انواع شکر گذاری
معناي شكر
براي رسيدن به معناي صحيح كلمه شكر، از قرآن كريم بهره ميگيريم. در قرآن، آيات زيادي در بحث شكر وارد شده است. وقتي «آصف بن برخيا» تخت بلقيس را براي حضرت سليمان عليه السلام حاضر كرد، پيامبر الهي متذكّر شد كه اين نعمت از جانب خداي متعال است: (فَلَمّا رَآهُ مُستَقِرّاً عِندَهُ قالَ هذا مِن فَضلِ رَبّي لِيَبلُوَنيءَ اَشكُرُ اَكفُرُ وَ مَن شَكَرَ فَاِنَّما يَشكُرُ لِنَفسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَاِنَّ رَبّي غَنِيٌّ كَريمٌ) ( نمل/ ۴۰ ) وقتي حضرت سليمان عليه السلام آن (تخت) را نزد خود يافت، فرمود: اين فضل و عطاي پروردگار من است، تا مرا بيازمايد كه شكرگزار هستم يا كفران ميكنم. و هركه شكر كند، براي (نفع) خودش شكر كرده، و هركس كفران كند، خداي من بي نياز (و) بزرگوار است. مؤمنان، در هر نعمتي ابتدا خدا را ميبينند و متذكّر ميشوند كه نعمت از جانب وليّ نعمت اصلي به آنها رسيده است. لذا ميگويند: «هذا مِن فَضلِ رَبّي». البتّه خدا از شكر انسان نفعي نمي برد و فايده شكر تنها به خود او ميرسد. كسي هم كه كفراننعمتهاي الهي را كند، تنها خودش زيان ميبيند و خداوند نيازي به او ندارد. در اين آيه، حضرت سليمان عليه السلام «شكر» را مقابل با «كفر» قرار داده اند.
در آيات ديگر قرآن نيز اين دو واژه مقابل هم به كار رفته اند: (فَاذكُرُوني اَذكُركُم و اشكُرُوا لي وَلا تَكفُرُونَ) ( بقره، ۱۵۲ ) مرا ياد كنيد تا من شما را ياد كنم و شكر مرا بگزاريد و به من كفر نورزيد. معناي اين كه ما خدا را ياد كنيم، روشن است، ولي اين كه خدا ما را ياد كند، بدين معناست كه خدا نعمت و لطف و رحمت خود را بر ما، افزون سازد. (لَئِن شَكَرتُم لَاَزيدَنَّكُم و لَئِن كَفَرتُم اِنَّ عَذابي لَشَديدٌ) ( ابراهيم/ ۷) اگر شكرگزاريد، قطعاً (نعمتهاي خود را) براي شما زياد ميكنم. و اگر كفران كنيد، همانا عذاب من سخت است. از تقابل دو واژه «شكر» و «كفر» در اين آيات و آيات ديگر، ميتوان در بيان معناي «شكر» استفاده كرد. «كفر» به معني «پوشاندن» است. كافر، كسي است كه حقيقتي را كه خدا بر او روشن ساخته، ميپوشاند و انكار ميكند.
بنابراين «شكر» به معني آشكار نمودن است. پس شكر نعمت، همان اظهار نعمت ميباشد. اگر بخواهيم خدا را به خاطر نعمتي شكر كنيم، بايد آن را «ظاهر» كنيم. پس بايد بدانيم اظهار نعمت چگونه امكان دارد.
انتظار در عمق سرشت آدمی
قبل از اینکه وارد بحث اصلی بشویم بهتر است بر تشخیص درست شناختی از مفهوم انتظار داشته باشیم :
مفهوم انتظار
«انتظار» يا «آينده نگرى» به حالت كسى گفته مى شود كه «از وضع موجود ناراحت است و براى ايجاد وضع بهترين تلاش مى كند». فى المثل، بيمارى كه انتظاربهبودى مى كشد، با پدرى كه درانتظاربازگشت فرزندش از سفر است، از بيمارى و فراق فرزند ناراحتند و براى وضع بهترين مى كوشند.
همچنين تاجرى كه ازبازارآشفته ناراحت است ودرانتظارفرونشستن بحران اقتصادى مى باشد اين دو حالت را دارد: «بيگانگى با وضع موجود» و «تلاش براى وضع بهتر». بنابراين، مسأله انتظار حكومت حق و عدالت «مهدى» و قيام مصلح جهانى در واقع مركّب از دو عنصر است ؛ عنصر «نفى» و عنصر «اثبات». عنصر نفى همان بيگانگى با وضع موجود ؛ و عنصر اثبات خواهان وضع بهترى بودن است.
انتظار در عمق سرشت آدمى
برخلاف گفته كسانى كه فكر مى كنند بذر اصلى انتظار ظهور يك مصلح بزرگ را شكستها و ناكاميها و نابسامانىها در سطح افكار مى باشد، عشق به اين موضوع مربوط به اعماق وجود آدمى است ؛ گاهى به گونه پررنگ و گاهى كم رنگ. به تعبير ديگر، انسان از دو راه از راه عاطفه و از راه خرد سرانجام در برابر چنين مسأله اى قرار مى گيرد و سروش اين ظهور را با دو زبان «فطرت و عقل» مى شنود.
و به عبارت روشن تر، ايمان به ظهور مصلح جهانى جزئى از «عشق به آگاهى» و «عشق به زيبايى» و «عشق به نيكى» (سه بعد از ابعاد چهارگانه روح انسان) است كه بدون چنان ظهورى اين عشقها به ناكامى گرايد و به شكست محكوم مى شود.
صدقه و بخشش در سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم
صدقه و بخشش
پیامبر اسلام خود به سخاوت و بخشش در راه خدا بسیار اهمیت میداد و با تعبیرهای گوناگون، پیروان خود را نیز به این ویژگی ارزشمند دعوت میکرد. برای نمونه، فرمود: «أَلسَّخِیُّ قَریِبٌ مِنَ اللّه ِ قَرِیبٌ مِنَ النّاسِ قَریبٌ مِنَ الجَنَّةِ؛ انسان سخاوتمند، به خدا، مردم و بهشت، نزدیک است. » [۱] آن حضرت به عدّی، پسر حاتم طایی فرمود: «دُفِعَ عَنْ أَبیکَ العَذابُ الشَّدِیدُ لِسَخاءِ نَفْسِهِ؛ از پدرت (حاتم) به دلیل
سخاوتمند بودنش، عذاب سخت، دفع و برطرف شد. » [۲] علی علیه السلام درباره سیره پیامبر خدا میفرماید:
هرگاه پیامبر میخواست غذا بخورد، به من میفرمود: در را باز بگذار تا هر کس میخواهد، بیاید و غذا بخورد. [۳]
رسول اللّه صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام میفرمود: «تا میتوانی صدقه بده تا حدی که بگویند اسراف کردی، درحالی که این اسراف نیست. » [۴] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهخدااب به کسانی که روح سخاوت ندارند، میفرماید:
هر که مال خود را به اختیار از نیکان دریغ کند، خداوند، مالش را به اجبار، نصیب بدان گرداند. [۵]
روزی حضرت محمد صلی الله علیه و آله به طواف کعبه مشغول بود. مردی را دید که پرده کعبه را گرفته است و میگوید: خدایا! به حرمت این خانه، مرا بیامرز. حضرت پرسید: گناهت چیست؟ او گفت: من مردی ثروتمند هستم. هر وقت فقیری به سوی من میآید و چیزی از من میخواهد، گویا شعله آتشی به من رو میآورد. پیامبر به او فرمود: «از من دور شو و مرا به آتش خود مسوزان. » سپس فرمود: «اگر تو بین رکن و مقام (کنار کعبه) دو هزار رکعت نماز بگزاری و آن قدر گریه کنی که از اشک هایت، نهرها جاری گردد، ولی باخصلت بخل بمیری، اهل دوزخ خواهی بود. » [۶] رسول اللّه صلی الله علیه و آلهدر سخنی زیبا میفرماید: «ما نَقَصَ مالٌ مِن صَدَقَةٍ قَطُّ فَأعطُوا وَ لاتَجْبُنُوا؛ هیچ مالی هرگز به جهت صدقه دادن کم نشد. پس عطا کنید و نترسید. » [۷] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یکی از راههای درمانی بیماران را درصدقه دادن دانسته است و میفرماید:
صدقه بدهید و بیماران خود را با صدقه درمان کنید؛ زیرا صدقه از پیش آمدهای ناگوار و بیماریها جلوگیری میکند و بر عمر و حسنات شما میافزاید. [۸]
پیامبر رحمت، صدقه را سایه سار مؤمن در روز قیامت میشمارد و میفرماید: «أَرْضُ القِیامَةِ نارٌ ماخَلا ظِلَّ المُؤمِنِ فَإِنَّ صَدَقَتَهُ تُظِلُّهُ؛ زمین قیامت (یک پارچه) آتش است به جز سایه مؤمن؛ زیرا صدقه اش بر او سایه میافکند». [۹]
رسول خدا صلی الله علیه و آله در جای دیگر درباره صدقه دادن فرموده است: «تَصَدَّقُوا مِنْ غَیرِ مَخِیلَةٍ فَإِنَّ المَخِیلَةَ تُبطِلُ الْأَجْرَ؛ بی چشم داشت و بدون توقع، صدقه بدهید؛ زیرا چشم داشت، پاداش را از بین میبرد». [۱۰]
نکته آخر اینکه رسول رحمت و مهربانی، صدقه دادن را عامل فرونشاندن خشم پروردگار دانسته و فرموده است: «إِنَّ الصَّدَقَةَ لَتُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ؛ صدقه خشم
پروردگار را فرو مینشاند». [۱۱][12]
———-
[۱]: بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۳۰۸.
[۲]: همان، ج ۷۱، ص ۳۵۴.
[۳]: همان، ج ۱۶، ص ۷۹.
[۴]: فروع کافی، ج ۴، ص ۳.
[۵]: میزان الحکمه، ج ۱۳، ص ۶۴۵۰.
[۶]: علامه نراقی، جامع السادات، ج ۲، ص ۱۵۴.
[۷]: میزان الحکمه، ج ۱۳، ص ۶۴.
[۸]: همان، ج ۷، ص ۳۰۳۸.
[۹]: همان، ص ۳۰۳۴.
[۱۰]: همان، ص ۳۰۵۶.
[۱۱]: همان، ص ۳۰۳۴.
[12]:کانون محبت: رهنمودهای اخلاقی پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله درباره خانواده صفحه ۸۳
یوسف اسوه پاکی
یوسف اسوه پاکی
حضرت يوسف (ع) در برابر دعوتهاي زن بي شخصيتي گفت: «نه! »، و۹ سال اورا به زندان انداختند! ولي در مورد ما اينگونه
نيست، اگر ما دربرابر دعوتهاي شيطان بگوئيم نه به زندان نمي رويم و ما رابه چهار ميخ نمي كشند!
جواني كه نامحرمي راه او را سد كرده باشد و تقاضاي حرام كند اين جوان بگويد «نه»، يقيناً نه افسرشهرباني با او كار دارد و نه دادگستري، مردم هم كه بفهمند اين جوان خوش قيافه به چند نفر نامحرم گفته نه، همه از طريق فطرت ميگويند: آفرين! در اين دوره پر از لجن گناه، عجب گوهرهايي در درياي خدا پيدا ميشود! تازه تعريفش را هم ميكنند، التماس دعا هم به او ميگويند.
بله! يك روزگاري «نه» گفتن زندان و يا به چهار ميخ كشيده شدن داشت و با شكنجه همراه بود ؛ اما در اين روزگار چنين نيست.
منبع: هزینه پاک ماندن ، مولف حسين انصاريان.
مشخصات نشر: قم دارالعرفان ۱۳۸۸.صفحه۱۰
پنج رنگ ذکر شده در قرآن کریم
پنج رنگ ذکر شده در قرآن کریم
الف. رنگ سفید
قرآن دوازده مرتبه سفیدی را در قلمرو کلمه مذکور آورده است. سفید مجموعه رنگها میباشد و قرآن هم اولین اشعههای ارسالی از طرف خورشید را به رنگ سفید معرفی فرموده است و سفید از نظر قرآن علامت پاکی ظاهر و باطن است. بسط دامنه رنگ سفید از ظاهر جماد است تا رفاه بهشتیان مانند: «بَیْضاءَ لَذَّةٍ لِلشّارِبین: شرابی سفید و روشن که مینوشند و لذت کامل میبرند». نوشابه و شراب طهور که هر لحظه اراده میکنند از پیمانه سیراب میشوند و در عالمی از نشاط و معنویت فرو میروند و آن شراب طهور، شرابی سفید و درخشنده و لذت بخش، شراب پاک و خالی از رنگهای شیطانی و سفید و شفاف است و آن «لَذَّةٍ لِلشّارِبین» است. یعنی نه مایه فساد عقل است و نه موجب مستی میشود و جز هوشیاری و نشاط و لذت روحانی چیزی در آن نیست. (۱ ۴۶ / صافات) «کَاَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ: گویی آن حوران در سفیدی و لطافت بیض مکنون هستند.
این توصیف همسران بهشتی است که پاکی و صداقت آنها را میرساند یعنی بدن آنها از شدت پاکی و ظرافت و سفیدی و صفا همچون تخم مرغی است که نه دست انسان آنها را لمس کرده و نه گرد و غباری بر آن نشسته بلکه در زیر بال و پر مرغ پنهان و پوشیده مانده است. حوریان بهشتی را حوری گویند که سفید پوستند یا سفیدی چشمانشان درخشنده و سیاهی آن کاملاً سیاه است.