حکایتی از احسان حضرت امام هادى (ع) به تهيدست
حکایت
در كتاب باارزش كشف الغمه روايت شده: روزى حضرت هادى (ع) براى انجام كارى از سامراء بيرون شدند، عربى در جستجوى حضرت بود، او را به محل كار حضرت راهنمائى كردند، پس از شرفياب شدن به محضر امام عرضه داشت قرضى سنگين بر عهده دارم و كسى جز شما را نمي شناسم كه مرا از اين بار سنگين نجات دهد
حضرت فرمودند اندوهگين مباش سپس فرمودند: من تو را به مطلبى راهنمائى مي كنم اما با مطلب من مخالفت نكن، من به خط خودم مي نويسم كه تو مبلغى از من طلبكارى، چون به شهر آمديم به منزل من بيا و آن را درخواست كن، هرچه از تو مهلت خواستم تو گوش نده و پول خود را از من بخواه و در آنچه گفتم كوتاهى مكن.
چون حضرت به شهر بازگشت مرد عرب در برابر عده اى كه در محضر حضرت بودند و در ميانشان بعضى از اطرافيان حاكم عباسى قرار داشتند طلب خود را به صورتى جدّى درخواست كرد.
حضرت از او تقاضاى مهلت نمودند ولى عرب راضى نشد و طلب خود را درخواست مي كرد، اطرافيان حاكم عباسى جريان را به حاكم منتقل كردندو حاكم را به فكر فرو برد و در نتيجه سى هزار درهم براى حضرت فرستاد
امام مرد عرب را احضار نموده و همه سى هزار درهم را در اختيار او گذاشتند و فرمودند قرضت را ادا كن و مازاد آن را هزينه خانواده ات كن، مرد عرب گفت پسرپيامبر! يك سوم اين مبلغ مشكل مرا حال مي كرد، براستى چنين است كه خدا درباره شما فرموده: خدا داناتر است كه رسالتش را كجا قرار دهد.
? @ansarian_ir