دشمني كردند و جز تعدادي اندك، كسي دعوت او را نپذيرفت و خداپرست نشد. او هم به فرمان الهي، كشتي بزرگي ساخت و در پي نفرين او، همه جا را آب فرا گرفت و كافران هلاك شدند و مؤمنان نجات يافتند. داستان طوفان نوح و كشتي نجات بخش او معروف است و در چندين آيه قرآن كريم، آمده است. در سوره نوح، هم نفرينهاي حضرت نوح (ع) بيان شده است (آيههاي ۲۱ تا ۲۶) و هم، دعاهاي او در حق بندگان شايسته و با ايمان. در اين آيه، حضرت، هم خواستار آمرزش خود، پدر و مادرش و مؤمنان ديگر شده است و هم ريشه كن شدن و زيان براي ستمگران را از خداوند خواسته است. چند نكته از اين آيه استفاده ميشود: ۱. آمرزش خواهي براي خود و والدين؛ بعضيها پدر و مادر خود را از ياد ميبرند و در حق آنها دعايي نمي كنند. نيكي به والدين، ثواب بسيار دارد، عمر را طولاني ميكند، موجب رضاي خداست، رزق و روزي را افزايش ميدهد. دعا در حق آنها نيز، از نمونههاي روشنِ احسان به والدين است. امام صادق (ع) فرموده اند: چه چيزي مانع است كه كسي به والدين خود نيكي نمي كند، چه زنده باشند، چه مرده؟ از سوي آنان نماز بخواند، از طرف آنان صدقه دهد و حج رود تا پاداش آن صدقه و حج و نماز، به همان اندازه در پرونده خودش هم ثبت شود. ۲. دعا در حق ديگران؛ در سيره حضرت زهرا (س) آمده است كه او دعا ميكرد و بيشتر دعاهايش درباره همسايگان بود، نه خودشان. اين روش، نشانه مهرورزي و نوع دوستي انسان است. در روايتها آمده است كه بهترين دعا، آن است كه پشت سر مؤمنان در حقّ آنها دعا كني، نه رو در رو. از پيامبر خدا (ص) نقل شده است: لَيسَ شَي ءٌ اسْرَعُ اجابةً مِنْ دَعوةِ غائبٍ لغائبٍ. هيچ دعايي سريع تر اجابت نمي شود از دعاي غايبي در حق غايب ديگر. ۳. نفرين به ستمگران؛ اين نوعي تولّي و تبرّي و موضع داشتن نسبت به افراد تبه كار است. همچنان كه خداوند ظالمان را دوست ندارد، مؤمن هم نبايد گرايش به ستمگران داشته باشد، بلكه در دعاهايش بايد آنها را نفرين كند تا شرّ آنها از سر مردم كوتاه شود. و الحمدلله ربّ العالمين منبع: دعاهاي قرآني،جواد محدثي،مشخصات نشر: تهران: مشعر، ۱۳۸۹،ص۱۲و ۱۸