نقش رنگ در زندگی انسان
دنیایی که ما نظاره گر آن هستیم از دو عنصر مهم تجسمی تشکیل شده است این دو عنصر عبارت است از «شکل» و «رنگ» که هر کدام لازم و ملزوم یکدیگرند. هر موجودی که در این دنیا به چشم میخورد ابتدا از لحاظ شکل و اندازه احساس میگردد، سپس در حالی که دارای پوششی از رنگ است مورد توجه قرار میگیرد. در عین حال رنگ علامت مشخصه هر شی طبیعی است. چنانچه یک گل سرخ به خاطر رنگش از دور جلب توجه میکند و نظر بیننده را به خود معطوف میدارد و یک میوه رنگی، با رنگش اعلام میکند که رسیده است یا نارس است. علیرغم وسعت کاربرد رنگ و حضور و تأثیر آن در زندگی انسان، معمولاًاکثر افراد نسبت به آن توجه کافی ندارند شاید به خاطر وجود آن در همه حالات و همه لحظات زندگی است که اهمیت خود را از دست میدهد و ما را نسبت به خود بی تفاوت و بی انفعال میسازد.
در هر حال انسان پدیده رنگ را مانند آفتاب قبول دارد و میداند که قسمت مهمی از زندگی روزانه انسان با آن مواجه است لیکن علیرغم بی تفاوتی ما در برابر رنگ ها، از درک و احساس زیبایی آن عاجز نیستیم.
رنگها پدیده قابل تحسینی هستند، خصوصا زمانی که به طلوع و یا غروب آفتاب نظر بیندازیم و در مقابل تابلو رنگارنگی بایستیم شور و نشاط زندگی را بیشتر احساس میکنیم لیکن ضرورت آن به اندازه ای نیست که نتوانیم با کمبود آن از زندگی محروم باشیم، چنانکه افراد کور رنگ به خوبی میتوانند به زندگی خود ادامه دهند و نیازهای خود را برآورده سازند. علاوه بر این، رنگها نقش مهمی در زندگی عاطفی و معنوی ما بازی میکنند، ما به درخشش روزهای آفتابی و شادابی رنگها تمایل بیشتری داریم و از هوای ابری و خاکستری خسته میشویم.
رنگهای پر زرق و برق ما را آشفته میسازند و رنگهای ملایم و هماهنگ برایمان خوشایندند. ما پارچههای رنگین و اشیاء خوشرنگ مثل گلها، درختان سبز، آسمان لاجوردین و تپههای بنفش را میستائیم. رنگها مسرت خاطر ما را افزون میسازند و بر سلامتی انسان اثر میگذارند، اشیاء را به خاطر تفاوت رنگ هایشان از هم تمییز میدهیم و فاصله آنها را حس مینمائیم. به همان اندازه که رنگها برای انسانهای متمدن جالب و ضروری میباشد برای اقوام ابتدایی نیز لازم و ضروری بوده است زیرا توجه به این نعمت الهی در فطرت همه انسانها به ودیعه گذاشته شده است.
ابتدایی ترین انسانها کلبههای محقر خود را با انواع رنگها میآراستند و ابزار و آلات و ظروف مورد نیازشان را با رنگهای گوناگون و باشکوه آرایش میدادند. آنها مانند انسان امروزی زینت آلات مختلف به دست و گردن خود میآویختند و هر گاه به میدان جنگ میرفتند خود را با تجهیزات و لباسهای جنگی الوان و درخشنده زینت میدادند تا حیرت و وحشت در دل دشمن ایجاد کنند.
انسان در تمام دورانها با رنگ سر و کار داشته و به نحو شایسته ای از آن استفاده نموده است. مصری ها، یونانیان و ایرانیان رنگ را به طرق مختلف در زینت لباسها و تزئینات ساختمانها به کار میبردند. به طور کلی رنگها در تمام دورانها و زمانها توجه انسان را جلب نموده و مینماید. انسان میکوشد تا اسرار و رموز آن را بشناسد و در زندگی خود به کار برد. منبع الهامات انسان طبیعت است و قوانین و فرمولهای خود را از رنگ طبیعت دریافت میکند.
پیشرفت علم و تجربیات محققین نیز، طرق مختلفی برای احساس و فهم رنگها به وجود آورده است. خصوصا در دو قرن اخیر فیزیکدانان، شیمیدان ها، فیزیولوژیست ها، روان شناسان و جامعه شناسان و اخیرا هنرشناسان مسائل مربوط به رنگ و نور و جریانات مربوط به بینایی را مورد مطالعه عمیق و علمی قرار داده اند. گرچه هنوز بسیاری از رموز رنگها ناشناخته مانده است لیکن با کوشش مشترک محققین و توجه هنرمندان، انتظار میرود که اسرار و رموز رنگها بیش از پیش شناخته شود و با ذکاوت و هوش خود، قواعد و قوانین تازه ای کشف کنند و راههای جدیدی برای شناسایی کامل تر این پدیده مهم بدست آورند.
انسانها غالبا سلایق خاصی در انتخاب رنگها داشته و هر کسی رنگ به خصوصی را بیشتر از سایر رنگها دوست دارد و باید گفت رنگها بسان پلهایی هستند که وجود فیزیکی و روحی انسانها را با سایر جزئیات و پدیدههای جهان هستی ارتباط میدهند، این ارتباط و تأثیر به حدی است که حتی انسانها در کلمات و جملات خود نیز برای بیان احساسات درونیشان از رنگها استفاده کرده و آن را بیان میدارند. انسانها در رابطه با رنگها اشتراک عقیده ندارند یعنی هر فردی نسبت به رنگی تابعیت و دافعیت خاصی داشته و واکنش خاصی را از خود نشان میدهد.
منبع:رنگ شناسی از دیدگاه قرآن و حدیث (روانشناسی رنگها و بررسی ۵ رنگ ذکر شده در قرآن) ،گروه تحقیق فاطمه بال افکن، پروین خدری، سهیلا پوربابادی؛ با نظارت [صحیح: مولف] محمد بیستونی،مشخصات نشر: قم: بیان جوان، ۱۳۸۵،ص۱۷