گل لبخند
گل لبخند*
خاتون صحرا، آفتاب، آهسته میپژمرد
هر در به سمت گرد بادی خسته وا میشد
هر روز، صدها آفتاب نورس و نو پا
در خاک میخوابید و خرمایی خدا میشد!
ماهی که بی ایمان به آب شور دریا بود
هر روز راه رود را میبست، سد میکرد
انسان تمام عمر خود را پشت بر خورشید
می رفت و دائم سایه خود را لگد میکرد
کاخ غرور مردها، هر شب بنا میشد
بر استخوان کتف سوسنهای نابالغ
بر روی لبهای زمین لبخند سرخی بود
از گیر و دار تیغ و گردنهای نابالغ
پیشانی دریا که آب چشم ماهی هاست
آخر چروک افتاد و آخر، موج پیدا شد
دریا و ماهی بار دیگر آشتی کردند
هر برکه، هر گودال بی مقدار، دریا شد
آمد کسی که دست هایش وقف مردم بود
آمد کسی که نستبی با عشق و طوفان داشت
در سینه اش یک دل، ولی از جنس تابستان
در چشمهای بالغش پیغام باران داشت
می گفت: من خورشید را در آستین دارم
می گفت: من آیینه اهل زمین هستم
ای دستهای سر به زیر و سرد، ای مردم!
من با زلالیهای دریا، هم نشین هستم
هان! ای شمایانی که سیمرغید و میبینم
در بالهای بسته تان پرواز خوابیده!
ای مکه، ای دریای بی ماهی، شب بی ماه!
آتشفشان با دهان باز، خوابیده!
ای مردم، ای آوازهای منتشر در باد!
در دستهای من خدا لبخند خواهد زد
ای دشتهای تشنه و با آب، نامحرم!
یک گل، شما را با خدا پیوند خواهد زد
محمدرضا اکرامی فر
شفا گرفتن از قرآن
شفا گرفتن از قرآن
امام صادق عليه السلام فرمود: مردي به پيامبرصلي الله عليه وآله از درد سينه شكايت كرد، در جواب فرمود: از قرآن شفا بجو كه فرموده است: «يا أيها الناس قد جآءتكم موعظة من ربكم وشفآء لما في الصدور وهدي ورحمة للمؤمنين»؛ اي مردم! اندرزي از سوي پروردگارتان براي شما آمده است؛ و درماني براي آنچه در سينهها است؛ (درماني براي دلهاي شما؛) و هدايت و رحمتي است براي مؤمنان!
منبع:از خدا چه بخواهیم؟: دعاها و ذکرهای قرآنی شامل دعاهای قرآنی٬ ذکرهای قرآنی..، احمد سعیدی
تاثیر ذکر در سرنوشت انسان
تأثير ذكر در سرنوشت انسان
ذكرى كه غايت و نتيجه نماز است، ذكر قلبى است.
ذكرى كه به معناى استحضار است، يعنى استحضار ياد خدا در ظرف ادراك، بعد از آن كه به خاطر فراموشى از ذهن غايب شده بود، و يا به معناى ادامه استحضار است.
اين دو قسم از ذكر بهترين عملى است كه صدورش از انسان تصور شود، و از همه اعمال خير قدر و قيمت بيشترى دارد، و نيز از همه انواع عبادتها اثر بيشترى در سرنوشت انسان دارد، چون
ياد خدا به اين دو جور كه گفته شد، آخرين مرحله سعادتى است كه براى انسانها در نظر گرفته شده، و نيز كليد همه خيرات است.
«و لذكر الله اكبر، » اثر ديگرى از نماز را بيان مى كند، و اين كه آن اثر، بزرگ تر از اثر قلبى است. در نتيجه جمله «و لذكر الله اكبر، » به منزله ترقى دادن مطلب است، و البته منظور از ذكر در آن جمله نيز همان ذكر قلبى است كه گفتيم از نماز حاصل مى شود.
مثل اين كه فرموده نماز بگذار تا تو را از فحشا و منكر بازدارد، بلكه آن چه عايد تو مى كند، بيش از اين حرف هاست، چون مهم تر از نهى از فحشا و منكر اين است كه تو را به ياد خدا مى اندازد، و اين مهم تر است، براى اين كه ذكر خدا بزرگ ترين خيرى است كه ممكن است به يك انسان برسد. و چون ذكر خدا كليد همه خيرات است، و نهى از فحشا و منكرات نسبت به آن فايده اى جزئى است.
منبع:راز بندگي از ديدگاه قرآن و حديث،بمهدي امين ،با نظارت محمد بيستوني،مشخصات نشر: قم: بيان جوان، ۱۳۸۶،ص۷۴
نماز تشکر از هدیه ای بزرگ
نماز تشکر از هدیه ای بزرگ
قطعا تو زندگی شما اتفاق افتاده که کسی به شما هدیه داده باشه. هدیه گرفتن یه سری پیامهایی رو به ما انتقال میده. مخصوصا به شما خانمها که هم هدیه گرفتن را دوست دارید هم خود هدیه براتون مهمه. حالا اون پیامهایی که از هدیه دادن دیگران دریافت میکنیم چیه؟ اولین پیام اینه که احساس میکنیم هدیه دهنده ما رو دوست داره؛ وگرنه چنین هدیه قشنگی برام نمیخرید.
دومین پیام اینه که احساس میکنیم باید عکسالعملی نشان بدیم و تشکر کنیم و سوم اینکه احساس میکنیم بین قیمت هدیه و نوع تشکر یا عکس العمل ما باید رابطه ای باشه. وقتی هدیه ای به این زیبایی برای من آورده نمیشه که یک تشکر معمولی داشت. تاره اینم یواشکی بگم که تشکر خوب من میتونه زمینه ساز هدایای دیگر هم بشه، البته این رو شما خانمها خوب بلدید. آخرین پیامی که دریافت میکنیم اینه که احساس میکنیم تشکر باید مورد پسند هدیهدهنده باشه.
فراموشی خدا: فراموشی شخصیت انسانی
فراموشى خدا: فراموشى شخصيت انسانى
«و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم…! »
«و مانند آن كسان مباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا هم خود آنان را از ياد خودشان ببرد و ايشان همان فاسقانند! » (۱۹ / حشر)
لفظ آيه فوق از فراموش كردن خدا نهى مى كند، ولى سياق آيه به ذكر خدا امر مى كند.
آيه شريفه و آيه قبل از آن در بيان اين معنى هستند كه براى روز حساب و جزا عمل صالح از پيش بفرستيد، عملى كه جان هايتان با آن زنده شود، و زنهار زندگى نفس در آن روز را فراموش نكنيد. چون سبب فراموش كردن نفس فراموش كردن خداست.
وقتى انسان خدا را فراموش كرد، اسماء حسنا و صفات علياى او را كه صفات ذاتى انسان ارتباط مستقيم با آن دارد نيز فراموش مى كند، يعنى فقر و حاجت ذاتى خود را از ياد مى برد.
اين جاست كه بر نفس خود اعتماد مى كند، با اين كه بايد بر پروردگارش اعتماد نموده، و اميدوار او و ترسان از او باشد، نه اميدوار به اسباب ظاهرى، و نه ترسان از آن ها، به غير پروردگارش تكيه و اطمينان نكند.
خلاصه اين كه چنين كسى پروردگار خود و بازگشت به سوى او را فراموش مى كند، و از توجه به خدا اعراض نموده و به غير او توجه مى كند، و نتيجه همه اينها اين مى شود كه خودش را هم فراموش كند، براى اين كه او از خودش تصورى دارد كه او نيست.
حاصل اين كه علت فراموش كردن خويش، فراموش كردن خداست.
منبع:راز بندگي از ديدگاه قرآن و حديث،بمهدي امين ،با نظارت محمد بيستوني،مشخصات نشر: قم: بيان جوان، ۱۳۸۶،ص۷۴