کفاره گناهان
در روايات اسلامى، امور فراوانى به چشم مى خورد كه از آنها به عنوان كفّاره گناهان نام برده شده است. در اين فصل - كه فصل پايانى كتاب است - فهرست وار، به برخى از اين امور، اشاره مى كنيم: ۱) فرياد رسى از ستمديدگان اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «مِنْ كَفّاراتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إغاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَالتَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ»؛ «از جمله كفّاره هاى گناهان بزرگ، فريادرسى از مصيبت زدگان و تسلّى دادن رنج ديدگان است».
تواضع شهید جواد آخوندی
«وقتی خبر میرسید که جواد به روستا میآید، همه اهالی ده خوش حال میشدند و به استقبال او میآمدند. سر راهش میایستادند و گریه میکردند. یک روز که خبر آمدن شهید آخوندی همه جای روستا را گرفته بود، معلم مدرسه، همه بچهها را جمع کرد و به استقبال جواد رفت و دسته گلی را که در دست داشت، به جواد داد و هم زمان بچهها فریاد زدند و شعار دادند. جواد هم صورت تک تک بچهها را بوسید و به معلمشان گفت: «برادر عزیزم! من کوچک تر از آن هستم که این بچهها را از مدرسه بیرون بیاوری تا به من بگویید فرمانده دلاور. من لیاقت فرماندهی را ندارم، چه برسد به دلاوری! شما با این کارتان چنان چوب محکمی به من زدی که دیگر طاقت بلند شدن ندارم. »
خیلی برایش سخت بود که کسی در حضورش، ازش تعریف کند، این هم برمی گردد به تواضعی که داشت. [۱و۲]
———-
[۱]: فهیمه محمدزاده، بحر بی ساحل، مشهد، کنگره برادران شهید مشهد و نشر رواق مهر، ۱۳۸۱، چ ۱، ص ۴۸.
۲.آبیار، رضا، ظرافتهای اخلاقی شهدا ،ص۱۷
صبح چهلم
خواب ای خواب سرگردان برخیز، دو سه تا پلک تا سحر مانده
تازه یک صبح رفته از عهدت، سی و نه فرصت دگر مانده
با شما دست یا علی دادم با همان دستهای نامرئی
که چهل صبح عاشقت باشم با همین چشمهای درمانده
آه ای «طلعة الرشیده» من زودتر «غرة الحمیده» من
پای بگذار روی دیده من که فقط از من این قدر مانده
که فقط از من بدون شما مانده در امتداد زندگی ام
گامهایی که جاده را بلدند، دستهایی که بر کمر مانده
تو چه خواندی که هر چه باران است چشمهای تو را نمی بارد
تو کجایی که باد هم حتی از تو عمری است بی خبر مانده
صبح، صبح چهلم این عهد حتم دارم که میرسی از راه
صبح آن چله آه یک طرف و سی و نه صبح پشت سر مانده
صبح آن چله… آه میآیی، تو میآیی که باز برگردند
دستهای به آسمان رفته چشمهای به سوی در مانده
آخر گریههای این عهد است، میزنم باز روی زانویم
«العجل العجل» شتاب کنید مرد ای مرد در سفر مانده!
مهدی رحیمی
معرفی کتاب:بهترین ها و بدترین ها در نهج البلاغه
بهترین ها و بدترین ها در نهج البلاغه
نویسنده : آيتالله محمدتقي مصباح يزدي
- كتابِ پيش روي، بخشي از مباحث اخلاقي استاد فرزانه، حضرت آيتالله محمدتقي مصباح يزدي «دامت بركاته» است كه با تلاش پژوهشگر ارجمند جناب حجتالاسلام آقاي كريم سبحاني نگارش يافته است. هدف اصلي كتاب ارائة پارهاي از معارف ناب و انسانساز نهج البلاغه براي جويندگان حقيقت است.
-
- این کتاب توسط انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(قدس سره) منتشر شده است.
گل اطلسی
دلم از غصه پره، آی آدما، آی آدما
گوشا سنگینه دیگه، کی گوش میده به حرف ما
اینجا از بودن و از نبودمون خسته شدن
عمری یه پنجرههای این قفس بسته شدن
جمعهها را میشمرم، دارن میشن خیلی زیاد
آخه اون یکه سوارِ توی قصه کی مییاد؟
می دونم وقتی بیاد خورشیدُ اینجا میاره
گلای اطلسی رو تو باغچه هامون میکاره
می دونم وقتی بیاد، صدای سبز آشنا
می پیچه تو کوچه ها، عیدی میده به بچه ها می دونم وقتی بیاد، ستاره قسمت میکنه
جای غم، سفره هامونو پر رحمت میکنه
می دونم وقتی بیاد، آدمکای بی زبون
دیگه دلقک نمی شن برای یک لقمه نون
می دونم وقتی بیاد، نشونی از یاس کبود
می یاره برای ما دیگه از آنچه رفته بود
می دونم وقتی بیاد، پر میشه از نقل و نبات
همه جا جاری میشه عطر سلام و صلوات
عباس علی اخوان ارمکی