اولـین نمـازی که خواندم
هوا بوی خدا را می داد، بوی عشق و محبت، هوا، هوای بزرگ شدن بود، هوای بلوغ وقتی کوچه را باد سرد پر کرده بود. وقتی پاییز طلایی من تازه از راه رسیده بود، یادم است آن وقت بود که احساس کردم بزرگ شده ام. وقتی بود که با خدا دوست شدم. وقتی برای اولین بار بوی گلاب جانماز مادر و بوی مشک و سجاده پدر را فهمیدم. وقتی که برق تسبیح پدربزرگ چشمانم را خیره کرد و سفیدی چادر مادر بزرگ در نظرم جلوه گر شد. فکرش را که می کنم آن روز مثل رویا بود، شیرین دوست نیافتنی. گرچه پاییز بود، ولی بوی شکوفه های سیب عطر بهارنارنج را میشد فهمید. گرچه بهار از راه رسیده بود، ولی آوای مستانه بلبل را می شد شنید. آن روز من ۱۵ ساله بودم گرچه نوجوان بودم، ولی دلی داشتم که می شد در آن تمام حافظ را گنجاند. می شد با آن فرهاد را فهمید و شیرین را صدا کرد، می شد مجنون صفتانه پیش خدا رفت، می شد به جنگ اژدهای پلید و ضحاک خونخوار رفت، می شد نوشدارو به رستم رساند و سهراب را از مرگ نجات داد.
وقتی نوجوان ۱۵ ساله بودم…. آن روز را هرگز از یاد نخواهم برد.آن روز با صدای برگ های پاییزی از خواب بیدار شدم و با باران عشق وضو گرفتم و به خدا اقتدا کردم.
حوزه و بیانیه گام دوم انقلاب
✔️بیانیه گام دوم انقلاب را باید سند ای برخاسته از معارف اسلام ناب محمدی و مکتب اهل بیت(ع) دانست. این سند راهبردی نظام مقدس جمهوری اسلامی هم اکنون دومین گام از حیات طیبه ی خود را برداشته است است و می توان گفت آن را منشوری مبتنی بر ارزش های اسلامی دانست. این سند راه باید از سوی روحانیت و حوزه های علمیه تبیین گردد و به گفتمان غالب انقلاب اسلامی تبدیل شود، چرا که مفاد بیانیه گام دوم انقلاب باید به مطالبه ای عمومی در بافت اصلی حوزه ی علمیه تبدیل گردد، تا جایی که اگر انحرافی از مسیر اصلی این مطالبه و این سند صورت گیرد حوزه و روحانیت است که باید اعلام کند که این گفتمان، گفتمان ناب نیست بنابراین باید گفت حوزه ی علمیه و علمای دین صیانت گر اصلی از این بیانیه و این گفتمان اسلام ناب خواهند بود. ✔️این بیانیه را نباید صرفا پیامی از سوی رهبر معظم انقلاب دید بلکه باید با آن مانند یک سند توسعه و پیشرفت و یک وظیفه اصلی دانست و حوزه و روحانیت وظیفه راهبردی در تبیین و صیانت آن را دارند. از جمله اقداماتی که برای اجرایی نمودن بیانیه گام دوم انقلاب بر عهده حوزویان است عبارت است از:
تنهایی
تنهایی میراث ست ابدی
از شانه هایی که دیروز بود و امروز نیست
ساعت ها چشمان کهربایی ات کار بی مزد می کنند
مثلا خیلی ساده شبم را به آشوب می کشند
هوای خانه م را سرما زده می کنند
من را خسته و تو هنوز جاوید
در کهکشان خیالم پرسه می زنی
بیدار که شدم دیدم محاصره شده ام در هوای سرمه ی سحر
بدون ماهوتی که برایم دوخته بودی
باز هم یک شب دلتنگ گذشت خواستم امروز را زندگی کنم … ولی دیر رسیدم
تمثال تو در خیالم روز جدیدی
را آغاز کرده بود
#سارا ناصری
اشتراکات اهل حق
اشتراکات اهل حق
با همه ی اختلافات موجود تمامی گروه های اهل حق در پنج مورد با هم اشتراك دارند كه عبارت است از:
سرسپردن
داشتن پير و دليل
نياز دادن به جاي نماز
سه روز روزه گرفتن
شارب داشتن
منبع: سيري كوتاه در مرام اهل حق، ص 56
آفرینش انسان از باقیمانده گل اهل بیت
آفرینش انسان از باقیمانده گل اهل بیت منظور از احادیث با این مضمون این است که شیعیان، از جنس اهل بیت هستند. یعنی با رفتار خود، خود را با اهل بیت هم سنخ می کنند. البته احادیث طینت بحث زیادی بر انگیخته و عده ای گمان کرده اند که معنی حدیث، جبر افراد است در حالیکه اختیار انسان قابل انکار نیست و اگر هم امتیازی از طرف خداودن برای کسی در نظر گرفته شود، بر اساس علم پیشین به انتخاب و تصمیم خود او بوده است.
مفهوم شناسی طینت
طینت از ماده طین، به معنای گل، مشتق شده است. طینت بر وزن فِعله است که در صرف عربی، برای بیان حالت و نوع کار یا صفتی به کار می رود، مانند واژه فطرت که دلالت بر نوع خاصی از خلقت دارد. طینت به معنای سرشت خاص دارای ویژگی های خاصی است. (مجمع البحرین، ج ۳، ص ۴۳۸)
سرشت انسان را بدین دلیل طینت می گویند که ماده اولیه آفرینش انسان نخستین از گل بوده است و نطفه هر انسانی هم از انواع مواد موجود در خاک تشکیل می شود. چنانچه خدای متعال می فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ؛ هر آینه ما انسان را از گل خالص آفریدیم.» (مومنون/۱۲)
در اصطلاح دینی، به حقیقت، خمیره، سرشت و طبع خلقت انسان، طینت گفته می شود. گل مبدا خلقت مادی انسان است، اما مبدأ زندگی معنوی و روحانی آدم را روح او تشکیل داده است. خداوند در قرآن کریم می فرماید:« ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ؛ آن گاه بالاى او راست کرد و از روح خود در آن بدمید. و برایتان گوش و چشمها و دلها آفرید. چه اندک شکر مى گویید.»(سجده/۹) در مورد چگونگی خلقت طینت انسان، با توجه به روایتی از امام صادق علیه السلام در جلد دوم اصول کافی، باب طینت مؤمن، حدیث پنجم و روایات دیگری که از ائمه هدی علیهم السلام در این مساله به ما رسیده است، باب مهمی در معاجم روایی شیعه گشوده شده است به نام «باب مربوط به طینت» چنانکه از ظاهر برخی از این روایات استفاده می شود، هر کدام انسان ها با طینت و سرشت مخصوصی خلق شده و می شوند و این نوع خلقت و طینت مخصوص، تغییرناپذیر است. بر اساس دلالت ظاهری این گونه روایات، برخی انسان ها بر طینت زشت و آلوده، به دنیا می آیند و برخی دیگر با طینت پاک و مطهر خلق می شوند. از آن جا که مساله طینت از مسائل مهم و پیچیده کلام شیعی است و در بسیاری از مواقع موهم جبر و به دنبال آن نافی مسولیت های فردی و اجتماعی انسان در ابعاد گوناگون زندگی است، تفسیر و تبیین آن را با استمداد از بیان عالمانه و حکیمانه مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ادامه می دهیم.