[امام رضا ( علیه السلام ) و تربیت فرزند - مراقبت از كودك]
مراقبت از کودک
نوزاد انسان گلي نو رسيده است كه بتدريج به رشد و شكوفايي ميرسد. به ثمر نشستن گل به مراقبت دائمي باغبان نياز دارد. والدين، بويژه مادر، باغبانان دلسوز زندگي اند و گلهاي معطر زندگيشان به مراقبت همه جانبه آنان نياز دارد. مراقبت از سلامت جسماني، تغذيه مناسب، تامين آرامش و سلامت رواني و تامين نيازهاي عاطفي نوزاد در رشد جسماني، عاطفي و تكامل معنوي اش تاثير بسزا دارد. به ويژه در نخستين روزهاي زندگي كه نوزاد، به خاطر بيگانگي با محيط جديد و ضعف و ناتواني، به مراقبت و توجه افزونتر نيازمند است.
حكيمه خواهر امام رضا (ع) گفته است: وقتي زمان وضع حمل خيزران، مادر حضرت جواد (ع)، رسيد، حضرت رضا (ع) مرا صدا زد و فرمود:
هنگام وضع حمل، پيش او حاضر باش و همراه او و قابله درون اتاق برو. آنگاه حضرت چراغي در اتاق گذاشت و در آن را بست. هنگام وضع حمل خيزران چراغ خاموش شد و او ناراحت گرديد. در اين وضعيت بوديم كه حضرت جواد (ع) به دنيا آمد در حالي كه بر روي او چيز نازكي مانند پارچه بود، نورش تمام اتاق را روشن كرد و ما به آن نگاه ميكرديم. آنگاه او را در آغوش گرفتم و آن پرده را از او جدا كردم. در اين هنگام امام رضا (ع) آمد، در اتاق را باز كرد، جواد (ع) را گرفت، در گهواره گذاشت و به من فرمود:
«يا حكيمه الزمي مهده ؛ حكيمه مراقب گهواره اش باش …
امام رضا(ع)و تربیت فرزند،علی همت بناری
آیا ما واقعا آماده ظهور هستیم؟!
در روایت داریم که بیشتر کسانی که فکر می کردند منتظر امام زمان هستند، وقتی امام ظهور می کند راهشان را جدا می کنند و به امام می گویند :از همان راهی که آمده ای برگرد،ما نیازی به فرزندان فاطمه نداریم.
️ چرا این اتفاق می افتد؟ مگر دوران ظهور چه ویژگی هایی دارد؟
یکی اینکه دوران ظهور حضرت اوج فداکاری است. ما می گوییم که امام بیاید تا مشکلاتمان برطرف بشود یعنی ما امام را برای خودمان می خواهیم . در دعای عهد داریم :خدایا ما را از یاوران امام قرار بده ،کسانی که از امام دفاع می کنند و ما را از کسانی قرار بده که وقتی حضرت ظهور کردند ما بدنبال حوائج حضرت برویم. ما منتظر امامی هستیم که حوائج ما را برطرف کند.
آیت الله بهجت می فرمودند : اگر از کسانی که در جمکران نماز امام زمان(عج) را می خوانند بپرسیم که حاجت شما چیست، هر کس مشکلاتش را می گوید ولی کسی نمی گوید که ما می خواهیم حوائج امام را برطرف کنیم و سرباز امام باشیم.
فردی نزد امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت: می گویند که وقتی امام زمان (عج) می آید همه دشمنان سنگ می شوند و از بین می روند و حکومت آماده می شود. امام می فرماید: اگر بنا بود که همه چیز با معجزه و یک اشاره تمام بشود خدا این کار را برای پیامبرش می کرد. پیامبر 13 سال در مکه زجر کشیدند و ده سال در مدینه با مشرکان جنگ کردند. اینها سنت های الهی است که انسانها باید امتحان بشوند.
️ در عصر ظهور امام زمان(عج) اوج فداکاری است آیا ما آماده هستیم؟ عصر ظهورامام اوج ایثار مالی است. آیا ما آماده هستیم؟
فردی نزد امام باقر(علیه السلام) آمد و گله کردند که چرا شما قیام نمی کنید؟ ما هزاران شمشیر زن داریم .امام پرسید:آیا این افراد به مرحله ای رسیده اند که اگر برادر مسلمان شان پولی از جیبشان بردارد بدون اینکه به آنها بگوید و آنها ناراحت نشود؟ گفت: خیر . امام فرمود: کسی که حاضر نیست از مالش بگذرد چگونه جانش را فدا می کند؟
ما به زیارت امامان می رویم و زیارت جامعه ی کبیره می خوانیم: پدر، مادر، زندگی و کاشانه ام به فدای شما باد.
آیا شما حاضر هستید که خمس مالتان را بدهید؟ شما به برادر نیازمندت قرض نمیدهی چطور این جمله زیارت را تکرار می کنید؟
? حجت الاسلام حسینی قمی
معلم روزت مبارک
تعلیم از شئون الهی است و هم اوست که اولین معلم است و «عَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ کُلَّها» و پس از آن خداوند این موهبت را به پیامبران و اولیاءش ارزانی داشت تا میثاق فطری را به آنان یادآور شوند و مسیر هدایت را به آنان بیاموزند. آنچه را که آنها خود تنها قادر به فرا گرفتن آن نبوده اند و اینک ای صبح روشن امید در ثنای تو چه بنویسم…و چگونه می توان در ثنای تو ای معلم عزیز نوشت چرا که قلم؛ حرکتش را مدیون توستتو که با سر چشمه نگاهت به من آموختی که بخوانم و فراتر از آن با عشقت و عطش ات تعلیم دادی که علم دریایی است بی کران که نه تنها باید به تماشای آن نشست؛ بلکه باید در آن غرق شد.
و عشقت را که تمام هستی ات در آن خلاصه می شد به من هدیه دادی و اکنون چگونه می توان حتی اندکی سپاسگزار بود؟!نمی دانم ولی خوب می دانم که به مدد علم می توان سیاهی جهل را زودود و تنها با تفکر می توان از این نور بهره گرفت و این همه را و مهم تر از آن را از تو دارم که در قدم به قدم همراهیت با من با صبر و مدارا از کوچه های جهالت عبورم دادی و پیش از اندیشه ها و بیش تر از آنها اندیشیدن را به من آموختی.تعلیم از شئون الهی است و هم اوست که اولین معلم است و «عَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ کُلَّها» و پس از آن خداوند این موهبت را به پیامبران و اولیاءش ارزانی داشت تا میثاق فطری را به آنان یادآور شوند و مسیر هدایت را به آنان بیاموزند. آنچه را که آنها خود تنها قادر به فرا گرفتن آن نبوده اند و اینک ای صبح روشن امید در ثنای تو چه بنویسم…و چگونه می توان در ثنای تو ای معلم عزیز نوشت چرا که قلم؛ حرکتش را مدیون توستتو که با سر چشمه نگاهت به من آموختی که بخوانم و فراتر از آن با عشقت و عطش ات تعلیم دادی که علم دریایی است بی کران که نه تنها باید به تماشای آن نشست؛ بلکه باید در آن غرق شد.و عشقت را که تمام هستی ات در آن خلاصه می شد به من هدیه دادی و اکنون چگونه می توان حتی اندکی سپاسگزار بود؟!
نمی دانم ولی خوب می دانم که به مدد علم می توان سیاهی جهل را زودود و تنها با تفکر می توان از این نور بهره گرفت و این همه را و مهم تر از آن را از تو دارم که در قدم به قدم همراهیت با من با صبر و مدارا از کوچه های جهالت عبورم دادی و پیش از اندیشه ها و بیش تر از آنها اندیشیدن را به من آموختی.
نماز از دیدگاه قرآن
class="item-text" style="margin-right: 0px; margin-bottom: 0px; margin-left: 0px; padding: 0px; list-style-type: none; outline-color: initial; outline-style: initial;">
نماز در تمام ادیان الهی به عنوان برترین آیین عبادی و رکن معنویت و ارتباط با خداوند مطرح بوده است . درخواست حضرت ابراهیم (ع) چنین بوده است که: «رب اجعلنی مقیم الصلوة و من ذریتی . . . ; (1)پروردگارا، من و ذریه ام را برپا دارنده نماز قرار ده » . به حضرت موسی (ع) در کوه طور خطاب شد: «اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوة لذکری; (2) همانا
من الله هستم، معبودی جز من نیست مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من برپا دار» .
حضرت عیسی (ع) می گوید: «. . . و اوصانی بالصلوة والزکاة ما دمت حیا; (3) . . . و مرا توصیه به نماز و زکات مادام که زنده ام کرده است » .
و در چند جای قرآن سخن از میثاق بنی اسرائیل است که بخشی از مواد آن اقامه نماز است . (4)
در آیین مقدس اسلام نیز «نماز» جایگاه ویژه ای دارد و در قرآن کریم بر آن تاکید فراوان شده است .
در این کتاب الهی وظایفی برای مسلمانان، در مقابل نماز مقرر شده است . این وظایف عبارتند از:
1 - برپایی نماز .
در آیات زیادی برپایی نماز در کنار «ایتاء زکوة » ; پرداختن زکات آمده است .
تکیه بر این دو رکن، در حقیقت برای بیان این واقعیت است که مسلمان شایسته، هم در پیوند با خداوند باید ارتباط عاشقانه و صمیمی داشته باشد و هم در رابطه با مردم بی تفاوت نبوده و وظایف واجب و مستحب مالی خود را انجام داده، به فکر محرومان جامعه باشد . عالی ترین شکل ارتباط عاشقانه با خداوند نماز است و بهترین شیوه ارتباط با مردم حل مشکلات مادی آنهاست که با ادای وظایف مالی، از سوی مسلمانان این مهم برآورده می شود . (5) در قرآن کریم «اقامه نماز» و «ایتاء زکوة » به عنوان محک ایمان، تقوی، اخلاص و . . . شمرده شده (6) و این دو در حقیقت اولین گام وفاداری به دین معرفی شده اند . قرآن کریم درباره برخورد با مشرکین می فرماید: «فان تابوا و اقاموا الصلاة و آتوا الزکوة فخلوا سبیلهم; (7) هرگاه توبه کنند و نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند، آنها را رها ساخته و مزاحمشان نشوید . . . .»
در آیه دیگری آمده است «فان تابوا و اقاموا الصلوة و آتوا الزکوة فاخوانکم فی الدین; (8) پس اگر توبه کردند و نماز را برپا داشته و زکات را بپردازند پس برادران دینی شما هستند . . .» .
معنای اقامه نماز چیست؟
به نظر می رسد با توجه به ریشه لغوی اقامه، که از قیام - در مقابل قعود است - اقامه نماز را به معنای برپایی آن بگیریم در مقابل آن زمین ماندن و زمین گیر شدن و بی اعتنایی به آن است و این معنا دارای مصادیقی است:
الف - گزاردن درست نماز با حدود و شرایط آن;
ب - به جای آوردن نماز به نحو کامل و احسن;
ج - تداوم در برپایی نماز;
د - تلاش برای مطرح کردن و گسترش نماز در جامعه .
راغب در مفردات گوید:
«و لم یامر تعالی بالصلوة حیثما امر و لا مدح به حینما مدح الا بلفظ الاقامة تنبیها ان المقصود منها توفیة شرائطها لا الاتیان بهیئاتها . . . ; (9) در تمام مواردی که خداوند به نماز امر یا مدح به آن کرده است واژه اقامه نماز آمده است تا به این معنا توجه داده شود که مقصود از نماز، گزاردن نماز واجد شرایط است نه تنها به جای آوردن هیات نماز (بدون روح)» .
در قرآن کریم، اقامه نماز با ویژگی های ذیل مطلوب است:
الف - برپا داشتن نماز، با نشاط و شادابی
در دو آیه از قرآن، نماز خواندن با کسالت از ویژگی های منافقان شمرده شده است: «و اذا قاموا الی الصلوة قاموا کسالی . . . ; (10) و هنگامی که به نماز می ایستند از روی کسالت می ایستند . . .» .
«. . . و لا یاتون الصلوة الا و هم کسالی . . . ; (11) و نماز به جا نمی آورند جز با کسالت .»
و ویژگی چنین نمازی جز نماز بی کیفیت که به همه چیز جز نماز شبیه است، نیست . در روایتی از حضرت امام سجاد (ع) می خوانیم:
«ان المنافق ینهی و لاینتهی و یامر بما لایاتی و اذا قام الی الصلوة اعترض; همانا منافق (از کار زشت) نهی می کند، ولی خود از آن کار دست نمی کشد و فرمان می دهد (به خوبی) ولی خود انجام نمی دهد و چون به نماز بایستد اعتراض می کند» . راوی می گوید: پرسیدم: «ما الاعتراض; اعتراض چیست » ؟ حضرت فرمود: «الالتفات و اذا رکع ربض; رو به راست و چپ گردانیدن و چون رکوع کند خود را مانند گوسفند به زمین اندازد (یعنی بعد از رکوع نایستد و به همان حال به سجده رود .» (12)
ب - اهتمام به نماز و وقت فضیلت آن
قرآن کریم می فرماید: «فویل للمصلین الذین هم عن صلوتهم ساهون; (13) پس وای بر نمازگزارانی که از آن غافلند .»
«ساهون » آنانند که از اصل نماز غافلند، توجهی به آن ندارند، گاه آن را نمی خوانند، گاه در آخر وقت می خوانند . قرآن کریم می گوید این مساله در ضعف اعتقاد دینی او ریشه دارد . گفتنی است که «سهو» و «اشتباه » در نماز مورد نظر آیه نیست، زیرا اگر چنین بود، می فرمود: «فی صلوتهم » در نمازشان نه «عن صلوتهم » از نمازشان . یونس بن عمار از حضرت امام صادق (ع) پرسید: مقصود از سهو همان وسوسه شیطان است؟ حضرت فرمود: «لاکل احد یصیبه هذا ولکن ان یغفلها و یدع ان یصلی فی اول وقتها; (14) نه هر کس مبتلا به وسوسه می شود بلکه مقصود آن است که از اصل نماز غفلت کند و در اول وقت نخواند .» امام صادق (ع) در روایتی فرمود: «تاخیر الصلوة عن اول وقتها لغیر عذر; (15) مقصود از سهو بدون عذر نماز را از اول وقت تاخیر انداختن است » .
در روایتی از حضرت امام علی (ع) می خوانیم:
«لیس عمل احب الی الله عزوجل من الصلوة فلایشغلنکم عن اوقاتها شی ء من امور الدنیا فان الله عزوجل ذم اقواما فقال الذین هم عن صلاتهم ساهون یعنی انهم غافلون استهانوا باوقاتها; (16) هیچ کاری نزد خداوند محبوت تر از نماز نیست، پس نباید در وقت نماز هیچ یک از امور دنیا شما را مشغول از نماز سازد که خداوند گروهی را که از نماز سهو می کنند نکوهش کرده است و مقصود این است که اینها غفلت از نماز داشته، حریم وقت نماز را نگه نمی دارند» .
علاوه بر توجه به اصل نماز باید در نماز نیز انسان به این نکته توجه داشته باشد که در مقابل حضرت حق ایستاده با او سخن می گوید، باید تمام وجود خویش را به این میهمانی ببرد تا شیطان جرات زمینه سازی برای خروج از این میهمانی را فراهم نسازد .
«یا ایها الذین آمنوا لاتقربوا الصلوة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون . . . ; (17) ای کسانی که ایمان آورده اید، در حالی که مست هستید به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه می گویید . . .» .
ظاهر آیه روشن است و نیاز به توضیح ندارد که مقصود، نهی از نماز در حال مستی است لکن از تعلیل «حتی تعلموا ما تقولون » می توان این معنا را برداشت کرد: نماز مطلوب آن است که انسان با عنایت و توجه نماز بخواند، بداند که چه می گوید و با که سخن می گوید . مؤید این برداشت روایت امام باقر (ع) است که فرمود: در حالتی که کسل هستید یا چرت آلود یا سنگین، مشغول نماز نشوید، زیرا خداوند مؤمنان را از نماز خواندن در حال مستی نهی کرده است . (18)
ج - نماز با خشوع
از مصادیق اقامه نماز به جای آوردن نماز با خشوع آن است .
«قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون; (19) به تحقیق مؤمنان رستگار شدند آنها که در نمازشان خشوع دارند» .
خشوع به معنای تواضع و ادب جسمی و روحی است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمی در انسان پیدا می شود و آثارش در بدن ظاهر می گردد .
فیومی گوید: «خشع خشوعا اذا خضع و خشع فی صلاته و دعائه اقبل بقلبه علی ذلک و هو ماخوذ من خشعت الارض اذا سکنت و اطمانت; (20) خشوع به معنای تواضع است و خشوع در نماز و دعا به معنای اقبال قلبی بر آن است و این واژه برگرفته از سکون و اطمئنان است، آن چنان که برای سکون زمین واژه خشوع به کار رفته و می گویند: «خشعت الارض » . خشوع در نماز; یعنی جسم و روح را در نماز به دیدار خداوند بردن و انقطاع از غیر او آن چنان که برگزیدگان خداوند پیامبر و آل - علیهم السلام - چنین بودند . اولین فرودگاه این خشوع روح است که بر جسم نیز اثر می گذارد; یعنی آن کس که در نماز خشوع دارد در حال نماز اعضا و جوارح او نیز آرام بوده، پیوسته بازی با ریش و صورت ندارد! در حدیثی می خوانیم که پیامبر (ص) مردی را دید که در حال نماز با ریش خود بازی می کند فرمود: «اما انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه; (21) اگر او در قلبش خشوع بود، اعضای بدنش نیز خاشع می شد» .
د - دوام در نماز
از مصادیق اقامه نماز «دوام نماز» است .
در سوره معارج پس از آن که خداوند برخی صفات ناشایست انسان ها را مورد تذکر قرار می دهد، اوصاف شایسته آنها را هم ذکر می کند که از جمله آن: «الا المصلین الذین هم علی صلاتهم دائمون; (22) مگر نمازگزارانی که بر نماز خود تداوم دارند» . ظاهر آیه دوام است; یعنی هم به وقت نماز می خوانند و هم همیشه نماز می خوانند، این گونه نیست که نماز خواندن آنها مقطعی باشد و چنین نمازی است که اگر جزو برنامه زندگی شد و با حدود آن به جای آورده شد انسان را از فحشا و منکر باز می دارد . و اصولا برنامه های تربیتی جز با تداوم کارآیی لازم را ندارند، لذا در حدیثی از پیغمبر اکرم (ص) می خوانیم: «ان احب الاعمال الی الله مادام و ان قل;(23) محبوب ترین اعمال نزد خداوند کاری است که انسان بر آن مداومت داشته باشد هر چند کم باشد» .
ه - گسترش و مطرح کردن نماز در جامعه
بدون تردید از مصادیق «اقامه نماز» گسترش و مطرح کردن نماز در جامعه است (نه تنها مصداق) . پیش از این، مصادیق اقامه نماز در بعد فردی مورد توجه قرار گرفت و اینک آن را از بعد اجتماعی مورد بررسی قرار می دهیم .
قرآن کریم می فرماید از ویژگی های یاران خداوند آن است که: «الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور; (24) آنها کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا می دارند و زکات را ادا می کنند و امر به معروف و نهی از منکر می نمایند» .
از این آیه شریفه به قرینه واژه تمکین (که به معنای فراهم ساختن وسائل و ابزار کار است; اعم از آلات و ادوات لازم یا علم و آگاهی کافی و توان و نیروی جسمی) می توان استفاده کرد که مردان خدا از قدرت خود در جهت اقامه نماز استفاده می کنند، علاوه بر آن که خود اهل اقامه نمازاند، بر مطرح کردن آن در جامعه تلاش می کنند .
با مصادیق پنج گانه فوق می توان معنای وسیع «اقامه نماز» را در قرآن دریافت . بحث پیرامون اولین وظیفه در قبال نماز; یعنی «اقامه نماز» را با کلامی از شهید علامه آیة الله مطهری به پایان می برم:
«به پا داشتن نماز آن است که حق نماز ادا شود; یعنی نماز به صورت یک پیکر بی روح انجام نگردد، بلکه نمازی باشد که واقعا بنده را متوجه خالق و آفریننده خویش سازد و این است معنی ذکرالله که در آیه شریفه 14 سوره طه بدان اشاره شده: «اقم الصلوة لذکری » یاد خدا بودن مساوی است با فراموش کردن غیر خدا; اگر انسان ولو مدت کوتاهی با خداوند در راز و نیاز باشد و از او استمداد جوید و او را ثنا گوید، او را به الله بودن، رب بودن، رحمان بودن، رحیم بودن، احد بودن، صمد بودن، لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد بودن توصیف کند، عالی ترین تاثیرها در نفس او گذاشته می شود و روح انسان آن چنان ساخته می شود که مذهب اسلام می خواهد و بدون چنین برنامه ای امکان پذیر نیست » . (25)
2 - پاسداشت حریم نماز
دیگر وظیفه مؤمنان در قبال نماز پاسداشت حریم نماز است; نیکوداشت نماز جایگاه ویژه ای در زندگی برای آن قائل بودن، به جای آوردن آن با آداب واجب و مستحب از مصادیق آن است . نگهداری
حریم نماز نقطه مقابل استخفاف است; یعنی سبک شمردن نماز و شان و منزلتی برای آن ندیدن! که امام صادق (ع) فرمود: «ان شفاعتنا لن تنال مستخفا بالصلوة » . (26) که ترجمه آن این دو بیت است:
گویم ز امام صادق این طرفه حدیث
تا شیعه او به لوح دل بنگارد
فرمود که بر شفاعت ما نرسد
هر کس که نماز را سبک بشمارد
قرآن کریم از این «حریم نگهداری » ، تعبیر به حفظ کرده است:
«حافظوا علی الصلوات والصلوة الوسطی . . . ; (27) در انجام همه نمازها و نماز وسطی کوشا و مراقب باشید» . در این آیه بر مراقبت همه نمازها، به ویژه نماز وسطی تاکید شده است . این که «صلوة وسطی » کدام است؟ اقوال گوناگونی بین مفسران هست، (28) نماز ظهر، نماز عصر، نماز مغرب، نماز عشا، نماز صبح، نماز جمعه، نماز شب، نماز وتر و . . . اینها برخی از اقوالی است که در مصداق «صلوة وسطی » گفته شده است، ولی با توجه به شان نزول آیه بعید نیست که مقصود از آن نماز ظهر باشد . در شان نزول آیه آمده است: جمعی از منافقان به بهانه گرمی هوا در نماز جماعت ظهر شرکت نمی کردند و این سبب شده بود که از جمعیت نماز جماعت پیامبر (ص) کاسته شود تا جایی که گاه پشت سر پیامبر یک صف یا دو صف بیشتر نبود . آیه شریفه تذکر به مؤمنان است که حریم نماز را نگهدارید و با ترک جماعت حریم این عبادت بزرگ را نشکنید . (29)
در سه آیه از قرآن نیز «محافظت بر نماز» از ویژگی های مؤمنان شمرده شده است:
«والذین هم علی صلواتهم یحافظون; (30) مؤمنان کسانی اند که بر نمازهای خویش مراقب اند» .
راغب در معنای حفظ گوید: «ثم یستعمل فی کل تفقد و تعهد و رعایة . . .» . (31)
این واژه در مورد تفقد، پیمان داری و مراقبت به کار می رود .
3 - کمک گرفتن از نماز
انسان در زندگی مادی بدون تردید در تنگنا قرار می گیرد، امکانات و توان انسان محدود است و مشکلات بسیار، بدون پشتوانه نمی توان زندگی کرد . آنان که مادی می اندیشند، فقط به پشتوانه های مادی فکر می کنند، ولی آنان که الهی فکر می کنند پیوسته با پشتوانه های معنوی خود را از بن بست می رهانند . از این دست پشتوانه ها نماز است . نماز، جلوه برجسته یاد خداست و «دل آرام گیرد ز یاد خدای «الا بذکر الله تطمئن القلوب » . (32)
«واستعینوا بالصبر والصلوة و انها لکبیرة الا علی الخاشعین; (33) از صبر و نماز یاری جویید (و با استقامت و کنترل هوس های درونی و توجه به پروردگار نیرو بگیرید) و این کار جز برای خاشعان سنگین است » .
بر این اساس است که در روایات فراوانی آمده است که وقتی پیامبر (ص) یا امام علی (ع) با مشکلی رو به رو می شدند به نماز روی می آوردند . (34) امام صادق (ع) فرمود: مستند این کار همین آیه شریفه است . (35)
از حضرت امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: چه مانعی دارد وقتی که با
غمی از غم های دنیا رو به رو می شوید وضو گرفته به مسجد بروید، دو رکعت نماز بخوانید و در نماز دعا کنید، زیرا خداوند دستور داده: «واستعینوا بالصبر والصلوة » . (36)
و بی تردید استوارترین پشتوانه در زندگی همین است و بس، دیگر پشتوانه ها سست است و غیر قابل اعتماد:
«مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتا و ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون; (37) کسانی که غیر از خدا را اولیا خود برگزیدند، همچون عنکبوت اند که خانه ای برای خود انتخاب کرده و سست ترین خانه ها خانه عنکبوت است; اگر می دانستند!»
«هر حیوان و حشره ای برای خود خانه و لانه ای دارد اما هیچ یک از این خانه ها به سستی خانه عنکبوت نیست . اصولا خانه باید دیوار، سقف، و دری داشته باشد و صاحب آن را از حوادث حفظ کند، طعمه و غذا و نیازهای او را در خود نگه دارد، بعضی خانه ها سقف ندارند، اما لااقل دیواری دارند یا اگر دیوار ندارند سقف دارند، اما لانه عنکبوت که از تعدادی تارهای بسیار نازک ساخته شده نه دیواری دارد، نه سقفی، نه حیاطی و نه دری . اینها همه از یک سو .
از سوی دیگر مصالح آن به قدری سست و بی دوام است که در برابر هیچ حادثه ای مقاومت نمی کند، اگر نسیم ملایمی بوزد تار و پودش را درهم می ریزد . اگر چند قطره باران بر آن ببارد آن را متلاشی می کند . کمترین شعله آتش به آن برسد، نابودش می سازد، حتی اگر گرد و غبار بر آن بنشیند، پاره پاره می شود و از سقف خانه آویزان می گردد . معبودهای دروغین این گروه نه سودی دارد و نه زیانی نه مشکلی را حل می کند و نه در روز بیچارگی پناهگاه کسی هستند» . (38)
آری فقط او پناه گاه است و بس!
4 - امر به نماز
دیگر وظیفه در قبال نماز «امر» به آن است . امر به معروف از فرایض بزرگ مکتب ماست و برترین معروف ها نماز است . معروفی که اگر در جامعه آن گونه که دین خواسته مطرح باشد، ریشه بسیاری از منکرات خشکانده می شود از ویژگی های مردان خدا آن است که «امر» به نماز دارند . قرآن کریم در مورد حضرت اسماعیل صادق الوعد (که این غیر از اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم است (39) ) می فرماید:
«. . . و کان یامر اهله بالصلوة والزکوة . . . ; (40) و این پیامبر پیوسته خاندان خود را امر به نماز و زکات می کرد . . .» .
و در مورد دیگر خطاب به پیامبر (ص) می خوانیم:
«و امر اهلک بالصلوة واصطبر علیها . . . ; (41) و خانواده خود را به نماز دستور ده و بر انجام آن شکیبا باش . . .» .
در این دو آیه بر «امر» اهل به نماز تاکید ویژه است، چرا که اصلاح بنیان خانواده زیربنای سایر اصلاحات است . اگر خانواده ها، الهی شدند جامعه الهی خواهد شد . بر این اساس است که در دو آیه فوق سخن از امر کردن خانواده به نماز است و این در حقیقت راهی برجسته برای نجات خانواده از آتش است همان که در آیه شش سوره تحریم آمده است:
«یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس والحجارة . . . ; ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست نگه دارید» .
از این آیه می توان رسالت سنگین پدر و مادر را در تربیت معنوی فرزندان استفاده کرد .
در روایتی از پیامبر گرامی اسلام می خوانیم:
«الا کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته فالامیر علی الناس راع و هو مسؤول عن رعیته والرجل راع علی اهل بیته و هو مسؤول عنهم فالمرئة راعیة علی اهل بیت بعلها و ولده و هی مسؤولة عنهم الا فکلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته; (42) بدانید همه شما نگهبانید و همه در برابر کسانی که مامور نگهبانی آنها هستید مسؤولید . امیر و رئیس حکومت اسلامی نگهبان مردم است و در برابر آنها مسؤول است مرد نگهبان خانواده خویش است و در مقابل آنها مسؤول، زن نیز نگهبان خانواده شوهر و فرزندان است و در برابر آنها مسؤول می باشد . بدانید همه شما نگهبانید و همه شما در برابر کسانی که مامور نگهبانی آنها هستید مسؤولید» .
اینها برخی از وظایفی بود که ما در قبال نماز - این امانت بزرگ الهی - داریم امید که امانت داری شایسته باشیم و در انجام وظایف خویش کوتاهی نکنیم .
پی نوشت ها:
1) ابراهیم (14) آیه 40 .
2) طه (20) آیه 14 .
3) مریم (19)، آیه 31 .
4) از جمله بقره (2) آیه 83 و مائده (5) آیه 12 و . . . .
5) این برداشت در مواردی از تفسیر ارزشمند المیزان آمده است . از جمله ج 9، ص 328; ج 15، ص 127 و ج 15، ص 340، (چاپ بیروت) .
6) بقره (2) آیه 3; انفال (8)، آیه 3; رعد (13) آیه 22; لقمان (31) آیه 3 و حج (22) آیه 35 و . . . .
7) توبه (9) آیه 5 .
8) همان، آیه 11 .
9) المفردات فی غریب القرآن، ص 418، (کتاب فروشی مرتضوی تهران) .
10) نساء (4) آیه 142 .
11) توبه (9) آیه 54 .
12) اصول کافی، جلد دوم، ص 396 (باب ضعة النفاق والمنافق حدیث 3) .
13) ماعون (107) آیه 4 و 5 .
14) مجمع البیان، ج 10، ص 548 و کنزالدقائق، ج 15، ص 498 (با تصحیح حاج آقا مجتبی عراقی) .
15) تفسیر القمی، ج 2، ص 444 و کنز الدقائق، ج 15، ص 497 .
16) الخصال، ج 2، ص 621 . (حدیث اربعماة) و کنزالدقائق، ج 15، ص 497 .
17) نساء (4) آیه 43 .
18) علل الشرائع، ج 2، ص 47 و کنزالدقائق، ج 2، ص 446 .
19) مؤمنین (23) آیه 2 .
20) المصباح المنیر، ص 170 .
21) مجمع البیان، ج 7، ص 99; انوار التنزیل بیضاوی، ج 3، ص 159 و کنزالدقائق، ، ج 7، ص 559 .
22) معارج (70) آیه 22 .
23) اصول کافی، ج 2، ص 82، (چاپ آخوندی) .
24) حج (22) آیه 41 .
25) آشنایی با قرآن، سوره های حمد و بقره، ص 67 و 68 .
26) بحارالانوار، ج 82، ص 235 .
27) بقره (2) آیه 238 .
28) در تفسیر مجمع البیان شش قول، در تفسیر فخر رازی هفت قول، در تفسیر قرطبی ده قول، در تفسیر روح المعانی سیزده قول نقل شده است! !
29) تفسیر مجمع البیان، ج 1 - 2، ص 342 .
30) انعام (6) آیه 92; معارج (70) آیه 34 و مؤمنون (23) آیه 9 .
31) المفردات فی غریب القرآن، ص 124 .
32) رعد (13) آیه 28 .
33) بقره (2) آیه 45 .
34) مجمع البیان، ج 1 - 2، ص 217 .
35) فروع کافی، ج 3، ص 480 .
36) تفسیر مجمع البیان، ج 1 - 2، ص 217 .
37) عنکبوت (
29) آیه 41 .
38) تفسیر نمونه، ج 16، ص 277 و 288 .
39) تفسیر البرهان، ج 3، ص 15 .
40) مریم (19) آیه 55 .
41) طه (20) آیه 132 .
42) مجموعه ورام، ج 1، ص 6 .
عفاف و حجاب در سیره ی حضرت زهرا(س)
دین مبین اسلام، به عنوان آیین جامع و کامل خداوند متعال، در حمایت از شخصیت انسانی و معنوی زن در جهت حفظ عفّت عمومی، دستورهای حکیمانه ای مبتنی بر لزوم رعایت عفّت و حیا در ابعاد گوناگون صادر نموده است. «البته عفاف مخصوص زنان نیست و مردان نیز باید عفیف باشند ولیکن چون مردان به دلیل داشتن قدرت جسمانی و برتری جسمانی این توانایی را دارند که به زن ظلم کنند و برخلاف میل او رفتار نمایند، از این رو اسلام بر روی عفّت زن تاکید بیشتری نموده است».۱
قرآن یکی از ویژگی های مؤمنان راستین را، عفاف و پاک دامنی می داند و می فرماید: «وَالّذینَ هُم لِفُروجِهِم حافِظونَ؛ آنان [مومنان] کسانی هستند که دامان خویش را از بی عفتی حفظ می کنند».۲
در فضیلت عفاف روایات بسیاری آمده از جمله:
«افضل العباده العفاف؛ برترین عبادت، عفت است.»۳
«العفّه رأس کلّ خیر؛ عفت در رأس همه ی خوبی ها است.»۴
«العفّه افضل الفتوّه؛ عفت برترین جوان مردی است.»۵
«العفّه افضل شیمه؛ عفّت برترین خصلت است.»۶
«العفاف یصون النفس و ینزّهها عن الدنایا؛ عفت، نفس را مصون و آن را از پستی دور نگه می دارد.۷
«العفاف زهاده؛ عفت پارسایی است».۸
با دقت در آیات و روایات درمی یابیم عفّت به معنی مناعت و آن حالت نفسانی است که [انسان را] از غلبه ی شهوت باز دارد؛۹ و همچنین به معنی پارسایی و پرهیزکاری و بازداشتن از حرام است.۱۰
به طور کلی، عفت را می توان یک صفت انسانی و ملکه ی نفسانی و زینت باطنی دانست که موجب می شود تمام اعمال و حرکات و گفتار و پوشش انسان، عفیفانه و فاقد رذیلت های شهوانی و هوس مآبانه باشد.۱۱
عفاف از یک سو به عنوان یک مسئله ی اصلی و بنیادین و فراتر از حجاب و پوشش مطرح است و از سوی دیگر، رابطه ی تنگاتنگی با آن دارد؛ چرا که به عنوان یک خصلت و ارزش اختیاری، پوشش را به ارمغان می آورد و به طور کلی، می توان حجاب را میوه و ثمره ی عفاف دانست.
گفتنی است شرم، حیا و اشتیاق به عفاف و پاک دامنی، یک تدبیر نهفته در خلقت و فطرت زن است که او را وادار می سازد به طور ناخودآگاه، خود را از چشم نامحرم بپوشاند. به عبارت دیگر، گرایش زن به حفظ عفّت خویش، از احساس فطری و الهام غریزی وی نشأت می گیرد.
حضرت زهرای اطهر(س) بانوی بزرگواری که مظهر کمالات الهی و برترین اسوه ی انسان ها به ویژه زنان هستند، از نظر عفاف و حجاب الگوی بی نظیری هستند. با دقت در سیره و زندگانی آن حضرت به اوج عظمت ایشان می توان پی برد.
در این راستا، به طور کلی جلوه های عفاف و حجاب در سیره ی حضرت زهرا(س) را در چند محور مورد بررسی قرار می دهیم:
۱٫ حضرت زهرا(س) و عفاف در گفتار
در آیه ی ۳۲ سوره ی احزاب، درباره ی وظایف زنان در لزوم رعایت عفاف در سخن گفتن با مردان نامحرم آمده است: «فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَیطمَعَ الذی فی قَلبِه مَرَضٌ وَ قُلنَ قَولاً مَعروفاً؛ پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید.»
خضوع در این جا به معنای این است که زنان در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطیف نکنند تا مردان بیماردل را دچار ریبه و خیال های شیطانی کنند و شهوت آن ها را برانگیزانند. منظور از بیماری دل، نداشتن نیروی ایمان است؛ آن نیرویی که آدمی را از میل به سوی شهوت باز می دارد.
و «قولاً معروفا» یعنی سخن معمولی و مستقیمی بگویند که به دور از کرشمه و ناز باشد و شرع و عرف اسلامی آن را پسندیده دارد.۱۲
این آیه اشاره به کیفیت و محتوای۱۳ سخن گفتن و حرمت صحبت کردن با ناز و عشوه دارد و صحبت کردن با نامحرم باید عفیفانه و به دور از نرمش و خضوع و خودنمایی باشد. همچنین بر اجتناب از هرگونه سخنان بیهوده و غیرضروری و شهوت انگیز تأکید دارد و متذکر می گردد در صورت عدم رعایت این امر ممکن است در اثر نمایش جاذبه های زنانه و سخنان هوس آلود، افرادی که از سلامت روحی و روانی و اعتدال نفسانی – که در اثر ضعف یا فقدان ایمان است – برخوردار نباشند به فکر گناه و فحشا بیفتند و امنیت جامعه را به خطر بیندازند. نقل است که هرگاه کسی به در خانه ی حضرت زهرا(س) می آمدند حضرت برای پاسخ به فرد پشت در، دستان مبارک خود را در دهان قرار می دادند تا با تغیر لحن صدای خویش فرد را از لغزش گناه دور کنند. همچنین روایت شده حضرت در هنگام سخن رانی کوبنده ی خویش در مسجد، لحن صدای خویش را به حالت بم تغییر داده بودند و این گونه در گفتار عفت پیشه می کردند.
۲٫ حضرت زهرا(س) و عفاف در نگاه
در آیه ی ۳۱ سوره ی نور که به سوره ی عفت و پاک دامنی و حجاب معروف است۱۴، به چندین رفتار عفیفانه اشاره می شود که یکی از آن ها وجوب حفظ و کنترل دیده و نگاه است: «وَ قُل لِلمؤمناتِ یغضُضنَ مِن أبصارِهِنَّ؛ به زنان مؤمن بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند.»۱۵ همچنین در آیه ی دیگری می فرماید: «قُل لِلمؤمنینَ یغُضّوا مِن أبصارِهِم؛ به مردان مؤمن بگو از بعضی نگاه های خود (نگاه های غیرمجاز) چشم پوشی کنند».۱۶ در شأن نزول این آیات آمده: جوانی در بین راه، زنی را می بیند و به او چشم می دوزد و به دنبال او به راه می افتد. طوری غرق نگاه بوده که صورتش به دیوار برخورد می کند و مجروح می شود، نزد رسول خدا(ص) می رود و ماجرای خود را نقل می کند و این آیه نازل می گردد.۱۷
«یغضض» از ماده ی «غضّ» به معنای کاهش و کم کردن نگاه است۱۸ و منظور، چشم پوشی از نگاه حرام و غیرضروری و شهوت آلود است. در لزوم عفّت و پاک دامنی و ترک نگاه حرام، بین زن و مرد، فرقی نیست.۱۹ بدین ترتیب همان گونه که چشم چرانی بر مردان حرام است، بر زنان نیز حرام است.۲۰ حضرت رسول(ص) می فرماید: «از نگاه های زیادی بپرهیزید؛ زیرا تخم هوس می پراکند و غفلت می زاید».۲۱
همچنین حضرت عیسی(ع) می فرماید:
«از نگاه به نامحرم بپرهیزید که بذر شهوت را بر دل می نشاند و همین برای دچار شدن انسان به فتنه کافی است».۲۲
از این رو، کنترل چشم می تواند از مهم ترین و اساسی ترین اصول عفاف باشد که باید در مرتبه ی اولی رعایت گردد؛ چرا که چشم دروازه ی قلب و روح است و «هر چه دیده بیند دل کند یاد.»
امام علی(ع) می فرماید: «العین رائد القلب؛ چشم، دل را به دنبال خود می کشد».۲۳
بدین ترتیب، کمترین کوتاهی در چشم پوشی از نگاه به نامحرم، تیری مسموم از سوی شیطان است.۲۴ قلب، عقل انسان را نشانه گرفته و دل و فکر را مشغول و به دنبال آن، غریزه را مشتعل می کند و از آن پس فتنه ها به دنبال می آورد که گاه جبران ناپذیر است.
به گفته ی شاعر:
این نظر از دور چون تیر است و سم
عشقت افزون می شود صبر تو کم
کسی که عفّت چشم پیشه کند و نگاه حرام را دنبال نکند، فکرش فراغت و دلش آرامش می یابد۲۵ و اوصافش نیکو گشته۲۶، در نتیجه، خداوند، شیرینی ایمان و عبادت را به او می چشاند۲۷ و به ازای فروبستن چشم از حرام، قدرت مشاهده ی شگفتی های عالم و عظمت الهی را می یابد.۲۸
حضرت زهرا(س) همان کسی است که زن نیکو و شایسته را زنی می داند که مردی را نبیند و مردی او را نبیند.۲۹
خشنودی حضرت فاطمه(س) از محول شدن انجام کارهای خانه و معاف شدن از کار در بیرون منزل (در تقسیم کار توسط حضرت رسول(ص) ۳۰) به اوج عفت و حیای ایشان در خودداری از اختلاط با مردان و محفوظ ماندن از نامحرمان اشاره دارد.
روایت است که رسول خدا(ص) در زمینه ی تقسیم کار این گونه داوری کردند: فاطمه(س) را مأمور به انجام امور داخل خانه نمود و علی(ع) را نیز به امور خارج از خانه مامور ساخت. دختر پیامبر از این تقسیم کار فوق العاده خوش حال شد و چنین اظهار داشت: «جز خداوند نمی داند که من از چنین تقسیمی چه قدر خوش حال شدم زیرا پدرم رسول خدا مرا از گریبان گیر شدن با مردان معاف داشته است.»۳۱
۳٫ حضرت زهرا(س) و عفت در پوشش
مسئله ی حجاب و پوشش زن و مستور نمودن زینت های ظاهری و باطنی وی، اهمیت بسیاری دارد. خداوند حکیم به دنبال آیه ی مذکور و در چند جای دیگر قرآن، به این موضوع با تعابیر مختلف اشاره کرده و زنان را از هتک حرمت خود با بدحجابی و بی حجابی و خودآرایی و خودنمایی در برابر نامحرم نهی فرموده است.
در «وَ لایبدینَ زینَتَهُنَّ إلّا ما ظَهَرَ مِنها»۳۲ زنان را مکلف می کند که نباید جاذبه ها و زینت های ـ ظاهری و باطنی ـ خود را آشکار سازند، مگر آن مقدار که طبیعتاً نمایان است.
کلمه ی «ابداء» به معنای اظهار و آشکار کردن است. اما آن چه از زینت های ظاهری، پوشاندنش استثناء شده، صورت و دو دست است.۳۳ بنابراین، مقتضای آیه، نهی از خودنمایی و آشکار نمودن زینت های شهوت انگیز و جلوه نمایی اندام های نهان زنان است. در «وَ لیضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِنَّ» توصیه می فرماید: «زنان باید سرپوش ها و روسری های خود را بر گردن انداخته و حایل قرار دهند (تا علاوه بر سر، گردن و سینه ی آن ها نیز پوشیده شود).»۳۴
«خُمُر» جمع خمار، به معنای جامه و پوششی است که زنان سر و موی خود را با آن می پوشانند. و «جیوب» جمع جیب، به معنای گریبان و سینه است.۳۵
بنابر نقل تواریخ، رسم بر این بود که زنان عرب معمولاً لباس هایی می پوشیدند که یقه ی پیراهن و گریبان های شان باز بود و دور گردن و سینه را نمی پوشانید. روسری را هم از پشت سر می انداختند (همان طوری که هم اکنون بین مردان عرب متداول است) به طوری که گوش ، بناگوش ، گوشواره و جلوی سینه و گردن آن ها نمایان می گشت.
لذا این آیه نازل شد که باید پوشش ها و روسری ها، از دو طرف، روی سینه و گریبان افکنده شود تا قسمت های یاد شده، پوشیده گردد. به تعبیر «ابن عباس»، صحابی پیامبر اکرم(ص)، تفسیر آیه این گونه است: «تغطی شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها؛ یعنی زن باید مو و سینه و دور گردن و زیرگلوی خود را بپوشاند».۳۶ این آیه، با اشاره به کیفیت پوشش و حجاب زنان، روشن می سازد که آنان باید تمام اندام و سر و سینه و گردن و موهای خود را در برابر نامحرم بپوشانند و در پوشاندن خویش نهایت عفاف را رعایت کنند.
از آن چه گفته شد، روشن می گردد که منظور از «جلباب»، پوششی وسیع تر از خمار است که همان چادر و حداقل ، شبیه چادر ـ مقنعه ی بلند و چادر کوتاه ـ است.
بنابراین، حجاب برتر، حجابی است که تمام اندام زن و جاذبه های بدن وی، به جز گردی صورت و دو دست را مستور سازد. شاید بتوان چادر را کامل ترین پوشش – که تمام این خصوصیات را شامل شود – در این زمینه دانست. این پوشش در نظر اسلام به دلیل مصلحت هایی در نظر گرفته شده که به سود زنان است. بر این اساس، عفاف و پوشش کامل و حجاب عفیفانه ی زن مؤمن، تجسم حرمت و احترام و بهترین سلاح اوست تا افراد بوالهوس و مریض به فکر تعرض و اذیت نیفتند و هرگز کسی به خود اجازه ی فکر باطل ندهد. پس حجاب و پوشش دینی محدودیت و بند و حصار نیست، بلکه موجب مصونیت و حرمت زن است.
شرم و حیا و عفت حضرت زهرا(س) نیز به قدری بوده که حتی در حضور مرد نابینا خود را محفوظ داشت.۳۷
امیرالمومنین علی(ع) می فرماید: «روزی حضرت زهرا(س) در محضر رسول خدا نشسته بود که مرد نابینایی اجازه ی ورود خواست. پیامبر مشاهده فرمود که حضرت زهرا(س) برخاست فرمود: «دخترم این مرد نابیناست.» پاسخ داد: «ان لم یکن یرانی فانی اراه و هو یشم الریح؛ اگر او من را نمی بیند، من او را می نگرم [اگر چه او نمی بیند اما] بوی [عطر] مرا استشمام می کند!» رسول خدا پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: «شهادت می دهم که تو پاره ی تن من هستی».۳۸
آن تجسم حیا و عفت، تا ضرورتی نبود، به میان جامعه نمی آمدند اما در مواقع حساس و ضروری، در اجتماع حضور می یافتند و در مسائل سیاسی و اجتماعی شرکت می کردند؛ به ویژه در مسئله ی ولایت امیرالمؤمنین(ع) و به یغما رفتن فدک، در مجامع عمومی به مناظره می نشستند و از حق خویش دفاع می کردند و در عین حال هرگز از پرده ی عفاف و حجاب بیرون نمی رفتند.
در این رابطه نقل می کنند هنگامی که برای حضرت ثابت شد فدک غصب گردیده، با لباس های بلندی که تمام بدن ایشان را پوشانده بود، وارد مسجد شدند و در جایگاهی قرار گرفتند که پرده ای بین زنان و مردان حایل بود و مردان، حضرت را نمی دیدند.۳۹
این نشان می دهد حضرت حتی در میدان مبارزه نیز به عفاف و حجاب اسلامی بسیار مقید بوده اند. آن حضرت، به حدی به امر حجاب و عفت اهمیت می دادند که حتی در بستر مرگ از کیفیت حمل جنازه ی خود نگران بودند و به پوشیده بودن و محفوظ بودن بدن خویش از دید نامحرم در هنگام حمل جنازه سفارش کردند.۴۰
روزی حضرت زهرا(س) در بستر بیماری به «أسماء بنت عمیس» فرمود: «من بسیار زشت می دانم که جنازه ی زن را پس از مرگ، بر روی تابوت سر باز گذاشته، بر روی آن پارچه ای می افکنند، [طوری] که حجم بدن مشخص می گردد. مرا بر روی تابوت آن چنانی مگذار و بدن مرا بپوشان که خدا تو را از آتش جهنم بازدارد».۴۱
چنین بانوی باعظمت و بی نظیری را به حق می توان باشخصیت ترین، اجتماعی ترین و در عین حال عفیف ترین انسانی بدانیم که باید سرمشق خویش در تمام راه و رسم زندگی قرار دهیم.
۴٫حضرت زهرا(س) و عفت درکردار
حضرت زهرا(س) در طول مدت شوهرداری خود، هیچ گاه حریم حضرت علی(ع) را نادیده نگرفت و در مورد شخصیت آن بزرگوار کوتاهی نکرد۴۲ تا جایی که امیرالمؤمنین(ع) در این باره می فرمایند: «سوگند به خدا زندگی با صفای من و فاطمه، طوری بود که نه من او را به خشم آوردم و نه او مرا به خشم آورد و نافرمانی کرد، حتی غصه های دیگرم با حضور او و تماشای جمالش برطرف می گردید.»۴۳
همچنین قرآن در مورد کسانی که امکان برای ازدواج نمی یابند می فرماید: «وَ لَیستَعفِف الّذینَ لایجِدونَ نِکاحاً حَتّی یغنیهُمَ اللهُ مَن فَضلِهِ؛۴۴و کسانی که وسیله ی نکاح ندارند، به عفت سر کنند تا خدا از کرم خویش از این بابت بی نیازشان کند».۴۵ دراین باره حضرت رسول(ص) می فرماید: «هرکه پاک دامنی و مناعت جوید، خداوند او را پاک دامن و بامناعت گرداند و هرکه بی نیازی طلبد، خداوند بی نیازش گرداند».۴۶ بنابراین، قدرت نیافتن برای ازدواج و دست رسی نداشتن به همسر، مجوزی برای گناه کردن و فراهم کردن آن از راه نامشروع نیست بلکه صبر و عفت لازم است تا خداوند نیز از فضل خود بی نیازشان گرداند».۴۷
وظیفه ی دیگر زنان، پرهیز از اعمال و رفتارهای جلب توجه کننده و غیرعفیفانه است:
«و لا یضرِبنَ بِأرجُلِهِنَّ لیعلَمَ ما یخفینَ مِن زینَتِهِنَّ؛ هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت های پنهان شان دانسته شود۴۸ و صدای زیورآلات شان از قبیل خلخال و دست بند و گوشواره به صدا در نیاید».۴۹
پس هرگونه راه رفتنی که موجب آشکارشدن زیورهای مخفی زن شود از نظر اسلام ممنوع است.۵۰ زنان باید در رعایت عفاف و پرهیز از امور جلب توجه کننده دقت لازم را بنمایند. نباید اعمال و رفتار بانوان در استفاده از وسایل زینتی و استعمال عطر و بوی خوش به گونه ای باشد که باعث جلب توجه نامحرم و عامل انحراف فکرها و تباهی دل ها گردد.
خداوند در آیه ی دیگری که مربوط به حرمت خودآرایی و خودنمایی است و این عمل زشت را جاهلانه و همچون جاهلیت قدیم قبل از اسلام می شمارد، می فرماید: «و قَرنَ فی بُیوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجنَ تَبَرٌجَ الجاهلیهِ الأُولی؛ و…[ای همسران پیامبر] در خانه های خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین [در میان مردم] ظاهر نشوید و…».۵۱
«تبرّج» به معنای ظاهر شدن در برابر مردم است؛ همان طور که برج قلعه در برابر دیدگان مردم ظاهر است. مقصود از «جاهلیت اولی» جاهلیت قبل از پیامبر اکرم(ص) است که در آن عصر، وضعیت پوشش زنان، عفیفانه نبوده است.
آیه خطاب به زنان پیامبر اکرم(ص) است، اما طبق نظر مفسرین عمومیت دارد و شامل همه ی زنان می شود.
براساس این آیه، خودآرایی و خودنمایی زنان ـ که ویژگی فطری و مشترک میان زنان است ـ در برابر نامحرم، عمل جاهلانه ای است که زنان عصر جاهلیت به آن گرفتار بودند و زنان مسلمان نباید زیر بار چنین ننگی بروند، بلکه باید این غریزه ی طبیعی را در پرتو ایمان و عفت، کنترل و تعدیل و در جهت مثبت آن (در برابر شوهر) به کار گیرند. آن چه از مفاد آیه در مورد جاهلیت نخستین آمده، نشان از آن دارد که جاهلیت دیگری همانند جاهلیت قبل از اسلام در پیش است که شاید بتوان آن را با عصر و زمان حاضر منطبق دانست. در تفسیر «قمی» روایتی از امام صادق(ع) آمده که بعد از جاهلیت اول، جاهلیت دیگری نیز خواهد آمد۵۲ که حاکی از همین جاهلیت مدرن عصر جدید است که مع ألاسف مظاهر آن را در جوامع اسلامی نیز می توان دید. از این رو، زنان باید از هرگونه رفتار جلوه گرانه و تحریک کننده پرهیز کنند و با تأسی از آیه ی «تَمشی عَلَی استِحیاءٍ»۵۳ که شیوه ی راه رفتن زنان اسلام را ترسیم می کند و با اقتدا کردن به بانوی دو عالم فاطمه ی زهرا(س)، به شیوه ی آن حضرت عمل نمایند.
به طور یقین، با رعایت عفاف و حجاب، آثار و برکاتی از جمله بالا رفتن ارزش و احترام زن، آرامش روانی، پای بندی به خانواده و استحکام اجتماع به بار می نشیند.
در این راستا، باید با نهادینه کردن فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه، در جهت اعتلای آن تلاش نمود و کوشش کرد کسانی که از این امر غافل گشته اند، گم شده ی فطرت خویش را به دست آورند و جان خموش و شخصیت منکوب خویش را بیدار و زنده گردانند و هویت و اصل خویش را باز یابند.
پی نوشت ها
۱٫ بانکی پورفرد، امیرحسین، تدوین آیینه ی زن، مجموعه موضوعی سخنان مقام معظم رهبری، ص۲۲۳
۲٫ مومنون /۵٫
۳ . محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۸، ح۱۳۱۱۶٫
۴٫ همان، ح۱۳۱۲۰٫
۵٫ همان، ح۱۳۱۲۱٫
۶٫ همان، ح۱۳۱۲۲٫
۷٫ همان، ح۱۳۱۲۳٫
۸٫ همان، ح۱۳۱۲۴٫
۹٫ قرشی، سیدعلی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۹٫
۱۰٫ سیاح، احمد، مترجم فرهنگ بزرگ جامع نوین (ترجمه المنجد)، ج۲، ص۱۳۰۵٫
۱۱٫ کوهی، محمدرضا، آسیب شناسی شخصیت زن، ص۲۹۳٫
۱۲٫ طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۴۶۱٫
۱۳٫ جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه ی جلال و جمال، ص۴۳۶٫
۱۴٫ مکارم شیرازی، ناصر، برگزیده ی تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۸۹٫
۱۵٫ نور، آیه ی۳۱٫
۱۶٫ نور، آیه ی ۳۰٫
۱۷٫ قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۸، ص۱۷۳٫
۱۸٫ قاموس قرآن، همان، ج۵، ص۱۰۵٫
۱۹٫ تفسیر نور، همان، ص۱۷۶٫
۲۰٫ تفسیر نمونه، همان
۲۱٫ میزان الحکمه همان، ج۱۳، ح۲۰۲۴۵٫
۲۲٫ تفسیر نور، همان، ص۱۷۴٫
۲۳٫ تفسیر نور، همان، ص۱۷۴
۲۴٫ «انظره سهم مسموم من سهام ابلیس» [میزان الحکمه، همان، ج۱۳، ح۲۰۲۸۵]
۲۵٫ امام علی(ع) «من غضّ طرفه أرواح قلبه» کسی که چشم خود را پایین اندازد دلش را آسوده گرداند [میزان الحکمه، همان، ح۲۰۲۶۱]
۲۶٫ امام علی(ع) «من عفت أطرافه حسن أوصافه» هر که نگاه هایش پاک باشد، اوصافش نیکو شود. [میزان الحکمه، همان، ح۲۰۲۶۱
۲۷٫ رسول اکرم(ص): «النّظر سهم مسموم من سهام ابلیس، فمن ترکها خوفاً من الله أعطاء الله ایماناً یجد حلاوته فی قلبه؛ نگاه کردن یکی از تیرهای زهرآلود ابلیس است. پس هر که از ترس خدا چشم خود را (از نامحرم) فرو بندد خداوند به او ایمانی عطا فرماید که حلاوت آن را در دلش بیابد. [میزان الحکمه، همان، ح۶۳۲۳]
۲۸٫ رسول اکرم(ص): «غضّوا اَبصارکم ترون العجائب؛ چشمان خود را (از حرام) فرو بندید تا شگفتی ها ببینید [میزان الحکمه، ح ۲۰۲۶۲]
۲۹٫ أن لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال [بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۲۳۸]
۳۰٫ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۲۳٫
۳۱٫ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۲۳٫
۳۲٫ نور /۳۱
۳۳٫ تفسیر المیزان، همان، ج۱۵، ص۱۵۶
۳۴٫ نور/۳۱
۳۵٫ قاموس قرآن، همان، ج۱ و ۲، ص ۲۹۹٫
۳۶٫ مطهری مرتضی، مسئله ی حجاب، ص۱۳۹٫
۳۷٫ بحار الانوار، ج۴۳، ص۹۱٫
۳۸٫ بحار الانوار، ج۴۳، ص۹۱٫
۳۹٫ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۱ و ۲۴۹
۴۰٫ کشف الغمه، ج۲، ص۶۷
۴۱٫ کشف الغمه، ج۲، ص۶۷
۴۲٫ بابازاده، علی اکبر، تحلیل سیره ی فاطمه الزهرا، ص۱۵۱
۴۳٫ بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۳۴٫
۴۴٫ نور، آیه ی۳۳٫
۴۵٫ تفسیر المیزان، همان، ص۱۵۲٫
۴۶٫ «و من یستعفف یعفه الله، و من یستغن یغنه الله؛ هر که پاک دامنی و مناعت جوید، خداوند او را پاک دامن و با مناعت گرداند و هر که بی نیازی طلبد خداوند بی نیازش گرداند.»[میزان الحکمه، ج۸، ح۱۳۱۳۹]
۴۷٫ تفسیر نور، همان، ج۸، ص۱۸۱، با اندکی تغییر در عبارت
۴۸٫ نور /۳۱٫
۴۹٫ تفسیر المیزان، ص۱۸۷، ذیل آیه
۵۰٫ نور /۱۷۷٫
۵۱٫ احزاب /۳۳٫
۵۲٫ تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۴۳۷، به نقل: تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۳٫
۵۳٫ قصص /۲۵٫