نشانه ای از بهشت
لذت های معنوی که گاه بر اثر بلایا یا ازدست دادن عزیزانم دچارش می شوم روح ام را آکنده از درد و رنج فراز ونشیب های زندگی کرده اند، دست و پا می زنم در مقابل عمودی از مشکلات که پیروزمندانه در مقابلم قد علم کرده اند روزها سرشاراز تکرار رد می شوند.
ناگهان در خلوت شبانه ی،در خواب شبانگاهی ندایی نوازش می کند روح درد کشیده ام را ، نگاهی از جنس نور صدایم می کند ومرا آغوش رحمت خود می گیرد می گوید جلوتر بیا با من حرف بزن .
تمام وجودم پر می شود از محبت، ناگهان یاد درد هایم می افتم که تسکین یافته اند که درد نمی کند که آرام شده اند . آری در یکی از شب های معمولی نسیم رحمت تو بود که بر من وزید .
ای مولای من . لذتی در دلم نهادی که سال ها و روزها هنوز در من نفس می کشد .از آن شب شوق زندگی یافتم و حسرت وار چشم دارم در وصال دوباره آن شب.
چه کنم تا دوباره صدایم کنی ! مولای من هرچه دارم از من بگیر ،بلا و سختی بر من فرود آور ولی باز هم بیا ….
تامل دوباره ام در نگاه لطف تو ،مرا به سوی نشانه ای از بهشت دعوت می کند .آری نشانه ای از بهشت که در وجودم به ودیعه نهاده ای .این ذره ای از نعمت های بهشتی توست .مگرنه این است که نعمت های بهشت برتر از آن است که در درک ما قرار گیرد.
مگرنه این است که از نعمت های بهشتی خسته نمی شویم ،از تکرار خسته نمی شویم .هرچه بیشتر تکرار شود شوق بیشتر می شود لذت افزون تر و تکرار مایه تشدید لذت هاست.
در سرای جاودان هم تکرار هست وهم تکرار نیست بلکه باهر تکرار شدنی ،نعمتی دیگر،لذتی دیگر است.
#به-قلم-خودم-