حکومت جهانی جوانان
اشاره
یکی از امتیازات منحصر به فرد شیعه، داشتن رهبران فکری جوان است. هیچ جریان فکری و نهضت علمی، فرهنگی و راهبری در طول حیات انسان، مانند جریان و نهضت شیعه رهبرانش جوان نبوده و نیستند. میانگین سن آغاز امامت در امامان علیهم السلام ۲۵ سال است. سن امامان علیهم السلام در زمان رسیدن به مقام امامت بدین شرح است:
۱. امیرالمؤمنین، حضرت علی علیه السلام ۳۲ سال
۲. امام حسن مجتبی علیه السلام ۳۷ سال
۳. امام حسین علیه السلام ۴۸ سال
۴. امام سجاد علیه السلام ۲۳ سال
۵. امام محمد باقر علیه السلام ۳۸ سال
۶. امام جعفر صادق علیه السلام ۳۱ سال
۷. امام موسی کاظم علیه السلام ۲۰ سال
۸. امام رضا علیه السلام ۳۵ سال
۹. امام جواد علیه السلام ۸ سال
۱۰. امام هادی علیه السلام ۸ سال
۱۱. امام حسن عسکری علیه السلام ۲۲ سال
۱۲. امام مهدی علیه السلام ۵ سال
شیعه با این پیشینه، چشم به دولتی دوخته است که یارانش جوان هستند.
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
دولت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف زیباییهای فراوان و جلوههای بی بدیلی دارد که تا کنون هیچ مشابهی با تمام خصوصیات برای آن دیده نشده است. رهبر جوان، یاران جوان و رجعت جوانان، تنها از مؤلفههای حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
رهبر جوان
در روز ظهور و قیام جهانی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، ظاهر امام با توجه به سن واقعی امام، بسیار جوان میباشد.
اباصلت هروی از امام رضا علیه السلام میپرسد: «علامت قائم شما وقتی که ظهور میکند چیست؟ »
امام میفرماید:
علامت وی این است که از لحاظ سن، پیر است؛ ولی برابر دیدگان مردم، جوان ؛ به طوری که بیننده گمان میکند او چهل ساله یا کمتر است. نشانه او این است که با گذشت روزها و شب ها، پیر نمی شود؛ تا زمان رحلتش فرا رسد. [۱]
ریّان بن صلت هم از امام رضا علیه السلام میپرسد: «آیا شما صاحب الامر هستید؟ » امام میفرماید:
من صاحب امر هستم؛ ولی نه آن صاحب الامر که زمین را پر از عدل و داد میکند، چنان که پر از ظلم شده است. چگونه با این ضعفی که در بدن من میبینی میتوانم صاحب الامر باشم؟ صاحب الامر، کسی است که وقتی ظهور کند، به سن پیران و به شکل و صورت جوانان است و بدنی نیرومند دارد که اگر دست مبارکش را به طرف بزرگ ترین درخت روی زمین دراز کند، آن را از ریشه بکند؛ اگر در میان کوهها بانگ برآورد، صخرههای آن فروریزد. عصای حضرت موسی علیه السلام و انگشتر حضرت سلیمان علیه السلام با او خواهد آمد. او چهارمین فرزند من است. خداوند متعال او را تا هنگامی که بخواهد، در پشت پرده غیبت نگه دارد. سپس ظاهر شود و زمین را پر از عدل و داد کند؛ آن چنان که پر از جور و ستم شده باشد. گویی با چشم خود میبینم در حالی که مردم به یأس و نومیدی دچار شده اند، ندای آسمانی را میشنوند که این ندا از مسافت دور همچون فاصله نزدیک شنیده میشود. او برای مؤمنان، رحمت و برای کافران عذاب خواهد بود. [۲]
با توجه به این روایات و احادیث دیگر که در آن، واژة «شابّ» [۳] آمده است در مییابیم که رهبر دولتی که همة انبیا و اولیا چشم انتظار آن هستند، «جوان» است. در برخی دیگر از روایات، همراه این واژه، قیدهای دیگری نیز آمده است:
شابٌ حَدَثٌ؛ جوانی نورس. [۴]
شاباً مُوَفَّقاً؛ جوانی کامل. [۵]
شابٌ بعدَ کبَرَ السِّن؛ جوان است، با این که سنش زیاد است. [۶]
شیخ السِّن شابُّ المنظر؛ سنّش زیاد و چهره اش جوان است. [۷]
این ویژگی منحصر به فرد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در روایات معصومان علیهم السلام این گونه بیان شده است:
حکم بن ابی نعیم میگوید: در مدینه خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم و گفتم: «من میان رکن و مقام نذر کرده ام، هنگامی که شما را در مدینه ملاقات کنم، از مدینه بیرون نروم جز این که دانسته باشم آیا قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم شما هستید یا نه؟ » امام علیه السلام چیزی نفرمود. حدود یک ماه گذشت. روزی در یکی از کوچههای مدینه مرا دید و فرمود: « تو هنوز این جا هستی؟ » گفتم: «آری؛ به شما گفتم که چه نذری دارم و شما چیزی به من نفرمودید».
فرمود: «فردا صبح بیا منزل و پرسش خود را بپرس». فردا صبح به خدمتش مشرّف شدم؛ فرمود: «پرسش خود را بپرس. گفتم: «من میان رکن و مقام روزه و صدقه ای نذر کردم که هنگامی که شما را در مدینه ملاقات کردم، از مدینه بیرون نروم جز این که دانسته باشم آیا شما «قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم » هستید یا نه؟ اگر شما باشید، از شما جدا نشوم، تا در حضورتان شمشیر بزنم و اگر شما نباشید، به دنبال کار و زندگی خود بروم». فرمود: «ای حکم! همة ما قائم به امر خدا هستیم». گفتم: «آیا شما مهدی هستید؟ » فرمود: « همة ما به سوی خدا هدایت میکنیم». گفتم: «آیا شما صاحب شمشیر هستید؟ » فرمود: « همة ما صاحب شمشیر و وارث شمشیر هستیم». گفتم: «آیا شما آن کسی هستید که دشمنان خدا را میکشد و دوستان خدا را عزّت میبخشد و دین خدا را آشکار میسازد؟ » فرمود: «ای حکم! چگونه ممکن است من، او باشم؟ در صورتی که من به ۴۵ سالگی رسیده ام؛ ولی صاحب این امر از من به سن کودکی نزدیک تر است و بر پشت مرکب، از من چابک تر است». [۸]
رسول الله علیه و آله و سلم پنج شباهت با پیامبران وجود دارد [۹] … امّا شباهتش با [حضرت] یونس علیه السلام غیبت او است که بعد از پیری به صورت جوان به سوی قومش بازگشت… ». [۱۰]
حضرت یونس علیه السلام که مدتها در دل ماهی و در قعر اقیانوسها از دیدگان امتش پنهان بود، وقتی از شکم ماهی خارج شد، خداوند متعال در کنار ساحل بوتة کدویی برای او رویاند. [۱۱] وی از آن تناول کرد و بعد از نیرو گرفتن، به سوی قومش برگشت؛ در حالی که به صورت جوانی اش بود.
امام صادق علیه السلام میفرماید:
در صاحب الزمان، نشانی از [حضرت] یونس علیه السلام است و آن این که بعد از غیبتش به صورت جوانی نورس ظاهر میشود. [۱۲]
در روایت دیگری از امام جعفر صادق علیه السلام جوان بودن امام یکی از امتحانات بزرگ خداوند هنگام ظهور بیان شده است. آن حضرت میفرماید:
از امتحانات بزرگ الهی این است که صاحبشان به صورت جوانی ظاهر میشود، در حالی که آنها درباره وی پیری کهنسال تصور داشتند. [۱۳]
در روایت دیگری امام صادق علیه السلام در این باره میفرماید:
آن گاه که قائم به قیام اقدام میکند، مردم او را نمی شناسند؛ زیرا وی در سیمای جوانی با کمال نزدشان باز میگردد و جز افراد با ایمانی که خداوند در عالم ذر [۱۴] از آنها پیمان گرفته است،
کسی در نزد او ثابت قدم نمی ماند.[ ۱۵]
امام حسن مجتبی علیه السلام نیز در این باره میفرماید:
هنگامی که مهدی قیام کند، مردمان به انکار برمی خیزند؛ زیرا او به صورت جوان باز میگردد؛ در حالی که آنها او را پیر فرتوت میانگارند. [۱۶]
و در روایت دیگری میفرماید:
هنگامی که قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور کند، در سن کهولت خواهد بود؛ ولی با سیمای جوانی و نیروی عضلانی؛ آن چنان که اگر قوی ترین درخت روی زمین را با دست بکشد، از ریشه بر میکند و اگر بر کوهها بانگ بزند، سنگ هایش فرو ریزد؛ اگر دستش بنده ای را نوازش کند، قلبش چون قطعة آهن محکم و استوار میشود. [۱۷]
در روایت دیگری امام صادق علیه السلام میفرماید:
در سن سی سالگی و سن کمال، در سیمای جوانی ظهور خواهد کرد. [۱۸]
در این باره که امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به صورت جوان ظاهر میشود، هیچ گونه شک و تردید نداریم و افرادی که قبول این مطلب برایشان مشکل است، اگر به تاریخ مراجعه کنند، نمونههایی از این رویداد را مییابند.
قدرت خداوند متعال و شگفتیهای جهان آفرینش آن قدر زیاد است که این مسأله برای افراد معمولی نیز رخ داده است. نصر بن دهمان که یکی از سالخوردگان قبیلة «غطفان» بود و عمرش از صد و نود سال میگذشت و قدش خمیده و عقلش از دست رفته بود، بار دیگر به جوانی بازگشت و مویش سیاه شد. [۱۹]
ظهور همراه با طراوت جوانی، یکی از چشمههای قدرت پروردگار است و هرکس قدرت بی کران خداوند متعال را باور داشته باشد، در ایام ظهور در این رابطه شک و تردید نمی کند. همة تردیدها از ضعف ایمان به قدرت پروردگار سرچشمه میگیرد.
امام حسن مجتبی علیه السلام در این باره میفرماید:
نهمین فرزند برادرم حسین علیه السلام، پسر بانوی کنیزان است که خداوند، عمر او را در دوران غیبتش طولانی کند؛ آن گاه با قدرت خود او را به صورت جوان چهل ساله ای ظاهر نماید، تا دانسته شود که خداوند بر هر چیز توانا است. [ ،۲۱، ۲۰]
پی نوشت:
[۱]: شیخ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۶۵۲؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۸۵؛ معجم احادیث الامام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج۴، ص۱۵۷، « علامته ان یکون شیخ السن شابّ المنظر حتی ان الناظر الیه لیحسبه ابن اربعین سنة اودونها. و ان من علامته ان لایهرم بمرور الایام و اللیالی حتی یأتی اجلهُ ».
[۲]: شیخ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۷۶؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۲۲؛ معجم احادیث الامام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج۴، ص۱۵۴: « و ان القائم هو الذی اذا خرج کان فی سنّ الشیوخ و منظر الشُّبان… ».
[۳]: غیبت نعمانی، ص۲۶۹؛ بحارالانوار، ج۵۳، ص۷.
[۴]: قرب الاسناد، ص۲۱.
[۵]: غیبت نعمانی، ص۲۶۸.
[۶]: کمال الدین، ج۱، ص۳۲۷.
[۷]: الملاحم و الفتن، ص۱۴۲.
[۸]: بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۴۰؛ «… یا حکم کیفَ اکونُ انا و بَلَغتُ خمساً و اربعین انّ صاحبُ هذا اقربُ عهداً باللّبنِ منی و اخفُّ علی ظهر الدابة».
[۹]: شباهت با حضرت یوسف علیه السلام در غیبت، با حضرت موسی علیه السلام در خوف از قتل و مخفی بودن ولادت، با حضرت عیسی علیه السلام در اختلاف مردم درباره زنده بودن او و شباهت با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مسأله قیام به عدل است.
[۱۰]: کمال الدین، ج۱، ص۳۲۷؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۲۱۷، معجم الاحادیث الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج۳، ص۲۴۲.
[۱۱]: صافات، ۱۴۶: (وَأَنْبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ).
[۱۲]: غیبت طوسی، ص۲۵۹، ح۳۹۹؛ « انّ فی صاحب الزمان شبهاً من یونس، رجوعُهُ فی غیبة بشرخ الشبابِ ».
[۱۳]: غیبت نعمانی، ص۲۶۸، ب۱۰، ح۴۳؛ معجم احادیث الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج۳، ص۳۵۴، « انه من اعظم البلیة ان یخرجَ الیهم صاحبهم شاباً و هم یحسبونَهُ شیخاًک بیراً ».
[۱۴]: با توجه به آیه شریف ۱۷۲ سورة اعراف، عالم ذر به عالمی گفته میشود که خداوند متعال از همه در حالی که ذرههای کوچکی بودند بر توحید، نبوت و ولایت پیمان گرفت. برای اطلاع بیشتر ر. ک: تفسیر نمونه، ج۷، ص۴.
[۱۵]: غیبت نعمانی، ص۲۶۸، ب۱۰، ح۴۳؛ معجم الاحادیث الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج۳، ص۳۵۳؛ غیبت طوسی، ص۴۲۱، « لو خرج القائم لقد ان کره الناس، یرجع الیهم شاباً موفّقاً، فلا یثبت علیه الاّ کل مؤمن اخذ الله میثاقه فی الذر الاول ».
[۱۶]: منتخب الاثر، ص۲۸۵: « لوقام المهدی لًان کره الناس لأنه یرجعُ الیهم شابا و هم یحسبونه شیخاً کبیرا ».
[۱۷]: منتخب الاثر، ص۲۸۵ « ان القائم اذا خرج کان فی سنّ الشیوخ منظر الشباب، قویاً فی بدنه لَو مدّیدهُ الی اعظم شجرة علی وجه الارض لقلعها، ولو صاحَ بالجبالِ تَدَکدکت صُخورُها، لایضعُ یده علی عبد الا صار قلبُهُ کزُبر الحدید ».
[۱۸]: غیبت طوسی، ص۴۲۱: «… یظهر فی صورة فتی موفق ابن ثلاثین سنة »؛ در غیبت نعمانی، ص۲۶۹، به جای «فتی» واژه «شاب» آمده است؛ معجم احادیث الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج۴، ص۷۷.
[۱۹]: غیبت طوسی، ص۴۲۱؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص۱۸۹؛ این مسأله از طریق اهل سنت هم ذکر شده است با ر. ک: بحارالانوار، ج۵۱، ص۲۳۷؛ کمال الدین، ج۲، ص۵۵۵.
[۲۰]: کمال الدین، ج۱، ص۳۱۵، ب۲۹، ح۲؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۷۹؛ معجم احادیث الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج۳، ص۱۶۵، «التاسع من ولد اخی الحسین، ابن سیدة الاماء یطیلُ الله عُمرهُ فی غیبة ثم یظهره بقدرته فی صورة شاب ذی اربعین سنة ذلک لیعلم ان الله علی کل شیءٍ قدیر».
[21]:قرآن، مهدی (عج) و جوانان،محمدرضا نصوری،ص ۶۶-۷۷
درس اخلاق آیت الله مجتهدی عزت و ذلت نفس
ضعف نفس و قوت نفس
ضعف نفس صفتی است خبیث در دل و صاحب آن در نظرها خوار و بی مقدار و لازمه آن ذلت و کناره جستن از کارهای بزرگ و امور عالیه و مسامحه در امر به معروف و نهی از منکر واضطراب و تزلزل و اندک چیزی از بلاها است.
عزت تنها برای خدا و رسول و مؤمنین
آیا نشنیده ای که خداوند می فرماید: «ولله العزة و رسوله و للمؤمنین»(1) پس بنده مومن باید خود را عزیز بدارد و ذلیل ننماید و باید از کوه محکم تر باشد. از حضرت امام محمدباقر (ع) مروی است که فرمودند خدا به مومن سه خصلت کرامت فرموده است، عزت در دنیا و آخرت و ظفر و رستگاری دنیا و آخرت و مهابت در دل ظالمان و اهل معصیت ؛ چراکه حضرت امیرالمومنین علی (ع) فرمودند که «اگر همه عالم شمشیرها بکشند و پشت به پشت یکدیگر داده و رو به من آیند، سر مویی تفاوت در حال من نمیکند» و از حضرت پیغمبر اکرم (ص) مروی است که فرمودند: «مومن از ذلت نفس بری است بلکه کسی را که این صفت عنایت شد در پیش او مرض و صحت بلکه حیات و موت بی تفاوت است و از گردش روزگار و تقلب لیل و نهار مطلقا متأثر نمی گردند و از تبدل احوال و تراکم احوال اصلا متزلزل نمی شود» .
کاری نکن که خوار شوی
مومن نباید خودش را خوار کند. کاری نکند که حتی مجبور شود از کسی پول قرض بگیرد. الان چرا ایران زیر بار آمریکا نمی رود. برای اینکه اگر زیربار او برود ذلت است . ایران مثل کوه محکم ایستاده است ،آنوقت این نتیجه ی صادر شدن انقلاب است یعنی همه جرات می کنند جلوی روی آمریکا بایستند. میگویند چرا زیر بار نمی روند، برای اینکه زیر ذلت نرود.
حق نداریم کاری بکنیم که ذلیل شویم. من به این کارها کاری ندارم حرف نمی شود اینکه میگویند مگر ما حریف آمریکا می شویم تو عقلت نمیرسد و نمی فهمی که این حرف ها را می زنی،آدم نباید زیر بار دشمنان برود.
امام حسن و حسین(ع) هم زیر بار ذلت نرفتند
امام حسین (ع) چرا آمد کربلا؟ برای اینکه نمی خواست زیر بار ذلت برود .اگر با یزید می خواست بیعت کند این ذلت بود که نکرد. اگر شما شنیدید امام حسن(ع) با معاویه صلح کرد، آن جهت دیگری داشت. چون او نمی خواست ریشه دین را بزند. صلاح در همان صلح بوده است. لذا آنهایی که نمی فهمیدند، وقتی به امام حسن (ع) سلام می کردند میگفتند «السلام علیک یا مذلل المومنین» . چقدر نفهم بودند. سلام بر کسی که سبب خواری مومنین شدی! خب نمی فهمیدند که به چه علت امام بیعت کردند.کتاب هایی به عربی و فارسی نوشته اند.شمایی که طلبه اید بخوانید که اگر ایراد گرفتند پاسخ بدهید . عوام نمی فهمند.
شخصی می گفت من ارادتی که به امام حسین (ع) دارم به امام حسن (ع) ندارم .نمی فهمند. روایت داریم هر دو امام هستند . «الحسن والحسین امامان قاما او قاعدا» امام حسن و امام حسین علیهم سلام هر دو امامند چه قیام کنند و چه بنشینند. در زمان معاویه اینجور اقتضا می کرده است و در زمان یزید اینطور اقتضا می کرده است که امام حسین (ع) محکم دربرابرش بایستد . پس علت اینکه امام حسین (ع) قیام کرد چون تکلیف شرعی این بود که زیر بار ذلت نرود و واقعا هم اگر کربلا اتفاق نیفتاده بود دینی نبود.
پی نوشت:
1. سوره مبارکه منافقون آیه 8.
[امام رضا ( علیه السلام ) و تربیت فرزند - پرورش بعد عقلاني]
خود اتكايي
توجه به استقلال و خوداتكايي از نكات مهم تربيتي است. همگام با رشد جسماني و افزايش سن، توقعات و انتظارات مردم از كودك افزايش مييابد و او بايد خود را براي ايفاي نقش در جامعه آماده سازد. از طرفي وابستگي فرزند به والدين، به ويژه پدر، نه مطلوب است و نه همواره ممكن. زيرا امكان پيش آمدن موقعيت ويژه و محروم شدن فرزند از كمك والدين انكارناپذير است. بنابراين، والدين بايد ضمن نظارت صحيح و حساب شده به تدريج زمينه استقلال و خود اتكايي را در فرزندانشان به وجود آورند و با واگذاري مسؤوليت بدانان قدرت اداره زندگي را در آنها تقويت كنند. از نكات بسيار زيباي سيره تربيتي امام رضا (ع) توجه به اين امر مهم است. آن حضرت به خوبي براي فرزندش جواد (ع) آينده نگري فرمود و چون ميدانست فرزندش در نوجواني مسؤوليت بزرگ رهبري جامعه اسلامي را به عهده ميگيرد با واگذاردن مسؤوليتها به وي قدرت مديريت و رهبري را در او تقويت كرد. امام هشتم (ع)، هنگامي كه در مدينه بود، اداره امور خويش را عملا به فرزندش وا نهاد و حضرت جواد (ع)، با اينكه كودك و نوجوان بود، به خوبي از عهده اين امر برآمد. حنان بن سدير ميگويد:
… پيوسته حضرت جواد (ع) با اينكه كودك و نوجوان بود، اداره امور حضرت رضا (ع) را در مدينه به عهده داشت و به خادمان حضرت امر و نهي ميكرد و هيچ يك از خدمتگزاران با وي مخالفت نمي كرد. اين سخن بدان معناست كه حضرت جواد (ع) به خوبي مديريت ميكرد و آنها با او مخالفت نمي كردند.
پرورش بعد عقلاني
تربيت بايد همه جانبه باشد. پرورش بعد عقلاني و شكوفا ساختن استعداد منطق و استدلال در فرزند يكي از مهمترين ابعاد تربيت است.
منطقي بار آوردن فرزند سبب ميشود درست بينديشد، منطقي تصميم بگيرد، منطقي رفتار كند و در صورت لزوم، بي هيچ هراسي از ديدگاهها و رفتارهاي خود دفاع كند. سيره تربيتي حضرت رضا (ع) از اين منظر نيز الگويي كامل براي همه رهروان آن حضرت است. بنان بن نافع نقل ميكند كه روزي مامون از جايي كه حضرت جواد (ع) با كودكان بازي ميكرد، ميگذشت. كودكان از ترس ميدان بازي را ترك كردند و تنهاجواد (ع) آنجا ايستاد. مامون از او پرسيد:
چرا همراه بچهها فرار نكردي؟ فرمود:
گناهي مرتكب نشدم تا از ترس بگريزم و جاده هم تنگ نيست تا آن را برايت باز كنم، از هر جا ميخواهي عبور كن. مامون [از اين پاسخ تعجب كرد و] پرسيد:
تو كيستي؟ حضرت در جواب فرمود:
من محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب عليهم السلام هستم ….
از کتاب :امام رضا علیه السلام و تربیت فرزند،علی همت بناری
از عبور مداوم جمعه ....
اين روزها كه مى گذرد احساس مى كنم كه روح سبز شبنم عاطفه در لفافه اى از زردى پيچيده شده و آرام در كنار غنچه نرگس نجوا مى كند و از بى روحى زندگى مى گويد…
گل اقاقيايى كه در گلدان چشمانم كاشته ام، خيلى وقت است كه شيرين زبانى نمى كند.
شاپركى كه يك لحظه از قاصدك جدا نمى شد مدت هاست كه ديگر با او نيست و از «تو» برايم نمى گويد.
مهتاب مثل گذشتهها با ماه دمخور نيست. خورشيد هم با ابرها قهر كرده.
آقاجان! به خدا دلمان براى ظهورتان از ذره هم ذره تر شده. آقاجان! از عبور مداوم «جمعه»ها دلتنگ شده ام.
ستاره هاى درخشان آسمان هاى تابستان، وقتى كه با هم سرودى مى خوانند، آرام تر مى خوانند تا من ديگر صدايشان را نشنوم. ديگر براى آنها هم غريبه شدم، احساس مى كنم در روزهاى بهارى آسمان از يك درد كهنه كه او را آزار مى دهد و روح آبى اش را مريض كرده، مى نالد.
زمين هم آهنگ بُخل مى نوازد و قصد دارد ما را از تنفس شميم خوش عطر ياس هاى سپيد محروم كند.
مادرم هم بعضى روزها فراموش مى كند به شمعدانىها آب بدهد و هميشه به من مى گويد: «اگر به شمعدانىها آب بدهى دستان فروتنشان را براى
سلامتى «آقا» بالا مى برند و رو در روى چشمان رنگين كمانى آسمان، با او صحبت مى كنند و از «آقا» مى گويند و براى او دعا مى كنند».
كاش مى دانستم كه چطور واژه «انتظار» را براى شاگردانم تفسير كنم، كاش كسى براى خودم معلّم بود و به من مى گفت، كه شب جمعه كمى با خودت خلوت كن…
كاش مى توانستم همصدا با كسى كه صبح جمعه دعاى نُدبه مى خواند، با يك بغل اميد، سبد سبد احساس دلتنگى را از شبستان خموش انديشهام دور بريزم.
احساس مى كنم در آن عصر جمعه بارانى كه مى آيى، شميم تازه نفس ياسها در ذهنم آب پاشى مى شود. به اميد آن روز كه بيايى.
ف. خواجه
اصول تربیتی در صحیفه سجادیه
اشاره
دریافتیم که مبانی، پایههای نظری یک نظام را تشکیل میدهد که بر اساس آنها، اصول کلی به منظور پایه ریزی روشهای کاربردی تنظیم میگردد. اکنون پرسش این است که نظام تربیتی صحیفه سجادیه از چه اصولی تشکیل شده است؟ نخست به توضیح و تبیین مفهوم «اصل» از نظر تربیتی میپردازیم. سپس با اشاره به بعضی اصول مهم تربیتی که از کلام حضرت امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه قابل استفاده است، جایگاه آن را در نظام تربیتی صحیفه پی خواهیم گرفت.
«اصل»، واژه عربی است و به معنای بیخ، بنیاد، پایه و بُن هر چیزی است. [۱] در زبان انگلیسی، «اصل» معادل واژه «Origin» و «Principle» است که هر دو به معنای اصل، مبدأ، منشأ و قاعده میآیند. [۲]
در اصطلاح علوم تربیتی، برای اصول همانند مبانی، تعریفهای زیادی شده است. برخی نویسندگان، اصول تربیتی را با مبانی مترادف گرفته و با توجه به آنچه گفته شد، اصول در علوم کاربردی مانند علوم تربیتی، بر پایه اصول در علوم نظری است که همان مبانی اند؛ یعنی این اصول، یک سری دستورهای کلی اند که با نظر به قانون مندیهای یاد شده اعتبار میشوند و راهنمای عمل قرار میگیرند. [۳]
۱. هدایت
اشاره
۱. هدایت
یکی از اصول تربیتی صحیفه سجادیه، اصل «کنترل و هدایت» است. این اصل بر مبانی زیادی از جمله خداجویی، جاودانه خواهی و خوددوستی مبتنی است که به تفصیل، هر کدام را بررسی میکنیم.
الف) هدایت بر مبنای خداجویی
خداجویی، گرایشی فطری در سرشت همه انسان هاست. بنابراین، برابر فطرت خداجوی انسان، باید همه انسانها خداجو بوده و به پذیرش توحید گرایش داشته باشند. البته در واقع، چنین نیست و بسیاری از انسانها کافر و از راه حق منحرف هستند. حال، چرا با وجود فطرت خداجوی انسان، تعدادی از انسانها ملحد و مشرک میشوند؟
در پاسخ باید گفت شناخت فطری انسان در بیشتر انسان ها، صرف استعدادی است که دارنده آن میتواند با تلاش خود، آن را از قوه به فعلیت و از حالت ابهام به مرحله درک حضوری آگاهانه برساند. این مرحله به فعلیت رساندن، امری اختیاری است و هر کس که بخواهد، میتواند این کار را انجام بدهد. بنابراین، تنها داشتن شناخت فطری، انسان را به سعادت ابدی نمی رساند.
از سوی دیگر، ارتباط با دنیای مادی و کششهایی که برای انسان دارد، موجب فرو رفتن انسان در طبیعت و زندگی مادی میشود. در نتیجه، سرچشمه پاک و زلال معارف الهی که در فطرت و سرشت انسان است، تیره و تار و همه چیز به فراموشی سپرده میشود. حضرت امام سجاد علیه السلامدر این زمینه میفرماید:
دوستی دنیای پست را که از آنچه نزد تو است، بازمی دارد و از طلبیدن وسیله و دستاویز به سوی تو جلوگیری میکند و از نزدیک شدن به تو بی خبر میگرداند، از دلم بَر کن. [۴]
حال که گرایش فطری انسان در مواردی پوشیده مانده یا از مسیر صحیح به انحراف و انحطاط کشیده شده است و انسان نمی تواند ندای فطرتش را پاسخ بگوید، باید انسان را راهنمایی کرد. امام نیز با توجه به اهمیت اصل هدایت و راهنمایی، در بسیاری از دعاها به این اصل مهم تربیتی اشاره میکند:
اَلّلهُمَّ وَ اَنا عَبْدُکَ الَّذی اَنْعَمتَ عَلَیْهِ… فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَیْتَهُ لِدِینِکَ. [۵]
بار خدایا! و من آن بنده تو هستم که او را نعمت دادی. پس او را از کسانی قرار دادی که به دین خود (اسلام) راهنمایی کردی.
همچنین میفرماید: «وَ اهْدِنی لِلَّتی اَقْوَمُ؛ و به راست ترین راه راهنماییام کن. » [۶] نیز در بخشی از دعای بیستم صحیفه میفرماید:
اَللَّهُمَّ… مَتِّعْنی بِهُدیً صالِحٍ لا اَستْبَدِلُ بِهِ وَ طریقَةِ حَقٍّ لا اَزیغُ عَنْها. [۷]
بار خدایا! مرا به رستگاری شایسته بهره مند کن (به راه راست راهنمایی فرما) که آن را عوض نکنم و به راه حقی که از آن بیرون نشوم.
ب) هدایت بر مبنای جاودانه خواهی
ب) هدایت بر مبنای جاودانه خواهی
ذات انسان، مانایی و دوام خود را دوست دارد این سخن بدان معنا نیست او وجود لحظه ای خود را دوست دارد، ولی نسبت به آینده خویش بی تفاوت است، بلکه او وجود خود را در زمانهای بعد و در همه زمان ها دوست دارد. انسان به شدت مشتاق است وجودش دوام داشته باشد. ازاین رو، در پی جاودانگی است.
شکل گیری و جهت یابی صحیح انگیزه «جاودانه خواهی» در گرو بینش و شناخت انسان است و مراتب مختلف معرفت میتواند سبب شکوفایی آن در دو جهت شود:
یک بر اساس بینش مادی و شناخت ناقص از انسان و جهان، انسان انگیزه جاودانه خواهی خود را به صورت حرص به دنیا و آرزوی دراز و جستن عمر طولانی در این جهان نشان میدهد تا آینده محدود دنیوی او را تضمین کند. [۸]
وَ فی آجالِنا بِطُولِ الاَمَل… وَ طَمَعْنا بآمالِنا فی اَعْمارِ الُمعَمَّرینَ. [۹]
و در مدت عمرهایمان با آرزوی دراز (توقع و چشم داشت به طول عمر یا به تأخیر افتادن پایان آن) آزمایش کردی و به سبب آرزوهایمان در عمرهای آنان که عمر دراز داشته اند، طمع کردیم.
امام در این فراز، به این نکته مهم تربیتی اشاره میکند که اگر گرایش جاودانه خواهی در انسان به انحراف کشیده شود، زمینه ساز مفاسد زیادی از جمله آرزوی دراز میشود. این نوع گرایش در شناخت نادرست انسان از جهان ریشه دارد.
دو بر اساس شناخت عمیق و صحیح از انسان و جهان و پی بردن به اصالت زندگی اخروی در مقابل زندگی گذرای دنیوی، انگیزه جاودانه خواهی، خود را به صورت وابسته نبودن به دنیا و گرایش به امور اخروی نشان میدهد. [۱۰] بنابراین، چون چنین گرایش فطری در انسان وجود دارد که گاه به انحراف کشیده میشود، انسان در جهت دهی آن به راهنمایی و هدایت نیاز دارد.
امام سجاد علیه السلام در دعاهای فراوانی با اشاره به اینکه دنیا مقصد اصلی و نهایی نیست، بلکه آخرتی هم هست که بقای اصلی در آن جاست، بینش صحیح نسبت به دنیا را ترسیم میکند.
بینش امام در صحیفه سجادیه این است که انسان، دیگر بیش از حد لازم، به دنیا دل نمی بندد و آنجا که لازم باشد، از دنیا دل میکند. ایشان میفرماید:
و تا هنگامی که عمرم در فرمانبری تو به کار رود، مرا عمر ده و هرگاه عمرم چراگاه شیطان شود، مرا بمیران پیش از آنکه دشمنی سخت تو به من رو آورد یا خشمت بر من استوار گردد. [۱۱]
در این فراز، نگرش امام نسبت به بقا در دنیا به روشنی بیان شده است. حضرت، بقا را در راستای خداخواهی میخواهد و آن را راه رسیدن به مقصد (مقام قرب الهی) میداند. همچنین امام در دعایی دیگر میفرماید:
وَ اَنْ تَجْعَلَ ما ذَهَبَ مِنْ جِسْمِی وَ عُمْری فی سَبِیلِ طاعَتِکَ. [۱۲] و آنچه از تن و عمرم گذشته، در راه فرمانبرداری ات قرار ده.
بنابراین، یکی از اصول تربیتی که امام سجاد در صحیفه سجادیه با کمک آن، به هدایت گرایش جاودانه خواهی انسان پرداخته، اصل «لزوم هدایت و راهنمایی» است.
ج) هدایت بر مبنای خوددوستی
گفته شد که انسان به طور فطری خود را دوست دارد و خواهان کمال و سعادت خویش است. یکی از اصول تربیتی در نظام تربیتی صحیفه سجادیه، آن است که از این نیروی خدادادی در وجود انسان، برای اصلاح و تربیت وی بهره گرفته شود؛ یعنی پیش از آنکه این گرایش به انحراف کشیده شود و به خصلتهای ناپسندی مانند خودپسندی و خودخواهی، تبدیل شود، باید آن را به سوی خصلتهای پسندیده هدایت کرد.
امام سجاد علیه السلام در دعای بیستم صحیفه سجادیه با آوردن نمونه ای از خوددوستی، درباره هدایت آن میفرماید:
و مرا در میان مردم به درجه و مقامی بالا نبر؛ جز آنکه پیش خودم به همان اندازه پست سازی و ارجمندی ظاهری برایم پدید میاور؛ جز آنکه به همان اندازه پیش خودم برای من خواری درونی پدید آوری. [۱۳]
امام در این فراز به نمونههایی از خوددوستی و روش هدایت آنها اشاره میکند. اگر مصداقهای خوددوستی هدایت نشوند، خصلتهای زشت خودخواهی، خودپسندی و خودمحوری را در انسان پدید میآورند.
اگر خوددوستی هدایت شود، میتواند در نقش یک عامل درونی نیرومند، انسان را به پی گیری کمال خویش وادارد و فضیلت و شرافت انسانی را در او تعالی بخشد. یکی از فروع حب ذات که گاهی از آن به «کرامت خواهی» نیز تعبیر میشود، این است که انسان همواره میخواهد انسانیتش حفظ شود و با حیوانات فرق داشته باشد. [۱۴] ازاین رو، حضرت امام سجاد علیه السلامبا بهره گیری از این نیروی خدادادی و فطری و با یاری گرفتن از قوه عاقله به ما میفهماند که در کنار خوددوستی، محبت دیگری نیز هست که رسیدن به آن محبت برای انسان ارزش است. این محبت، عشق به خداست که نشانه ایمان و کمال آدمی به شمار میرود. خداوند در قرآن میفرماید: «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ؛ اما آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا (از مشرکان نسبت به معبودهاشان) شدیدتر است». (بقره: ۱۶۵)
امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه کتابی که سراسر عشق و محبت بی پایان به خدای متعال است با هدایت گرایش خوددوستی به خدادوستی میفرماید:
«وَ فَرَّغْ قَلْبِی لِمَحَبّتِک؛ و دلم را برای محبت و دوستی خویش (از محبت هر چه جز تو است) خالی ساز». [۱۵]
«وَ انْهَجْ لی اِلی مَحَبَّتِکَ سَبِیلاً؛ و راهی هموار به سوی محبت و دوستی ات برای من هویدا کن». [۱۶]
مبنای خوددوستی در نظام تربیتی صحیفه سجادیه این است که باید گرایشهای فطری انسان را در جهت مطلوب هدایت کرد.
۲. تذکر
«تذکر» یکی دیگر از اصول تربیتی در صحیفه سجادیه است. جایگاه این اصل در اندیشه اسلامی بسی والاست؛ به گونه ای که یکی از وظایف انبیا، «ذکر» و یادآوری معرفی شده است. قرآن از انبیا با عنوان «مذّکِر» یاد میکند [۱۷] و خارج کردن مردم از غفلت، یکی از جنبههای گوناگون مذّکر بودن انبیاست. [۱۸]
یکی از راههای نجات انسان، یادآور شدن او به حقیقتش و رجوع دادن وی به حقیقتهایی است که همگون با سرشت اوست. ازاین رو، کتاب و سنت برای غفلت زدایی از انسان، ذکرهای ادعیه و عبادت را مشخص کرده اند تا انسان در زمانهای مختلف، ذکری مناسب بگوید [۱۹] و به فراموشی دچار نشود.
در این راستا، امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه که سراسر یاد خداست، با دعاهای گوناگونی مانند دعا به هنگام صبح و شام، دعا به هنگام بیماری، دعا به هنگام دفع بلا و سختی و نظیر آن، انسان را همواره متوجه خدا میکند و غفلت را از وی میزداید.
همچنین امام سجاد علیه السلام در دعاهای هشتم (پناه بردن به خدا)، دوازدهم (اقرار به گناه) سی و نهم (طلب عفو) و دعاهای دیگر، با اشاره به ویژگی غفلت در انسان، راه غفلت زدایی را یاد خدا بیان میکند و میفرماید:
«و نَبِّهْنی لِذِکرکَ فی اَوقاتِ الغَفْلةِ؛ و مرا در اوقات فراموشی (پیروی از نفس) به یاد خودت آگاه ساز». [۲۰]
«وَ اشغَلْ قُلُوبَنا بِذِکرِکَ عَنْ کُلِّ ذِکْرٍ؛ و دلهای ما را از هر یادی، به یاد خودت وادار». [۲۱]
امام در این فراز، کامل ترین و بالاترین مرتبه ذکر خدا را که مقام محبتو فنای در خداست، درخواست میکند. [۲۲]
«وَ نَبِّهْنی مِنْ رَقْدَةِ الغافِلِینَ؛ و مرا از خواب بی خبران (آنان که از راه حق دوری گزیده اند)، بیدار کن». [۲۳]
پی آمدهای ذکر
نقش ذکر به عنوان یک اصل مهم تربیتی در رشد و تعالی روح انسان، چنان است که از جمله اهداف عبادت به شمار میرود؛ زیرا ذکر، دل را جلا و صفا میبخشد و آن را برای تجلی انوار الهی آماده میسازد. [۲۴]
حضرت امام سجاد علیه السلام درباره نقش مهم ذکر در صحیفه سجادیه به چند مورد اشاره میفرماید که عبارتند از:
۱. یاد خدا مایه شرافت انسان است: «یا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ للذّاکِرینَ؛ ای آن که یاد او برای یادکنندگان، شرافت و بزرگی است». [۲۵]
۲. یاد خدا مانع از رذایل شیطان است:
اَلّلهُمَّ اجْعَلْ ما یُلْقِی الشَّیطانُ فی رُوعِی مِنَ التَّمَنِّی وَ التَّظَنِّی وَ اْلحَسَدِ ذِکرًا لِعَظَمَتِکَ وَ تَفَکُّرًا فی قُدْرَتِکَ. [۲۶]
بار خدایا! آنچه را شیطان از آرزو و بدگمانی و رشک در دل من میافکند، به یاد صحیفه به شمار میرود. انسان تربیت یافته در این نظام تربیتی، باید انسانی آگاه و بصیر به خود و آفریدگار باشد و به دور از خودفراموشی و خدافراموشی، در مسیر کمال گام بردارد. فلسفه اصلی صحیفه سجادیه، به کارگیری روش ذکر و تذکر در زدودن غفلت و آگاهی بخشی به قابلیتها و هدفهای متعالی الهی است که انسان را تا مرز خداگونه شدن پیش میبرد.
۳. زهد
یکی دیگر از اصول تربیتی صحیفه سجادیه، «زهدپروری» است. دوری از مظاهر دنیا یکی از اصول مسلّم اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی است که بر هدایت خصلت دنیادوستی در انسان مبتنی است.
زهد در لغت، برابر رغبت و حرص و آز دنیا داشتن است. [۲۷] «زهد» و «رغبت» اگر بدون متعلّق ذکر شوند، نقطه مقابل یکدیگرند. «زهد» یعنی روی گردانی و بی میلی، در مقابل «رغبت» به معنای کشش و گرایش است.
همان گونه که در بحث دنیادوستی گذشت، اگر انسان به طور مستقل دل بسته دنیا باشد، در این صورت، گرایش دنیازدگی نکوهش میشود. برای جلوگیری از چنین گرایش افراطی به دنیا، امام سجاد علیه السلامدر صحیفه سجادیه، انسانها را به «زهد» فرا میخواند و همان را از خدای خود درخواست میکند: «و آسایش در سایه زهد و دوری از دنیا را روزیام کن». [۲۸]
در دعایی دیگر، در مورد نشانههای انسان زاهد میفرماید:
ستایش مرا در هر حال که باشم، برای خودت قرار ده تا به آنچه از دنیا به من داده ای، شاد نگردم و به آنچه مرا از آن بازداشته ای، اندوهگین نشوم. [۲۹]
بر اساس بیان امام سجاد علیه السلام، زاهد کسی است که این دو نشانه را دارا باشد:
۱. به دنبال آنچه از دنیا به او داده میشود، شاد نگردد؛
۲. با آنچه از دنیا از وی بازداشته میشود، ناراحت نشود.
امام در فرازی دیگر در زمینه راه رسیدن به زهد میفرماید:
وَ ارزُقْنی الرَّغْبَةَ فی العَمَلِ لَکَ لآخِرَتی… وَ حَتّی یَکُونَ الغالِبُ عَلَیَّ الزُّهدَ فی دُنْیای. [۳۰]
و برای آخرتم، رغبت و مراقبت در عمل (بندگی) برای خودت را روزیام فرما، تا اینکه بی رغبتی در دنیا بر من دست یابد.
امام در این دعا، توجه به آخرت و بندگی خدا را راه رسیدن به زهد و بی رغبتی به دنیا میداند. بنابراین، زاهد کسی است که به غیرخدا بی رغبت و نسبت به خدا راغب باشد و «ما سوی اللّه » را به خاطر «اللّه » ترک کند. درباه امام سجاد علیه السلام نقل شده است که ایشان در دل شب میفرمود: «اَیْنَ الزّاهِدُونَ فِی الدُّنْیا أَیْنَ الرّاغِبُونَ فِی الْآخِرَةِ؛ کجایند زاهدان در مورد دنیا، کجایند راغبان درباره آخرت. » [۳۱] همچنین فرشتگانی که زاهدان را ندا میدهند، پیامشان درباره همین نوع از زهد است. [۳۲]
خلاصه نقطه شروع تمام بدبختیها در انسان همین حبّ دنیاست و اصل تربیتی زهد که در صحیفه سجادیه زیاد روی آن تکیه شده، به معنای دوری از دل بستگیهای مادی و آزادی از هر چیزی است که بخواهد در انسان نوعی دل بستگی ایجاد کند و او را از یاد خدا و آخرت غافل سازد.
۴. التزام به عمل
اصل «التزام به عمل» یکی دیگر از اصول تربیتی صحیفه سجادیه است. این اصل، مبانی زیادی دارد که «کمال خواهی» یکی از آنهاست. برابر این ویژگی، انسان به طور فطری جویای کمال است و همواره در پی بهترین هاست و چیزهای خوب را برای خود میخواهد. این گرایش، اگر در مسیر درست جریان یابد، عامل ترقی و تکامل مادی و معنوی میشود، ولی اگر به واسطه شرایطی در مسیر انحراف افتد، صفاتی مانند فخرفروشی، ریاکاری و ستایش طلبی را به دنبال میآورد. [۳۳] بنابراین، از نظر تربیت اسلامی باید این گرایش فطری به درستی جهت داده شود و استعدادهای نهفته انسان در زمینههای مختلف به رشد و تکامل برسد.
از دیدگاه اسلام، سیر تکاملی انسان حدّ معینی ندارد، بلکه راه پیمودن کمال برای او باز است و انسان میتواند در زمینههای مختلف مادی و معنوی مانند کسب روزی، عبادت و تقرب به خداوند، به بالاترین مقامها دست یابد. دست یابی به این قلههای کمال، نیازمند تلاش و پویش در مسیری است که پیامبران به انسانها نشان داده اند.
در صحیفه سجادیه، تعبیرهایی مانند «حیاة طیبة»، «فوز» و «فلاح» آمده که بیانگر والاترین مراتب پاداش برای رفتارهای انسان است. افرادی که به آموزههای اسلام عمل کنند، به چنین مقامهایی خواهند رسید. اساسا یکی از هدفهای نظام تربیتی در صحیفه سجادیه، پرورش انسانها و راهنمایی آنان در رسیدن به چنین مقامهای عالی است. امام سجاد علیه السلام در این زمینه میفرماید: «فَاَحْینی حَیوةً طَیِّبَةً تنتَظِمُ بما اُریدُ؛ پس مرا به زندگی پاکیزه ای زنده دار که به آنچه میخواهم پیوسته شد». [۳۴]
شرط اساسی دست یابی به قلههای سعادت و کمال، عمل گرایی است. مسلمان کمال خواه باید برابر برنامههای اسلام عمل کند تا به کمال مطلوب برسد. انبیا و اولیا به عنوان انسانهای کامل، درسی نخوانده اند و تلاش آنها برای عمل، بیش از تلاش آنها برای علم آموزی بود؛ چون علم، مقدمه و وسیله عمل است. [۳۵] پس ما نیز باید با عمل، به کمالهای عالی دست یابیم.
امام سجاد علیه السلام با بیان اعمالی که سبب رسیدن انسان به کمال میشود، آن را به اعمال فیزیکی که با اعضا و جوارح صورت میگیرد، محدود نکرده، بلکه آن را شامل رفتارهای درونی و باطنی مانند نیت، اخلاص، خضوع و خشوع باطنی، خلقیات و ملکات و سجایای اخلاقی [۳۶] دانسته است. حضرت امام سجاد علیه السلام درباره این دسته از کمالها میفرماید:
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ بَلِّغْ بایِمانی اَکْمَلَ الایِمانِ، وَ اجْعَلْ یَقینی اَفْضَلَ الیَقینِ، وَ انْتَه بِنِیَّتی اِلی اَحْسَن النِّیّاتِ. [۳۷]
بار خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و ایمانم را به پایه کامل ترین ایمان برسان و باورم را برترین باورها قرار ده و نیت مرا به نیکوترین نیّتها پایان ده.
همچنین امام سجاد علیه السلام در فرازهای زیادی از صحیفه، ویژگیهای رفتاری را که سبب به کمال رسیدن انسان میشود، چنین بیان میکند:
۱. مورد رضای خدا باشد: «اَسألُک عَمَلاً تُحِبُّ بِهِ مَنْ عَمِلَ بِه؛ [۳۸] از تو توفیق انجام کاری را میخواهم که به سبب آن، هر که آن را انجام دهد دوست بداری».
وَ اسْتَعمِلْنی فی مِرْضاتِکَ عَمَلاً لا اَترُکُ مَعَهُ شَیئا مِنْ دِیِنِکَ مخَاقَةَ اَحَدٍ مِن خَلْقِک. [۳۹]
و مرا در خشنودی ات به کاری وادار که با آن چیزی از (احکام) دین تو را بر اثر ترس (از غلبه یا آزار) کسی از آفریدگانت رها نکنم.
۲. نیکو و پسندیده باشد: «وَ اسْتَعمِلنی بِما هُوَ اَرضی؛ و به کاری که پسندیده تر است وادار فرما». [۴۰]
۳. در راه بندگی خدا باشد: «وَ استَعمِلنی بِطاعَتِکَ فی اَیّامِ المُهلَة؛ و در روزگار مهلت مرا به طاعت و بندگی ات وادار فرما». [۴۱]
۴. از آسیبهایی که عمل را باطل میکند، در امان باشد: [۴۲] «وَ استَعمِلنی بِما هُوَ اَسْلَمُ؛ و مرا به آنچه سالم تر است، وادار فرما». [۴۳]
۵. پاک کننده گناهان باشد: «وَ وَفِّقنی مِنَ الاَعمالِ لِما تَغْسِلُ بِهِ دَنَسَ الخَطایا عَنیّ؛ و مرا توفیق ده به انجام کارهایی که به وسیله آن، چرک گناهان را از من بشویی». [۴۴]
بر اساس آموزههای تربیتی در صحیفه سجادیه، انسان باید رفتاری را انجام دهد که سبب رشد و کمال معنوی او شود. البته منظور از کمال در بیان امام، بالاترین مرحله رشد معنوی انسان؛ یعنی جلب رضایت الهی است. بنابراین، تمام رفتارهای ریز و درشت دستگاه تربیتی باید در راستای رسیدن به این هدف مقدس باشد.
۵. تقوا
یکی دیگر از اصول تربیتی در صحیفه سجادیه، «تقوا» است که بر اساس مبنای خوف و رجا بنا نهاده شده است. تقوا در لغت از «وقایه»، به معنای «حِفظُ الشَّئِ مِمّا یُؤْذیِه وَ یَضُرُّه؛ حفظ کردن چیزی از آنچه سبب آزار و زیان رساندن به اوست»، گرفته شده است. همچنین به معنای «جَعْلُ النَّفسِ فیِ وِقایَةٍ مِمّا یَخافُ؛ خود را از آنچه میترسد، در محفظه ای قرار دهد»، آمده است. در عرف نیز تقوا به معنای «حفظ النفس عما یوثم؛ نگه داری نفس از گناه» است. [۴۵]
تو میترسم و از تو فریادرسی میطلبم». [۴۶]
۲. خوف از عقاب: «اَلّلهُمَّ ارْزُقْناخَوْفَ عِقابِ الْوعِیدِ؛ بار خدایا! ترس از کیفر دوزخ را روزی ما گردان». [۴۷]
مفاد این دعاها آن است که انسان باید تقوا پیشه کند و از خدا و عذاب روز قیامت بترسد. در واقع، باید از پی آمدهای رفتار بد و گناهان خود بترسد و از گناهان دوری کند.
اکنون این پرسش پیش میآید که با توجه به چندگانگی متعلّق تقوا، آیا مفهوم آن نیز چندگانه میشود یا اینکه تقوا در همه موارد و با داشتن اشاره کرده است:
«وَ اَلْهِمْنِی التَّقْوی؛ و پرهیزکاری را به من الهام کن». [۴۸]
«وَ اَشْعِرْ قَلْبی تَقْواک؛ و دلم را از پرهیزکاری خودت مالامال ساز». [۴۹]
«وَ اجْعَلْ تَقْواکَ مِنَ الدُّنیا زادِی؛ و پرهیز از دنیا را توشه آخرتم ساز». [۵۰]
درخواستهای پیاپی امام در این دعاها مبنی بر توفیق و الهام تقوا، نشان دهنده اهمیت این اصل تربیتی در نظام تربیتی صحیفه سجادیه است.
۶. توکل
«توکل» یکی دیگر از اصول تربیتی و اخلاقی صحیفه سجادیه است. این اصل همچون اصل تقوا بر ویژگی خوف و رجاء مبتنی است. «توکل» در لغت از ماده «وکل» و «وکاله» گرفته شده و به معنای اعتماد کردن به دیگری و او را نایب خود قرار دادن است. [۵۱]
در فرهنگ اسلامی و در صحیفه سجادیه، توکل آن است که انسان، خداوند را تکیه گاه مطمئنی برای خویش قرار دهد و تمام امورش را به او واگذارد. [۵۲] این معنا در دعاهای فراوانی از صحیفه سجادیه به چشم میخورد. از جمله امام از درگاه الهی میخواهد:
وَ اقْطَعْ مِن الدُّنیا حاجَتی، وَ اجْعَلْ فِیِما عِنْدَکَ رَغْبَتی شَوقا اِلی لِقآئِکَ، وَ هَبْ لی صِدْقَ التَّوکُّلِ عَلَیکَ. [۵۳]
و حاجت و نیازمندیام را از دنیا ببر و خواستهام را در آنچه نزد تو است، به طوری که به دیدار تو اشتیاق داشته باشم، قرار ده و راستی توکل و اعتماد به خودت را به من عطا فرما.
امام در این فراز، افزون بر درخواست قطع نیاز از دنیا، صداقت در توکل و اعتماد به خدا را از خدا درخواست میکند. همچنین در فرازهایی دیگر میفرماید:
و مرا درخواستن و طلب از تو، از فیروزی یافتگان (حاجت برآورده شده ها) قرار ده که با توکل و اعتماد به تو محروم و پس زده شده نشده اند. [۵۴]
تو هر که را با توکل به تو از فقر و بی چیزی به تو شکایت کند، بی نیاز کننده ای. [۵۵]
کسی را که به تو اعتماد کند، درمی یابی. [۵۶]
همچنین قرآن میفرماید:
و بر خداوند عزیز و رحیم توکل کن. همان که تو را آن گاه که (برای عبادت) برمی خیزی، میبیند و (نیز) حرکت تو را در میان سجده کنندگان. همانا او شنوا و داناست. (شعراء: ۲۱۷ ۲۲۰)
امام سجاد علیه السلام در فرازهایی از صحیفه سجادیه اشاره میکند انسان نهایت وابستگی و نیازمندی را دارد و برای برآوردن نیازهایش، همواره محتاج کمک دیگران است. دیگران نیز یا او را یاری نمی کنند یا اگر یاری اش کنند، یاری شان کم و با منّت فراوان همراه است. ازاین رو، امام سجاد علیه السلام، انسان را به توکل بر خدای قادر بی نیاز که فضل و کرمش بی پایان است، فرا میخواند:
بار خدایا! مرا بر درویشی و نداری توان نیست. پس روزیام را از من باز مگیر و مرا به خلق خویش وامگذار، بلکه خواستهام را تنها خودت برآور و خود، کارساز من باش؛ زیرا اگر مرا به حال خود واگذاری، از آن کارها ناتوان گردم و آنچه مصلحت من در آن است، انجام نمی دهم و اگر مرا به خلق خویش واگذاری، با روی درهم به من نگرند و اگر مرا به پناه بردن به خویشانم مجبور سازی، نومیدم گردانند و اگر ببخشند، کم و ناگوار بخشند و بر من منّت فراوان نهند و نکوهش بسیار کنند. [۵۷]
با توجه به آنچه گفته شد، برمی آید که در نظام تربیتی صحیفه سجادیه، باید اصل توکل و اعتماد به خدا به عنوان اصل اساسی در تمام برنامههای تربیتی گنجانده شود؛ زیرا «مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ هر کس بر خدا توکل کند، او امرش را کفایت میکند». (طلاق: ۳)
۷. ایجاد انگیزه
«ایجاد انگیزه» یکی دیگر از اصول تربیتی در صحیفه سجادیه است. این اصل یکی از اصول مبتنی بر ویژگی «اختیار» است. انگیزه، فرآیندی است که در برانگیختن، جهت دادن و پایایی رفتار، نقش آفرین است. [۵۸]
گفتیم که انسان، مختار است. افزون بر آن، گرایشها و خواستهای متضادی دارد که باید مطلوب خود را از میان آنها برگزیند و این منشأ ارزش کارهای انسان است. در این میان، باید دید او چگونه به یکی از گرایشها میل پیدا میکند؟ با ایجاد انگیزه و برانگیختگی در انسان، باید کاری کرد که پیش از آنکه انسان به تردید و انحراف افتد، مسیر سعادت و بندگی را برگزیند. آنچه کنش ما را شکل میبخشد و به کارهای ما جهت میدهد، ارزشهایی است که آنها را پذیرفته ایم. خاستگاه این ارزشها نیزبینشها و گرایشهایی است که زیربنای آنهاست.
ارزشی که در نظام تربیتی اسلام جزو اهداف تربیتی به شمار میآید و انگیزه نظام تربیتی و اخلاقی در صحیفه سجادیه است و منشأ کنش اختیاری در انسان میشود، قرب به خدای متعال و رضایت الهی است. امام سجاد علیه السلامدر صحیفه سجادیه با توجه به ویژگی اختیار در انسان در مواردی برای واداشتن افراد برای حرکت به سوی کاری، توجه آنها را به عملی جلب میکند که سعادتشان در آن است. البته ایجاد انگیزه در جایی است که عمل، به خودی خود، مطلوبیتی برای فرد نداشته باشد. برای مثال، جنگ به خودی خود برای مردم ناخوشایند است. ازاین رو، امام در دعای بیست و هفتم (دعا برای مرزداران) برای آنکه مرزداران را تشویق کند تا از دشمن نترسند، میفرماید:
و بهشت را برابر چشمشان قرار ده و از آن بهشت، آنچه را در آن آماده ساخته ای، از نشیمنهای همیشگی و سراهای ارجمند و حوریهای زیبارو و جوهایی که به آشامیدنیهای گوناگون روان شده و درختهایی که به انواع میوهها خم گشته و آویزان شده، جلو چشمشان نمایان کن تا کسی از ایشان آهنگ روی برگرداندن و پشت کردن به دشمن نکند و خیال گریختن از مانند خود را به دل راه ندهد. [۵۹]
امام سجاد علیه السلام در دعاهای دیگر با استفاده از این اصل تربیتی و با انگیزههایی مانند برشماری ثواب و عقاب یا لقا و رضای خدا، ما را در مسیر هدایت به انتخاب راه صحیح ارشاد کرده است. امام در پیشگاه خدا می فرماید:
و شوق رسیدن به پاداش وعده شده را روزیام گردان تا (در این دنیا) مزه چیزی (بهشت) را که تو را برای آن میخوانم، دریابم. [۶۰]
و برای آخرتم، رغبت و شوق در عمل (بندگی) برای خودت را روزیام فرما تا از ژرفای وجود، راستی و درستی بندگی را بشناسم و بی رغبتی در دنیا بر من دست یابد و کردارهای نیک را با شوق به جا آورم.
تو ما را آفریدی و (به نیکی ها) امر کردی و (از زشتی ها) نهی فرمودی و در ثواب و پاداش آنچه ما را به آن امر کردی، تشویق فرمودی. [۶۱]
بنابراین، با توجه به ویژگی اختیار در انسان، باید برای جلب انسان به کاری که به آن گرایش ندارد، ولی در سعادتش مؤثر است، انگیزه ایجاد کرد.
پی نوشت:
[۱]: لغت نامه دهخدا، ج ۲، ص ۲۴۰۵، ماده «اصل».
[۲]: منوچهر آریان پور، فرهنگ پیشرو آریان پور، ج ۴، ص ۳۶۴۴.
[۳]: همان، ص ۶۴.
[۴]: دعای ۴۷، بند ۱۰۹.
[۵]: دعای ۴۷، بند ۶۷.
[۶]: دعای ۱۴، بند ۱۳.
[۷]: دعای ۲۰، بند ۵.
[۸]: علی اکبر بخشی، بررسی انگیزه کمال مطلق جویی از دیدگاه اسلام، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، ۱۳۷۸، ص ۳۱۸.
[۹]: دعای ۲۹، بند ۱.
[۱۰]: بررسی انگیزه کمال مطلق جویی از دیدگاه اسلام، ص ۳۱۸.
[۱۱]: دعای ۲۰، بند ۵.
[۱۲]: دعای ۳۲، بند ۲۸.
[۱۳]: دعای ۲۰، بند ۴.
[۱۴]: اخلاق در قرآن، ص ۲۸۴.
[۱۵]: دعای ۲۱، بند ۱۰.
[۱۶]: دعای ۲۰، بند ۲۹.
[۱۷]: «فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ». غاشیه: ۲۱
[۱۸]: مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، صدرا، ۱۳۶۹، ص ۲۲۳.
[۱۹]: عبداللّه جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، قم، انتشارات اسوه، ۱۳۷۷، چ ۱، ج ۱۱، ص ۳۷.
[۲۰]: دعای ۲۰، بند ۲۹.
[۲۱]: دعای ۱۱، بند ۱.
[۲۲]: ریاض السالکین، ج ۲، ص ۴۵۳.
[۲۳]: دعای ۴۷، بند ۹۱.
[۲۴]: مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، قم، دار التبلیغ اسلامی، ۱۳۵۴، ص ۸۷.
[۲۵]: دعای ۱۱، بند ۱.
[۲۶]: دعای ۲۰، بند ۱۳.
[۲۷]: «زهد: ضد الرغبة و الحرص علی الدنیا. » ابن منظور، لسان العرب، ج ۶، ص ۹۷، ماده «زهد».
[۲۸]: دعای ۲۰، بند ۲۷.
[۲۹]: دعای ۲۱، بند ۹.
[۳۰]: دعای ۲۲، بند ۸.
[۳۱]: بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۷۶.
[۳۲]: مراحل اخلاق در قرآن، ج ۱۱، ص ۱۷۳.
[۳۳]: آموزش عقاید، ج ۱، صص ۴۵ و ۴۶.
[۳۴]: دعای ۴۷، بند ۱۱۷.
[۳۵]: مبادی اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۶۱؛ حکمتها و اندرزها، ص ۲۲۴.
[۳۴]: احمد واعظی، انسان از دیدگاه اسلام، تهران، سمت، ۱۳۷۷، چ ۱، ص ۱۵۳.
[۳۵]: دعای ۲۰، بند ۱.
[۳۶]: دعای ۵۴، بند ۳.
[۳۷]: دعای ۵۴، بند ۶.
[۳۸]: دعای ۲۰، بند ۱۶.
[۳۹]: ریاض الساکین، ح ۳، ص ۶۷.
[۴۰]: دعای ۲۰، بند ۲۹.
[۴۱]: دعای ۱۴، بند ۱۳.
[۴۲]: دعای ۳۱، بند ۱۳.
[۴۳]: مفردات فی غرایب القرآن، ص ۵۳۰، ماده «وقی».
[۴۴]: دعای ۵۲، بند ۱۱.
[۴۵]: دعای ۴۵، بند ۵۳.
[۴۶]: دعای ۲۰، بند ۱۶.
[۴۷]: دعای ۲۱، بند ۹.
[۴۸]: دعای ۲۱، بند ۱۱.
[۴۹]: مفردات، ص ۵۳۱، ماده «وکل».
[۵۰]: محمدتقی مصباح یزدی، راهیان کوی دوست، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، ص ۱۴.
[۵۱]: دعای ۵۴، بند ۴.
[۵۲]: دعای ۲۵، بند ۱۰.
[۵۳]: دعای ۱۶، بند ۱۵.
[۵۴]: دعای ۵۱، بند ۱۲.
[۵۵]: دعای ۲۲، بند ۲ و ۳.
[۵۶]: محمد پارسا، انگیزش و هیجان، دانشگاه پیام نور تهران، ۱۳۷۵، ص ۲.
[۵۷]: دعای ۲۷، بند ۴.
[۵۸]: دعای ۲۲، بند ۹.
[۵۹]: دعای ۲۲، بند ۸.
[۶۰]: دعای ۲۵، بند ۶.
[۶۱].علی اصغر ابراهیمی فر، بررسی نظام تربیتی در صحیفه سجادیه،ص۷۶-۹۹